.
📋 به رغم هجر تو شد عمر من تمام آقا
#مناجات #امام_زمان
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به رغم هجر تو شد عُمر من تمام آقا
گدای آخرِ شب آمده... سلام آقا
صِدام کردی و خود را زدم به نَشنیدن!
نگشتهام سحری با تو همکلام آقا
غریبهها همه با سنگ، میزنند مرا
رهام کن! که بد افتادهام به دام آقا
نبوده حرفی از ارباب رعیتی اما
نداشت نوکر تو ذرهای مرام آقا
اگرچه من نمکم را هم از شما دارم
ولی تو خیر ندیدی از این غلام آقا
سزای بچهی بد میرسد به بابایش
شدی بخاطر من، تو بیاحترام آقا
همیشه نانِ حلال، اشک، روزیم کرده
مرا بگیر زِ هَر لقمهی حرام آقا
به سمت کرب و بلا که تو زائرش هستی
سلام میکنم از روی پشت بام آقا
فدای مادر پهلو شکستهی تو شوم
که درد میکِشَد این روزها مدام آقا
چهل نفر که علی را نشانه میرفتند...
لگد زدند به صدیقه هر کدام آقا
خدا کند که کسی پشت میخِ دَر نرود
اگر که رفت، نمیآورد دوام آقا
شاعر: #رضا_دین_پرور✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
📋 گیرم آتش به جفا در که نباید میسوخت
#روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به #روضه_امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گیرم آتش به جفا، در که نباید میسوخت
آشیان سوخت، کبوتر که نباید میسوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید میسوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید میسوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همهی حاصل حیدر که نباید میسوخت
زیرِ خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمهها سوخت، معجر که نباید میسوخت
ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه، عصر
چادرِ خاکیِ خواهر که نباید میسوخت
.
از تنور آمده بابا وسط تشت، ولی
اینقدر هم دل دختر که نباید میسوخت
*شاعر: #محسن_ناصحی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
📋 به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
#زمینه
#مدح_امام_علی (ع)
حاج سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام نامی حیدر قلم به دست شدم
علی شراب طهور است، من که مست شدم
تبارکَ و تعالیٰ ز نیست هست شدم
خداپرست شدم تا علی پرست شدم
میان این دو پرستش هنوز حیرانم
گهی به سجدهام این میکشد گهی آنم
به عجز خم شو و زانو بزن در این درگاه
بگو که أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیَّالله
*شاعر : #عباس_شاه_زیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 ای بهترین سلام، سلام علی الحسین
#شور #امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای بهترین سلام، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
زیباترین کلام، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
تسبیح صبح و شام، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
دوسِت دارم
سایهی تو همیشه رو سَرَمه
هرجا که اسم تو بیاد، حَرَمه
از ته دل میگم که عاشقتم
به معنی واقعیه کلمه
«ای دلدارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله
دوسِت دارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله»
شد ذکرِ هر شبم، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
همواره بر لَبَم، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
از مِی لَبالَبَم، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
اربابِ من
نوکریت از دعای مادرمه
دلم دَخیله پرچم و عَلَمه
از ته دل میگم که عاشقتم
به معنی واقعیه کلمه
ای عشق ناب، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله
دُرِّ نایاب، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله
«ای دلدارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله
دوسِت دارم، ابی عبدالله، ابی عبدالله، ابی عبدالله»
رمزِ جُنونِ ما، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
ذکرِ حسینیا، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
ما سَرخوشیم با، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن، سَّلامٌ عَلَی الْحُسَیْن
مولای من
کارِ تو جود و بخشش و کَرَمه
حتی گدا پیشِ تو محترمه
از ته دل میگم که عاشقتم
به معنی واقعیه کلمه
«ذکرِ خاتم، ای حسن جانم، ای حسن جانم، ای حسن جانم
نقشِ پرچم، ای حسن جانم، ای حسن جانم، ای حسن جانم»
شاعر: #علیرضا_محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/emame3vom/87621
.👇
.
◼️ مراسم عزاداری حضرت زهرا سلام الله علیها - شب دوم #فاطمیه
📆 یک شنبه ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۲
🔷 با نوای :
👈 کربلایی قاسمعلی محسنی
👈 حاج #سید_رضا_نریمانی
🔊 #سخنرانی حجت الاسلام سعیدی
🔊 بخش اول #مناجات l کوه بودم بلند و با عظمت
🔊 بخش دوم #روضه l اشک ستارگان می ریخت بین دیوار و در خبر ها بود
🔊 بخش سوم #زمزمه l به حالم ببارو ببین روزگارو
🔊 بخش چهارم #پیش_زمینه l لماذا سميت الزهراء
🔊 بخش پنجم #زمینه l مگه این خونه نبود خونه ای که جبرئیل می رسید احترام می کرد
🔊 بخش ششم #شور l أمنا زهرا مولانا علی
🔊 بخش هفتم #شور l حی لا یموت تو نجف خدا نشسته روبروت
🔊 بخش هشتم #شور l به عشق پاک و مقدست اعتقاد دارم
🔊 بخش نهم | بیان قسمتی از #کتاب حقیقت عظیم
👇👇👇👇👇👇👇👇
4_6032781028978855847.mp3
16.66M
📋 کوه بودم، بلند و با عظمت
#مناجات
#سبک_روضه
#روضه_حضرت_زهرا
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «وَٱلۡجِبَالَ أَوۡتَادٗا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماسِ دیدنی دارم
از گذشتِ زمان و «دَحْوُ الْأرْض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربهی تیشه بود گوشخراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
افتادم به دست سنگتراش
پُتک سنگین و تیشهی پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حُکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشهی خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شَوَم بلاگردان
هر زمان گِرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
شاعر : استاد شفق