eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
389 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
339.2K
26.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جانا ببین که زینب گم کرده دست و پا را دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را تو این زمین نمیشه با زینبت مدارا دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را پشت سرت میخونم با گریه یا اخا را دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا ........... خداحافظ؛ ای آنام باجی آغلاما، یانان یاره آغلاما، یانان یاره رقیه می؛ ساخلا من گدیم رقیه می؛ ساخلا من گدیم جلوه گاهِ جانانه من گره، باتام قانه من گره، باتام قانه خداحافظ؛ ای آنام باجی آغلاما، یانان یاره آغلاما، یانان یاره خداحافظ؛ ای آنام باجی آغلاما، یانان یاره آغلاما، یانان یاره گره دیم خنجر آتدامه؛ یا غفور و یا الله شهید اولان؛ قتلِ صبر ایله تشنه فی سبیل اله تشنه فی سبیل اله چفیج بوقا؛ بیله سخ منه لا اله الا الله حاج
. بگذار تا ببینمش اکنون که میرود ای اشک از چه راه تماشا گرفته ای
258.4K
. هدیه به امام جواد صلوات شور روضه ای سبک مسیر روضه میونه سینه شد دوباره غم تکثیر باتن تو زهر کرد کار هزار شمشیر دوباره تکرار شد غم حسن انگار همسر تو کرده این روضه را تفسیر از غمت عرش خدا می لرزه همه ی عرض و سما می لرزه می زنی ناله یقین دارم که از صدات قلبه رضا می لرزه امون ای وای امون از غربت با کف و با رقص و هلهله و خنده کنیزکان کردن خیلی تورا تحقیر صدا زدی تشنم با لبای عطشان اما نداشت انگار ناله ی تو تاثیر غریب حتی در وطن هستی و دومین امام حسن هستی و دم اخر با لبای عطشان روضه خونه بی کفن هستی و امون ای وای امون از غربت با لبای تشنه یاد حسین کردی داغ غم او کرد قلب تورا تسخیر افتادی تو اقا به یاد عاشورا وداع زینب کرد ذهن تورا درگیر باشه من میرم دلت می گیره داره کار قاتلت می گیره این همونیه که گفتی دادش جونم و مقابلت می گیره امون ای وای امون از غربت مسیر روضه باز به سمت گودال رفت حسین کناراب تشنه لب از حال رفت به سر زنان زینب کنار مقتل گفت از سر من دیگر سایه اقبال رفت خستگی ازبدنت می ریزه داره نیزه ز تنت می ریزه مگه چی گفتی عدو سنگت زد داره خون از دهنت می ریزه امون ای وای امون از غربت ✍رضا_نصابی
. مدح و مرثیه و مختوم به دعا برای فرج به دست لطف تو معنای کم؛ "فراوان" است که درحریم تو "دارالکرم" فراوان است زبان گریه‌ی بی‌اختیار می‌گوید؛ "و یَسمَعونَ کَلامی" که غم فراوان است به کیمیای تو هر قطره می‌رسد به کمال کنار آب‌خوری جام جم فراوان است قرار شد که کنار تو بشکند تبعیض اگر که هم عرب و هم عجم فراوان است نمونه‌اند سلیمان و حاتم طائی گدا برای تو از این رقم فراوان است قسم به جان جواد تو می‌دهم گرچه برای عرض نیازم قسم فراوان است به شعر ساده‌ی من هم صله عنایت کن اگر چه دور و برت محتشم فراوان است دودست خالی و بار گناه آوردم به بارگاه تو آقا پناه آوردم... دوباره عرض‌ادب، عرض‌احترام از دور دوباره قسمت ما می‌شود؛ "سلام از دور" "سلام حضرت سلطان، مرا نمی‌طلبی؟" ببین چقدر فرستاده‌ام پیام از دور منی که دست به‌سینه گذاشتم هرصبح، سلام داده‌ام از روی پشت‌بام، از دور...! اویس نیستم، اما نسیم رحمت تو همیشه درد مرا داده التیام از دور نگاه نافذ تو آهوی خیال مرا به یک اشاره‌ی کوتاه کرده رام از دور به‌رغم فاصله، گلدسته‌های تو انداخت کبوتر دل تنگ مرا به دام از دور دلم هوایی دیدار توست از نزدیک... اگرچه لطف تو بوده‌ست مستدام از دور امید ما کرم توست یا امام رضا زیارت حرم توست یا امام رضا خوشا به حال هرآن‌کس که شد مسافر تو که جنّ و انس و ملک بوده‌اند زائر تو تمام ثروت عالم نصیب آن دل شد که مشهدی شده و آمده مجاور تو دل کبوتر صحن تو شاد خواهد شد دمی که پر بزند در حریم طاهر تو رضای توست رضای خدا امام رضا گذشته است اگر از همه به خاطر تو چقدر در دل خود با تو حرف‌ها دارد که بین قافیه‌ها گم شده‌ست شاعر تو حدیث جابر پیغمبر است مدرک ما به کافری هرآن کس که بوده کافر تو به لطف توست که ما گریه‌کن شدیم آقا هزارشکر که شد رزق ما شعائر تو اگرچه باعث خوشحالی است آمدنت ولی برای تو سخت است دوری از وطنت تو ای امام که از خاندان خود دوری غریب و خسته و تنهاترین و مهجوری جهان برای تو زندان تنگ و تاریک است به این دلیل که از خانواده‌ی نوری همین بس است برای غم تو ای آقا که در پذیرش حکم خلیفه معذوری چه صرفه‌ای‌ست در این منصب بلابهره برای تو که ولی‌عهد می‌شوی زوری؟ چقدر تهمت بی‌جا زدند نامردان ولی غمی به سلیمان نیامد از موری شهادت است فقط ارث خانواده‌ی تو تو نیز کشته‌ی زهر درون انگوری برای گریه به مظلومی حسین از تو رسیده‌است به ما روضه‌های مشهوری تو مُشرِفی به غم کربلا، تو روضه بخوان... تو روضه‌خوان حسینی، بیا تو روضه بخوان دلم گرفته از این روزگار یابن‌شبیب! ببین اسیر خزان شد بهار یابن‌شبیب! به‌هوش‌باش که "اِن کُنتَ بَاکیاً لِشَّیء" فقط برای حسینم ببار یابن‌شبیب همان که از اثر تشنگی به چشمانش شد آسمان و زمین چون غبار یابن‌شبیب همان که آب شد از آن زمان که بر نی دید که شد به نیزه سر شیرخوار یابن‌شبیب حجاب عرش خداوند بود عمه‌ی ما که شد به ناقه‌ی عریان سوار یابن‌شبیب از اهل‌بیت اسارت نرفته بود زنی علی‌الخصوص در آن گیرودار یابن‌شبیب ولی بدان پسرم انتقام می‌گیرد کشیده‌ایم اگر انتظار یابن‌شبیب به نیّت فرج عاجل امام زمان دعا کنیم برای دل امام زمان به هر نوشته‌ی دیگر مقدم است هنوز کسی‌که هرچه بگوییم از او کم است هنوز علاج هجر به‌جز صبح بودن او نیست که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز خودش وحید و فرید و طرید خوانده شده ولی پناه و امید دوعالم است هنوز به انتقام عزیزان دین می‌آید او که روی گنبد اسلام ‌پرچم است هنوز اگرچه نیست، ولی لحظه‌لحظه با یادش بساط عاشقی ما فراهم است هنوز برای شستن درد فراق کافی نیست که روی گونه‌ی ما اشک نم‌نم است هنوز؟ خدا کند که به او مژده‌ی ربیع دهند که صبح‌وشام برایش محرم است هنوز. دعا کنیم شب هجر را سحر برسد زمان غیبت مولای ما به سر برسد ✍ .
. اسلام اگر که نور فروزان و ثاقب است ماه محرم است که آن را مراقب است راه سعادت بشر از کربلا گذشت راه حسین صدر تمام مکاتب است در روضه بود دین خدا را شناختیم این مستحب مقدم بر هرچه واجب است یک قطره اشک دادم و جنت خریده‌ام دیگر گدای پشت در امروز کاسب است وقتی تو دستگیر منی در جزا حسین دیگر چه خوف از غم و رنج محاسبه است آسیمه سر به نعش علی اکبرش رسید این ابتدای روضه‌ی ام المصائب است .
. عطر نفست مسیح را زنده کند با بوی تو گل شکوفدو خنده کند چشمم که به گنبدتو می افتد دل عطر صلوات را پراکنده کند ✍ .
. آفتاب جماران بازهم گرغمی به دل داریم سالگرد غروب خورشید است آفتابی که پرتو مهرش چلچراغی زنور توحید است باغبانی که درجماران بود باغبان تمامی گل ها برگ برگ بهشت باور او زد به سوی خدا بسی پل ها ان ابرمرد عرصۀ تاریخ با صلابت اگر قدم می زد با حضورهمیشه روشن خویش انقلابی دگر رقم می زد آمدو با چراغ توحیدش رهنمای ره سعادت شد مثل جدش حسین، با ایمان رهگشای ره شهادت شد بعد چندین بهار، ازگلزار گرچه او رفته عطر نابش هست یاد او زنده است در دل ها بهر این بوستان گلابش هست چه گلابی که این عطر این گل یاس عطر آزادی و شفا بخش است نـام او در بهـار آزادی درفراسوی این جهان پخش است سیّدی ازتبار پاک علی پای درجای پای او دارد جان خود را به کف گرفته و باز روی دوشش لوای او دارد او همان سّید خراسانی است عزّت از ثامن الحجج دارد بخداوندی خدا ، عمری است چشم برپرچم فرج دارد نفس پاک این مسیحا دم دیگران را به غیرت آورده بهر گلزار آرزومندان عطر پاک بصیرت آورده زور گویان عالم هستی هرچه قدرت فراهم آوردند باز دیدند روی این میدان پیش عزمش همه کم آوردند به علی وبه فاطمه سوگند ماهمه رهرو همین مردیم راه او راه جد اطهر اوست مرگمان باد اگر که برگردیم گوش برامر رهبری بیدار همه جا با امام باید بود عمر ما گر «وفائی» ازکف رفت عمراو مستدام باید بود ✍ .
. رحلت امام رفتی ز دیده ها و ز دل ها نرفته ای ماندی به خاطر و ز دل ما نرفته ای بردی به هم رهت دل ما را به زیر خاک ای جان زیر خاک تو تنها نرفته ای چندی ز رحلت تو گذشت و چو آفتاب از پیش دیده شمس دل آرا نرفته ای بهر صفای باغ به کف جان گذاشتی از یاد باغ ای گل رعنا نرفته ای تا آخرین نفس نشدی غافل از نماز هرگز برون ز یاد مصلا نرفته ای ای پیرو به حق امام زمان به دهر جز راه عشق مهدی زهرا نرفته ای آخر رسیده ای تو به سر منزل امید با دل سفر نموده ای و با پا نرفته ای وقتی دلش گرفت«وفایی» به ناله گفت رفتی ز دیده ها و زدل ها نرفته ای ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمدم در کوی سلطان از گلستان رجب مست مستم در حرم از بوی غفران رجب در همین یک هفته که مانده به پایان رجب باده می ریزد رضا در جان مهمان رجب عقل اگر داری برو مستی کن و دیوانه باش ساغری دستت بگیر و دور سقاخانه باش زائری در می زند، دنبال جا در میکده است یک نفر گریان شده، چشمش به نور گنبد است حال هرکس که به پابوسش نمی آید بد است چون شفا در زعفران و در نبات مشهد است در زیارت منّت خدّام را هم می کشم خاک جاروی حرم را روی چشمم می کشم بی سر و پا روبروی او موءدب می شود سائل آلوده اینجا بنده ی رَب می شود هرکسی محتاج تر باشد مقرّب می شود میهمان سختش که شد آقا معذّب می شود این چه اربابی است شخصاً میزبانی می کند با غلامان بدش هم مهربانی می کند باز برگشتم به دامانش چنان روز معاد دید از لطفش دوباره ذره ی کم را زیاد گفت اسمت چیست؟ من گفتم غلام خانه زاد گفت رفتی تا کجا؟ گفتم فقط باب الجواد قبل اینکه زائرش باشم برایم جا گرفت او خودش آمد غبارِ چهره ی من را گرفت شب نشینی دور این سفره فقط رزق خداست با لباس پاره هم سلطان به دنبال گداست دورم از شش گوشه ی آقا! همینجا کربلاست برگ دیدار ضریح مرتضی دست رضاست خواب دیدم درّ نایاب صدف آورده ام خوشه ی انگوری از باغ نجف آورده ام خوشه ی انگور سلطان نجف را ریختند گرگ های کربلا در دشت و صحرا ریختند خون اکبر را زمین پهلوی زهرا ریختند پیکرش را در کنار چشم بابا ریختند یکطرف ارباب بود و صد طرف پیغمبرش یک عبا نه صد عبا میخواست جسم اکبرش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چکار کنم که نوک زبان چالاکی داشته باشم❓ اصلا چالاکی نوک زبان به چه دردی می خوره ❓ 🎤 رایگان
. کربلا پر شد از ناله و زمزمه وا حسینا به لب می‌رسد فاطمه یا حسین یا حسین می‌زند روی سر می‌رود قتلگاه می‌کند بر تن پاره پاره نگاه یا حسین یا حسین میشوید قبر او با گلاب دوعین می‌زند بوسه بر خاک قبر حسین یا حسین یا حسین گریه ها می‌کند بر گل پرپرش که چه شد با تن و چه شده با سرش یا حسین يا حسین نه تنی مانده در زیر سم ستور نه سری مانده از ماجرای تنور یا حسین یا حسین شب جمعه شدو می‌رود علقمه بی بی ام البنین همره فاطمه یا حسین یا حسین .👇
. یا بُنَیَ یا بُنَیَ آمده زهرا بُنَیَ برخیز و از مادر خود کن استقبال قرار ماست شبهای جمعه در گودال حسین من حسین من حسین من ای زینت عرش خدا ای پاره تن ای سر جدا جای تو ریگ و رمل بیابان نبود جای تودر زیر سمِّ اسبان نبود حسین من ... ای قربان زخم تنت مادر چه شد پیراهنت بمیرم من که عریان شد پیکر تو رفته به غارت عمامه ی سر تو حسین من... ✍ ................ 559_شهادت امام باقر علیه السلام سبک آقای من زمینه شور ای وای من مظلوم آقای من رو به قبله شد با دلی سوزان آتش گرفت مسمومی نیمه جان جان میدهد با لبهای عطشان ای وای من ای مدینه با او مدارا کن آه ای بقیع آغوش خود وا کن در روضه اش یاد کربلا کن ای وای من دل زارش چون خیمه ها سوزان گریه میکرد بر ناموس قرآن نامحرم گشت همراه کاروان ای وای من در آتش دید آل عبا می سوخت بر اشک او دل صحرا می سوخت دست بسته مثل بابا می سوخت ای وای من قرآن ها را بر نیزه ها دیده در شام غم طشت طلا دیده جان دادن دردانه ها دیده ای وای من روضه میخواند بر حنجر پاره از قحط آب از مرگ شیرخواره از آتش و غارت گوشواره ای وای من .......... 👇
. بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا قَتَلوکَ حُسَین عطشانا ‌ مگه یادم میره اون غوغای گودالُ مگه یادم میره اون جنجالُ پاره پاره پیکری پامالُ واویلا مگه یادم میره از رو مرکب افتادی میزدی نفس نفس جون دادی یه نفر تو دست چند صیادی واویلا بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا قَتَلوکَ حُسَین عطشانا مگه یادم میره اون غروب غمبارُ نعلای تازه ی ده سوارُ سر تو به دست نیزه دارُ واویلا مگه یادم میره خیمه های سوزانُ پیکری به خاک و خون غلطانُ زخمای اون بدن عریانُ واویلا بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا قَتَلوکَ حُسَین عطشانا مگه یادم میره اون دستای سقا رو زیر و رو گشتن اون دریا رو جای شمشیرها و نیزه ها رو واویلا مگه یادم میره اربا اربا اکبر شد دشت و صحرا پر پیغمبر شد با عبا تشییع اون پیکر شد واویلا بُنَیَّ یا بُنَی شهید کربلا قَتَلوکَ حُسَین عطشانا ✍ 👇
203.6K
. یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِیَّهِ یا الله زهرا رسد به دشت غاضریه یا الله نوحه سرا آید در کربلا آید بر سر زند با یاد آن لب تشنه ی بی سر پای حرم نوحه کند بر نوجوان اکبر با ناله ی زهرا محشر شود بر پا گوید کنار علقمه ای شاخه ی یاسم یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالْعَطِیَّهِ عباسم دستت چه شد مادر ای غرق خون پیکر واویلا واویلا ✍ .👇
131.6K
. صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین بر آن شهیدِ غریبِ به خاک و خون غلطان رواست چشم جهان تا ابد شود گریان چرا که گریه کند روز و شب امام زمان (روایت است که چون تنگ شد بر او میدان بماند از حرکت ذوالجناح و از جولان) نه قلب اهل حرم تاب آن مصیبت داشت نه چشم های عطش خیز خواب راحت داشت نه آن امام دگر یاوری به غربت داشت (نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت) هجوم نیزه و شمشیرها فزون گردید صدای هلهله از شش جهت برون گردید زمین به لرزه درآمد به رنگ خون گردید (هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید) ز خاتم همه پیغمبران نگین افتاد شکوه قامت آن محشر آفرین افتاد ز جمع آل کسا نور پنجمین افتاد (بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد) ✍ .
498.1K
238.1K
. |⇦•به سر رسید... سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── به سر رسید دگر داستان غربت من کجایی ای سبب خنده ی ولادت من عزیزِ مادرِ من یار با محبت من همیشه دیدن روی تو بوده عادت من مریضِ درد فراقم بیا عَیادت من چقدر بار مصیبت به شانه بردم‌ من *امشب بیشتر از همه ی شما، شهدای مدافع حرم گریه میکنن،اونایی که غیرتشون اجازه نداد حتی یه کاشی از کاشیای حرم حضرت زینب ،بخواد کم بشه جونشون رو گذاشتن تو این مسیر، اگر اینا بودن نمیگذاشتن بدن عمه ی سادات غریبانه دفن بشه... بی بی گفت حسین جان!یه نفر نیست دیگه بخواد زیر تابوتمو بگیره، هم بچه هام هم برادرام هم بچه های برادرام همه جلو چشمم پرپر شدن حسینم...* خدا گواست که یکسال و نیم‌ مُردم‌ من چه غصه ها که برای تنت نخوردم‌ من تو روی خاک و به بادها سپردم‌ من مرتبت کنند ای نخل سرو قامت من *با رفتنت حسین جان طوری شکسته شدم که حتی عبدالله جعفرم منو نشناخت.سر داخل محمل خودم کرده بود از من سوال میکرد. صدا زد بی بی ! شما خانوم من زینبو ندیدی؟ گفتم عبدالله حق داری منو نشناسی، تا خودمو معرفی کردم اولین سوالش این بود بی بی !چرا انقدر شکسته شدی ؟؟گفتم عبدالله جات خالی بود جلو چشمای خودم، داداشم دست و پا میزد..* تو رفتی و غمِ داغ تو بر جبین افتاد چقدر پشت سرت خواهرت زمین افتاد به ضربِ تیر گلوی تو از طنین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد دمِ شهادت تو شد دمِ شهادت من «من اونروز تو گودال جون دادم حسین جانم» زخاطرم نبرم چشمهای گریان را نگاه حسرت و سوزِ دل یتیمان را به کوفه طرز پذیرایی ز مهمان را سرت به نیزه تلاوت نمود قرآن را شکست رأس تو از دست رفت طاقت من شدیم وارد شامِ خراب، یادت هست؟ به بازوی من خسته طناب،یادت هست؟ به آستین که گرفتم حجاب، یادت هست؟ تو را زدند به قصد ثواب، یادت هست؟ زدند لطمه به روی تو و به عزّت من در مجلس یزید، سر داخل تشته، روایت نوشته ابی عبدالله چشمای نازنینش، داخل تشت شروع کرد دور تا دور مجلسو دیدن ، همه رو داره میبینه، اما تا نگاهش افتاد به خواهرش زینب، دید بااین وضع، تو مجلس نامحرم، یوقت دیدن حسین ،چشماشو بست یعنی خواهر خجالت زده اتم. از گوشه ی چشم ابی عبدالله اشک جاری شد. همه رو گفتم باهات داداش، بزار یه دونه از سختترین مصیبتهای این سفرم برات بگم..* منو غم و منو ناله ،امان از این غربت کفن نداشت سه ساله امان از این غربت فدک نبود و قباله امان از این غربت رُخش کبود چو لاله امان از این غربت «گذاشت داغ، روی داغِ بی نهایت من» *نوشتن دوجا فقط عمه ی سادات نماز نافله اش رو نشسته خوند یکی شبِ شام غریبان، زیر یک خیمه ی نیم سوخته بود وقتی همه رو جمع کرد زیر این خیمه، یک به یک سر شماری کرد دید سه ساله نیست یک مرتبه از جا بلند شد فرمود:خواهرم، ام‌کلثوم ،باید بریم دنبال بچه ی ابی عبدالله، چقدر این خانوم این مسیر و رفت بین دشمن و برگشت، یه لیفِ خرما آتش زدن، ام کلثوم جلو جلو، عمه ی ساداتم پشت سر، شاید دست رو شونه ی ام کلثوم‌گذاشته، یوقت دیدن صدای ناله اش داره از گوشه ی گودال میاد...«سندش کتاب سحاب رحمت. » یوقت دید این بچه کنار بدن بی سر بابا نشسته، هی صدا میزنه ابتا، ابتا،...عمه ی سادات تعجب کرد. تو این صحرا،چطور این بچه،ندیده که کجا باباش رو زمین افتاده؟!بغلش کرد میبوسیدش،هی میگفت عزیز دلم ،آخه چطور گوشه ی گودال اومدی؟چطور باباتو پیدا کردی؟صدا زد: عمه! من میگفتم أبتا...،یوقت دیدم از اینجا صدایی میاد نَفسی، جونم عزیزدلم.. جون از پاهای عمه ی سادات رفت، دیگه نتونست نماز نافله رو ایستاده بخونه ،نشسته خوند، یجای دیگم وقتی این بدنو داخل قبر گذاشت نگاه کرد همه ی بدن کبوده، وقتی بدن رو دفن کرد جان از پاهای زینب رفت....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
YEKNET.IR - roze - vafat hazrate zainab 1401 - taheri.mp3
8.01M
|⇦•به سر رسید... سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. 📋 شب جمعه به دل هوا دارم (ع) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پَر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم گوشه‌ی قتلگاه می‌آیم با دَم آه، آه، می‌آیم مادرش آمده است می‌دانم روضه‌ی "یابُنَیَّ" می‌خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت تا كه او بیشتر نفس میزد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را شب جمعه‌ست روضه‌خوان زهراست مجلسی گوشه‌ی حرم برپاست یکی از گودیِ زمین می‌خواند یک نفر روضه اینچنین می‌خواند لبِ گودال خواهر افتاده ته گودال مادر افتاده آن طرف‌تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی‌سر افتاده شب جمعه‌ست مبتلا شده‌ایم باز مهمان کربلا شده‌ایم رو به سمت حرم بایست بگو السلام علی الحسین بگو *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 برای روضه نشستیم و روضه خوان آمد (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برای روضه نشستیم و روضه‌خوان آمد صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان سلام حضرت لب تشنه روضه‌خوان آمد سلام حضرت شَّیْبُ الْخَضیب، مقتلها نوشته‌اند چه بر روزگارتان آمد نوشته‌اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه‌ها که زِ داغ بر زبان آمد سه سیب را سه هدف را سه تیر کافی بود سه بار حرمله هربار با کمان آمد نوشته‌اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد نوشته‌اند مقاتل که عصر عاشورا بلند مرتبه‌ای خسته، نیمه جان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی بریده باد زبانم ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی به قصد حنجره‌ات شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها! همین که افتادی میان هَروله زینب دَوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد یکی به نیزه ولی یکی به قصد تَبَرک عصازنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد برای بردن انگشتر قیمتی‌ات همین که غائله خوابید ساربان آمد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 خسته بود آقا (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خسته بود آقا تازه روی مرکبش، نشسته بود آقا میزدن سنگ سرش، شکسته بود آقا خسته بود آقا تک و تنها رفت که صدای گریه توو، خیمه بالا رفت دم رفتن طرفِ، خیمه‌ی زنها رفت تک و تنها رفت تنهایِ تنها بود، تنهایِ تنها رفت آرومِ جونِ من، زیرِ دست و پا رفت هرکی از راه اومد، سرنیزه خرجش کرد پیشِ همه زینب، از خولی خواهش کرد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 افتاده بین قتلگاه (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ افتاده بین قتلگاه توو چنگ کینه‌ی سپاه نداره جون پناه، پناه عالم شدی چه دَرهم، پناه عالم باور نداره زینب، ولی داره می‌بینه رو سینه‌ی داداشش، شمر لعین می‌شینه شمر اومده و رو سینه تا نشسته پهلوت شده شکست پشت و روش نکن، پیشِ نگاه خواهر رو پای مادرِ سر، گلوی خشک و خنجر شلوغه و برو بیا، از تیغ و تیر و نیزه‌ها یه پیرمردی با عصا، اومده گودال، میون جنجال همه میون گودال، با دست پُر رسیدن انگشتش و برای، انگشترش بریدن با وضو همه، زدن به قصد قربت تنش میره به غارت، چقدر شده جسارت نیزه‌هاشون و توو بدنش شکستن نعلای تازه بستن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 آی شمر امام است و احترامش کن (س) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه جای دیگه هم با دست پُر رفتند، اون نامرد اومد گفت:« می‌خوایم بریم در خونه‌ی علی؛ کیا میان»؟! لاتای مدینه رو همه رو جمع کرد، گفت هرچی می‌تونید دست بگیرید، بردارید میخوایم بریم به جنگ علی... «هرکی با هرچی دستشه مادر ما رو میزنه» عمر سعد به مردی که سمت راستش ایستاده بود اینجوری گفت:« پیاده شو برو کارش و خلاص کن». آخر مقتل میگه سه ساعت توو خون همینجوری دست و پا میزد... شمر و سنان خودشون و رسوندن، میگه لحظات آخر ابی عبدالله بود، ابی عبدالله زبان مبارک و همینجوری از عطش توو دهانش می‌چرخوند. شمر وارد شد اول یه لگدی به ابی عبدالله زد، و گفت:« پسر ابی تراب، مگه خودت نمی‌گفتی بابام از کنار حوض کوثر به من آب میده، پس چرا هی داری العطش العطش میگی؟! از بابات بخواه بهت بده. 👇