زمینه امام باقر(ع).mp3
2.01M
#شهادت_امام_باقر علیه السلام
#زمینه
متن نوحه :
بند1️⃣
ماه ذالحجه بقیع غرق نوره
زائرا هستن ولی سوت و کوره
چاره چیه کنارت آقا
گریه ی زائراس بیصدا
نزدیکه ، وعده های شما
روزی که ، منتقم بخدا
میسازه ، مرقدت رو آقا
ای آقا
(السلام علی ، محمد بن علی)
بند2️⃣
روزیِ ما دستته ای آقا جون
عرفه یا اربعین کربلا مون
میبری ما رو میدونم
اونجا بیادت میمونم
حالا که ، قبلِ ماه عزاست
هرساله ، رزق ما با شماست
غیر از تو ، خیر مارو کیخواست؟
ای آقا
(السلام علی ، محمد بن علی)
بند3️⃣
یادگار کربلا داره میره
روضهدار کربلا داره میره
تو کودکی چیا که دیده
نیزه ها و سر بریده
هر لحظه ، غصه و حقارت
تو دیدی ، روز و شب جسارت
واویلا ، بردنت اسارت
ای آقا
(السلام علی ، محمد بن علی)
شاعر و نغمه پرداز : #امیر_طاهری✍
#کارگاه_خوشدل
.
📋 اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصغر آمد حرمله تیر و کمانش را گرفت
نیمه جان بود و همان یک تیر جانش را گرفت
جای اینکه شیر کامِ کوچکش را پُر کند
تیر آمد ناگهان حجمِ دهانش را گرفت
تیر آمد با شتاب آمد امانش را برید
تیر آمد با شتاب آمد امانش را گرفت
ماند بابا با سری کوچک که از پیکر رهاست
در عبای خویش طفلِ بیزبانش را گرفت
روی دستان خودش آورد اصغر ولی
نیزه جای دستهای مهربانش را گرفت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_هفتم_محرم
📋 اینجور به من نگاه نکن
#حضرت_علی_اصغر (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینجور به من نگاه نکن
گریهی بیصدا نکن
گردنت و رها نکن
میدونه مادر، تشنهتِ اصغر
میریزه قلب مادر
شبیه اشکِ نازت
هربار که بسته میشن
چشمای نیمه بازت
هر لحظه باید
شرمندهی نگات شم
قربونِ گریههات شم
آروم بگیر فدات شم
تو قراره واسهمون
شیرین زبون شی
بزرگ بشی جوون شی
عصای دستمون شی، غریبِ مادر
لالا لالا باباش(عموش) میاد
یواش یواش صداش میاد
با ظرف آب براش میاد
میری با بابات، خدا به همرات
به جای آب فقط اشک
پشت سرت میریزم
واسه خودت حسابی
مردی شدی عزیزم
میری و میرم
قربون شکل ماهت
زل میزنم به راهت
خدا پشت و پناهت
میدونم اگه اونجا بلا میباره
بابا هوات و داره
میای پیشم دوباره، عزیز مادر
تیری که توو گلوت نشست
از هردومون برید نفس
نه راه پیش نه راه پس
داره بابایی، لالا لالایی
تا خونِ حنجرت ریخت
ولوله روبهروم شد
بخواب عزیزِ بابا
هرچی که بود تموم شد
حالا چه کنم
این غمِ بیحساب و
دلهرهی رباب و
سوال بیجواب و
حالا چی بدم
جواب مادرت رو
کاش نبینه سرت رو
سرخی حنجرت رو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 همون روز دهم توی قبرش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همون روز دهم توی قبرش
دلم رو بین دستاش خاک کردم
همونجا با همین چادر که سوخته
خونِ دست حسین رو پاک کردم
همون روزِ دهم بود یادمه خوب
همین که خیمههامون و سوزوندن
سر قبرش براش مجلس گرفتن
با نیزه فاتحه واسهش میخوندن
شبا کابوسِ تیر و حلقِ بچهس
نه جون مونده برام نه خوابِ راحت
از اون ساعت که تیر وا کرد گلوش و
گلوم تیر میکشه ساعت به ساعت
بهم پیریِ زودرس داده عشقش
همینجور سن روی سنم گذاشته
میپرسیدن زنای کوفه از هم
کدوم پیرزنه شیرخواره داشته؟!
بغل میخواد اگه داره میوفته
دیدم بستن با معجر سرش رو
نمیذارن که نیزهش رو بیارم
میترسم گم کنند آخر سرش رو
شب از نیمه گذشته دیروقته
نبودش تارو پودم رو سوزونده
غروبی روی نیزه بود، دیدم
نمیدونم الان دست کی مونده
*شاعر: #گروه_یا_مظلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 شباهت حضرت علی اصغر به حضرت محسن
#روضه_حضرت_علی_اصغر (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابی عبدالله اومد دم در خیمه، دستور داد:« همه زن و بچهها رو بگید ساکت بشن. کودکم علی رو بهم برسونید». بچهش و توو بغلش گرفت؛ دوسهتا بوسه به بچهش زد. گفت بر این جماعتی که جد تو دشمنشونه. کودکش و بغل گرفت رفت وسط میدون...
صدازد:« ای قوم! همهی ما رو کشتید، برادرام ، بچههام و یارانم و همه رو کشتید. هیچکی غیر این بچه برام نمونده». مگه نمیبینید داره دست و پا میزنه؟! مگه نمیبینید تشنهشه، مگه گناه این بچه چیه؟!
اگه به من رحم نمیکنید به این بچه رحم کنید. خودتون بگیرید سیرابش کنید و برگردونین. هنوز سخن ابی عبدالله تموم نشده، هنوز حرف امام تموم نشده،
دیدی یه مرغ و سر میبرند، این سر آویزون میشه، رهاش میکنند دست و پا میزنه. میگه این بچه توو بغل ابی عبدالله مثل مرغی که سر بریدن...
بچه رو توو بغل گرفت، روایت میگه انقدر دست برد زیر گلوی علیاصغرش این خونا رو به آسمون میپاشید یه قطره از این خونا هم برنگشت. لذا از طرف خدا ندایی اومد حسین آروم باش، نگران نباش. اون طرف یه دایه برا بچهت گذاشتیم شیرش بده...
مردا هم دل دارن میتونند تحمل کنند، ولی نمیدونم پشت در خونه همچین که اون نامرد لگد به در زد، صدای نالهی فاطمه بلند شد. فضه بیا محسنم و کشتند...
تازه یادم اومد اینو
یه سوال فاطمه راستی
وقتی من بودم کنارت
چی شدش فضه رو خواستی؟!
فضه رو با یه دل پر
تاحالا ندیدم این طور
چی آورد به زیر چادر؟
کربلا آبی عبدالله بچه رو زیر عبا پنهان کرد، مدینه هم فضه بچه رو زیر چادر قایم کرد علی نبینه...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 برگشتم خونه، ولی بغلم نیست بچهم
#زمینه #حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
حاج #سید_رضا_نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگشتم خونه، ولی بغلم نیست بچهم
برگشتم خونه، ولی بییار و همدم
برگشتم خونه، با یه دنیا غم
یه کنج خونه دیدم، یکی از لباساش و
با گریه گفتم زینب، ببین قد و بالاش و
حتما اگه الان بود، باید زبون وا میکرد
حتما اگه الان بود، منو مادر صدا میکرد
«آه! جگرم، آه پسرم»
برگشتم خونه، ولی خیلی بیقرارم
برگشتم خونه، ولی گهوارهشم ندارم
برگشتم خونه، با حالِ زارم
صدای گریهش مونده، هنوزم توی گوشم
به خوابم نمیدیدم، نباشه توو آغوشم
هیچ کسی نمیفهمه، داغی رو که من دیدم
هیچ کسی نمیفهمه، من مادر چی کشیدم
حتما اگه الان بود، باید زبون وا میکرد
حتما اگه الان بود، منو مادر صدا میکرد
«آه! جگرم، آه پسرم»
برگشتم خونه، هنوز انگاری اسیرم
برگشتم خونه، ولی توو سایه نمیرم
برگشتم خونه، ای کاش بمیرم
گلوی یه شیرخواره، اونقدا مقاوم نیست
برای این شیرخواره، سهشعبه که لازم نیست
حالا که علی رفته، خیلی براش دلتنگم
حالا که علی رفته، منو میکشه این ماتم
حتما اگه الان بود، باید زبون وا میکرد
حتما اگه الان بود، منو مادر صدا میکرد
«آه! جگرم، آه پسرم»
*شاعر: #سید_محمد_حسین_آلمجتبی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
📋 واسه نفس گرفتن تا خیمه برنگشته
#شور_امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
واسه نفس گرفتن، تا خیمه برنگشته
کمتر بهش بخندید، سنی ازش گذشته
ماهِ حرامه، رهاش کن مگه نمیدونی امامه
ماهِ حرامه، حسین زیر دست و پای ازدحامه
وقتِ اذونه، همه بمونند ولی شمر نمونه
وقتِ اذونه، هر چی که خواهرِ تو میکشه از اونه
«سید الشهداء، سید الشهداء»
بییار و بیپناهی، ای سرپناه زینب
تکیه زدی به نیزه، ای تکیهگاه زینب
کجای کاری، خیمه قیامته حسین خبر نداری
کجای کاری، نبودی شمر و از توو خیمه دربیاری
بمیره زینب، چه جوری پیرهنت رو پس بگیره زینب
«سید الشهداء، سید الشهداء»
ایم زندگی نمیاد، دیگه به کارِ زینب
جا مونده توی گودال، دار و ندار زینب
چاره نمونده، یه جای سالم رو تنت آره نمونده
چاره نمونده، حتی برات یه پیرهن پاره نمونده
دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که بدونه تشنه لب سر نَبُره
دو خط احکام یادش بده، اسلام یادش بده
که جلو چِشای مادر نبره
منو عذاب میده، به مرکب آب میده
تو رو صدا میزنم و، شمر جواب میده
تازه نفس اومد، تازه شبعث اومد
یه پیرمردِ بیحیا، عصا به دست اومد
«ای حسینم، ای حسینم
ای ضیاء هر دو عینم»
زینب و کاش یادت نره، داداش یادت نره
که از این قافله چشم برداری
زینب و کاش یادت نره، داداش یادت نره
دست و پا نزن که مادر داری
عرش و بهم میریخت، غصه و غم میریخت
خون اباالفضل روی پر عَلم میریخت
نگاه به خاک میکرد، منو هلاک میکرد
با پیرهنِ کهنهی تو دشنهش و پاک میکرد
«حسین مظلومم، حسین مظلومم»
*شاعر: #محمد_صادق_باقی_زاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 کشتن عموت و واقعا
#واحد_سنگین #حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کشتن عموت و واقعا، زدن گلوت و واقعا
جای پَرِ قنداق خون، گرفته روت و واقعا
دیگه بریدم واقعا، خیری ندیدم واقعا
راستی دارم میرم سر خاکِ شهیدم واقعا
دیگه بریدم واقعا، که ناامیدم واقعا
راستی دارم میرم سر خاکِ شهیدم واقعا
آروم بخواب طفلِ نخورده آبم
کاش شبِ جمعهها بیای به خوابم
خواب ببینم آب میدی دست مادر
پیشم عروسِ من نشسته مادر
«علی لایلای، علی لایلای»
آبت ندادن واقعا، چه جوری شادن واقعا
اگه بیان سمتِ حرم، چقدر زیادن واقعا
بابات بُریده واقعا، رحمی ندیده واقعا
هنوز نمیشه باورم، مِنَّت کشیده واقعا
حسین که حرفِ التماس و میزد
حرمله داشت تیرِ خلاص میزد
این لحظهی شرمندگیِ مرده
هی یه قدم میره و برمیگرده
«علی لایلای، علی لایلای»
*شاعر: #محمد_اسدالهی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 اونی که غمش عالمگیره
#واحد_ضربی #واحد_شلاقی
#امام_حسین #حضرت_رقیه
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اونی که، غمش عالمگیره
نگاهش، شبیه اکسیره
دوعالم، به عشقش درگیره
حسینه
توو قبرم، چراغِ مهتابه
قراره، دلای بیتابه
غلامم، اونی که اربابه
حسینه
هرجایی باشم، گره بیوفته به کارم روضه میخونم
یا حسین میگم، مادرش از توی بهشت میگه ای جونم
تا دم مرگم، تا آخرین نفس پای روضه میمونم
میشه دنیا بیحسین قفسم
به پرچم سیاهِ روضه قسم
حسینه تموم کار و کسم
الهی به حرم برسم
حسین باشه آخرین نفسم
«یا ثارَ الله، حسین حسین حسین»
حسینه، شاه و عالم بنده
با خندهش، خدا هم میخنده
حسینه، ذکرِ بازوبنده
اباالفضل
اباالفضل، خدای احساسه
کفیلِ، عقیلِ عباسه
به اسمِ، رقیه حساسه
اباالفضل
ساقی العطشان، هنوزم تشنهی عطشه لبِ دریاست
لحظههایی که، رقیه میشینه رو شونت رویِ ابراست
یا ابوفاضل، یا حَامِلَ اللِّوَایِ کرب و بلا عباس
اباالفضل امید و باورمه
نوای رو لبِ مادرمه
دو دستش شفیعِ محشرمه
عَلمش سایهی سرمه
پناهِ اول و آخرمه
«یا ثارَ الله، حسین حسین حسین»
از عشقش، به سینه میکوبه
همیشه، توو قلبا محبوبه
کسی که، یه عمری ضَروبه
رقیه
رقیه، ماهِ عالم تابه
یه دونه، دلبرِ اربابه
لِنَفْسِي أَنْتِ گفت سقا به
رقیه
بابِ حاجاته، دستاش کوچیکه دلش اندازه دریا
زینتِ زینب، ریحانه الحسین و دلبر بابا
دخترِ ارباب، مثل مادربزرگشِ ام ابیها
رقیه سَجِيَّةُ الْكَرَمه
دلیل دو دیدهی تَرمه
توو روضهش آدم بمیره کمه
چادرش سایهی سرمه
بَراتِ زیارتِ حرمه
یا ثارَ الله، حسین حسین حسین»
شاعران: #علیاصغر_شاه_سنایی، #محمود_گلستان_نژاد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
4_5906506069898694978.MP3
18.63M
شاعر: علی اصغر شاهسنایی
نغمه سرا: محمود گلستان نژاد
.
📋 کاش میشد بازم به آغوشت برگردم
#شور_امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاش میشد بازم به، آغوشت برگردم
من اعتراف میکنم حسین، دور از تو ضرر کردم
دوری از تو برام/ یه ثانیهش/ یه ساعته
میبخشی منو/ خیالم از/ تو راحته
یکی یدونهی خدا، قدیم کجا الان کجا
منو بگیر توو بغلت، منو ببر به اون روزا
کاش میشد /حال و هوام/ شبیه بچگیم بشه
کاش میشد /حسین دوباره / کل زندگیم بشه
تضمین خوشبختی، اباعبدالله
مسیر عاقبت بخیری، جز این راه کدوم راهه؟!
جز تو حُرّ و/ کی میتونست/ بیاد بغل کنه
مرگ و واسه اون/ شیرینتر از / عسل کنه
اسمت و از نفس نگیر، جونم و توو قفس نگیر
بگو یه إرفَع رَأسَکُم عشقی که دادی پس نگیر
قربونه/ این لطف و کرمت/ امام حسین
همه میرن و فقط /تو میمونی/ امام حسین
عشقِ شیرینه تو، داره توو دلها ریشه
عمرش و هرکی داد پای عشق، هیچ موقع پیر نمیشه
اولین بار که اومدم/ حرم رو/ هست یادم
رو دوشه بابام/ با گریههام/ سلام دادم
امام حسینه بچگیم، تنها پناهِ زندگیم
اون که عوض شده منم، هنوز همونی از قدیم
میدونم بدم ولی/ دوست داشتنم/ واقعیه
به خدا خیلی برام/ فرق میکنی/ با بقیه
*شاعر: #جواد_قمری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اجرا #شب_هفتم_محرم
👇
.
📋 بین غوغای دنیا
#شور
#شهدایی
#مدافع_حرم
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بین غوغای دنیا
این دنیای زجرآور
وقتی قلبم بیتابه
میرم کنجِ یک سنگر
اگه پُر از امیدم و، ندارم از چیزی هراس
خوشم که توو این زمونه، دلم توو دستِ شهداس
شهید یعنی، اوجِ عاشقی
شهید یعنی، اوجِ شور و شِین
شهید یعنی، راه کربلا
شهید یعنی، پرچمِ حسین
«شهید یعنی، پرچمِ حسین»
غیرِ عشقِ ثارَ الله
چیزی نیست توو قلبِ ما
مجنونیم و میذاریم
اربعین سر به صحرا
دیوونهی حسینیم و
انگشتنمای عالمیم
عاشقیمون و مدیون
مدافعان حرمیم
شهید یعنی، داغِ کربلا
شهید یعنی، اشکِ هرشبی
شهید یعنی، سینهی کبود
شهید یعنی، قلبِ زینبی
شهید یعنی، اوجِ عاشقی
شهید یعنی، اوجِ شور و شِین
شهید یعنی، راه کربلا
شهید یعنی، پرچمِ حسین
«شهید یعنی، پرچمِ حسین»
از کربلا فهمیدیم
کی شهیده کی جلاد
از عاشورا فهمیدیم
تا آخر باید ایستاد
محاله حق و گم کنیم
هرچی که جا زدیم بسه
باید زود آماده بشیم
که مهدی داره میرسه
شهید یعنی، موندن با امام
توو اوجِ جنگ، توو تحریم آب
شهید یعنی، رَد هر امان
شهید یعنی، حفظ انقلاب
«شهید یعنی پرچمِ حسین»
*شاعر: #میلاد_بارپازی ✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شهدا #مدافعان_حرم
👇
.
#شب_هشتم_محرم #شروع_مجلس
📋 عاشق شدن شاید اگر اما نمیخواهد
#مناجات #مناجات_با_امام_حسین
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عاشق شدن شاید، اگر اما نمیخواهد
مجنون نمیگوید، مرا لیلا نمیخواهد
من آمدم دورت بگردم، برنگردانم
شمع نگاهت گِرد خود، پروانه میخواهد
دنیا برای اهل دنیا، من تو را دارم
آن که تو را دارد، دگر دنیا نمیخواهد
امروز جایی نوکری کردم که اربابش
هرچه شود، عذر مرا فردا نمیخواهد
عاشق میان سینه دارد، یک حسینیه
عاشق برای گریه کردن، جا نمیخواهد
هرکس که چای روضه را پَس میزند انگار
در جنّت است و آب کوثر را نمیخواهد
گریه کند با دست بر سر میزند یعنی
از غصهی ذبح سرت سر را نمیخواهد
از کربلا چه گفته، پیغمبر که بعد از آن
گویی تورا در بطن خود، زهرا نمیخواهد
رو میزند خیمه به خیمه، پیشِ اصحابت
تنهاییت را، زینب کبری نمیخواهد
داغِ علیاکبر به جانت آتش افکنده
جسم تو دیگر تابش گرما نمیخواهد
حداقل یک پارچه رویت بیاندازند
پوشاندن پیکر دیگر فتوا نمیخواهد
از کربلا تا کوفه و، از کوفه تا شام
راهب فقط فهمید مویت، شانه میخواهد
#گروه_یا_مظلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 شیشهی عمر پدر خُرد شدی در نظرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#شب_هشتم_محرم
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شیشهی عمر پدر خُرد شدی در نظرم
سر پیری چه بلاییست که آمد به سرم
خواستم پر بکشم سمت تو...،خوردم به زمین
طرزِ درهم شدنت چیده همه بال و پرم
لختهخون! خواهشاً از حنجرهاش دست بکش
تا اگر شد فقط این بار بگوید: پدرم
شمر با هر ولدیگفتنِ من میخندد
پسرم ای پسرم ای پسرم ای پسرم
تا به حالا نشده پیش پدر پا نشوی
حیف باشد دم آخر نکنی مفتخرم
نیزه مسمار شد و چنگ به پهلویِ تو زد
داغ زهراییِ تو شعله زده بر جگرم
تیغها! از بدنِ ریخته پا بردارید
بگذارید که از معرکه او را ببرم
میشمارم همه اعضای تو را..،باز کَم است
تکّهای از تو کجا مانده؟!..،خودم بیخبرم
آنقَدَر بند به بند بدنت وا شده است
میشود در دل قنداقه تو را بُرد حرم
کار تشییع تو یک روز زمان خواهد بُرد
همه از خیمه بیایید که من یک نفرم
*شاعر: #بردیا_محمدی✍
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.👆صوت
#روضه_حضرت_علی_اکبر
📋 یک فزع کردی تمام صورتم را خون گرفت
#روضه #حضرت_علی_اکبر (ع)
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علیاکبر اومد دم در خیمه، اینقدر این آقا زیباست، خوشروئه. اول شهید از بنی هاشمه. همچین که دم در خیمه گفت بابا، اجازه میدین، نوبت منم هست برم میدان؟!
روایت میگه بیدرنگ ابی عبدالله گفت: برو...
همچین که راه افتاد گفت: صبر کن!،
-جونم بابا
-یکم جلو بابا قدم بزن...
یه نگاهی ناامیدانهای به جوونش کرد؛ از گوشهی چشمش اشک جاری شد. محاسن مبارک و گرفت سر و به آسمان بلند کرد.خدایا شاهد باش کیو دارم میفرستم. هروقت دلتنگ رسول خدا میشدیم، به علی نگاه میکردیم یاد رسول خدا میافتادیم.
اذن و گرفت؛ ابی عبدالله آیه قرآن خوند و به سر و روی علی فرستاد و گفت خدا پشت و پناهت پسرم...
زد به دل لشکر، رجز خوند به دل لشکر زد. انقدر لشکر و تار و مار کرد، زجهی لشکریان بلند شد از بس این آقا با شمشیر میرفت توو دل لشکر.
برگشت پیش باباش، اینا انگار هرچی شمشیر میزنند، نیزه میزنند بهش نمیخوره. بابا عطش داره بیچارهم میکنه، سنگینی این زره داره منو اذیت میکنه، شمشیرم سنگینیش داره اذیتم میکنه. آب هست یکم به من بدی؟! اگه من یکم آب بخورم، جون تازه میگیرم به دل لشکر میزنم. ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن و گفت ای پسرم زبونت و به من نشون بده، علیاکبر زبونش و در اورد، زبونش و گذاشت توو دهن حسین. خاتم انگشترش و ابی عبدالله درآورد توو دهن علیش گذاشت، انشاءالله جدم سیرابت میکنه. بابا برگرد میدون بیشتر از این منو اذیتم نکن.
از اینجا مقتل شروع میشه، ابی عبدالله چشم از علیش برداشت. علیاکبر دمادم حمله میکرد به لشکر، یه تیری به گلوی علیکبر نشست. خدا لعنت کنه مره بن منقذ رو، با شمشیر یه ضربهای به سر علیاکبر زد و دیگه همه ریختن سر علی دارن ضربه میزنند، هنوز علیاکبر رو اسبه این خونا از سر علی رو گردن اسب سرازیر شد. این خونا اومد جلو چشم اسب و گرفت. اسب رفت توو دل لشکر، دیگه همه دورش و گرفتند. هرکی با هرچی دستشه داره میزنه...
شمشیر اگه به جایی بخوره، شمشیر و فرو میکنند درمیارن؛ اما همچین که علی رفت توو دل لشکر شمشیرا همینجوری فرو میرفت یعنی قطع میکرد. ارباً اربا. صدای علی بلند شد: یا ابتاه!
بابا بیا! ابی عبدالله تا صدای علیش و شنید، سراسیمه سوار بر مرکب شد. خبر برای حسین اومده جوونت زمین خورده سریع خودش و رسوند.
@emame3vom
یه روزیم علی توو مسجد نشسته، سراسیمه حسن و حسین اومدن بابا مادر ما از دنیا رفت. بدو بابا. علی بدو بدو خودش و رسوند خونه...
چند قدمیه بدن که رسید ابی عبدالله زانوهاش دیگه طاقت نیاورد. با سر زانو به این بدن نزدیک شد...
امیرالمومنین هم هی توو کوچه زمین میخورد، یکی دو مرتبه علی با صورت زمین خورد. بعضیا دیدن خندیدن. دیدی علی رو زمین زدیم...
توو این همه جنگ نتونستیم علی رو زمین بزنیم، با یه خبر علی رو زمین زدیم...
"این خبر پیچیده هرجا
مرتضی افتاده از پا"
حالا ابی عبدالله رسید بالا سر علیش، خودش و انداخت رو این بدن. فریاد میزد:« نمیخوای جواب بابات و بدی؟!» نشست کنار این بدن صورتش و گذاشت رو صورت علیش؛ دیگه برنداشت. همینجور که این صورت رو صورت جوونش بود، چه صورتی! همچین که حسین صورتش رو رو صورت علیش گذاشت، پر خون شد.
"یک فزع کردی تمام صورتم را خون گرفت"
بعضیا گفتند حسین جون داد، همون خبری که توو مدینه پیچید علی مُرد. فاطمه رو زدیم علی رو هم باهاش کشتیم. اینجا هم همین خبر پیچید دیدی حسین و از پا انداختیم. همینجور که این صورت رو صورته حالا بچهها دم دم خیمه عمه! بابا بلند نشدا؛ چرا عمه جان الان بلند میشه. از صبح تا حالا انقدر داغ دیده حالا بلند میشه. عمه! بابا بلند نشد، چرا عمه جان الان بلند میشه. داغ دیده دیگه داغِ جوون دیده. هرچی صبر کردن دیدن حسین بلند نمیشه. هلهله از سمت دشمن بلند شد. تا بیبی دید صدای هلهله بلند شد بدو بدو از خیمه دوید بیرون. دست رو سرش گذاشته، همچین که دستش اومد رو شونهی حسین یهو ابی عبدالله داغش فراموشش شد. چرا؟!
آخه ناموس خدا از دم در خیمه بدو بدو، (زن اگه بدوه مرد ناراحت میشه؛ جلو نامحرم اگه باشه)، یهو سر بلند کرد خواهر! تو چه جوری اومدی؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 پیغمبر دوبارهم تسبیح پاره پارهم
#روضه_علی_اکبر (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیغمبر دوبارهم، تسبیح پاره پارهم
پاشو ببین بیچارهم، ای نور دیده، قدم خمیده
پاشو نذار که دشمن، به من بخنده اکبر
پاشو نذار که عمه، بیاد میون لشکر
چه جوری تو رو، من تا حرم بیارم
طاقت دیگه ندارم، تیر از تنت درآرم
هرجوری تو رو، بین عبا میچینم
رو خاک و رو زمینم، یه تیکهت میبینم
پهلو و سرنیزه دَرید، نیزه رو بازوهات کشید
نفسهات و نیزه بُرید، ای ارباً اربا، شبیه زهرا
به لب رسیده جونت، شکسته استخونت
با لخته لختهی خون، سنگین شده زبونت
ارث مادرم، همینه توو جوونی
یه جور زدن نتونی، که روی پات بمونی
بیهوا لگد گرفت تاب و توونش، صدای استخونش
آتیش زدن به جونش، آتیش زدن به جونش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
📋 شِبه پیغمبر رفتی و شکسته شد بابا
#زمینه #حضرت_علی_اکبر
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شِبه پیغمبر/ رفتی و شکسته شد بابا/ وَلَدی وَلَدی
ای علیکبر/ بَعْدَكَ الْعَفا عَلَى الدُّنْيا/ وَلَدی وَلَدی
پُره از تو همهی دور و برم
چه جوری من تا خیمه ببرم
شده خون جگرم، شده خم کمرم
دست و پا نزن،میبینه دست و پاش و گم میکنه پدر
پاشو اکبرم، عمه رو از بینِ این نامحرما ببر
«وَلَدی وَلَدی وَلَدی وَلَدی»
پدرِ پیرت/ خورده رو زمین علی پاشو/ وَلَدی وَلَدی
غمِ داغت رو/ توو چشام ببین علی پاشو/ وَلَدی وَلَدی
به تو نیزه زدن از یک قدمی
توو عبا هرچی میچینم تو کمی
میوهی دلمی، امیدِ حرمی
غرقِ خون شدی، قلبِ منم مثل تنت ارباً اربا شد
بودی یک نفر، ولی تنت پاشیده بین یه صحرا شد
«وَلَدی وَلَدی وَلَدی وَلَدی»
عصای دستم/ واسهت آرزوها داشتم/ وَلَدی وَلَدی
جگرم آتیش/ شد از این غم از این ماتم/ وَلَدی وَلَدی
شده خون اشکِ چشام ای ثمرم
تو جوون بودی شبیه مادرم
چی اومد به سرم، پسرم پسرم
گفتی یاعلی، شبیه مدینه تو رو بیهوا زدن
کوچه وا شد و، لشکری از ارازلِ بیحیا زدن
«پسرم پسرم پسرم پسرم»
*شاعران: #علیاصغر_شاه_سنایی، #محمود_گلستان_نژاد ✍
#شب_هشتم_محرم
#زمینه_حضرت_علی_اکبر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 رخش چه صبح ملیحی
#حضرت_علی_اکبر #تک
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علیاکبرِ لیلاست، به چه شاخه نباتی
بدون چشمهی لعلش، نبود در همه هستی
نه چشمهای نه قناتی، نه دجلهای نه فراتی
دمیده بر سرِ دنیا، چه آفِتاب بلندی
رسیده درشب لیلا، چه ماه با برکاتی
قدش چه سروبلندی، چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سَکَناتی، چه مصطفی وَجَناتی
یا علی بن حسین بن علی سالاری
آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری
با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم
منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری
«عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی»
چه دلبری چه دلیری، چه بیمثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی، چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفتهست، در صدای اذانش
هَلا چه حَیّ عَلایی، چه عَجِّلوا بصَلاتی
حسین با پسرش، رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی، پدر چه باب نجاتی
چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و می گفت
مَضَی الزَّمانُ و قَلبی يَقولُ إنَّكَ آتی
یا علی بن حسین بن علی سالاری
آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری
با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم
منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری
«عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی»
شبم به روی تو روزست و دیدهام به تو روشن
وَ إنْ هَجَرْتَ سَواءٌ عَشیَّتي و غَداتی
اگرچه دیر بماندم امید برنگرفتم
مَضَی الزَّمانُ و قَلبی يَقولُ إنَّكَ آتی
من آدمی به جمالت نه دیدم و نشنیدم
اگر گِلی به حقیقت عَجینِ آبِ حیاتی
شبانِ تیرِ امیدم به صبحِِ روی تو باشد
قد تُفَتَّشُ عَینُ الحیاةِ فی الظُلُماتِی
یا علی بن حسین بن علی سالاری
آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری
با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم
منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری
«عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی»
نه پنج روزهی عمرست، عشق رویِ تو ما را
وَجَدْتَ رائِحَةَ الْوُدِّ إنْ شَمَمْتَ رُفاتي
وَصَفْتُ کُلَّ مَلیحٍ کَما یُحِبُّ وَ یَرْضَی
مَحامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
أَخافُ مِنكَ وَ أَرْجو وَ أَسْتَغیثُ وَ أَدنو
که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی
یا علی بن حسین بن علی سالاری
آمدی مثل عموجانت عَلَم برداری
با اذان گفتنِ تو کِیف کند اربابم
منطقِ احمد و تیغِ حیدرِ کرّاری
«عَلیٌ الاکبر، یاعلی علی»
*شاعران: #سعدی_شیرازی، #عباس_شاه_زیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_هشتم_محرم
👇