📜 #متن
استاد محمدحسین #رجبی_دوانی
#ویژه سالروز شهادت #امام_صادق علیهالسلام
🚦چگونگی ایجاد فضا برای نشر معارف اهل بیت علیهمالسلام ۱
#بخش_اول
📍۲۵ شوال سالروز شهادت جانگداز ششمین امام برحق مسلمانان جهان وجود مقدس حضرت امام صادق علیهالسلام بر نواده عظیم الشأنش امام عصر ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه و همه شیعیان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام تسلیت باد .
📍وجود مقدس حضرت امام صادق علیهالسلام بنا بر مشهور در سال ۱۱۴ یعنی سالی که پدر بزرگوارشان حضرت #امام_باقر علیهالسلام به شهادت رسیدند، به مقام امامت نائل گشتند. دوره امامت امام صادق علیهالسلام بالغ بر ۳۴ سال به درازا کشید و این ایام دوره بسیار پر ماجرا و مهمی از نظر حوادث سیاسی و اجتماعی است.
📍حضرت در طول امامت خود هم خلافت غاصبانه و جائرانه #بنی_امیه را تجربه فرمود و هم سقوط آن و روی آمدن خلافت جبار #بنی_عباس را.
📍امامت آن حضرت در ادامه خلافت #هشام_بن_عبدالملک خلیفه جنایتکار و خونریز اموی آغاز شد تا سال ۱۲۵ که هشام مرد و برادر زاده او #ولید_بن_یزید_بن_عبدالملک قدرت را بدست گرفت. مرگ هشام آغاز سستی و رو به انحطاط رفتن قدرت #بنی_امیه است.
📍از ۱۲۵ تا سال ۱۳۲ که بنی امیه مضمحل میشوند، جنگ قدرت بین آنها در گرفته است؛ دوره خلافت ها کوتاه و عزل و قتل خلفا را در رقابتهای درون خانوادگی امویان شاهد هستیم. در سال ۱۳۲ دولت غاصب بنی امیه توسط #عباسیان سرنگون شد و کشتار وسیعی از بنی امیه صورت گرفت و #بنی_عباس که شاخهای از بنی هاشم بودند و نسب آنها به #عبدالله_بن_عباس پسر عموی پیامبر اکرم و #امیرمومنان علیهالسلام میرسید قدرت را بدست گرفتند.
📍در فاصله سال ۱۲۵ تا ۱۳۲ که دوران ضعف و انحطاط بنیامیه بود، خلفای جائر از امام صادق علیه السلام غافل بودند و آن حضرت فرصت مناسبی را بدست آورد تا وظیفه امامت خود را در قالب تدوین معارف اهل بیت علیهمالسلام در مباحث فقهی، کلامی و اخلاقی تبیین بفرماید.
🔸همچنین ۴ سال اولِ روی کار آمدن #بنی_عباس یعنی از سال ۱۳۲ تا ۱۳۶ که #ابوالعباس_سفاح اولین خلیفه عباسی قدرت را در دست دارد، به سبب آنکه هنوز پایگاه محمکی برای بنی عباس در امر خلافت ایجاد نشده بود نسبت به #امام_صادق علیهالسلام مدارا میکردند و این فرصت هم برای امام فراهم شد تا به اقدامات ارزشمند خود در نشر معارف اهل بیت علیه السلام ادامه دهد... #ادامه_دارد 👇
۱
.
📖 #روضه_متنی #فاطمیه
🔊 #مناجات با #امام_زمان عج و روضه مادر سادات
⚫️ شب شهادت حضرت زهرا س | #بخش_اول 🔻
*
غم تو گر نبود ، آدمی نمیماند
نه آدمی! که ملک هم نمیماند
آقا، نیازمند دو عالم، به یک اشاره توست
یعنی اگه تو بخوای من عاقبت بخیر میشم، یعنی اگه تو بخوای مادرت منو میخره، یعنی اگه تونگاه کنی کربلایی میشم، آقا دیدی گفتم یه روز به دردت میخورم، ببین روز معمول اومدم برا مادرت روضه گرفتم، شما هم فردا تو گرفتاریم بیا، نزاری چشم به راه بمونم، من برا مادرت کم خودمو نزنم
نیازمند دو عالم ، به یک اشاره توست
اگر تو ناز کنی، عالمی نمی ماند
مولا، به گریه، به گریه ی شب حجران کشیدگان سوگند
قسم قسم بلندیه بالاست، یعنی به همه اونایی که شبا تا صبح برا اومدنت گریه کردن
به گریه شب هجران کشیدگان سوگند
اگر دمی تو بخندی، غمی ، نمی ماند
(اباصالح، بابات شده، خونه نشین)2 (سادات برا بعدیش منو ببخشن)
اباصالح، مادرتون خورده زمین
وای جونم به این گریه کن، احمدلله آرزمون بود خدمت آقامون برسیم برا روضه مادرش، همینجور که نمیشه، الآن بگو اومدم پیش یه پرچم دار فاطمیه،یه نفری پرچمو برداشته، آره پرچم فاطمیه رو برداری کمر خم میشه، این جماعتی که اومدن از دم این در رد شدن، دیدن یه نوکر گریه کن نشسته، روضه رسمیت گرفته، آقا میاد، ایشالا دم در وایسادی، مگه میشه پسر برا مادر نیاد، چطور مادر برا پسر میاد
گفت دورو بر حرم امام حسین خونه داشت، (خوب دل بدید)، مجاور حرم آقا (قدیم حالا نه، هنو حرم به این شکل نشده بود)، یه پول و پله جمع کردن خونه ها رو بخرن حرم بزرگ بشه، یکیشون امام حسینی تر بود گفتن اینو آخر میریم میخریم، خونه ها رو خریدن، آخر اومدن در خونه این مرد، احوال پرسی این ورا، گفتن اومدیم خونتو برا حرم بخریم، یه نگا به اینا کرد، خونه منو؟، آره، گفت نمیفروشم، یکی دوبار اصرار دیدن میگفت نه نمیفروشم، اینا بر گشتن از فردا عمله آورد بنا آورد نقاش اورد خونه رو نوسازی کرد، به گوش حرمی ها رسید ناراحت، تا شنید خونشو میخایم رفت باسازی کرد، بعد یه هفته جارو زدن کارگرا اومدن بیرون، کلید و برداشت بدو اومد حرم، هنو خونمو میخاین؟ آره اما تو خونتو درست کردی، گفت آره حالا خونمو میدم ، ما چیز خراب به حسین نمیدیم، چی میخام بگم، امروز بگو آقا دیدم دلم یخورده خرابه، شنیدم روضه مادرته، آوردم روضه، دلم جلا بگیره، اگه به کارت اومد مال تو...
دست تو مرحم زخم ، همه شه پرها
از کرامات تو گویند سر منبرها
(بانوی، آسیه و ساره و مریم زهرا)2
نه یجوری باید صداتو خرج کنی، تو امروزی قمی، قم المقدسه، کنار حرم این خانم، یجوری خرج کن خودتو، شما اهل منبر به ما اینا رو گفتید فردا قیامت دارن حسابتو میزنن خوب روز شهادتم که مدینه بودی، مدینه نبودم قم بودم، یه خانم میاد ما دیدیم دلت مدینست، گفتم برات مدینه نوشتم، تا شما هستید نباید بزارید امام حسن داد بزنه، امروز روزشونه، امروز بیاید زیر بغلای حسینو بگیرید
بانوی، آسیه و ساره و مریم زهرا
که کینزان تو، هستند همه دخترها
بی بی جان نه، نه فقط ام ابیها، به شما باید گفت
مادر خلق خدا، مادر پیغمبرها
غلط کرد زدت خانم، تا چشم کار میکنه بچه سید نشسته، من چی بگم جلو بچه های حضرت زهرا، مادرتونو زدن، انگار بد هم زدن، مادرتون راه نمیتونست بره، ای نامرد، تنها گیر آوردی، حالا یه همچین غلطی کردی، جلو پسر، مادر نمیزنن، موهاش سفید شد امام حسن، امروز مادرتون از صبح خودش کاراشو کرد، فضه میگه دیدم دم ظهر، خانوم وسط حجره غش کرد، آه، من همونطور، که سید اولاد حضرت زهرا روضه رو برد یه جا، منم میبرم
بی بی جان، همه چو ارباب، سرم را به کف پات نَهَم
مثل امروز، اومد تو حجره دید هر کی صورت یجا گذاشته، امام حسن صورت رو صورت، زینب صورت رو سینه، اومد پایین پا، منو نگاه، اومد پایین پا، پارچه رو زد کنار، صورتو گذاشت کف پا، منو ببین، صدا میزد یا اُمّاه، یا اُمّاه، سر آورد بالا دید نگاه نمیکنه، دوباره زد یا اُمّاه، یا اُمّاه نگاه کرد دید چشماش وا نشد، بغضش ترکید، صدا زد مادر، تا حالا نشده بود، حسین صدات بزنه، تو جوابشو ندی، کاش این ماجرا همین جا تموم میشد، اینجا مادر جواب پسرو نداد، کربلا، هلال میگه دم گودال، دیدم داره بیرون میاد، سرتا پاش خونیه، زیرعبا چیزی قایم،( بعضی ها امامه برداشتن، یا الله)، دست و پاش میلرزه، گفتم تو که کارتو کردی، چرا دست و پات میلرزه، صدا زد هلال، داشتم، میبریدم ، صدایی شنیدم، فریاد بُنَیّه، بُنَیه، بُنُیه، حسین، حسیـــــــن
#مناجات_با_امام_زمان_عج
#روضه_حضرت_زهرا
#حکایت
.
.
📜 #متن
#ویژه سالروز ولادت حضرت امام باقر سلاماللهعلیه ۱
استاد دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی
🚦بررسی وضعیت سیاسی دوران امام باقر علیهالسلام
#بخش_اول
📍درباره وضعیت سیاسی دوران امامت حضرت امام باقر علیهالسلام باید عرض کرد که آن وجود مقدس در سال ۹۴ یا به نقلی ۹۵، یعنی همزمان با شهادت پدر بزرگوارش امام سجاد علیهالسلام به امامت رسیدند و تا سال ۱۱۴ که به شهادت رسیدند دوران امامت آن وجود مقدس چیزی نزدیک ۱۹ سال به طول انجامیده است.
📍در عصر امامت امام باقر سلاماللهعلیه، آن حضرت مدتی کوتاه یعنی کمتر از یک سال را با #ولید_بن_عبدالملک به عنوان خلیفه غاصب اموی معاصر هستند و بعد ار مرگ ولید در سال ۹۶ #سلیمان_بن_عبدالملک به قدرت میرسد که وی هم تا سال ۹۹ بر عالم اسلام مسلط بوده است.
📍این عصر، عصر گسترش قلمرو مسلمانان با عملیاتهای نظامی هست. به این معنا که در شرق در #ماوراءالنهر و در مناطقی ماورای ایران دوره ساسانی، فتوحات صورت می گیرد و هم در غرب عالم اسلام و اروپای غربی یعنی سرزمین اسپانیا و پرتغال امروزی که شبه جزیره ایبری باشند، مسلمان ها وارد شده و با سرعت پیش میروند. اما سال ۹۹ هجری در پی مرگ #سلیمان_بن_عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز پسر عموی آنها به خلافت رسید که او بر خلاف بنیامیه نسبت به اهل بیت علیهمالسلام رفتاری توام با احترام و مدارا داشت.
📍 #عمر_بن_عبدالعزیز در امامت امام باقر علیهالسلام که به قدرت میرسد سب و لعن به ساحت مقدس امیرالمومنین علیهالسلام را که معاویه لعنهالله باب کرده بود، ممنوع اعلام کرد و فدک را به نوادگان امام مجتبی علیهالسلام بازگردانید و برای طالبیان و علویان از بیت المال حقوق تعیین کرد و خود را چاکر و فردی مخلص نسبت به امیرمومنان علیهالسلام میدانست.
📍امام باقر علیهالسلام با عمر بن عبدالعزیز یک مناظره مکتوب دارد. طبق نقل تاریخ روزی عمر بن عبدالعزیز از امام سجاد علیهالسلام یاد کرد و گفت که زینت دین و پیشوای عابدان از دنیا رفت. به او گفتند که از او فرزندی باقی مانده است که چیزی از پدر کم ندارد عمر بن عبدالعزیز برآن شد که امام باقر علیهالسلام را بیازماید. لذا نامهای به حضرت نوشت و از حضرت درخواست رهنمودی کرد.
📍امام باقر علیهالسلام در پاسخ مواردی مطرح کردند که برای عمر بن عبدالعزیز سنگین بود. لحن امام مقداری تند و سرزنش آمیز بود عمر بن عبدالعزیز وقتی این پاسخ را دریافت کرد ناراحت شد و چون می دانست که از امام علیهالسلام نامهای خطاب به خلیفه پیشین سلیمان بن عبدالملک در بایگانی در بارخلافت وجود دارد آن نامه را درخواست کرد و وقتی دید که امام چگونه با الفاظی محترمانه سلیمان را مورد خطاب قرار داره است بیشتر ناراحت شد و در نامهای به امام علیهالسلام اینگونه عنوان کرد که...
🔸من نامه شما به خلیفه جبار پیشین را دیدم که چگونه او را با عزت و احترام یاد کردید اما من که سعی کردم عدل پیشه کنم و جلوی مظالم و فشارها به مردم را بگیرم اینگونه مورد عتاب قرار دادهاید...
@emame3vom
#ادامه_دارد
4_5965095217727013488.mp3
10.02M
⭕️ بشنوید | #رثای_ماندگار
📻 مولودی ولادت امام حسین (ع)
☑️ بامداحی #حاج_محمود_کریمی
📋 ای عشق شور انگیز ای شور اتش خیز
✅ #سرود / حاج محمود کریمی
✅ #میلاد_امام_حسین
✅ #بخش_اول
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای عشق شور انگیز ای شور اتش خیز
مجنون مجنونم مستونه میخونم
من با تو ارومم بی تو سرگردونم
تو یاسی و یاسین من محتاج و غمگین
تو ذکر جان بخش و من بی تو بی جونم
تو دلدار ناز و اهنگ پرواز و
من بی دست و پا و درگیر زندونم
تو مثل بارون و من مثل پاییزم
تو مثل رویا من از حسرت لبریزم
من افتاده از پا لطفی تا برخیزم
@emame3vom
.
◾️خلاصه بحث جلسه پنجم کارگاه نوحه
#بخش_اول
✔️ویژگیهای گوشواره(جواب) نوحه
۱. گوشواره عبارات یا مصراعهای کوتاهی است که مخاطب آن را با مداح همراهی میکند.
۲. گوشواره فرصتی است برای تنفس مداح و تمرکز مجدد او روی شعر و ملودیِ اثری که میخواند. همچنین فرصتی برای همراهی مخاطب و ایجاد فضایی لذتبخش در هیئت بهشمار میآید.
۳. گوشوارۀ خوب، یا چکیدۀ نوحه است یا ادامۀ مسیر نوحه است یا باید مرتبط با فضای کلی و مضامین متن اصلی نوحه باشد.
۴. سعی کنید در گوشواره از عبارات ساده و تکراری مثل «غریب آقام، آقای مظلومم، واویلا واویلا و...» که هزاران بار گفته شده، استفاده نکنید؛ در گوشواره اتفاق ایجاد کنید. مضمون بیاورید. مثلاً در اثر منتخب هفته قبل، شاعر میتوانست بجای «خوش اومدی مهمون من، بابای مهربون من» بگوید: «واویلتا واویلتا واویلتا یاابتا»؛ اما مضمون و عبارت آورده و چقدر گوشواره بهتر شده است.
۵. قبلاً گفتیم که گوشواره معمولاً در آخر نوحه میآید اما الزام نیست؛ چه بسا ابتدا یا میانهی نوحه باشد. مهم این است که گوشواره یک عبارت ساده، روان، زیبا و قابل تکرار باشد. مثل: انگار همین دیروز بود/ بلند گریه میکنم برات/ زهرام از دستم رفت و...
۶. وقتی میبینید متن اصلی نوحه طولانی شده، بهتر است گوشواره را با همان ملودی فراز آخر بیاورید و برای گوشواره ملودی جداگانه قرار ندهید.
#حمید_رمی
* نشر مطالب، بدون ذکر نام صاحب اثر و لینک کانال، به هیچ وجه مورد رضایت نیست.
#کارگاه_مجازی_نوحه
#آموزش_مداحی
.
📖 #روضه_امام_رضا_علیه_السلام
🔊 مناجات و درد و دل
⚫️ شهادت علی بن موسی الرضا علیه السلام | #بخش_اول 🔻
**
دوماه رفت اگر میشود گدا را بخرید
نشسته اید دودل اینچنین چرا؟ بخرید
همش که نمیشه سود کنی، یبارم ضرر بده، را دوری نمیره، مادرت شب عروسیش گدا رو دید لباسشو داد، من که از تو این چیزارو نمیخوام، من میگم آقا بزار قاطی مردم منم تو رو داشته باشم، من اینقدر سر تو اینور اونور بُلُف میزنم میگم باهاتم، مردمم چمیدونن میگن حتما باهاشه، امام رضا هم که مارو نطلبید، رسوایی پشت رسوایی، اربعین هنو داغش تو دل خیلیاست
سه روز نه، سه روز نه همه عمر معتکف شده ام
سه روز نه، همه عمر معتکف شده ام
نمیروم زِ دَر روضه خانه، تا بخرید
اصبغ نباته، شب نوزدهم، بیستم ماه رمضون، یتیما که اومدن پشت در خونه امیرالمومنین آقا پاشد دید سر و صداست، طبیبم بود به امام حسن عرض کرد آقا سر و صدا برا پدرتون خوب نیست حال و احوالش، آقا اومدن دم در به همه گفتن برید، حال بابام خوب نیست صدا گریتونو میشنوه، دیدن امامه، دستور دستور پسر علیِ همه رفتن، آقا رفت تو دید هنوز دید صدا گریه میاد، اومد دم در دید اصبغ نباته است، گفت مگه نگفتم همه برن گفت میخوام برم پاهام نمیره، من تا آقامو نبینم نمیرم، امشب بگو آقا میخوام برم روم نمیشه، کجا برم؟ به کی بگم؟
آقا دلِ شکسته یِ ما را، کسی نگاه نکرد
به روی دست گرفتم، مگر شما، بخرید
دارم حرفا دلتو میزنم، آی چقدر اینو دوست دارم مینوشتم رفیقام بودن حالم عوض شد
خدا کند همه ی شهر باخبر بشوند
وقتی دزدی کرد، آوردنش خدمت امیرالمومنین، انگشتاشو قطع کردند حکم شرعی، اومد بیرون رفت تو بازار داد میزد، دستمو علی بریده، اومدن دورش، خراب کنن، العیاض باالله، مقام امیرالمومنین رو، چه شده مرد الان میریم در خونه علی تکلیفو معلوم میکنیم دستتو بریده، گفت برو، من هر چی اگه دارم از اینه، فردا قیامت میگم علی دستمو برید، گفت من دارم با این بزرگی میکنم، علی، نماینده پیغمبر دستِ، ببینید من با علی بودم، دستمو ، ما از یکی حاج آقا، یه پول دستی میخوایم یه کمکی، وقتی میخوایم بهش رو بزنیم میگیم کسی نفهمه وا، اما آقا، تو خواستی یه لقمه نونم بدی جلو همه بگو، من گُنده میشم
خدا کند که، خدا کند همه شهر با خبر، بشوند
خدا کند همه شهر، با خبر بشوند
خدا کند، که مرا، با سر و صدا بخرید
آقــــــــا، آقاجان، غریبه...
غریبه چند شبی بیشتر نمی ماند
من دهه اولی نیستم، خیلیا ده روز مشکی پوشیدن رفتن، لباسم نداره وا، مادره میگه حالا اونو بپوش میگه نه، من بیرون نمیرم ، من عهدمو بستم، بخدا باید با اینا عشق کنید بچه ها، با این عشقتون عشق کنید، یعنی یه وقتایی با خودنت میشینی بگو برا آقا چیکارا کردم یک، هر شب با اسمش خوابیدم، از خواب بیدار شدم سلامش دادم، من برا عزیزترین کسام چهل روز بیشتر مشکی نمیپوشم، من برا عزی ترین کسام نهایت یخورده گریه کنم، اما هرجا یکی میگه حسیـــن، دلم آشوبه
آقا غریبه چند شبی، بیشتر نمی ماند
به جانتون بشینه این یک بیت، اگر شد بنویسید حفظ کنید اینو تو هر حرمی رفتید بخونید...
غریبه چند شبی، بیشتر نمی ماند
اگر به فکر خریدی، آشنا بخرید
من برا مادرت زیاد گریه کردم، من محرمم ، من روضه های بازار خواهرتو خوندم، من روضه ی دروازه شام شنیدم، من روضه کوچه رو حفظم، من اینی که مادرتو زدن، خودمو زدم، من آشنام، به دردت میخور
اگر به فکر خریدید، آشنا بخرید
(حسیــــــــن، دلم یه کربلا میخواد)2
حسیــــــن، یه گنبد طلا میخواد
حسیـــــــن، دلم امام رضا میخواد
خوش به حالِ، اون که الآن، مشغولِ، زیارته
سر گذاشته رو ضریح، مشغولِ عبادته
دوست دارم، وقتی که جون، میاد تو، گودی گلو
به همه بگید، که این، روسیاهه نوکرمه
(یا امام رضا سلام
امام بی کسان، سلام)2
خورشید سر زد از سحرت، ایها الغریب
باید بگید ها، یه جوری اینجا ناله بزن، بخدا یقه منو بگیر دارم اینجا پشت تریبون اعلام میکنم اگر این نشد، فردا قیامت، از این بچه کوچیکا تا بزرگترها، یقه منو بگیر تو گفتی، اگه این نبود، تو اینجا الان دلتو بفرست، تو اون شلوغیا، بعد فردا قیامت، نوبتیه دیگه، وقتی دارن حسابتو میزنن خوب، شب شهادت پسر هشتم خانوم، حرمش بودی، پا میشی، من حرم نبودم من یادمه، روضه فلان جا، یه خانم میگه من دیدم دلت حرمه، اون که دلش میخواد ها، من دیدم تو لح لح حرم میزنی، گفتم برات حرم بنویسن، لذا غصه نخوری نرفتی امام رضا، بخدا، همین جا رو برات زیارت علی بن موسی الرضا مینویسن، از کدوم در بریم، باب الجواد یا با من میای، دلم برا باب الجواد تنگ شده، بریم گوهرشاد...
#مناجات
#شهادت_امام_رضا
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#آخر_صفر
#وداع_با_محرم_و_صفر
.
1. قسمت این بود.mp3
7.89M
السَّلامُ عَلَیکِ یا
اُمَّ البُدورِ السَّواطِع
#وفات_حضرت_ام_البنین
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#بخش_اول :
قسمت این بود که تو
مَحرم حیدر باشی
به علی مونس و هم خانه و
همسر باشی ..
قسمت این بود
که در زندگی مشترکت
به عزیزانِ دلِ فاطمه مادر باشی
#بی_بی_جان
آفرین بر تو
که هنگام ورودت گفتی
آمدی خادمه یِ خانۀ کوثر باشی
#بی_بی_جان
قسمت این بود
که در بین تمامیِ زنان
تو فقط صاحب یک ماه و
سه اختر باشی ..
#بی_بی_جان
قمرت یک نفره
لشگرِ انصارِ خداست
پس عجب نیست
که تو مادر لشگر باشی
#بی_بی_جان
خاک این خانه تو را
قبله ی حاجات کند
متعجب نشو
گر شافع محشر باشی ..
غم این خانه زیاد است
زیاد است زیاد ..
سعی کن ،
مَرهمِ زخمِ دلِ دختر باشی
این یتیمان
همه به واژه ی در حساسند
نکند در بزنند و تو پسِ در باشی
چار تا بچه ی این خانه
همه مادریاند
نکند تب بکنی گوشۀ بستر باشی
شاعر : #مهدی_نظری
۱۸ بهمن ۱۳۹۸
قم ، آستان مقدس امامزاده
شاه سید علی (علیه السلام)
به همت جواد افشانی
.
📜 #متن
استاد محمدحسین #رجبی_دوانی
#ویژه سالروز شهادت #امام_صادق علیهالسلام
🚦چگونگی ایجاد فضا برای نشر معارف اهل بیت علیهمالسلام ۱
#بخش_اول
📍۲۵ شوال سالروز شهادت جانگداز ششمین امام برحق مسلمانان جهان وجود مقدس حضرت امام صادق علیهالسلام بر نواده عظیم الشأنش امام عصر ارواحنا فداه و عجل الله تعالی فرجه و همه شیعیان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام تسلیت باد .
📍وجود مقدس حضرت امام صادق علیهالسلام بنا بر مشهور در سال ۱۱۴ یعنی سالی که پدر بزرگوارشان حضرت #امام_باقر علیهالسلام به شهادت رسیدند، به مقام امامت نائل گشتند. دوره امامت امام صادق علیهالسلام بالغ بر ۳۴ سال به درازا کشید و این ایام دوره بسیار پر ماجرا و مهمی از نظر حوادث سیاسی و اجتماعی است.
📍حضرت در طول امامت خود هم خلافت غاصبانه و جائرانه #بنی_امیه را تجربه فرمود و هم سقوط آن و روی آمدن خلافت جبار #بنی_عباس را.
📍امامت آن حضرت در ادامه خلافت #هشام_بن_عبدالملک خلیفه جنایتکار و خونریز اموی آغاز شد تا سال ۱۲۵ که هشام مرد و برادر زاده او #ولید_بن_یزید_بن_عبدالملک قدرت را بدست گرفت. مرگ هشام آغاز سستی و رو به انحطاط رفتن قدرت #بنی_امیه است.
📍از ۱۲۵ تا سال ۱۳۲ که بنی امیه مضمحل میشوند، جنگ قدرت بین آنها در گرفته است؛ دوره خلافت ها کوتاه و عزل و قتل خلفا را در رقابتهای درون خانوادگی امویان شاهد هستیم. در سال ۱۳۲ دولت غاصب بنی امیه توسط #عباسیان سرنگون شد و کشتار وسیعی از بنی امیه صورت گرفت و #بنی_عباس که شاخهای از بنی هاشم بودند و نسب آنها به #عبدالله_بن_عباس پسر عموی پیامبر اکرم و #امیرمومنان علیهالسلام میرسید قدرت را بدست گرفتند.
📍در فاصله سال ۱۲۵ تا ۱۳۲ که دوران ضعف و انحطاط بنیامیه بود، خلفای جائر از امام صادق علیه السلام غافل بودند و آن حضرت فرصت مناسبی را بدست آورد تا وظیفه امامت خود را در قالب تدوین معارف اهل بیت علیهمالسلام در مباحث فقهی، کلامی و اخلاقی تبیین بفرماید.
🔸همچنین ۴ سال اولِ روی کار آمدن #بنی_عباس یعنی از سال ۱۳۲ تا ۱۳۶ که #ابوالعباس_سفاح اولین خلیفه عباسی قدرت را در دست دارد، به سبب آنکه هنوز پایگاه محمکی برای بنی عباس در امر خلافت ایجاد نشده بود نسبت به #امام_صادق علیهالسلام مدارا میکردند و این فرصت هم برای امام فراهم شد تا به اقدامات ارزشمند خود در نشر معارف اهل بیت علیه السلام ادامه دهد... .
.
.
📖 #روضه_متنی
🔊 شب اول محرم الحرام
🔘 #بخش_اول 🔻
****
پدرم کرد دعا پیر غلامت بشوم
یا جوان مرگ شهیدِ سر راهت بشوم
مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز
(من مادرم هرچی خواست از مادرت گرفت ... تا حالا روشُ زمین نزده ...)
مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز
تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم
حسین ...
خدا عشق تو رو ازم نگیره
حسین ...
آقا مادرم برات بمیره
کیمیایی ست عجب روضۀ جانسوزِ حسین
مددی صاحب عزا تعزیه دارت بشوم
*آقا جان ،بالاخره رسیدم به محرم ... تو ، تو ما چی دیدی اینقدر قابلم بدونی؟ ... شنیده بودم بدرد نخورا رو میخری، نه انقدر ... تو هی آبرو دادی ،من هی آبرو بردم ... تازه چه پرورام کربلام میخوام ... ببین شب اولی اومدم باهات حرفامو بزنم... من اربعین نمونم آقا ... کارم که امشب دست مادرته یه صدقه به ما میرسه ...*
کاش میشد که تقدیر عوض گردد تا
ظهر عاشور سیاهیِ سپاهت بشوم
*بچه ها من شب اول محرم ها یه حرفی زدم همیشه ، الانم میگم ،پا به پا بچه هات دلشوره میگیرم ... از وقتی شنیدیم خواهرت نخوابید منم نمی خوابم ... چند روز به محرم روزگارمُ بیا ببین ... نه من اینطورم ، مادرمم جلوتر از منه ... نه ما اینطوریم بچه هامون از ما جلوترند ... چه خبره ؟ میگه محرمه .... الهی بمیرم برا خواهرت ، این چند روز چشم رو هم نگذاشت. مثل دیروز امروز میدونم هی صدا میزد علی اکبر به بابات بگو بیاد ،می اومد میگفت جانِ خواهرم یه حرفه دیگه میزد پریشونی را دید تو صورتش آخر اومد گفت چی زینب هی صدام میکنی ؟...می گفت بیا برگردیم ... دلم شور میزنه به دلم افتاده قراره از دستت بدم ... دلم برا مادرم تنگ شده ...*
رخصت خیمۀ خود را بده تا مثلِ ظهیر
*کدوم ظهیر؟... از مکه که راه افتادند نگاه می کرد هر طرفی که آقای ما میرفت این راهش رو اون طرفی می کرد . زنش اومد گفت ظهیر یه سوار داره میاد ،اومد دم در خیمه نگاه کرد دید آقا ،علی اکبر رو فرستاده ؛ سلام ظهیر بابام سلامت رسوند میگه بیا .... خب یه بارم پیِ ما بفرست ... خب آدم دلش میخواد آقاش صداش بزنه ... تو صدا نزدی ببینی چه اوضاعیِ اگر صدام کنی جلو مردم میگم آقامه ...
ظهیر درجا جوابشُ گفت ،سلاممُ به بابات برسون بگو راه ما از تو سواست ،یهو زنه اومد تو حرفش ،گفت داری ردش میکنی ؟.. گفت آره، گفت بخدا بچه هامو بر می دارم میرم ... گفت زن ،این حرفها مردونه است برو بیرون .... بخدا یه لحظه نمی مونم پسر زهرا پی ات فرستاده .... اوضاع بهم ریخته است .الانه زنه بره، گفت باشه الان میرم بیا .... بخونید تاریخُ ... نزدیکایِ خیمۀ سید الشهداء رسید صحابه روشونُ برگردوندن اما خبر به آقا دادند بلند شد تمام قد وایستاد خوش اومدی ظهیر ... کسی نمی دونه بین این دو نفر چه گذشت اما اومد بیرون دیدند مثل مجنونها راه میره .. چته ظهیر ؟... الان میام ... آقام یار نداره ... اومد تو خیمه ،گفت زن این عهدنامه مون ،این مالم، الان مگه نمیخواستی بری بسم الله من آقامو پیدا کردم ... امشب بگو من آقامو پیدا کردم ...
کاش ماجرای ظهیر همینجا تموم میشد. میخوام روضه رو ببرم مدینه اما تا این را نگم تو دلم میمونه ،یه وقت آقام نگام کنه اینطوری میشی ،عصر عاشورا یا فرداش زن ظهیر غلامَ رو صداش زد گفت یاالله این کفن ، همین الان میری آقات افتاده رو زمین ، ظهیر سرشناسه برو کفنش کن ، خاکش کن بیا .... یه خورده ای گذشت غلامِ اومد سر و صورت داغون زنِ گفت چی شده چیه کی زدت گفت خانم خودم زدم چی شده چرا کفن را آوردی گفت رفتم دیدیم آقام رو زمینِ ... اما نگاه کردم آقایِ عالم بدون کفن تازه ظهیر پیراهن به تنش بود ... دیدم پیراهنشُ بردند آی ... عریان رو زمین ... حسین ....
دست تو مرحم زخم همه شه پرها
از کرماتِ تو گویند سر منبرها
بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا
که کنیزان تو هستند همه دخترها
میخوام شب اول کار ده شبُ کنی امشب یه خورده خلوتِ بگو تو خلوتی اومدم بساط بچتُ گرم کردم ... یه جوری تو روضه بشین اینجا دنیاست داره فیلمتُ میگیره، فردا قیامت شما به ما یاد دادی بشینید لحظهامون را میگذارند بی بی هم تشریف دارند ی جوری بشین بگو بی بی اون منم ببین جوونیهام چکار میکردم
میخوام صدا زهرات مدینه برسه
#شب_اول_محرم
#بخش_اول
#روضه_حضرت_زهرا
🎤 حاج حيدر خمسه
👇ادامه
4_5812452389264818329.mp3
22.49M
📋هم نام جام و باده ام ، دلداده ام دلداده ام /
✅ #سرود/ مداحیهای حاج محمود کریمی /
✅ #میلاد_حضرت_زینب
✅ #بخش_اول
هم نام جام و باده ام ، دلداده ام دلداده ام
دلبسته ی نام تو ام ، ازاده ازاده ام
ای دختر حیدر مدد زینب مدد زینب مدد
دردانه ی کوثر مدد زینب مدد زینب مدد
تو صاحب و من رعیتم بی ارزش و بی قیمتم
ای عشق مولا زاده ها من عبد نوکر زاده ام
ماه شبستان علی ، شمشیر برّان علی
گردم به زیر تیغ تو ،بنهاده ام بنهاده ام
هر کس حسینی مذهب است مدیون لطف زینب است
این شعر را حک کرده بر گوشه سجاده ام
ای خواهر شور و شرف ای دختر شاه نجف
مست از نجف در کربلا در راهم و در جاده ام
دادی به من اذن و جنون با حا و سین و یاء و نون
قول الیه راجعون را من به قلبم داده ام
باید که جمله جان شوند تا لایق جانان شوند
لطفی و کن و دستم بگیر افتاده ام افتاده ام
خفتند در مینوی تو اصحاب کهف کوی تو
من با شهیدان آمدم در دستشان قلاده ام
در پای هر خشت حرم قابل نمی باشد سرم
جان بر کفم رزمنده ام ، آماده ام آماده ام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
📋 آسمان دیدیم و بارانی شدیم
✅ #مدح / حاج محمود کریمی
✅ #میلاد_حضرت_زینب
✅ #هیأت_رایة_العباس "ع"
✅ #بخش_اول
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آسمان دیدیم و بارانی شدیم
آستان دیدیم و پیشانی شدیم
عشق آمد باز طوفانی شدیم
بعد از این عُمانِ سامانی شدیم
نوبت گنجینَةُ الاَسرار شد
حرف زینب شد علی تکرار شد
باز شور موج این دریا علیست
باز جان این مُسَمَط ها علیست
( مسمط: یک قالب شعری )
تا تپیدن های دل ها یاعلیست
حرف اول حرف آخر با علیست
مرتضی امشب سلامش زینب است
فاطمه این بار نامش زینب است
ناگهان جانِ جهان را دیده ای
روی دستی آسمان را دیده ای
بی کران در بی کران را دیده ای
چهار دریا تو اَمان را دیده ای
گرچه این خانه پر از نیلوفر است
دختر اما باز چیزی دیگر است
دز تن ظلمت تعالی زینب است
این خدایم نیست اما زینب است
این حسین است این حسن یا زینب است
تا علی زهراست زهرا زینب است
آمد و جامِ خدا بر لب رسید
اولین و آخرین زینب رسید
کیست زینب، کیست این مرد آفرین
کیست زینب، یک تنه فتحُ المبین
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستین
زن اگر این است مردی چیست چیست
فاطمه داند که زینب کیست کیست
کیست این خورشید فردای حسین
ما رأیتِ الا جمیلای حسین
عین و شین و قاف در های حسین
آمده تا پر کند جای حسین
این که زین شهپرش عباس بود
پلههای منبرش عباس بود
می نوسیم از شکوه ذوالفقار
می نویسم از علی در کار زار
کیست او بِنتُ الجلال اُختُ الوِ قار
کیست او باید بگوید سازگار
ای که در تصویر انسان زیستی
کسیتی تو کسیتی تو کیستی
از نجف گفتیم مدهوش تو بود
از علم گفتیم بر دوش تو بود
از حرم گفتیم آغوش تو بود
از دلت گفتیم در جوشِ تو بود
گرچه در ابعاد عالَم گفته ایم
هر چه گفتیم از شما کم گفته ایم
آفرید از دل تو را از جان تو را
ریخت حق در قالب انسان تو را
قبله وقتی هست سرگردان تو را
سجده باید کرد هر دوران تو را
تو خودت بیت الحَرانی کم که نیست
عمه جانِ نُوحه مایی کم که نیست
کعبهی شش گوشه، شش در داشتی
خوش به حالت شش برادر داشتی
از محبت شش برابر داشتی
چهار پَر اما دو شهپَر داشتی
نوری و عالَم نمیبیند تو را
چشم نامحرم نمیبیند تو را
هیچ کس این گونه حیدر را ندید
در حجابِ هر پیمبر را ندید
یر جَهازِ ناقه منبر را ندید
زیر پایی کاخ کافر را ندید
هیچ کس اینگونه سرداری نکرد
هیچ کس اینسان جگر داری نکرد
کربلا بر شانههایت بود و دید
شاهد پروانههایت بود و دید
خیمه ها گلخانههایت بود و دید
نوبت دُردانههایت بود و دید
بی حسینت زود پیرت کردند
ریسمان ها دستگیرت کردند
آه ای دل از پریشانی بخوان
روضه ای از آنچه میخوانی بخوان
از وداعی سخت، بارانی بخوان
اندکی عُمانِ سامانی بخوان
گرچه عُمان مُنزوی شد روضه شد
این مُسَمَط مثنوی شد روضه شد
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را اَنان
سیل اشکش بست بر وی راه را
دود آهش کرد حیران شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مَهلا مَهلهاش بر آسمان
کای سواره سر گران کم کن شتاب
جان من لَختی سبک تر زن رکاب
تا ببوسم آن رُخِ دل جوی تو
تا ببویم آن شکنجه موی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشه ی چشمی بدان سو کرد باز
دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر اَنان
پس ز جان از خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد الف را دال کرد
همچوجان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته در گوشش کشید
کای اَنان گیر منا یا زینبی
یا که آهه درمندان در شبی
پیش پای شوق زنجیری مکن
آه عشق است اَنان گیری مکن
با تو هستم جان خواهر، همسفر
تو به پا این راه کوبی، من به سر
خانه سوزان را تو صاحب خانه باش
با زنان در همرهی مردانه باش
جان خواهر در غمم زاری نکن
با صدا بَهرم عزاداری نکن
معجر از سر پرده از رخ وا نکن
آفتاب و ماه را رسوا نکن
زینب و نگذار با غصه هاش / داداش داداش
جدا شو از من یواش یواش / داداش داداش
زن تنهای این غروبم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📖 #متن_روضه
🔊 #مناجات با #امام_زمان عج و #روضه_حضرت_زهرا
⚫️ شب شهادت حضرت زهرا س | #بخش_اول 🔻
*
غم تو گر نبود ، آدمی نمیماند
نه آدمی! که ملک هم نمیماند
آقا، نیازمند دو عالم، به یک اشاره توست
یعنی اگه تو بخوای من عاقبت بخیر میشم، یعنی اگه تو بخوای مادرت منو میخره، یعنی اگه تونگاه کنی کربلایی میشم، آقا دیدی گفتم یه روز به دردت میخورم، ببین روز معمول اومدم برا مادرت روضه گرفتم، شما هم فردا تو گرفتاریم بیا، نزاری چشم به راه بمونم، من برا مادرت کم خودمو نزنم
نیازمند دو عالم ، به یک اشاره توست
اگر تو ناز کنی، عالمی نمی ماند
مولا، به گریه، به گریه ی شب حجران کشیدگان سوگند
قسم قسم بلندیه بالاست، یعنی به همه اونایی که شبا تا صبح برا اومدنت گریه کردن
به گریه شب هجران کشیدگان سوگند
اگر دمی تو بخندی، غمی ، نمی ماند
(اباصالح، بابات شده، خونه نشین)2 (سادات برا بعدیش منو ببخشن)
اباصالح، مادرتون خورده زمین
وای جونم به این گریه کن، احمدلله آرزمون بود خدمت آقامون برسیم برا روضه مادرش، همینجور که نمیشه، الآن بگو اومدم پیش یه پرچم دار فاطمیه،یه نفری پرچمو برداشته، آره پرچم فاطمیه رو برداری کمر خم میشه، این جماعتی که اومدن از دم این در رد شدن، دیدن یه نوکر گریه کن نشسته، روضه رسمیت گرفته، آقا میاد، ایشالا دم در وایسادی، مگه میشه پسر برا مادر نیاد، چطور مادر برا پسر میاد
گفت دورو بر حرم امام حسین خونه داشت، (خوب دل بدید)، مجاور حرم آقا (قدیم حالا نه، هنو حرم به این شکل نشده بود)، یه پول و پله جمع کردن خونه ها رو بخرن حرم بزرگ بشه، یکیشون امام حسینی تر بود گفتن اینو آخر میریم میخریم، خونه ها رو خریدن، آخر اومدن در خونه این مرد، احوال پرسی این ورا، گفتن اومدیم خونتو برا حرم بخریم، یه نگا به اینا کرد، خونه منو؟، آره، گفت نمیفروشم، یکی دوبار اصرار دیدن میگفت نه نمیفروشم، اینا بر گشتن از فردا عمله آورد بنا آورد نقاش اورد خونه رو نوسازی کرد، به گوش حرمی ها رسید ناراحت، تا شنید خونشو میخایم رفت باسازی کرد، بعد یه هفته جارو زدن کارگرا اومدن بیرون، کلید و برداشت بدو اومد حرم، هنو خونمو میخاین؟ آره اما تو خونتو درست کردی، گفت آره حالا خونمو میدم ، ما چیز خراب به حسین نمیدیم، چی میخام بگم، امروز بگو آقا دیدم دلم یخورده خرابه، شنیدم روضه مادرته، آوردم روضه، دلم جلا بگیره، اگه به کارت اومد مال تو...
دست تو مرحم زخم ، همه شه پرها
از کرامات تو گویند سر منبرها
(بانوی، آسیه و ساره و مریم زهرا)2
نه یجوری باید صداتو خرج کنی، تو امروزی قمی، قم المقدسه، کنار حرم این خانم، یجوری خرج کن خودتو، شما اهل منبر به ما اینا رو گفتید فردا قیامت دارن حسابتو میزنن خوب روز شهادتم که مدینه بودی، مدینه نبودم قم بودم، یه خانم میاد ما دیدیم دلت مدینست، گفتم برات مدینه نوشتم، تا شما هستید نباید بزارید امام حسن داد بزنه، امروز روزشونه، امروز بیاید زیر بغلای حسینو بگیرید
بانوی، آسیه و ساره و مریم زهرا
که کینزان تو، هستند همه دخترها
بی بی جان نه، نه فقط ام ابیها، به شما باید گفت
مادر خلق خدا، مادر پیغمبرها
غلط کرد زدت خانم، تا چشم کار میکنه بچه سید نشسته، من چی بگم جلو بچه های حضرت زهرا، مادرتونو زدن، انگار بد هم زدن، مادرتون راه نمیتونست بره، ای نامرد، تنها گیر آوردی، حالا یه همچین غلطی کردی، جلو پسر، مادر نمیزنن، موهاش سفید شد امام حسن، امروز مادرتون از صبح خودش کاراشو کرد، فضه میگه دیدم دم ظهر، خانوم وسط حجره غش کرد، آه، من همونطور، که سید اولاد حضرت زهرا روضه رو برد یه جا، منم میبرم
بی بی جان، همه چو ارباب، سرم را به کف پات نَهَم
مثل امروز، اومد تو حجره دید هر کی صورت یجا گذاشته، امام حسن صورت رو صورت، زینب صورت رو سینه، اومد پایین پا، منو نگاه، اومد پایین پا، پارچه رو زد کنار، صورتو گذاشت کف پا، منو ببین، میزد یا اُمّاه، یا اُمّاه، سر آورد بالا دید نگاه نمیکنه، دوباره زد یا اُمّاه، یا اُمّاه نگاه کرد دید چشماش وا نشد، بغضش ترکید، صدا زد مادر، تا حالا نشده بود، حسین صدات بزنه، تو جوابشو ندی، کاش این ماجرا همین جا تموم میشد، اینجا مادر جواب پسرو نداد، کربلا، هلال میگه دم گودال، دیدم داره بیرون میاد، سرتا پاش خونیه، زیرعبا چیزی قایم،( بعضی ها امامه برداشتن، یا الله)، دست و پاش میلرزه، گفتم تو که کارتو کردی، چرا دست و پات میلرزه، صدا زد هلال، داشتم، میبریدم ، صدایی شنیدم، فریاد بُنَیّه، بُنَیه، بُنُیه، حسین، حسیـــــــن
#مناجات_با_امام_زمان_عج
#روضه_حضرت_زهرا
#حکایت
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴👇🏴
.
📋 به روی شانه ام کوه گناهی
✔️ #سبک_روضه / حاج محمود کریمی
✔️ #شب_چهارم_رمضان_۱۳۹۶
✔️ #حرم_مطهر_رضوی / #بخش_اول
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به روی شانه ام کوه گناهی
الهی یا الهی یا الهی
نگاهم کن نگاهم کن نگاهی
من و عجز و نیاز است و گدایی
تورا قدر و جلال و پادشایی
گنه از چارسو شد سد راهم
به جز عفوت ندارم هیچ راهی
تو را دارم ببخشی یا نبخشی
تو را خواهم بخواهی یا نخواهی
من از خشمت به عفوت میگریزم
پناهم ده پناهم ده پناهی
اگر چه از گنه روزم شده شب
تو رو خواندم سحر یا صبح گاهی
صدایت میزند پیوسته میثم
جوابم ده جوابم ده الهی
الهی یا الهی یا الهی
نگاهم کن نگاهم کن نگاهی
اما مولای ما هم وقتی شمر روی سینه اش نشسته بود یه مناجاتی کرد:
لا معبود سواک، یا غیاث المستغیثین
#مناجات
#رمضان
#حسین #قتلگاه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حاج محمود کریمی
👇
.
📖 #متن_روضه
🔊 روضه جانسوز امام حسن و حضرت فاطمه سلام الله علیها
⚫️ تخریب قبرستان بقیع | #بخش_اول 🔻
**
غمِ فراقِ تو اصلا برام کم نگذاشت
لبم که خواست شکایت کند،دلم نگذاشت
همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت
*تا اومدم باهات حرف بزنم بغضم گرفت ... (دیدی میخوای بری یه حرم) وقتی راه می اُفتم میگم اینو میگم ... اینم میگم ... برسم دردِ فلانی رم میگم ... تا برسی هی تمرین می کنی از کجا بگم ، چه جور بگم ... اما میرسی حرم یادت میره همه چی ... سلام آقا ... کربلا بیچارم کرده ، میگم میرم حرمِش حرفامو میزنم ... اما گودالُ می بینم ... بدجور بِهَمم ریختی ... اذیتم نکن ... آقا میبینی دوسِت دارم ... به خدا یه وقتا اخلاقم برمیگرده حرمم دیر شده .... من یه وقتا بد اخلاق میشم نجفم دیر شده ..... دیدی از کربلا میای چه مهربونی ... من هر وقت از کربلا میام مهربون میشم ... انقدر فاصله رو زیاد نکن ... میکشی مرا ... *
همیشه دردِ دِلم با تو نیمه کاره گذشت
لبم که باز شد این دفعه گریه ام نگذاشت .....
حسین ... دلم یه کربلا می خواد ...
حسین ... یه گنبدِ طلا می خواد ...
حسین ... دلم امام رضا می خواد ...
زمانه باعثِ هجران نشد ، خودم شده ام
گناه کاریِ هر روزۀ خودم نگذاشت ...
*این یه بیتُ میگم بعدش میخوام با هم بگیم ...*
مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ...
*آره ما لافِش رو میزنم ... عاشق کی بود؟؟ دیدن چادر به کمر بست .. گفت بری دنبالِت اومدم ... بعد از وداعِ آخر یه نگاه بهش کرد گفت چی میگی خواهر؟؟ گفت بری ، میام .... من اینجا بمون نیستم .... با تو اومدم با تو برمیگردم ... آقا بغض کرد یه نگا بهش کرد دید اگه بهش حرف بزنه زینب میمیره ... گفت یادتِ مادرم مدینه جون داد؟؟ ... به خاطرِ تو وایسادم ... (اینه عاشق ...) گفت بری میمیرم ... لذا دستِشو گذاشت رو سینه ش ، (امشب یه دست رو سینۀ ما بزار ...) بریدم آقا ... دستُ گذاشت رو سینه ش برداشت گفت برو ... بچه هاتو بر می گردونم ، برو ... اما رسیدی به مادرم ، سلاممُ به مادرم برسون ...*
مرا ببخش که از دوری ات نمی میرم ...
سرم دوید به سویت ولی پَرم نگذاشت
*گفت من هفت هشت سالَم بود ، گفت تو همین بین الحرمینِ حالا بازار بوده گفت بابام یه گاراژی داشت نجاری چوب بُری ، هر سال اربعین اهلِ بصره یه هیئتِ قوی داشتن جا نداشتن ، بابام گاراژُ سه روز میداد به اینا ، خودِشم خادمشون میشد ، می گفت اینجا مالِ امام حسینِ(ع) ...
یه کارِ خوب به بابام خورد قبلِ اربعین این ور اون ور پول قرض کرد هرچی داشتیم فروخت هشتاد دینارِ اون موقع پول جور کرد رفت چوبُ الوار خرید ریخت تو گاراژ کارُ شروع کنه اربعین شد ، بصره ای ها اومدن ... گفت بزا بعدِ اربعین کارُ شروع می کنم تحویلشون داد گاراژُ ، سیاهی بزنن ، دیگاشونو به پا کنن . فرداش اومد به اینا سر بزنه ، دید همه چوبا نو رو زدن زیرِ دیگا تو آتیش داره میسوزه ، یه نگا به چوبا کرد ، یه نگا به حرم ... اشک تو چشاش اومد ، گفت من چی کار کنم حالا ؟؟؟ خو بدهکارِ مردمم ، چی به اینا بگم ، دیگه سوخته ... الان میام حرم ...
گفت بابام رفت دمِ در کفشداری ، اون موقع اینطوری بود کفش میدادی مفاتیح بهت میدادن ، گفت رفت داخِلِ حرم ، دم ضریح مفاتیح رو باز کرد دید الله اکبر ... هشتاد دینار لایِ مفاتیحِ ... آقا کسی پول گم نکرده ؟؟؟ اومد کفشداری کسی پول گم نکرده ؟؟ نه حاجی ...
پولَ رو برداشت اومد دفترِ میرزایِ شیرازی رحمه الله علیه تا رفت تو گفت سلام حاجی ، گفت سلام ، برو ... مگه نگرفتی پولِتو ...
درِ این خونه دوزار دادی واینَستیا ... بدهی تو دادی .... آقا اینا از زنُ بچه هاشون میزنن برا تو روضه میگیرن ... اینا برا عزیزاشون اینطور مجلِس نمی گیرن ... برا خراب شدنِ قبرِ اجدادِ شما ببین سیاه پوش شدن ...
خیلی مدیونِت هستم ، خبر داری ؟
خیلی من دِل به تو بستم ، خبر داری ؟
عمریه نوکرِت هستم ، خبر داری ؟
#تخریب_بقیع
#روضه_امام_حسن
#روضه_حضرت_زهرا
#حکایت #مناجات
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴
.
📖 #متن_روضه
🔊 مناجات با امام حسین علیه السلام
و روضه ورود به کربلا
🔘 روضه شب دوم محرم #بخش_اول
***
خونِ تو خون بهاش خداوند اکبر است
اشکِ غمت به خونِ شهیدان برابر است
هر جا غم تو نیست همان جا جهنم است
*من هرجا تو باشی میام هر جا اسم توِ بدو اومدم، فردا قیامت چشم برام نزاریا ... من بهترین روزایِ عمرم را با تو گذروندم .. پیرمردهامون موهاشونُ با تو سفید کردند، فردا قیامت این پا او پا نکنند آقام کجاست ...*
هرجا غمت تو نیست همان جا جهنم است
هرجا عزای توست بهشت مکرر است
پیراهن عزات به از قله¬ی بهشت
*بعضی ها میان میگن چیه هی مشکی می پوشی،قساوت قلب، بابا بیا ببین ما مشکی می پوشیم رحممون بیشتره، ادبمون بیشتره، مَثَل یهو تو خیابون ماشین جلوت می پیچه تا میای حرف بزنی می بینی مشکی تنشه یه نگاه به پیرهنت میکنی یهو آقات میات جلوت، بخدا همه این را لمس کردند. من لباس مشکی تو را با عالم عوض نکردم ... ما برای عزیزترین کسمون چهل روز لباس می پوشیم،مردم میان از تنمون در میارن ... اما دو سه روز به محرم با رسم و رسوم میریم لباس سیاه، یکی میره کربلا .. یکی میره امام رضا .. یکی میره سیدالکریم.. اجازه میگیریم تنمون میکنیم ...
تازه من تو روضه هام میگم اگه خواهرت اربعین دربه دریش تموم میشه ما تازه از اربعین دربه دری امام حسنمون شروع میشه، ان شاالله این دربه دری هیچوقت تموم نشه ... ان شاالله همیشه دربه در تو باشم آقا*
پیراهن عزا به از قله¬ی بهشت
چاییِ روضۀ تو همان آب کوثر است
*بچه ها یه جوری بیاید بزارید صداتون بگیره.. از امروز بود صدایِ زینب دیگه گرفت ... خیلی باباها هنوز کربلا نرفتن ،دیگه بابام هست روشم نمیشه بیاد به بچه بگه .. بیا یه قولی با هم امشب ببندیم، قرض کن بابات و مادرت رو بفرست کربلا ... نه با منت ها، بیا بگو بابا یه خواهش دارم یه منت سرم بزار میشه با پول من بری کربلا ... بعد اونوقت پاش به حرم برسه زیر قبه بره ببین زندگیت چی میشه ...*
مادر مرا به بزم عزایِ تو شیر دارد
این اشک نیست بر رخ من شیر مادر است
*کم مادرم از این روضه به اون روضه نرفت .. کم مادرم برای تو به این خیابون به اون خیابون نرفت .. الکی نیست ما الان سرگردون روضه ایم .. با بابام جلو جلو نشستم .. اگر پسر بود سالم بود غلامِ حسین تازه خوبش هم میداد، میگفت اگر سالم بود غلام حسین ...
من از در سرایِ تو جایی نمی روم
یه کم روضه بخوانم ورودیه کربلاست، بخدا گفتنش راحته نگاه کنی ببینی نامحرم ها دارن می دوند ، دو جا زینب چادر بست یه جا رویِ تل زینبیه دید گودال شلوغ شد ... گفت اومدم ... یه جا صبح یازدهم گفت برید کنار خودم سوارشون می کنم اینا محرم نامحرم سرشون میشه .. رباب هم سوار کرد ، شتر رو مرد تنها نمی تونه سوار شه ، نگاه کرد دید لاتایِ کوفه دست زیر چونه زدند بخور زمین بخندند ... برگشت رو به گودال حسین ، علی اکبر، قاسم، عون، دید صدا نمیاد .. برگشت رو به علقمه ، خوش غیرت، علمدار، پسر ام البنین، پاشو ببین ارازل کوفه دست زیر چونه زدند ...
روی زانوی برادر، پا اگر بگذاشته
آفتاب انگار منّت بر قمر بگذاشته
دستها را روی دوشِ دو پسر بگذاشته
آنكه روی شانۀ عباس سر بگذاشته
دورِ او از عون و جعفر، اكبر و قاسم پُر است
شُکر، گِردَش از جوانان بنی هاشم پُر است
*هر جایی کاروان اتراق میکرد دورُ وَری ها میدیدند میگفتند خوش بحالشون، لذت هم داره اینطوری، چه محرم هایی دورشن چشمشون زدند ...*
جبرئیل اینجاست تا خانم فرمایش کند
تا حسینش هست، او احساس آرامش کند
تا که آرام است دنیا، دركِ آسایش کند
تا بیاید عمه جان، باید عمو خواهش کند
*چه غوغایی بود بین این کاروان، دعوا بود سر بچه ها، کی برای عمه زانو بگذاره ..*
تا که عباس است،خانم خواب راحت میكند
او فقط در سایۀ او استراحت میكند
#شب_دوم_محرم
#بخش_اول
#روضه_ورود_به_کربلا
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴
Arafeh_MirzaMohamadi_1402_b.mp3
20.46M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
🔊 الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ،
وَلَا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلَا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ،
وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ
◾️#دعای_عرفه حضرت سیدالشهدا علیه السلام - #بخش_اول #روز_عرفه
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی