eitaa logo
امام حسین ع
18.8هزار دنبال‌کننده
399 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. رویای صادقه در شام!👇 ✅ابن طاووس می نویسد : حضرت سکینه(س) نقل می کند؛ 📋《لَمّا كَانَ فِي اليَومِ الرّابِعِ مِن مُقَامِنَا، رَأَيتُ فِي المَنامِ امْرَأَةً رَاكِبَةً فِي هَوْدَجٍ وَ يَدُهَا مَوْضُوعَةٌ عَلَى رَأْسِهَا فَسَأَلْتُ عَنْهَا فَقِيلَ لِي : هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(ص) أُمُّ أَبِيكِ》 ♦️در روز چهارم اقامتمان در شام، در عالم رؤيا زنی را خواب دیدم که در هودجی بود و دست بر سر نهاده بود. پرسیدم : این بانو کیست؟ گفتند : فاطمه(س) دختر محمد رسول خدا(ص) و مادر پدر تو است. 📋《فَقُلْتُ وَ اللَّهِ لَأَنْطَلِقَنَّ إِلَيْهَا وَ لَأُخْبِرَنَّ مَا صُنِعَ بِنَا فَسَعَيْتُ مُبَادِرَةً نَحْوَهَا حَتَّى لَحِقْتُ بِهَا فَوَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْهَا أَبْكِي وَ أَقُولُ》 ♦️گفتم : به خدا نزد او می‌روم و از آنچه با ما کردند به او شکایت می‌کنم. نزد او دویدم و برابرش ایستادم و گریستم و می‌‏گفتم : 📋《یَا اَمَتَاهُ! جَحَدُوُا وَاللهِ حَقَّنَا! یَا اَمَتَاهُ! بَدَّدَوُا وَاللهِ شَملَنَا! یَا اَمَتَاهُ! اِستَبَاحُوُا وَاللهِ حَریمَنَا! یَا اَمَتَاهُ! قَتَلُوُا وَاللهِ الحُسَینَ(ع) اَبَانَا》 ♦️ای مادر جان! سوگند به خدا حق ما را انکار کردند! ای مادر جان! سوگند به خدا جمع ما را پراکنده ساختند! ای مادر جان! سوگند به خدا حریم حرمت ما را شکسته و مباح نمودند! ای مادر جان! سوگند به خدا پدرمان حسین(علیه السلام) را کشتند. سپس حضرت فاطمه(س) فرمود : 📋《کَفِّی صَوتَکِ یَا سَکِیِنَه! فَقَد قَطَّعتِ نِیاطَ قَلبِی وَ اقرَحتِ کَبدِی! هَذَا قَمِیصُ اَبیِکِ الحُسَینِ(ع)، لَا یُفارِقُنِی حَتَّی اَلقَی اللهَ بِهِ》 ♦️سکینه جانم! دیگر سخن نگو، زیرا رگ قلبم را پاره کردی و جگرم را شعله ور نمودی، این پیراهن پدرت حسین(ع) است، که از من جدا نخواهد شد تا با آن خدا را ملاقات کنم.(۱) 📚منبع : ۱)لهوف سید بن طاووس، ص۱۸۹ .
. زبانحال حضرت سکینه با قمربنی هاشم علیهم السلام می رسم از سفرِ شام ؛ عمویم برخیز درد دل های خودم با تو بگویم برخیز بسته غم ها به خدا راه گلویم برخیز اثر ضربه ببین بر سر و رویم برخیز رفته غارت همهٔ قافله چشمت روشن من کتک خورده ام از حرمله چشمت روشن رفتی و بی سروپاها همگی شیر شدند با من و عمه سرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیات حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سرِ تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سرِ بازار کشید رفتی و خون به دل دخترِ زهرا کردند گره روسری ِ دخترکان وا کردند دمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردند محمل عمه سادات تماشا کردند نوه فاطمه دنبال جواب است عمو جای زینب وسط بزم شراب است عمو؟؟؟؟ به مناسبت پنجم ربیع الاول رحلت حضرت سکینه سلام الله علیها تو یادگار زینب و صوتِ حزینه ای چون مادرت رباب توهم بی قرینه ای پیر تمام گریه کنانِ مدینه ای از بسکه غرقِ ذات خدایی «سکینه ای» هفتاد و چند سال سکوت تو حرف داشت بی شک حسین دست به قلب تو هم گذاشت .
(سلام الله علیها)🎙 🎤 تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت چون عمه ا‌ت به صبر نداری قرینه ای در آسمان صبر فروزنده کوکبی بین تمامی اُسرا رکن زینبی دشمن ذلیل عزّو وقار سکینه است فریاد کربلای حسینی به سینه است در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا ایثار و استقامت و ایمان گزینه است هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای تو خصم را به بند حقارت کشیده ای روی تو آفتاب تماشای باب بود آئینه ی تمام نمای رباب بود در منطق تو معجزه ی نطق مرتضی پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود از سنگ و تازیانه که در شِکوه نیستی در قتلگه ز بردن چادر گریستی در مجلس یزید که قلبت کباب بود دیدی میان طشت طلا آفتاب بود نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود فریاد و آه و اشک و غم از گریه ی تو سوخت حتی دل یزید هم از گریه ی تو سوخت گاهی صدای گریه ی اصغر شنیده ای گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای گاهی به روی خار مغیلان دویده ای گه حنجر بریده به گودال دیده ای در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است الحق تو را مقاومت و صبر زینب است ای یادگار فاطمه ای دختر حسین همگام زینبینی و هم سنگر حسین در راه شام راهنمایت سر پدر منزل به منزلی تو پیام­ آور حسین هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش باشد صفای روضه ی شهر مدینه اش ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو پیوسته باد باغ شهادت بهار تو تا روز حشر گریه ی “میثم” نثار تو قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای سرتا قدم جلال و وقار و سکینه ای ✍️حاج غلامرضا سازگار ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ به نفس ..
(سلام الله علیها) منم باقي مانده ء صحراي غمها به ديدارت مي آيم اي تشنه بابا من از باغت جاماندم پس از تو اشك افشاندم مصيبت ها مي خواندم واويلا ......... به همراه خواهرت آمدم گودال لگد خوردم با چكمه من رفتم از حال تنت را بي سر ديدم زدم بر سر لرزيدم گلويت را بوسيدم واويلا ........ بهارم شد يكباره فصل پاييزي اشاره شد بر من با قصد كنيزي تو در طشت و من سويت نظر كردم بر رويت پر از خون بود گيسويت واويلا ✍مجتبی صمدی شهاب  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 🎤
. امشبم را سحر نمی آید خواب، در چشمِ تر نمی آید مدحش از من که بر نمی آید چون سکینه دگر نمی آید دختر شاه... گوهر نایاب بی قرینه... درست مثل رباب روضه می خواند، روضه با احساس روضه اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد... روضه ای حساس وای از مشک پاره ی عباس روضه ی دست و چشم و مشک عمو روضه قطره قطره اشک عمو روضه خوان چشم های خود را بست مادرش دست می زند بر دست رأس اصغر به روی نیزه نشست پای نیزه قد سکینه شکست خواهر اصغر است حق دارد به خدا خواهر است حق دارد به روی ناقه خواند نافله را دور ناقه شنید هلهله را چه کند خنده های حرمله را چشم دشمن به سوی قافله را مثل یک مرد... مثل عمه ی خود صبر می کرد... مثل عمه ی خود قلبش از غصه ها کباب شده بعد سقا فقط عذاب شده مثل او از خجالت آب شده وارد مجلس شراب شده خیزرانِ یزید پیرش کرد حرف مردی پلید پیرش کرد دختر بی قرینه ی پدرش روضه خوان مدینه ی پدرش همه جا شد سکینه ی پدرش یادش افتاده سینه ی پدرش... ...زیر پای سوارها افتاد روی گل، ردِ خارها افتاد یادش افتاد آه آهِ حسین غرق در خون همه سپاه حسین بود یک نیزه تکیه گاه حسین داد می زد که قتلگاهِ حسین... ...پر شد از خونِ زخم های تنش پر شد از تیر و نیزه ها بدنش وسط حجره ی محقر خود چشم گریان... میان بستر خود باز در لحظه های آخر خود یادش افتاد داغِ خواهر خود کنج ویرانه خواهرش جان داد سر بابا برابرش... جان داد .
. قدیسه ی زهرا نمایی یا سکینه آیینه ی آل ولایی یا سکینه در تو تجلی کرده ذات زینب عشق داری سلوک ربنایی یا سکینه طرز نگاه نافذ تو ذوالفقاریست از نسل آن خیبر گشایی یا سکینه نام تو آرامش بود بر قلب ارباب به به چه اسم دلربایی یا سکینه در چشم هایت عاشقی مأوا گرفته معشوقه ی هر با حیایی یا سکینه دست خدا در خلقتت اعجاز کرده زیباترین قدیسه هایی یا سکینه حفظ حجابت ماجرای فتح عشق است تیر اجابت بر دعایی یا سکینه ما گریه کنان های مُحرم عرض داریم بر ما ببخشا کربلایی یا سکینه ما دوست دار روضه های کربلاییم دلتنگ و بی تاب و فدای کربلاییم... ۴۰۰/۷/۲۰ .
. ام البنین مادر حلالم کن چرا که من مشک را دادم به دستان عمویم ای کاش می مردم نمیگفتم هلاکم یک مشک بازی کرد با جان عمویم .
. پنجم ربیع الاول سالروز بعد روز دهم به هر مجلس راوی و روضه خوان شدی بانو من چه گویم ؟ که در کلام حسین "بهترینِ زنان" شدی بانو عمه ی تو عقیله ی هاشم و به اهل قریش عقیله تویی "کرم الوافری" و " عقل التّام" صاحب "سیرة الجمیلة" تویی پدرت که حسین ، جای خودش تو و اصغر چه مادری دارید! غصه ی هر دوتان رباب شده حسِّ خواهر برادری دارید از همان لحظه ی تولد ، تو خوش نشستی به سینه ی بابا محض روی پدر تبسم کن راحت جان ! سکینه ی بابا! پاشو از پیش پای این مرکب پدرت را نکش ، کنار بایست غم ناموس قاتل مرد است اشک دختر عذاب هر پدریست عصر روز دهم به بعد خودت جای اصغر بمان کنار رباب مادرت را ببر ازین صحرا بعد اصغر تویی قرار رباب .