eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
6. خوشم از رعایای 94.mp3
10.51M
با نفس گرم مداح اهلبیت (ع) : شعرخوانی خوشم از رعایای شمس الشموسم گرفتار عشق انیسَ النفوسم کجا بی پناهم در این وادیِ عشق پناهنده ی لطفِ سلطان طوسم اگر بدترین بنده باشم که هستم میان حریمش ، سراپا خلوصم شفا میدهد خاکِ روی لبانم اگر خاکِ صحن رضا را ببوسم دهان وا نکردم به مدح بزرگی فقط حرف سلطان بوَد بر لبانم امیر عطوفم سلامٌ علیکم امام رئوفم سلامٌ علیکم آقا جان : چه خوب است پشت و پناهم تو هستی همیشه فقط تکیه گاهم تو هستی اگر رو سپیدم غلام تو هستم امیدم اگر رو سیاهم تو هستی چه پیوند خوبی است بین من و تو منم رعیت و پادشاهم تو هستی خودت تا به مشهد دلم را کِشاندی غبار دلم را به لطفت تکاندی به این دل که پر زد سویت عاشقانه بده گوشه ای از حرم آشیانه رضاجان ، رضاجان ، رضاجان ، رضاجان شده ذکر تسبیح مان ، دانه دانه نوای مرا میخری از کرامت میان نواهای نقاره خانه شاعر : .
. امشبم را سحر نمی آید خواب، در چشمِ تر نمی آید مدحش از من که بر نمی آید چون سکینه دگر نمی آید دختر شاه... گوهر نایاب بی قرینه... درست مثل رباب روضه می خواند، روضه با احساس روضه اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد... روضه ای حساس وای از مشک پاره ی عباس روضه ی دست و چشم و مشک عمو روضه قطره قطره اشک عمو روضه خوان چشم های خود را بست مادرش دست می زند بر دست رأس اصغر به روی نیزه نشست پای نیزه قد سکینه شکست خواهر اصغر است حق دارد به خدا خواهر است حق دارد به روی ناقه خواند نافله را دور ناقه شنید هلهله را چه کند خنده های حرمله را چشم دشمن به سوی قافله را مثل یک مرد... مثل عمه ی خود صبر می کرد... مثل عمه ی خود قلبش از غصه ها کباب شده بعد سقا فقط عذاب شده مثل او از خجالت آب شده وارد مجلس شراب شده خیزرانِ یزید پیرش کرد حرف مردی پلید پیرش کرد دختر بی قرینه ی پدرش روضه خوان مدینه ی پدرش همه جا شد سکینه ی پدرش یادش افتاده سینه ی پدرش... ...زیر پای سوارها افتاد روی گل، ردِ خارها افتاد یادش افتاد آه آهِ حسین غرق در خون همه سپاه حسین بود یک نیزه تکیه گاه حسین داد می زد که قتلگاهِ حسین... ...پر شد از خونِ زخم های تنش پر شد از تیر و نیزه ها بدنش وسط حجره ی محقر خود چشم گریان... میان بستر خود باز در لحظه های آخر خود یادش افتاد داغِ خواهر خود کنج ویرانه خواهرش جان داد سر بابا برابرش... جان داد .
. 《با تضمین از غزل جناب لسان الغیب حافظ شیرازی》 چنان که مرغ دل من شود کبوتر دوست تمام عمر نشیند کنار معبر دوست بخواند از غم هجران روی انور دوست: "صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست" بدون یار، سراپا زیان و خسرانم نشسته ام سر سجاده ندبه می خوانم فراق، حق من بی وفاست می دانم "به جان او که به شکرانه جان برافشانم اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست" بگو برای نگار از ارادت بسیار سلام ما برسان سوی خیمه ی دلدار بگیر پیرهنی بهر دیده ی خون بار "و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار* برای دیده بیاور غباری از در دوست" من و صدا زدنِ یار، بی وضو هیهات رسیده باده بر این خشکی گلو هیهات از اضطرار زنم بر غریبه رو هیهات "من گدا و تمنای وصل او هیهات مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست" سرای سینه ام از غصه بیت الاحزان است همیشه دوری یوسف نصیب کنعان است که گفته است فراق نگار آسان است؟! "دل صنوبری ام همچو بید لرزان است ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست" نمی دهند به مجنون وصال لیلا را نمی دهند به او رخصت تماشا را به سرورش نرسانند عبد رسوا را "اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست" *بار: اذن، اجازه، رخصت .
. به اذن عالی اعلی ، به احترام علی شروع می کنم این ماه را به نام علی ببخش با عجله ، دست خالی آمده ام شنیده ام که مهیّاست بار عام علی چقدر نان شبش را به سائلان بخشید دلم خوش است به لطف علی الدّوام علی .
Por Az Eshtebah_۲۰۲۲_۰۴_۱۷_۲۰_۱۸_۳۸_۵۷۴.mp3
5.09M
مناجات شب 16ماه مبارک رمضان🌙 پرونده ام شده است پر از اشتباه آه 🎤 حاج منصور ارضی . گریز به پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه شرمنده ام از این سر و روی سیاه، آه حمد شفا برام بخوانید نیمه شب دل مرده ام ازین همه کوه گناه، آه آهی نمانده بین بساطم! مرا ببین وضعیت خراب دلم را نگاه! آه عمرم گذشت و دیر به خود آمدم، دریغ فهمیده ام که رفت سرِ من کلاه، آه بگذار تا که گریه کنم باز، زار زار بگذار تا که ناله زنم باز، آه... آه... لا یمکن الفرار...، شدم خسته سَیّدی بیرون مکن مرا ز حرم یا اِله، آه من را ببخش تا که علی شادمان شود دور از نجف شدم چقدر زابراه، آه از غربت علی و غم حضرت بتول باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه ‌ نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه طوری زدند که همه دیدند فاطمه پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه، آه با چکمه هایشان چقدر این حرامیان رفتند روی سینه ی ارباب راه، آه ........................................... .
. چه درهم کرده قاتل مصحف قرآن زینب را به خانه برده اند از سوی مسجد جان زینب را همه با چشم گریان می روند از خانه ی مولا چه می فهمد کسی حال دل ویران زینب را تمام دختران بابایی اند و خوب می فهمند چگونه این غم عظمی شکست ارکان زینب را دل بی رحمِ شهر کوفه بنگر خوب، شاهد باش که این داغ و بلا هم کم نکرد ایمان زینب را اگر خواهی ببینی روح زهرایی زینب را ببین پای ولی، قربانیِ طفلان زینب را الهی بگذرد این غصه و یک لحظه هم دیگر نبیند شهر کوفه دیده ی گریان زینب را الهی این برادرها همیشه محضرش باشند کسی خاکی نبیند لحظه ای دامان زینب را الهی تا نبیند آسمان کربلا بر نی سرِ از تن جدای دلبر عطشان زینب را 👇
. |⇦•کنار محتضر آواز و .. / و توسل به حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── سایه کردند به روی بدنت کفترها نیزه کردند مگر بر تن عریانت، نه! گرچه لب تشنه شدی آب ندادند ولی نشکستند به چوبی لب و دندانت، نه ای فدای لب عطشانت اباعبدالله ای به قربان عزیزانت اباعبدالله سلام بر دل خونِ امامِ معصومی که سوخت از ستم و جورِ همسر شومی کنار محتضر آواز و رقص و پاکوبی؟! عجب طریقه‌ی آزارِ غیر مرسومی! کسی که داره جون میده رو رهاش می‌کنند، دیگه اذیتش نمی‌کنند؛ آزارش نمیدن، طعنه بهش نمیزنند گوشه بهش نمی‌گن... بمیرم برای اون آقایی که در حجره رو بسته صداش به کسی نرسه. اما این آقا هی داره دست و پا میزنه، داد میزنه هی میگه جگرم... شرم دارم که بگویم سخن از تشنه لبی تشنه آن بود که میگفت به لشکر جگرم شاعر: ــــــــــــــــــــــ صل اللهُ علیکَ یا عطشان مقتل میگه افتادی آقا جان از روی زین بر خاک و خون غلطان آقای من! مقتل میگه از مادر آب خواستی آقا بردن پیرهنت راستی تنها نذار اُمُّ المصائب رو خیمه نفرست اسب بی‌صاحب رو مقتل میگه پنجه توو موت کردن بی‌پیراهن هی زیر و روت کردن خواهرت به نفس‌نفس افتاد خیمه دست شمر و شَبَث افتاد آقای من! بعضیا میگن آب رو اُم‌ُّالفضل معلونه گرفت از اون کنیز همون جا رو زمین ریخت گفت:« برای کی میخوای آب ببری»؟! -گفت:« مگه نمی‌شنوی آقام داره میگه جگرم می‌سوزه » آخه این که داره میمیره بزار یکم آب بهش بدیم... کربلا هم همین جور شد همچین که آقام داشت توو گودال دست و پا میزد با خدا مناجات می‌کرد هی میگفت:« يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» بعضیا میگن اون نامرد آب و برد جلوی گودال آبا رو هی زمین می‌رخت میگفت:« حسین ببین آب هست بهت نمیدیم! نمیذاریم یه قطره‌شم بهت برسه». آقا توجه نمی کرد هی « يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» همینجور هی اینا رو زمزمه میکرد. اینا رو اعصابشون بهم ریخته... دید آقا هی داره میگه:« يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ» -گفت: حالا آبت میدم؛ نیزه رو برداشت... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. روزگاری می شود با گریه و غم زنده ام من همین که مجلس روضه بیایم زنده ام چند ماهی می شود چشم انتظارش بوده ام با امید نوکریِ در محرم زنده ام کام من را مادرم با خاک تربت باز کرد سال ها با تربت شاه دو عالم زنده ام چای روضه، باطنا آب بقایم می شود تا که می نوشم از این کوثر دمادم زنده ام جامه های زینتی اصلا نمی خواهم، فقط در لباس مشکی و شال عزایم زنده ام در تعارض بین مرگ و زنده بودن مانده ام در خیابان مرده ام، در زیر پرچم زنده ام آمده ماه محرم محتشم می خوانم و باز هم با مقتل ابن مقرم زنده ام با لب تشنه میان قتلگاه افتاده بود تا ابد با گریه بر این داغ اعظم زنده ام .
. تمام عمر خود، آزار دیدم جهان را بر سرم آوار دیدم عزیزانِ خدا را خوار دیدم میان مجلس اغیار دیدم چهل منزل که نه، عمری حزینم چهل سال است من چله نشینم شبانه روز، یاد اربعینم همیشه چشم خود، پُربار دیدم کنارِ گریه دوشادوش ماندم فقط خیره شدم، خاموش ماندم گمانم ساعتی بیهوش ماندم همینکه آب، بالاجبار دیدم شده اشکم روان، با که بگویم غمِ هفت آسمان با که بگویم ازین داغ گران با که بگویم حرم را بر سرِ بازار دیدم الهی که زنی مضطر نماند میان کوچه، بی یاور نماند اگر هم ماند، بی معجر نماند خودم این درد را ناچار دیدم ازین غصه گریبان می دهم چاک میان خنده های قوم ناپاک عقیله عمه ام را بر روی خاک... به زیر کعب نی، بسیار دیدم نرفت از تن، نشانِ سلسله... نه نرفت از گوش، صوتِ هلهله... نه نرفت از خاطر من، حرمله... نه از آن ملعون غمی دشوار دیدم مداوا کرد چشم تار ما را تسلا داد قلب زار ما را خدا خیرش دهد، مختار ما را سر شمر و سنان بر دار دیدم رباب و گریه اش... ای داد، ای وای صدای گریه ی نوزاد، ای وای کشیدم از جگر فریاد ای وای... پرِ گهواره را هر بار دیدم نمی دانم، گمانم خواب بودم میان خیمه ها بی تاب بودم مریض اما پیِ ارباب بودم به حال زار، داغ یار دیدم به روی سینه اش دیدم دویدند تنش را سمت گودالی کشیدند سرش با خنجر کندی بریدند خودم دیدم، اگرچه تار دیدم بمیرم عاقبت انگشترش را لباسِ دستباف مادرش را عبا، عمامه ی پیغمبرش را میان دکه ی تجار دیدم 🔸شاعر: ___ .
. به اذن عالیِ اَعلی، به احترامِ علی شروع می‌کنم این ماه را به نام علی   ببخش با عجله، دست خالی آمده‌ام شنیده‌ام که مهیاست بارِ عامِ علی   چقدر نان شبش را به سائلان بخشید دلم خوش است به الطاف مستدام علی   سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر دعای مسجد کوفه شرابِ جامِ علی   دعای ما که دعا نیست...، باز مقبول است به احترام دعا کردن و صیام علی   دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی هوای باده‌ی انگورِ با دوامِ علی   ز حنجرش نفسِ گرمِ وحی می‌جوشد نبی شده‌ست به معراج، هم‌کلام علی   یهود و آل سعود از هراس می‌میرند اگر طلوع کند، تیغ از نیامِ علی   خوشا به روزی زُوّار سیدالشّهدا به زائران حسین است چون سلامِ علی‌ **  چنان علی شده ممسوسِ حق، علی اکبر همان علی که شده وارثِ مرام علی   چقدر تشنه‌ی بوسیدنِ پدر شده بود فدای خشکیِ وقتِ وداعِ کام علی   زدند از سر کینه علیِ اکبر را زدند یاس حرم را به انتقامِ علی   چقدر بین عَبا‌چیدنش نفس‌گیر است چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟! ✍ ========================== .
6726720172116.mp3
37.23M
هرچه گشتم، مثل من خیره سری پیدا نشد بار بد بودم، برایم مشتری پیدا نشد جای من آخر حیا کردی که بین توشه ام... جز گناه غفلت و پرده دری پیدا نشد ‌ روسیاهی که دلش از جرم بسیارش شکست همدمی نزدش به جز چشم تری پیدا نشد یا قدیمَ المَنّ وَ الإحسان برای این گدا از همین خانه، پناه بهتری پیدا نشد بهتر از زهرا که لطفش دائم و بی منت است واسطی تا از گناهم بگذری، پیدا نشد سال ها از آتش هر رنج و غم جز چادرش... بر سرم حصنی و سایه گستری پیدا نشد در میان اولیائت بهتر از شاه نجف بهر اسم اعظم تو مظهری پیدا نشد هرچه پیغمبر صدا زد در میان لشگرش روز خندق جز علی، جنگاوری پیدا نشد اول هر اول و آخِر به هر آخِر علی است بر وجودش اولی و آخِری پیدا نشد چون حریم کربلا و مثل آغوش حسین بین عالم کهف امن دیگری پیدا نشد آی روزه دارهای تشنه، فَابکِ لِلحسین چون که از او هیچ لب تشنه تری پیدا نشد تشنگی اش جای خود آخر بگو دیگر چرا بهر ذبحش غیر کهنه خنجری پیدا نشد؟! زینب کبری هرآنچه گشت، بر جسم حسین جای سالم، قدر یک انگشتری پیدا نشد ✍ .
. گرچه توحیدم اساسش از غدیر و از خم است رزق حب اهل بیتم با امام هشتم است اتفاقی نیست این عاشق شدن، نوکر شدن علتش از رحمت معصومه، بانوی قم است آن قدر آقاست این آقا که شد کهف الوری خواهرش هم مُستجار ماست از بس خانم است اهل بیت حضرت موسی بن جعفر از ازل لطفشان آماده و در اختیار مردم است بس که از من دستگیری کرده مولایم رضا برده ام از خاطرم این بار، بار چندم است آن قدر اوصاف او را اهل معنا گفته اند لابه لای مدح هایش، شعرهای ما گم است هر کسی شد زائر صحن و سرای مشهدش با ولایش در امان از آتش و از هیزم است هشتمین نور است در ظاهر ولیکن باطنا علت پیدایش شش روزه ی هفت انجم است نور او تابید و بر ظلمت سراسر هجمه شد آن زمانی که رسید و نور قلب نجمه شد یا غیاث المستغیثینِ دل زارم رضاست یا امان الخائفینِ جانِ تبدارم رضاست یا امین الله فی أرضه کمی از شأن اوست منشأ آرامش و امید بسیارم رضاست گرچه در بازار این عالم ندارم مشتری غم ندارم، می روم مشهد، خریدارم رضاست آن امام مهربانی که به حکم عاشقی بیشتر از هر چه گویی دوستش دارم رضاست نور راهم در دل دنیای تیره نور اوست روی مهتاب نمایان، در شب تارم رضاست در گرفتاری به این آقا توسل می کنم تکیه گاهِ لحظه هایی که گرفتارم رضاست دلخوشم بر وعده ی صدقش، چرا که طبق آن در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست در تمام سال، آن شب که بر آن دل بسته ام آن شب میلاد آقاجان و دلدارم رضاست می شود دنیا گلستان مثل صحنش بین طوس گر که لبخندی زند بر خاکیان شمس الشموس درد ما عشق است و عشق یار، تاوانش خوش است دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است از سوی باب الجوادش که رسیدی خیره شو دیدن آن گنبد زیبا و تابانش خوش است با تأمل رفت و آمد کن در آن صحن و سرا عاشقانه راه رفتن، زیر ایوانش خوش است با تمام خستگی ها، آن زمان که یک نفس... از ته دل می کشی کنج شبستانش خوش است گریه ی طفلی بلند و صوت نقاره بلند کورِ بینا گشته با چشمان گریانش خوش است تشنه ی کرب و بلایی، منت از سلطان بکش کربلا رفتن هم از سمت خراسانش خوش است روزی اشک محرم را بگیر از دست او گریه با اذنش برای جد عطشانش خوش است یاد غم های حسین و ظهر عاشورای او از دو ماه قبل اگر باشی پریشانش خوش است گریه کن بر آن غریبی که کفن حتی نداشت بر زمین ماند و به تن یک پیرهن حتی نداشت ✍ .
. 📃 دوریم از رخ ماه، أین بقیةالله 🎙 🏷 "عج" دوریم از رخ ماه؛ أین بقیةالله ماندیم در دل چاه؛ أین بقیةالله دلتنگ یار بودیم هر روز؛ وقت و بی‌وقت گفتیم گاه و بی‌گاه، أین بقیةالله یا رب تفضّلی کن؛ خسته شدیم از این غم با ما کمی بیا راه؛ أین بقیةالله ماه مُحرمِ دوست، از برکتش به مهدی ما را رسان در این ماه؛ أین بقیةالله یک‌شب نجف عطا کن تا در حریم حیدر گوییم تا سحرگاه، أین بقیةالله آب از سرم گذشته؛ عمرم به سر رسیده از سینه می‌کشم آه، أین بقیةالله هربار روضه رفتیم؛ هربار گریه کردیم گفتیم ناخودآگاه، أین بقیةالله در بین آتش و دود، مادر صدات می‌زد أین بقیةالله، أین بقیةالله ✍ مناجات با (عج) . https://eitaa.com/emame3vom/80441 👇
Fadaeian_Komeil_14020826_1.mp3
43.16M
ویران شدم که از نو دلم را بنا کنی می سوزم آن قدر که کمی اعتنا کنی بر التماس من احدی هم دعا نکرد درمانده ام، مگر تو برایم دعا کنی ای وارث کسای یمانی، مرا بس است... یک گوشه چشم بر منِ یک لاقبا کنی دست مرا رها بکنی غرق می شوم دست مرا بگیر، مبادا رها کنی شرمنده ام... نه از بدی فعل دشمنان از این که از گناه رفیقان حیا کنی ای کاش زیر تابش خورشید، در نجف امراضِ لاعلاج دلم را دوا کنی بر آستان شاه نجف سجده می کنم تا نزد شاه، سنگ دلم را طلا کنی ای خوش به روزی عجمیان و آرمان در راه خویش، کاش مرا هم فدا کنی وقتش رسیده تا که در این ظلمت جهان با نور اشک، پلک مرا آشنا کنی با عجز و التماس فقط گریه می کنم تا قسمتم زیارت کرب و بلا کنی قابل که نیستیم ولی از کرامتت ما را برای روضه ی مادر سوا کنی آه و فغان میان دل ما شود به پا تا خیمه های فاطمیه را بپا کنی خون می شود دلت، به فدایت که ملتهب چشمت به روی باغ پر از لاله وا کنی داغت یکی نبوده و یاد "حسین" هم وقتی شکفت غنچه روی "بوریا" کنی https://eitaa.com/emame3vom/86466
. آجرک الله یا صاحب الزمان(عج).... به درد هجر، گرفتار کرده‌ای ما را چقدر تشنهٔ دیدار کرده‌ای ما را هزار مرتبه غافل شدیم و دور شدیم هزار مرتبه بیدار کرده‌ای ما را گناهکاری ما دیدی و عطا کردی به لطف خویش، بدهکار کرده‌ای ما را بها نداشت خرابه سرای سینهٔ ما به یک نگاه، بهادار کرده‌ای ما را برای گریه‌کنان هر سحر دعا کردی به این طریق، سبک‌بار کرده‌ای ما را علی علیِ به روی لبت، اثر کرد و ... اسیر حیدر کرار کرده‌ای ما را تو خواستی که سیه‌پوش مادرت شده‌ایم برای روضه خبردار کرده‌ای ما را به روضه‌های نفسگیرِ بستر و مادر هزار شکر که بیمار کرده‌ای ما را زِ بَس برای رخ نیلی‌اش زدی ناله تمام عمر، عزادار کرده‌ای ما را https://eitaa.com/emame3vom/86639 .
4_6044184098430259249.mp3
21.18M
سید رضا نریمانی خیالِ راحت من، سایه و خیال شدی! رشیده‌ی علی از چه چنین هلال شدی؟! دوباره دست به پهلو گرفته‌ای زهرا چرا مقابل من رو گرفته‌ای زهرا؟! بگو چه کار برایت کنم که خوب شوی؟ دوباره نزد علی کاشف الکروب شوی شده بریده چرا ناله‌ات؟! هراسانم من از لباس پر از لاله‌ات هراسانم قسم به حرمت چشمِ تَرَت، بیا و بمان قسم به چادر روی سرت، بیا و بمان تمام روز و شب از درد سینه گریانی نماز نیمه شبت را نشسته می‌خوانی میان سجده، مرا باز جان به لب کردی چرا عزیز دلم مرگ را طلب کردی؟! نگاه کن به دلِ مضطر حسین و حسن بیا به گیسوی زینب دوباره شانه بزن شبِ سیاهِ مرا جِلوه‌ت سَر نکند به زخم‌های تنت مرحمی اثر نکند شکسته‌اند به داغت دل صبورم را شکسته‌اند شبیه پَرَت، غرورم را منی که پشت سر خود زره نمی‌پوشم به پیش چشم تو، بین طناب شد دستم خدا کند که به زخمی دگر نمک نخورد به پیش دیده‌ی مردش زنی کتک نخورد خدا نیاره اون لحظه‌ای که مردی باشه و جلو چشماش زنش و بخوان نامحرما بزنند... هرکسی از لحظه‌ی خوشِ زندگیش داره میگه؛ امیرالمومنینم از لحظه‌ی خوشِ زندگیش تعریف کرد:« اون لحظه‌ای که پیغمبر دست زهرا رو گذاشت توو دستم. صدا زد علی جان این امانته دستت، خیلی حواست بهش باشه... لحظه‌ی سخت زندگی علی اون لحظه‌ای هست که دستش و بستن. همچین که فرمود دستای علی رو بستن، نه این که دستای علی رو از جلو بستند، اگه دستای علی رو از جلو می‌بستن می‌تونست یه کاری بکنه ولی دستای علی رو از پشت سر بستن تا دیگه نتونه جلوی ضربات اون نامرد و بگیره...
امام حسین ع
. #زمزمه #امام_رضا #حاج_رضا_یعقوبیان #بند۱ با دعای مادرم من گدای این درم مِهر و حُبّت یا رضا تا ب
. کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم می ترسم از عذاب و امیدم به فضل توست راهِ نجات، خوف و رجا بوده از قدیم قلاده ام ببند، بمانم کنار تو بیچاره آن کسی که رها بوده از قدیم شغل گدایی اش به دوعالم نمی دهد هر کس گدای آل عبا بوده از قدیم می ترسم از فشارِ شبِ دفن خود ولی دلگرمی ام امام رضا بوده از قدیم نزد کریم هر که فقیر است بُرده است آقا رئوف با فقرا بوده از قدیم من عاشق تمام ائمه شدم ولی در سینه جای دوست سوا بوده از قدیم با یا حسین توبه ی آدم قبول شد ذکرش همیشه عقده گشا بوده از قدیم حب الحسین صوم و صلاة تمام ماست حب الحسین نیت ما بوده از قدیم در روضه و میان مناجات حاجتم برگ برات کرب و بلا بوده از قدیم شب های جمعه ناله ی محزون مادری بر زخم های رأس جدا بوده از قدیم اموال غارتی همه میراث عترت است عمامه ی نبی و عبا بوده از قدیم عالم شکست چون که نوشتند داغ او سنگین برای ارض و سما بوده از قدیم ✍ .
. بار معصیت به دوشم بار شد صفحه ی قلبم سیاه و تار شد بس که تیر از سوی شیطان خورده ام چشم هایم خشک شد، بیمار شد هر چه بخشیدی مرا با حلم خود باز هم فعل بدم تکرار شد نیمی از ماهت سریعا طی شد و... غم میان سینه ام انبار شد دیر جنبیدم به خود از دست نفس کار توبه کردنم دشوار شد آخرش افتادم از چشمان تو عاقبت بدجور کارم زار شد عشق بازی های زین العابدین باز هم چاره گشای کار شد هر کجا رفتم کسی کاری نکرد با ابوحمزه دلم بیدار شد زیر بارانِ ابوحمزه فقط نخل خشکِ دیده ام پربار شد تا که گفتم بالحسین و بالحسن دستگیرم حیدر کرار شد نام آقازداه هایش بردم و... لطف مادر بر دلم بسیار شد وقت مغرب یاد کردم از حسن روزه ام با روضه اش افطار شد با کرامت با همه رفتار کرد با خیانت با حسن رفتار شد زهر، کاری کرد رنگش سبز شد از درون می سوخت و تب دار شد آن قدر خون از دهانش می چکید جامه اش مانند لاله زار شد زهر، کاری بود اما مجتبی کشته ی داغ در و دیوار شد ✍ .
. 📋گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود (ع) ............................................. به ساحتی که کند جبرئیل عرض ارادت گر از سگان علی نیستی برو به سلامت ز آفتاب قیامت گرت هوای جدایی است غبار قبر علی باش تا قیام قیامت کدام نشئه روحانی است شارح شاهی که در نماز شب دفن خویش کرده امامت شاعر: ✍ گیرم هزار کعبه خدا خلق می نمود چنگی به دل نمی زد اگر مرتضی نبود ما را نوشته اند گدایان مرتضی بر روی سینه حک شده این لوح یاد بود شایسته است رو به نجف ، عاشق علی شب را سحر کند همه در حالت سجود روح الامین ز جانب حق ذاکر علی است گهگاه اگر به سمت نبی می کند فرود ما را ز خاک پای علی آفریده اند در کثرتیم اگر همه از وحدت وجود تنها امیر هر دو جهان گشته مرتضی کوری چشم دومی و آن زن حسود حاجی به دور کعبه و ما دور مرتضی حج ها بدون حب علی واقعا چه سود ؟! من خاک پای هر که شده زائر علی بر زائران خاک نجف رحمت و درود رفتم بهشتِ مشهد و کرب و بلا ولی خاک بهشت هم به دلم چون نجف نبود حال دلم بد است ، نجف روزی ام کنید رحمت به شاعری که به شعر این چنین سرود : ” چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است “ ایوان طلای یار ، دل از عاشقان ربود با ذکر یا علی ز جهان محو می کنیم آل سعود روزی و روز دگر یهود شاعر : ✍ ............................................. حاج مسعود پیرایش .👇
. سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است حرف از حسین و زینب و ماه محرم است   دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود، غرق شور   می گفت: نذر خون خدا جان مادرم دم از حسین می زنم و اشک می خرم   با روی خوش رساند به مجلس غریبه ای با هم زدند سر در هیئت کتیبه ای   دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است بی تاب و عاشقانه گرفتار دلبر است   هر کارِ سخت بود، خودش گفت: می کند کفش هر آن که آمده را جفت می کند   رندی کنار در به همه چای تازه داد چایش به قلب سنگی من هم گدازه داد   با ذکر یا حسین و وضو طبق عادتش قاطی چای، ریخت کمی خاک تربتش   با گریه فاطمه به تماشا نشسته بود یک بچه باز قلک خود را شکسته بود   می گفت زیر لب: کم من را قبول کن از من دوباره سینه زدن را قبول کن   رحمت به مادری که ارادت می آورد فرزند خویش را سوی هیئت می آورد   از عشق و شور فاطمه جانش لبالب است با چادرش مدافع فرهنگ زینب است   دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب لات محله بود ولی گفت زیر لب:   زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد دیگ سیاه روضه مرا رو سپید کرد   آمد به سوی من پدری پیر و محترم می گفت: گوش کن به من و این نصیحتم   این جا هر آن چه خرج کنی سود می کنی خود را عزیز خانه ی معبود می کنی   جانم فدای نوکر و دربان هیئتش جانم فدای پیرغلامان هیئتش   هر کس به قدر معرفتش کار می کند با اشتیاق صحبتِ از یار می کند   در اوج کار که پُر از اخلاص می شدند گریان برای حضرت عباس می شدند   مجلس شروع شد، همه با آه و زمزمه هر یک گرفته اند اجازه ز فاطمه   خدام درگهش همه بی ادعا شدند با این که خسته اند ولی یک صدا شدند   دیدم دم از رفاقت دیرینه می زنند محکم تر از همه به سر و سینه می زنند   چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند مانند بچه مرده همه گریه می کنند   گفتند: بی پناه به یک نیزه تکیه داد در بند یک سپاه به یک نیزه تکیه داد   گفتند: عاقبت به لبش هم نخورد آب گفتند: مانده بود تنش زیر آفتاب گفتند: تشنه کام سرش را بریده اند گفتند: روی سینه ی آقا دویده اند   گفتند: این غریب، میان وطن نبود جز یک حصیر پاره برایش کفن نبود   ✍ .
. علیه_السلام هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم دستی به سوی آب، بی گریه نبردم مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم با هر بهانه مجلس روضه گرفتم خانه به خانه مجلس روضه گرفتم اشک ربابه در وجودم آتش افروخت هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند دستان عمه زینبم را تا که بستند نامردهاخیلی غرورم را شکستند مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام گفتم به شاگردان خود، الشام الشام یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد از پیرزن های یهودی چنگ می خورد از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم من کشته ی بزم شراب و خیزرانم شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه این زخم ها، آثار جنجال است با ماست یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست سوزاند داغش تا دم آخر دلم را ناله کشیدم از درونم واحسینا ✍ .
. السلام علیک یا بقیه‌الله غرق دردیم خدایا تو دوا را برسان داروی این دل آشفته ما را برسان ما کجا دست دعای فرج آل عبا یوسف گمشده‌ی آل عبا را برسان پای تا سر همه زخمیم، ولی مستحکم صاحب صبح فرج، روح دعا را برسان وای در دوره‌ی این هجر چه‌ها بر ما رفت باراللها سحر شام جفا را برسان بی‌وفایی است اگر بی شهدا گریه کنیم طالب خون تمام شهدا را برسان من مریضم همه جا در پی دارو رفتم به گدا تذکره‌ی کرب و بلا را برسان دوش در حلقه‌ی ما گیسویی بود ... وارث گیسوی بر نیزه رها را برسان به سری که سر نی آیه تلاوت می‌کرد حضرت منتقم رأس جدا را برسان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ ......................... حال خوش، در گرو فیض سحر داشتن است قرب حق، لازمه اش دیده ی تر داشتن است   آی کنعانِ پر از غم شده، حق یعقوب گاه، حدّ اقل از یار خبر داشتن است   امرِ معشوق رقم خورده جدایی، یعنی سهم عشاق فقط چشم به در داشتن است   بند اگر بندِ نگار است پرت را بشکن گاه گمراه شدن حاصلِ پر داشتن است   اولین مرحله ی بنده ی مهدی بودن همه جا خاطرِ او، مد نظر داشتن است   این که لبخند رضایت بنشانی به لبش دوره ی غربت او، اوج هنر داشتن است   یار او نیستم و امر فرج می طلبم! شرط، در امرِ ظهورش به نفر داشتن است   پدر ماست علی شیر خدا، شاه نجف خیرِ اولاد در این گونه پدر داشتن است   علت اصلی نان شب پُر برکت مان صبح، از روضه ی ارباب گذر داشتن است   کربلا راه نجات است و نجات از آتش... در قدم سوی گل فاطمه برداشتن است   بدترین درد و مصیبات برای مادر بین گودالِ پر از نیزه پسر داشتن است ✍ .
. ✍ سبک به سمت گودال از خیمه دویدم من ... (سلامٌ علیٰ قلبِ زینبِ الصبور) ─‌‎═‎༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ چهـل روزه داداش تـو رو صـدا کردم ســرت به نِــی دیدم فقــط دعا کردم که تــا ببــینم باز کــرب و بــلای تو بپــا کنـــــم بــزمِ عـــزا بـــرای تو غریب خواهـــر وای(۴) ─‌‎═‎༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ رسیـــدم و دیــدم مـــزار غمبـــارت مونده به دل،داداش،حسـرت دیدارت چــه غــــربتی داره کـــرب و بـلای تو خــواهــر گـریـونـت بشــه فـــدای تو غریب خواهـــر وای(۴) ─‌‎═‎༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ پاشـو ببیـن ، زیـنب خمیـــده از داغت جون به لب خــــواهر رسیده از داغت سفید شده از غـم، مـوی ســرم داداش آتیـــش زده داغـت بـر جـگــرم داداش غریب خواهـــر وای(۴) ─‌‎═‎༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ روی دلـم داداش یـه بغـض سنگــینـه دلخـوشـی من ایـــن پیــرهن خـونینه به غیــرِ پــــیراهن ، چیــزی نـدارم من ســرِ مــــزار تو هـــدیـــه بیـــارم من غریب خواهـــر وای(۴) ─‌‎═‎༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ رسیــده ام امــا رقیـــه جــــا مــونده خــــرابه و داغــش دلم رو ســوزونده شبونه از بـس که تو رو صدا میکـــرد بـرای دیـدارت خــدا خــدا مـی کــــرد امــان از این غــربت (۴) ─‌‎═‎༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ میگفت که خواب دیدم بابارسید از راه خــرابــه روشــن شــد ز نــور ثــارالله شــدی همــون شب در خـرابه مهمونش ســـرِ تو رو دید و به لب رسید جونـش غریب خواهـــر وای(۴) ─‌‎═‎༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ چهــــل روزه اما دوباره عـاشـــور است توی دلـــم بازم کــرب و بــلا بر پاســت دوبــاره گـــودال و روضـــه و واویــلا بُنَـــیَّ می خــونـه مــادرمـــون زهــــرا غــریب مــادر وای (۴) ........................ اربعین آمد... حرم، آغوش خود را باز کرد باز، دردم را برای یک نفر آورده ام سالها صبح و غروبی گریه کردم با حسین سالها نان از تنور روضه در آورده ام کربلا و شام و کوفه زیر پای زینب است آنکه می گوید حسین؛ درد کمر آورده ام گریه کرد و گفت؛ راهم را سریعاً واکنید سر برای جسم مفقود الاثر آورده ام آنقدر اهل و عیالت تازیانه خورده اند از کبوترهای تو یک مُشت، پَر آورده ام ............... . علیه السّلام ((ای دستگیر مردم بی دست و پا حُسین)) دستم بگیر محض رضای خدا حُسین راه تسلّی دل من غیر گریه چیست؟ حالا که روزی ام نشده کربلا حُسین روزی نداشتم که بدون تو سر شود از‌ لحظه‌ای‌ که‌با‌تو شدم‌ آشنا‌ حُسین جُز دوری‌از خدا‌به‌خداحاصلی‌نداشت جُز دورِ تو پرید دلم هر کجا حُسین گرم‌است‌پُشت‌من‌به‌تو‌ ای‌کوه‌معرفت گرچه‌همه‌زدند به من پُشت‌ِ پا حُسین تاانتها به‌مَرحمت گریه‌ با‌ من‌ است شوقی‌که‌داشتم‌‌به تو از ابتدا‌ حُسین داروی دردهای بدون دوای من چیزی‌به‌غیر تُربت‌ِتو نیست"یاحُسین" ((دربارگاه‌قُدس‌که‌جای مَلال نیست)) شیون کنند در غم تو انبیا حُسین حور و ملک به صورت خود لطمه می‌زنند با ضجّه‌های حضرت خیرُالنّسا حُسین مادر گرفته بود سرت را به دامنش که شمر ذبح کرد تورا از قفا حُسین این غم کجا بَریم که قبل از شهادتت لِه شد تن تو زیر سُمّ اسب‌هاحُسین .................... . علیه_السلام مِن أینَ لِیَ الخیر به غیر از حرمت مِن أینَ لِیَ النَّجاة جز کهف غمت آن گونه که شیرینی عمرم شده ای باید بشمارم همه دم مغتنمت در سینه ی من که زنده از ماتم توست مانند غمت، نیست غمی با عظمت ای سوره ی فجر، علت بسط جهان زنده شده عالم از دمِ صبح دمت آن عشق مقدسی که در بزم شهود لطف علوی زده برایم رقمت دیدی که کسی مرا خریدار نبود گفتی که بیا روضه، خودم می خرمت برکت بده با یک نظرت بر قدمم تا اینکه شوم نوکر ثابت قدمت با گریه، تمنای شهادت دارم انداخته بر طمع، مرا هم کرمت وا شد گره های کور از زندگی ام دادم به رقیه هر زمانی قسمت تا میر و علمدار غمت عباس است بالاست همیشه تا قیامت علمت یک عمر ازین روضه بهم ریخته ام در قتلگهت ریخته قاتل بهمت آن گونه تنت پخش به صحرا شده که مانده چه کند عقیله با جسم کمت اصلا به چه رویی جلوی مادر تو بردند لباس از بدن محترمت ✍ .
امام حسین ع
#واحد_سنتی #اربعین حاج محمد فراهانی دستگاه #شور #شور_عرب اﻭﻝ ﻧﺠﻒ ، ﻣﻘﺎﺑﻞِ ﻣﯿﺨﺎﻧﻪ ﯼ ﻋﻠﻰ... دستگاه #
. بر روی خاک بال و پرت می کشی چرا؟! با اشک، سرمه بر نظرت می کشی چرا؟! با تو چه کرده زهر که رنگت پریده است اینقدر آه از جگرت می کشی چرا؟! بیرون زدی ز کاخ و نشستی به روی خاک پنجه به خاکِ دور و برت می کشی چرا؟! مانند بچه مرده فقط داد می زنم داری عبا به روی سرت می کشی؟! چرا؟! در هر قدم، دوبار می افتی به روی خاک تا حجره جسمِ محتضرت می کشی چرا؟! گریه نکن، مپیچ به خود، تشنه می شوی کار از دو چشمِ شعله ورت می کشی چرا؟! از حال می روی به سر و صورتت نزن عکسِ غلاف در گذرت می کشی چرا؟! تا حجره آمدی، در و دیوار روضه خواند وقتِ ورود، تیزی مسمار روضه خواند چشمت اگرچه تار ولی روی یار دید خواهر نبود محضرت اما پسر رسید قربان پلکِ زخمی ات از ماتمِ حسین بر خاک حجره باز نمِ گریه ات چکید سنگی به قصد بوسه زدن بر رُخت نخورد آمد جواد و از رُخت ای ماه بوسه چید پیراهنت دریده نشد بین گرگ ها بالاسرت عزیزِ دلت، پیرهن درید قلبت به یاد روضه ی اربابِ بی کفن... وقتِ وداع با پسرش، تند می طپید آمد حسین با سر زانو، نفس زنان وقتی علی به روی زمین داد می کشید صورت به صورت پسرش زار می زد و... با چشم خیس هلهله و خنده می شنید پاشیده بود میوه ی قلبش به زیر پا تکه به تکه چید علی را روی عبا ✍ ............ متن روضه امام رضا(علیه السلام) و گریز شب آخریه ببین می خوان سفره رو جمع كنند،سفره ای كه خودش دو ماه برا حسینش ،براحسنش،برا باباش،برا امام رضا پهن كرده،شب آخر ماه صفر،با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره،همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم،ماهم می گیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم،بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا كنیم،تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران كنم! وقتی(امام رضا ع) خواست از مدینه حركت كنه،زن وبچه اهل و عیال ،همه رو جمع كرد،فرمود من دارم میرم،همتون پشت سر من گریه كنید،وقتی گفتند،آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه كنه،آقا سر انداخت پایین،فرمود:آره ،اما مسافری كه امید برگشت داره،من كه یقین دارم كه دیگه از این سفر برنمی گردم،می خوام عرض كنم آقاجان،هركی می خواد بره سفر،اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو دعوت به گریه و ناله كنه،درستشم شاید همین باشه،یه سئوال دارم از شما،می خوام بگم چرا كربلا جریان برعكس شد،حسین داشت می رفت میدان،دید زینب داره گریه می كنه،گفت:زینب جان گریه نكن،گریه ها رو نگه دار،چرا گریه نكنم،گریه ها رو نگه دار، برا وقتی كه تو رو به اسارت می برند،می بینم دستای تو رو بستند،كوچه به كوچه،شهر به شهر،گذر به گذر،با دست بسته تو رو می برند،گریه ها رو نگه دار برا اون روز.یا امام رضا آرزوهایی كه ما داریم،همه از خواسته های شما نشئت میگیره،آرزویه تك تك ماست،واسه ارباب بی كفنمون جون بدیم،شما هم همین كارو كردید،اون لحظات آخر،دیدند،فرشای حجره رو جمع كردید،فرمود می خوام رو خاك جون بدم مثل جد غریبم حسین،نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید،یا نه،عرضم تمام همین یك جمله،اما خدارو صد هزار مرتبه شكر،وقتی می خواستی جون بدید،دیگه زن و بچه كنارت نبود،دخترت نبود،لحظه جون دادن تو رو ندید،اما بمیرم برای اون آقایی كه،وقتی كه می خواست جون بده،زینب آمد بالای تل زینبیه،از اون بالای بلندی نگاه كنه،ببینه دور حسین حلقه زدند،های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه،شمشیر دار با شمشیر می زنه ،حسین...لذا وقتی برگشت مدینه،این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل،باورش برا ،آدم سخت بود،مگه می شه ،دو تا همسر،دو ماه همدیگر رو ندیدند،همدیگر رو نشناسند،عبدالله چشم تو چشم زینب،گفت:تو خانم منو ندیدی،گفت عبدالله حق داری منو نشناسی،خودم دیدم بین دو نهر آب ... حسین.... . سفره رو پهن کرد امام حسین سفره رو جمع کرد امام رضا
. مددی ای پسر فاطمه، وقت مدد است حال و روز دل شعله ور عشاق، بد است چند روز است که قوتِ همه ی ما آه است دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است گرگ غاصب، زده بر صورت هر طفلی چنگ آه مظلوم بلند است و دل ظالم سنگ کودکی بر اثر ترس، تنش می لرزد چشم هایش شده خیره، بدنش می لرزد مادری روی زمین در بغلش فرزندی است آخرین بار به زحمت به لبش لبخندی است کودکی آب ننوشید و به دستش نان ماند آسمانی شد و پر زد، بدنش بی جان ماند صاحب العصری و این عصر، دلت را خون کرد غزه ی سوخته در حصر، دلت را خون کرد همه ی واقعه ها می گذرد در نظرت دل ما سوخته مثل جگر شعله ورت شام طفلان هراسان چه زمان سر گردد؟! تو اراده بنما تا که ورق برگردد ای که ویران گر هر ظلم و فسادی هستی تو یداللهی و مافوق ایادی هستی چشم داریم همه بر تبرت ابراهیم گوش بر امر ولی در صف حزب اللهیم عزم ما در صف پیکار شبیه صخره است بر مریدان ابالفضل، شهادت فخر است بکش از قبضه ی خود تیغ دو سر را بیرون قطع کن ریشه ی تاریک یهود و صهیون آخرین ناجی و مونس، به رقیه برگرد پسر حضرت نرجس، به رقیه برگرد ✍ .