eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
398 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
139 356 32 🔵⚪️ عليهم‌السلام در زمان غیبت.. آیت الله العظمی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه): یکی دیگر از وظایف در زمان غیبت لعن بر دشمنان اهل بیت است مخصوصا بنی امیه (لعنة الله علیهم اجمعین) اکنون باید دید لعن بر دشمنان چه ارتباطی با زمان غیبت دارد که جزو وظایف زمان غیبت نیز به شمار آمده است . به این روایت توجه فرمایید. ▫️ شخصی خدمت امام صادق علیه السلام عرض نمود : ای پسر رسول خدا ، من از نیروی بدنی عاجزم که شما را یاری نمایم و جز برائت از دشمنانتان و لعن بر آنان قدرتی ندارم ، وضع من چگونه است ؟ امام صادق علیه السلام فرمود : حدیث نمود مرا پدرم از پدرش از جدش از رسول خدا صلی الله علیه و اله که فرمود هر کس توان یاری ما اهل بیت را نداشته باشد و دشمنان ما را در خلوت لعن نماید خداوند صدای وی را به همه عوالم وجود از زمین تا عرش می رساند پس هر گاه شخصی دشمنان ما را لعن نماید و آن را دو برابر نماید ؛ آنگاه گوید : بار الها بر این بنده ات درود فرست که آنچه در توان داشت بکار گرفت و اگر بیش از این قدرت داشت انجام می دادم ▫️ ناگهان از جانب خدای متعال ندا می شود که دعای شما را اجابت نمودم و صدای شما را شنیدم و در میان ارواح بر روح او درود فرستادم و او را نزد خود از برگزیدگان و نیکان قرار دادم . ▫️ از این حدیث استفاده می شود که خداوند از روی لطفی که به بندگان دارد و آنها نمی توانند با نیروی بدنی امامان را در زمان غیبت یاری نمایند لعن را به جای یاری نمودن قرار داده است تا بدین وسیله بندگان را به رحمت خویش برساند 📚 مجالس‌‌شب‌هاي‌شنبه ج٦ ص٥٢ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نقد_تصوف_عرفان #در_محضر_علما حتما ببینید👉 ♻️ انتقاد آیت الله #سید_علی_سیستانی از چاپ کتب #کرامات در ایران 🔘🔘 حجت‌الاسلام شیخ حامدرضا #معاونیان 🔆 #مطالب‌ناب‌درمنبر #با_افتخار_عبدالحسینم
🔵⚪️ متن بیانات حضرت آیت الله (مدظله العالی) 👈🏼👈🏼 ایام، ایام فاطمیه است و ما وظیفه داریم مطالب متعلّق به صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را به مردم برسانیم❗ ◾️ این را من با کمال صراحت عرض می‌کنم؛ این وظیفه و تکلیف است و هر کسی که قادر و متمکّن باشد، قضایای صدیقۀ طاهره را و صدر اسلام را به آنجوری که به ما رسیده است از روی منابع معتبر، از کتب فریقین، بتواند به مردم برساند و نرساند مؤاخذه می‌شود. ◾ رساندن هم یک وقت به منبر است، یک وقت به درس است، یک وقت به تألیف کتاب است، به هر نحوی. ما قضایای متعلق به صدیقه طاهره و صدر اسلام را اگر نگوییم به مرور زمان فراموش می‌شود، اگر فراموش شد، مذهب فراموش می‌شود، به صراحت عرض کنم، و این عرایضی که الآن می‌گویم از قول من نقل کنید. ◾قضایای صدر اسلام را به آن‌جوری که در منابع آمده، منابع معتبر، از کتب فریقین، آن‌هم با متانت به عنوان یک واقعیاتی که در اعتقاد ما دخیل است آن واقعیات، صرفاً تاریخ نیستند که بدانیم و یا ندانیم مهم نیست، واقعیاتی هستند که در اعتقاد ما دخیلند، البته باید از منابع به طور دقیق نقل شود و به طور متین نقل شود، با متانت، لزومی ندارد با سب و شتم، این مطالب گفته شود در ملأ عام، لزومی ندارد.باید گفته شود، باید نوشته شود، باید نقل شود، چون مربوط است به اصل مذهب، نقل نشود مذهب از دست می‌رود، این را که عرض می‌کنم بعد از 50 60 سال کار در این امور عرض می‌کنم. ما موظفیم مثل نماز که باید بخوانیم باید این قضایا را با این خصوصیاتی که عرض کردم باید بگوییم یا باید بنویسیم یا باید بالای منبر به مردم تبلیغ کنیم، ایمان مردم باید تقویت شود به اهل‌بیت (علیهم الصلاة والسلام) و مردم باید مظلومیت اهل‌بیت را بدانند، و این واقعیات باید به مردم برسد، که عرض کردم چه اثری دارد. ◾حالا صدیقۀ طاهره چه کرده‌اند، صدیقۀ طاهره کارشان، کاری بود که از امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم برنمی‌آمد. صدیقۀ طاهره مطالبی گفتند که در آن شرایط از امیرالمؤمنین نمی‌شد شنیده شود، اینکه بعضی از جوجه وهابی‌ها مطرح می‌کنند در این فضاهای مجازی که امیرالمؤمنین با آن شجاعتشان چرا گذاشتند که اینچنین شود، این یا جهل است و یا تجاهل، این حرف نقد میشه به آوردن خانواده‌ سیدالشهدا(علیه السلام) به کربلا ، سیدالشهدا که می‌دانستند که به شهادت خواهند رسید خانواده را برای چه آوردند، با علم به اینکه چه خواهد شد، حضرت زینب (سلام الله علیها) را برای چه آوردند، آن زمان از ایشان سؤال شد چون نمی‌دانستند که عواقب امور چیست؛ ولی سیدالشهدا که می‌دانستند، بعد از 15 قرن ما فهمیدم و دانستیم که سیدالشهدا باید حضرت زینب را می‌آوردند، تحقیقاً اگر حضرت زینب نیامده بودند و این داستان اسارت نبود، تحقیقاً واقعۀ کربلا به دست فراموشی سپرده شده بود. اینی که می‌گویم تحقیقاً، تحقیق کردم و گفتۀ بنده سند باید باشد برای شما . این را به صراحت عرض می‌کنم. این قدری که من کار کردم شماها نکردید. این که چرا حضرت زهرا آمدند دم درب و امیرالمؤمنین با آن همه شجاعتشان چرا نیامدند دفاع کنند چرا اجازه دادند حضرت زهرا بروند این نقد می‌شود به اینکه حضرت زینب را سیدالشهدا خودشان به دست خودشان کلّ این مسیر را آوردند با علم به اینکه چه خواهد شد. ◾و امّا حالا ، حلّش به این است، هم در قضیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها) هم در قضیۀ حضرت زینب (سلام الله علیها) حلّش به این است، که از صدیقۀ طاهره در آن ایام و از حضرت زینب در این ایام بعد از عاشورا، اموری سر زد، مطالبی گفتند که از امیرالمؤمنین در آن ایام ساخته نبود، از امام سجاد (علیه السلام) در این ایام ساخته نبود، شما مقایسه کنید خطبۀ امام سجاد را در شام با خطبۀ حضرت زینب (سلام الله علیها) در مقابل یزید، مقایسه کنید ببینید چقدر تفاوت دارد، مطالبی را حضرت زینب گفتند که امام سجاد نمی‌توانستند بگویند و نباید می‌گفتند والّا آنان به قتل می‌رسیدند، چه کسی می‌توانست در شرایط آن روز بگوید به اینکه «لأدعونّ عليكما بعد كلّ صلاة»، چه کسی می‌توانست بگوید در آن ایام، و امثال ذلک از صدیقۀ طاهره (سلام الله علیها)، پس این حرف‌ها در اذهان شیعیان نباید مؤثر باشد و ما باید در مجالسمان محافلمان، نوشته‌جاتمان این شبهات را پاسخگو باشیم. مطالب را باید بیان بکنیم، ما کاری با دیگران نداریم، ما باید ایمان شیعیان را، که اینها فرزندان اهل‌بیتند، اینها امانت‌های اهل‌بیتند و اینها ایتام آل محمد(صلّی الله علیه وآله) که در دست ما هستند، ما از این امانت باید نگهداری کنیم، این وظیفۀ ماست. @emame3vom .
. علیهاالسلام ۰۰۳ ‍ ۰۰۱ ۰۱۴۳ ۰۰۶ 🔵⚪️ روضه جانسوز، روضۀ علیه‌السلام_حجت الاسلام 👈🏽👈🏽 قضایایِ کربلا تموم شد، اربعین هم تموم شد. کاروان حرکت کردن به طرفِ مدینه برن " یه منزل دو منزل نزدیکِ مدینه رسیدن،امام زین العابدین علیه السلام بشیر رو صدا زدن فرمودن که ما تو شهر مدینه وارد نمی شیم ... مگر اینکه مردم مدینه بیان ما رو ببرن " همین جا چادر می زنیم،چادر زدن . دو تا چادر زدن "یه چادر امام زین العابدین نشستن یه چادرم حضرت زینبُ و مخدَرات نشستن . بشیر رفت تو شهر مدینه این کارِ محبتی هست که اون کسی که داغ دیده احساسِ تنهایی نکنه. بشیر رفت در مدینه خبر داد کاروان امام حسین اومدِ" (اشتباهش این بود گفت کاروانِ امام حسین اومد) مردُمِ مدینه هم دویدن به طرفِ خیمه ای که بیرون زده بودن که به استقبالِ امامشون برن" خُب مردا رفتن خیمه امام زین العابدین،زن ها رفتن تو خیمۀ حضرت زینب،مردا هرچی قد میکشن رو پاشون بلند میشن که خو امام حسین کو؟ پس چرا امام حسین نیست؟ اینا که گفتن کاروانِ امام حسینِ" علی اکبر کو ؟؟ پس چرا علیِ اکبر نیست؟ قاسم چی شده؟ هیچ کسی نیستش که؟ دیدن امام شالِ عزا دارِ ... تو قسمتِ زنانه اومدن محضرِ حضرتِ زینب عرض کردن خانوم ام البنین مادرِ قمرِ بنی هاشم دارِ میاد ... ام البنین دو سه سال از حضرت زینب بزرگترِ، خیلی بزرگتر نیست. لباسِ نو تنِ بچه های عباس کردِ .... بچه ها الان میریم باباتونو میبینیم ... اومد ... حضرتِ زینب از خیمه اومدن بیرون به استقبال . تا چشمش افتاد به حضرتِ زینب ، دید این زینب اون زینبی که رفته نیست؟؟ دید کمرِش خم شدِه ... دیده موهای زینب سفید شدهِ، دیده صورتِ زینب کبود شده، نرفت تو،عرض کرد که اگه اجازه بدید توی شهر خدمتتون میرسم، برگشت. به زن های همراهش گفت برید بپرسید چی شده؟؟ اینا هم رفتن خبر عباسُ آوردن .گفتن خانوم میگن عمودِ آهن به فرقِ پسرت زدن(بهش بر خورد) پسرِ من؟ عمودِ آهن به سرِش بزنن؟؟ اصلا امکان نداره" هی با خودش میگفت میگن به سرِ عباس عمودِ آهن زدن" اصلا امکان نداره" عباسِ من اگه دستش شمشیر باشه کسی جلوش نمی تونه بره،عمود زدن ؟؟ اطرافیانشُ مرخص کرد فرمود برید . نشست با خودش گفت چی جوری میشه به سرِ عباسِ من عمود زده باشن ؟؟ (خانوم اجازه میدید من این روضه رو برای شما بخونم) شما نزدِ پیغمبر و نزدِ حضرتِ زهرا از مقامُ موقعیتِ بالایی برخوردار هستی بی بی جان آخرِ سالی برا ما دعا کن میخوام روضۀ آقازاده تونو بخونم ... شما خدمتِ پیغمبر وساطت کنید که اَحدی امشب نا امید برنگرده هرچی باشه شما مادرِ عباسی .. اومد خدمت حضرتِ سیدالشهدا گفت آقا اجازه بدید من برم .هر کسی غیر از علیِ اکبر ازش اجازه گرفت به تاخیر انداخت . فرمود نه .تو پشتُ پناهِ لشکرِ من هستی تو عُدِه عِدّۀ من هستی"تا تو هستی لشکر جرات نمی کنه .. هی به تاخیر انداخت، عباس دنبالِ یه بهانه میگشت که بتونه بره از امامش دفاع کنه" خیمه ها رو سرکشی کرد" اومد تو یه خیمه ای که محلِ نگهداشتنِ مشکایِ آب بود. دید این مُخدراتُ و بچه های کوچیک لباس هاشونو زدن بالا توی نمناکی خاک ها شکم هاشونو گذاشتن ... عباس دیگه تحمل نکرد ... گفت آقا اگه نمیزاری برم بجنگم بزار برم برا این بچه ها آب بیارم .... (آره عزیزِ دلم برو آب بیار) رفت،راهِ علقمه رو گرفت رفت ... عباس خیلی معرفت دارِ به امام حسین؛خیلی امامشُ میشناسه، شمر تا روزِ تاسوعا گفتش برای بچه های خواهرم امان نامه آوردم اصلا درنگ نکردنا،فکر نکنید اینا صبر کردن به همدیگه نگاه کردن" بلافاصله قمر بنی هاشم اومد جلو شمر فرمود مرگ بر تو و مرگ بر اون امان نامه ای که آوردی ... من امان داشته باشم ؟ولی بچۀ فاطمه امان نداشته باشه ؟؟؟ مشکُ پُرِ آب کرد،چقد شادِ نمی دونم،ولی گفت به بچه ها وعدۀ آب دادم الان برمیگردم دلِ همشونو شاد میکنم" یه نانجیبی گفت اگه یه قطره ازین آب به لشکرِ حسین برسه کارِ همتون تمامِ چهار هزار تیر زدن"یکی ازین تیرا خورد به مشک آب مشک ریخت"تمام حواسِ عباس اینه که این آب نریزه"یهو یکی حمله کرد دست راستِ عباس رو زد ... مشکُ از طرف راست انداخت به طرفِ چپ؛دستِ چپِ عباس رو هم زد مشک رو با دندانش گرفت ... تیر زدن آب شروع کرد به ریختن ... تا اومد سرشو بالا کنه این کلاخُود از سرش افتاد،سر نمایان شد .. یه وقت نامرد با عمود آهن امد ... چنان زد به سر عباس .. @emame3vom .