eitaa logo
امام حسین ع
22.2هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
262 260 🔵⚪️ ابلیس و بنیانگذار سقیفه در روز قیامت 👈👈 ابان بن ابی عیّاش از سلیم بن قیس هلالی نقل کرده که گفت: از سلمان فارسی شنیدم که می‌گفت: وقتی روز قیامت بر پا شود ابلیس را درحالی‌که با افساری آتشین لجام شده می‌آورند، و (زفر) [۱] را در حالی که با دو افسار آتشین لجام شده می‌آورند! ابلیس نزد او می‌رود [۲] و فریاد می‌زند و می‌گوید: مادر به عزایت بنشیند، [۳] تو که هستی؟ من کسی هستم که اوّلین و آخرین را گمراه کردم، در حالی که به یک افسار لجام شده‌ام و تو به دو افسار لجام شده ای! او می‌گوید: من کسی هستم که امر کردم و اطاعت شدم و خداوند امر کرد و عصیان شد! [۴] _________ 📚 روایت از کتاب سلیم: ۱. بحار: ج ۸ قدیم ص ۲۱۳ روایت از غیر سلیم: ۱. ثواب الاعمال: ص ۲۴۸ ح ۹ و ص ۲۵۵ ح ۲ ۲. تفسیر عیّاشی: ج ۲ ص ۲۲۳ ح ۹ ---------- [۱]: (۱) (زفر) کنایه از عمر است چنان که در بسیاری از احادیث وارد شده است. به بحار: ج ۲۲ ص ۲۲۳، و ج ۳۷ ص ۱۱۹ مراجعه شود. [۲]: (۲) (الف) خ ل: ابلیس به او نگاه می‌کند. [۳]: (۳) در بحار: ج ۸ قدیم ص ۲۹۸ در حدیثی نقل می‌کند که خداوند تعالی می‌فرماید: (عمر را در چنان قعری از جهنّم بدار بیاویزم که ابلیس از بالا بر او مشرف شود و او را لعنت کند). [۴]: (۴) منظور این است که ابلیس مردم را وادار می‌کند که سخن خدا را اطاعت نکنند، ولی عمر چنان کرد که وقتی خداوند در باره مطلبی دستوری داده و او هم در مقابل خدا دستوری داده مردم از خدا سرپیچی کنند و سخن او را انتخاب کنند، همان طور که در بدعتهای عمر که در همین کتاب خواهد آمد مشهود است که او در مقابل حکم خداوند حکمی جعل می‌کرد و مردم هم سخن خدا را رها کرده و سخن او را می‌پذیرفتند. در اینجا مناسب است حدیثی را که در بحار: ج ۸ ص ۳۱۵ ح ۹۵ از کتاب اختصاص شیخ مفید نقل کرده بیاوریم: امیر المؤمنین علیه السّلام می‌فرماید: روزی به سمت بیرون کوفه خارج شدم و قنبر پیشاپیش من در حرکت بود. در این هنگام ابلیس رو به ما می‌آمد. من به او گفتم: تو پیرمرد بدی هستی! گفت: یا امیر المؤمنین، چرا چنین می‌گویی؟ بخدا قسم، برایت حدیثی نقل کنم که خودم از خدای عز و جل بدون واسطه شنیده ام: آن هنگام که بخاطر گناهم به آسمان چهارم فرود آمدم چنین ندا کردم: ای خدای من و ای آقای من، گمان نمی کنم مخلوقی شقی تر از من خلق کرده باشی. خداوند به من چنین وحی کرد: بلی، از تو شقی تر خلق کرده ام، نزد مالک (خزانه دار جهنّم) برو تا به تو نشان دهد. نزد مالک رفتم و گفتم: خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: شقی تر از مرا نشانم ده. مالک مرا به جهنم برد و در طبقه بالا را برداشت. آتش سیاهی بیرون آمد که گمان کردم مرا و مالک را در خود فرو برد. مالک به آتش گفت: (آرام باش)، و آرام گرفت. سپس مرا به طبقه دوم برد. آتشی بیرون آمد که از اولی سیاه تر و گرم تر بود. به آن گفت: (خاموش باش)، و خاموش شد. تا آنکه مرا به طبقه هفتم برد، و هر آتشی که از طبقه ای خارج می‌شد شدیدتر از طبقه قبل بود. در طبقه هفتم آتشی بیرون آمد که گمان کردم مرا و مالک را و همه آنچه خداوند عز و جل خلق کرده را در خود فرو برد. دست بر چشمانم گذاردم و گفتم: ای مالک دستور ده تا خاموش شود و گر نه من خاموش می‌شوم. مالک گفت: تو تا روز معین خاموش نخواهی شد. سپس دستور داد و آن آتش خاموش شد. دو مرد را دیدم که بر گردنشان زنجیرهای آتشین بود و آنان را از بالا آویزان کرده بودند و بالای سر آنان عده ای با تازیانه‌های آتش آنان را می‌زدند. پرسیدم: ای مالک، این دو نفر کیانند؟ گفت: آیا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده ای- و من قبلا یعنی دو هزار سال قبل از آنکه خداوند دنیا را خلق کند خوانده بودم- (لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، ایّدته و نصرته بعلیّ (یعنی محمد را به علی مؤید نموده و یاری کردم) ). مالک گفت: این دو نفر دشمن آنان و ظالمین بر ایشان هستند. 📚 اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ص۲۴۳ 🆔
139 356 32 🔵⚪️ عليهم‌السلام در زمان غیبت.. آیت الله العظمی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه): یکی دیگر از وظایف در زمان غیبت لعن بر دشمنان اهل بیت است مخصوصا بنی امیه (لعنة الله علیهم اجمعین) اکنون باید دید لعن بر دشمنان چه ارتباطی با زمان غیبت دارد که جزو وظایف زمان غیبت نیز به شمار آمده است . به این روایت توجه فرمایید. ▫️ شخصی خدمت امام صادق علیه السلام عرض نمود : ای پسر رسول خدا ، من از نیروی بدنی عاجزم که شما را یاری نمایم و جز برائت از دشمنانتان و لعن بر آنان قدرتی ندارم ، وضع من چگونه است ؟ امام صادق علیه السلام فرمود : حدیث نمود مرا پدرم از پدرش از جدش از رسول خدا صلی الله علیه و اله که فرمود هر کس توان یاری ما اهل بیت را نداشته باشد و دشمنان ما را در خلوت لعن نماید خداوند صدای وی را به همه عوالم وجود از زمین تا عرش می رساند پس هر گاه شخصی دشمنان ما را لعن نماید و آن را دو برابر نماید ؛ آنگاه گوید : بار الها بر این بنده ات درود فرست که آنچه در توان داشت بکار گرفت و اگر بیش از این قدرت داشت انجام می دادم ▫️ ناگهان از جانب خدای متعال ندا می شود که دعای شما را اجابت نمودم و صدای شما را شنیدم و در میان ارواح بر روح او درود فرستادم و او را نزد خود از برگزیدگان و نیکان قرار دادم . ▫️ از این حدیث استفاده می شود که خداوند از روی لطفی که به بندگان دارد و آنها نمی توانند با نیروی بدنی امامان را در زمان غیبت یاری نمایند لعن را به جای یاری نمودن قرار داده است تا بدین وسیله بندگان را به رحمت خویش برساند 📚 مجالس‌‌شب‌هاي‌شنبه ج٦ ص٥٢ .
. علیه‌السلام 19 261 🔵⚪️ بغض و نفرت امام جواد علیه‌السلام از اولی و دومی و آرزوی انتقام از آنان.. 👈👈طبری شیعی رضوان الله علیه روایت کرده است: ۱۸/۳۵۸- وأخبرني أبو الحسين محمد بن هارون بن موسى، قال: حدثنا أبي (رضي الله عنه)، قال: أخبرني أبو جعفر محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد، قال حدثنا محمد بن أحمد بن أبي عبدالله البرقي، قال: حدثني زكريا بن آدم، قال: إني كنت عند الإمام الرضا عليه‌السّلام اذ جيء بأبي جعفر عليه السّلام وسنه أقل من أربع سنين، فضرب بيده إلى الأرض ورفع رأسه إلى السماء، فأطال الفكر. فقال له الإمام الرضا عليه‌السلام: بنفسي أنت فيم طال فكرك؟ فقال: فيما صنع بامي فاطمة عليهاالسّلام؛ أما والله لأخرجنهما، ثم لأحرقنهما، ثم لأذرينهما، ثم لأنسفنهما في اليم نسفا؛ فأستدناه وقبل بين عينيه ثم قال: بأبي أنت وامي، أنت لها - يعني الإمامة -. 📝 زکریا ابن آدم گفت: نزد حضرت امام رضا علیه‌السلام بودم، آن هنگام امام جواد علیه‌السلام را آوردند و سن آن حضرت کمتر از چهار سال بود، دست‌های خود را به زمین زد و سر مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد. سپس در فکر طولانی فرو رفت؛ امام رضا علیه‌السلام به او فرمودند: جانم فدایت در چه فکرت به طول انجامید؟ فرمودند: در آنچه به مادرم فاطمه علیهاالسلام شد به خدا قسم آن دو نفر را از قبر بیرون می‌کشم، سپس می‌سوزانم، سپس بر آنها خشم می‌گیرم، سپس خاکستر آنها را به دریا می‌ریزم؛ پس امام رضا علیه السلام، امام جواد علیه‌السلام را نزد خود طلبید و بین دو دیدگانش را بوسید سپس فرمودند: پدر و مادرم فدایت، تو از برای آن هستی - یعنی امامت - (تو شایستگی امامت را داری و امامت بعد از من از برای تو است). 📚 منابع 1⃣ دلائل الامامة، تالیف طبری شیعی رضوان الله علیه، ص۴۰۰-۴۰۱، چاپ مؤسسة البعثة 2⃣ بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، ج۵۰، ص۵۹، چاپ مؤسسة إحیاء الکتب الاسلامیة 3⃣ مدینة المعاجز، تالیف سید هاشم بحرانی رضوان الله علیه، ج۴، ص۳۱۶، چاپ مؤسسة النعمان 4⃣ الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء علیها السلام، تألیف اسماعیل زنجانی خوئینی رضوان الله علیه، ج۷، ص۱۸۸، چاپ منشورات دلیل ما 5⃣ اثبات الوصیة، تالیف مسعودی، صفحه ۲۳۱-۲۳۲، چاپ دار الاضواء 📝 نکته جالب توجه این است که این روایت را مسعودی عالم و مورخ نامی اهل‌سنت عمری هم نقل کرده است: 📝 نکته قابل توجه روایت این است که امام رضا علیه السلام عمل امام جواد علیه‌السلام را با خوشحالی خود تایید می‌کنند و آن را نشانه‌ی امامت می‌دانند؛ پس یکی از نشانه‌های امامت هر امام معصوم، داشتن بغض قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها است. 🔅 🆔
123 12 12 🔵⚪️ شجاعت حضرت زینب(سلام الله علیها) در مجلس ابن زیاد| بین حضرت زینب(سلام الله علیها) و ابن زیاد در کوفه چه سخنانی رد و بدل شد؟ 👈🏼👈🏼 ابن زياد سرمست از غرور پيروزى و براى قدرت نمايى، در كاخ خود نشست و اجازه ورود همگانى داد. سپس دستور داد، سر امام حسين (عليه‌السلام) را آورده و در برابرش قرار دهند و آنگاه فرمان داد كه زنان حريم حسينى و كودكانش را وارد كنند. ♻️ زينب (عليهاالسلام) به صورت ناشناس وارد مجلس شد و در گوشه اى نشست. ابن زياد پرسيد: اين زن كيست؟ پاسخ دادند: «هذِهِ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ»؛ (اين زن، زينب دختر على است). ابن زياد رو به زينب كرد و گفت: خدا را سپاس كه شما را رسوا ساخت و نادرستى خبرهاى شما را نشان داد! ♻️ زينب (عليها السلام) پاسخ داد: «إِنَّما يَفْتَضِحُ الْفاسِقُ، وَ يَكْذِبُ الْفاجِرُ وَ هُوَ غَيْرُنا»؛ (فقط فاسق رسوا مى شود و انسان فاسد دروغ مى گويد و آن هم ما نيستيم و ديگرى است). ابن زياد گفت: «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللهِ بِأَخيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِكِ»؛ (كار خدا را نسبت به برادرت و خاندانت چگونه ديدى؟) ♻️ زينب (با صلابت و قدرت) پاسخ داد: «ما رَأَيْتُ إِلاّ جَميلا، هؤُلاءِ قَوْمٌ كَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمُا الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إلى مَضاجِعِهِمْ، وَ سَيَجْمَعُ اللهُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ، فَتُحاجُّ وَ تُخاصَمُ، فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ يَوْمَئِذ، ثَكِلَتْكَ اُمُّكَ يَابْنَ مَرْجانَةَ»؛ (من جز زيبايى و نيكى نديدم، آنها گروهى بودند كه خداوند شهادت را برايشان مقرّر كرد و آنان نيز به آرامگاه خويش شتافتند. به زودى خداوند تو و آنان را [در روز قيامت] گرد خواهد آورد و ميان شما داورى خواهد كرد؛ در آن روز بنگر چه كسى پيروز خواهد بود؟ اى پسر مرجانه! مادرت به عزايت بنشيند). ♻️ عبيدالله بن زياد با شنيدن اين سخنان خشمگين شد و گويا آهنگ قتل آن حضرت را نمود كه عمروبن حُرَيث به وى گفت: اى امير! او زن است و نبايد زن را به گفتارش مجازات كرد. ابن زياد (كه درماندگى خود را احساس كرد) ادامه داد: «خداوند قلبم را با كشتن حسين و خاندانت تشفّى داد!». ♻️ زينب كبرى(عليها السلام) فرمود: «لَعَمْري لَقَدْ قَتَلْتَ كَهْلي، وَ قَطَعْتَ فَرْعي، وَ اجْتَثَثْتَ أَصْلي، فَإنْ كانَ هذا شِفاؤَكَ فَقَدِ اشْتَفَيْتَ»؛ (به جانم سوگند، بزرگ مرا كشتى و شاخه عمرم را قطع كردى و ريشه مرا از جا درآوردى، اگر اين كار مايه تشفّى قلب توست، به خواسته ات رسيدى). ابن زياد (كه پاسخى نداشت) گفت: «اين زن، پيوسته موزون و مسجّع سخن مى گويد. پدرش نيز شاعر بود». زينب فرمود: «زن (داغدار و مصيبت زده) كجا و مسجّع سخن گفتن كجا». (1) ♻️ مطابق نقل شيخ مفيد، زينب(عليهاالسلام) فرمود: «ما لِلْمَرْأَةُ وَ السَّجاعَةُ؟ إِنَّ لي عَنِ السَّجاعَةِ لَشُغْلا، وَ لكِنْ صَدْري نَفَثَ بِما قُلْتُ»؛ (زن را با سجع چكار؟ مرا با سجع كارى نيست، آنچه بر زبانم جارى شده، سخنانى بود كه از سوز سينه ام برخاست). (2) به راستى انسان نمى داند در برابر اين همه شجاعت و قدرت روحى چه بگويد؟ جز اينكه در برابر عظمت اين بانوى بزرگ، اين دختر على بن ابى طالب(عليه السلام) زانو به زمين بزند و اعتراف كند كه الفاظ و جمله ها قادر نيستند، عظمت و شهامتى را كه در اين چند جمله در آن شرائط مخصوص و در برابر مرد سفّاك و بى رحمى همچون ابن زياد، نهفته است بيان كند، جز اينكه بگويد به حقيقت تو دختر اميرمؤمنان(عليه السلام) و خواهر حسينى! (3) 📚 پی نوشت: (1). ملهوف (لهوف)، ص 200-202 و ارشاد مفيد، ص 472 - 473 (با مقدارى تفاوت) (2). ارشاد مفيد، ص 473. رجوع كنيد به: تاريخ طبرى، ج 4، ص 349-350 (3). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى‌طالب عليه السلام‏، قم‏، 1388 ه. ش‏، ص 576 .
. ⚫️⚫️ ، ، و در دشمنانِ اهل‌بیت (علیهم‌السلام).. 👈🏼👈🏼 قَالَ سَیّدُنا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ (صلوات الله علیه): وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِيَّ تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي قِتَالِنَا كَمَا تَقَدَّمَ إِلَيْهِمْ فِي الْوِصَايَةِ بِنَا، لَمَا زَادُوا عَلَى مَا فَعَلُوا بِنَا. @emame3vom 📝 حضرت امام سجاد (صلوات‌الله‌علیه) : سوگند به خدا اگر پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به جاى سفارشاتى كه در احترام به حقّ ما نمود، سفارش به جنگ با ما مى‌كرد، زيادتر از آنچه با ما انجام دادند، نمى‌توانستند بيشتر انجام دهند. 😭😭 📚 منابع: 1⃣ بحارالأنوار، ج‏45، ص 149 2⃣ لهوف، ص 202 3⃣ تسليةالمجالس وزينةالمجالس، ج‏2، ص463 🔆
. 🌺🌿 وجوب ولایت ایشان وبرائت از دشمنانشان در کلام رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ♻️ شیخ کراجکی میفرماید: رسول‌خدا صلی الله علیه وآله به امیرالمومنین علیه السلام فرمود: 👈🏼ای علی! تو امیر ومقتدای مومنان وامام پرهیزکاران هستی 👈🏼ای علی! تو آقا وسرور اوصیاء ووارث دانش پیامبران هستی وتو درجایگاه صدیقین بهترین ودرمیان پیشتازان برترین هستی 👈🏼ای علی! توهمسر سیده وسرور زنان جهان وجانشین بهترین پیغمبر ازپیغمبران خدا هستی 👈🏼ای علی! تو مولای اهل ایمان وحجت خدا بعد ازمن برتمام مردمان هستی 👈🏼کسی که تبعیت کند ازتوبهشت ازبرای اوست وهرکس باتودشمنی کند مستوجب آتش ودوزخ است 👈🏼ای علی! قسم بآن کسی که مرا بنبوت مبعوث کرد ومرا برتمام مردم برگزید، اگربنده‌ای ازبندگان خدا، هزارسال عبادت حق تعالی راکرد ازاوپذیرفته نمی‌شود، مگراینکه همراه باولایت تو وولایت امامان ازفرزندان توباشد. وولایت توهم پذیرفته نمی‌شود، مگر اینکه همراه بابرائت وبیزاری ازدشمنان توودشمنان امامان ازفرزندان تو باشد. وجبرئيل مراباین امرخبرداده است. 📚 کنزالفوائد، کراجکی، ج۲، ص۱۲ .
. 🔵⚪️ 👈🏼👈🏼 در یک روز عیدفطر، هارون الرشید، خلیفه‌ی عباسی، هفتاد نفر از علمای اهل‌سنت را فرا خواند. هنگامی که آنها به مجلس آمدند، هارون از شافعی پرسید: چند حدیث در فضائل حضرت علی(علیه‌السلام) از حفظ داری؟ شافعی گفت: تعداد زیادی حدیث در فضیلت علی(علیه‌السلام) به یاد دارم. هارون گفت: چقدر است؟ شافعی گفت: می‏ترسم بگویم. هارون گفت: از کی می‏ترسی؟ شافعی گفت: از تو می‏ترسم. هارون گفت: نترس در امانی، بگو. شافعی گفت: حدود چهار صد تا پانصد حدیث از حفظ هستم. ◽️ هارون از دیگری پرسید، گفت بیشتر از هزار حدیث در فضیلت علی(علیه‌السلام) از حفظ هستم. هارون همین سؤال را از ابویوسف نمود. وی پاسخ داد پانزده هزار حدیث مُسند و پانزده هزار حدیث مرسل درباره علی(علیه‌السلام) از حفظ دارم. ◽️ هارون از واقدی پرسید، او گفت من هم به اندازه ابویوسف وصف علی(علیه‌السلام) را در احایث دیده‏ام. هارون گفت: آنچه که گفتید از شنیده‏‌های شماست، امّا من فضیلتی از علی(علیه‌السلام) را به چشم خود دیده‏‌ام. ◽️ همه مشتاق شنیدن شدند. هارون گفت: روزی حاکم دمشق برایم نامه‏‌ای نوشت که خطیبی در اینجا زندگی می‏‌کند که دشمن علی(علیه‌السلام) است و در خطاب‌هایش مرتبا به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فحش وناسزا می‏‌دهد!!! هر چه او را تهدید کرده‏‌ام فایده‏‌ای نکرده است چاره چیست؟ ◽️ من در پاسخ او نوشتم: او را با غل ورنجیر، به بغداد نزد من بفرست. وقتی خطیب به اینجا رسید او را نصیحت کردم و گفتم: چرا با حضرت علی(علیه‌السلام) دشمنی داری؟ او گفت: برای اینکه او پدران و اجداد ما را کشته است. گفتم: آنها را به فرمان خدا و رسولش کشته است. گفت بهر حال من دشمن علی(علیه‌السلام)هستم و از سینه‌ام بیرون نمیرود!!!! ◽️ من هم دستور دادم که او را ۱۰۰تازیانه زدند و به زندان بینداختند. همان شب در خواب دیدم که حضرت خاتم الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از آسمان فرود آمد در حالی که پشت سر حضرت، علی(علیه‌السلام) وحسن وحسین (عیهماالسلام) هستند و جبرئیل نیز قرار داشتند همه بطرف قصر من آمدند. ◽️ جام‌هایی از آب در دست جبرئیل بود. حضرت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، شیعیان را یکی یکی صدا زد و آنان را از آب بهشتی سیراب می‏‌نمود. از پنج هزار نفری که در این اطراف زندگی می‏‌کنند تنها چهل نفر را که من آنها را می‏‌شناختم و می‏‌دانستم از دوستداران و محبین علی(علیه‌السلام) هستند سیراب شدند. در این بین حضرت علی(علیه‌السلام)به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) عرض کرد: از این خطیب بپرسید من با او چه کرده‏‌ام؟ خطیب را آوردند، پیغمبر به او فرمود: آیا تو هستی که به علی (علیه‌السلام) ناسزا کرده و سبّ میکنی؟!!! عرض کرد: بلی. فرمود: آیا حیا نمی‏‌کنی؟ خداوندا او را مسخ کن. ناگهان خطیب به شکل سگ در آمد، من از وحشت بیدار شدم و خادم را صدا زده و گفتم: خطیب را بیاورید. من قصد داشتم خطیب را موعظه کرده و خوابی را که دیده بودم برایش تعریف کنم. خادم رفت و برگشت و گفت خطیب نیست امّا سگی در زندان است. گفتم: سگ را بیاور، وقتی سگ را آورد دیدم خداوند برای عبرت دیگران گوش‌های او را به شکل انسان باقی گذاشته و بدن او را بشکل سگ در آورده است و امروز شما را به اینجا دعوت کرده‏‌ام تا به چشم خودتان برتری و فضیلت علی(علیه‌السلام)را ببینید. ◽️ به دستور هارون: خطیب را که به شکل سگ در آمده بود، آوردند. در حالی‌که بند به گردنش انداخته و او را می‏‌کشیدند، خطیب بدبخت، سر به زیر افکنده بود. شافعی گفت: این خطیب مورد قهر و غضب خدا قرار گرفته و مسخ شده است. بنابراین بیشتر از سه روز زنده نمی‏ماند زودتر او را از اینجا دور کنید که بلای او ما را نیز مبتلا می‏کند. ◽️ خطیب را به زندان برگرداندند، طولی نکشید که صدای مهیبی برخاست و بر اثر صاعقه، ساختمان زندان برسر او خراب شد و جسد نحسش را سوزانیدند. 📚 الثاقب فی المناقب، ابن‌حمزه طوسی، ص۲۹۹ .
. 🔷🔶 👈🏼👈🏼 عَنْ أَبِي عَبْدالله علیه‌السلام قَالَ: نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِي‏ءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ تَعَهُّدُ الْجَارِ وَ الْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ فَمِنْهُمُ الْكَذِبُ وَ الْبُخْلُ وَ النَّمِيمَةُ وَ الْقَطِيعَةُ وَ أَكْلُ الرِّبَا وَ أَكْلُ مَالِ الْيَتِيمِ بِغَيْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّي الْحُدُودِ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ وَ رُكُوبُ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الزِّنَا وَ السَّرِقَةُ وَ كُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِكَ مِنَ الْقَبِيحِ فَكَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَيْرِنَا. 📝 امام صادق علیه‌السلام فرمود: ما (اهل بیت) اصل و ریشه‌ی هر خیری هستیم و همه‌ی نیکی‌ها از شاخه‌های وجود ماست. که از جمله این نیکی‌ها توحید است و نماز و روزه و فرو بردنِ خشم و گذشت از بدکار و مهربانی با مستمند و تفقد از همسایه و اقرار به فضیلتِ اهل فضل. ◽️ و دشمنان ما اصل و ریشه‌ی هر بدی هستند و همه‌ی قبایح و زشتی‌ها از شاخه‌های وجود آنان است. و از جمله این امور دروغ است و بخل و سخن‌چینی و بریدن از خویشاوندان و رباخواری و خوردنِ مال یتیم به ناحق و تجاوز از حدودی که خداوند به آن امر فرموده و ارتکاب زشت‌کاری‌های ظاهری و باطنی، و زنا و دزدی و هر چیز قبیح که مانند اینهاست. لذا دروغ می‌گوید آن که می‌پندارد با ماست در حالی که به شاخه‌های غیرِ ما آویخته است. 📚 منابع: 1⃣ الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۸ ص۲۴۲ 2⃣ بحارالأنوار (ط - بيروت)، ج‏۲۴، ص۳۰۳ 🌿 این روایت شریف علاوه بر اینکه تذکری است برای محبین اهل‌بیت -علیهم‌السلام- که اصل و فرعِ ولایت (محبت و اقرار، و عمل به دستورات) ایشان را باید با هم داشت و اینها از یکدیگر جدا شدنی نیست، جوابی است به کسانی که اهل شرک و کفر را صاحب خصائل نیک، و نیکوکاری را جدای از دین و مذهب، و رهبران الهی می‌پندارند. .
. 🔷🔶 ری_سلام_الله_علیها 👈🏼👈🏼 بشار مکاری می گوید: در کوفه خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم، حضرت مشغول خوردن خرما بودند. فرمود: بشار! بنشین با ما خرما بخور! عرض کردم: فدایت شوم! در راه که می‌آمدم منظره‌ای دیدم که سخت دلم را به درد آورد و نمی‌توانم از ناراحتی چیزی بخورم. فرمود: در راه چه مشاهده کردی؟ -من از راه می‌آمدم دیدم که یکی از مأمورین، زنی را میزند و او را به سوی زندان میبرد. هر قدر استغاثه نمود، کسی به فریادش نرسید! -مگر آن زن چه کرده بود؟ -مردم می‌گفتند: وقتی آن زن پایش لغزید و به زمین خورد، در آن حال، گفت: لعن الله ظالمیك یا فاطمة! امام علیه‌السلام به محض شنیدن این قضیه شروع به گریه کرد، طوری که دستمال و محاسن مبارک و سینه شریفش تر شد. فرمود: -بشار! برخیز... غلام گفت که در میزنند...بشّار است! کسی دلش به نظر بی‌قرارِ دلدار است رسید و داد سلامی امام صادق را غنیمت اند دقائق، زمانِ دیدار است امام آمد و خرما به او تعارف کرد نخورد و گفت غمی در دلش تلمبار است نخورد و گفت زنی بین راه دیدم که به دست مأموری سنگدل گرفتار است به استغاثه کمک میگرفت از مردم دریغ...راهِ ستم باز و جاده هموار است بگو حکایت این قصّه چیست یا بشّار بگو اگر چه برای تو نقل دشوار است زنی که خورد زمین، پای او گرفت به سنگ گلوی تشنه ام از دردِ بغض سرشار است کدام جرم به زندان کشید پایش را؟ همین...همینکه فقط از خلیفه بیزار است به زعمِ من "لَعَنَ الله ظالمیک" که گفت به عشق فاطمه افتادنش هم ایثار است شبیه ابر بهاری گریست چشم امام هوای شهر چه امروز سرد و غمبار است به مسجد آمده در حق زن دعا بکند امام رحمت محض است، یار و غمخوار است خلاصه از دل زندان خلاص شد آن زن دعای خیر امام است آنچه در کار است امام گفت سلام مرا به او برسان بگو که هدیه ی ما بر تو هفت دینار است مقام لعن ببین تا کجاست دوست من! در این حدیث نظر کن که حرف بسیار است دعای خیر و سلام است و هدیه ی مولا به مذهبی که مرا هست، لعن معیار است ثواب شعر به علامه مجلسی برسد که این روایت ناب از بحار الانوار است 📚 بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۴۴۱ .