eitaa logo
امام حسین ع
19.3هزار دنبال‌کننده
401 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی اَمِیرِالمُؤمِنِینَ عَلِیِّ بنِ اَبِی طَالِبٍ اَخِی نَبیِّکَ وَ وَلیِّهِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَزِیرِهِ وَ مُستَودَعِ عِلمِهِ وَ مَوضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِکمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِی إلَی شَریِعَتِهِ وَ خَلِفَتِهِ فِی اُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الکُروُبِ عَن وَجهِهِ وَ قَاصِمِ الکَفَرَةِ وَ مُرغِمِ الفَجَرَةِ الَّذِی جَعَلتَهُ مِن نَبِیِّکَ بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَی .... الّلهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ وَاُمِّ اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِسآءِ الْعالَمینَ .... اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَوْلاىَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ علی از فاطمه قبل از تولد خواستگاری کرد پیمبر عقدشان را ظاهرا امروز جاری کرد علی در قبضه ی زهرا، علی با جذبه ی زهرا؛ جوابش را به تصمیم خودش در اصل آری کرد علی از خانه راه افتاد و زهرا در پسِ خانه؛ به رسم نوعروسانش نشست و بیقراری کرد خود تصویر آمد سمت چشم آینه اما؛ نگاهش در دل آیینه هم آیینه داری کرد به عقد خود درآورد انسیه، زهرا و حورا را تمام خانه اش را اینچنین آیینه کاری کرد خیالش داشت راحت می شد از گمراهی مردم همینکه عقد را خواندند شیطان گریه زاری کرد قدم برداشت زهرا با علی این سو و ازآن سو؛ بدون زین،اثاث خانه اش دُلْدُل سواری کرد علی اصل نبوت را و زهرا هم ولایت را علی خود را و زهرا خویش را اینگونه یاری کرد ................ سلام‌الله‌علیها علیه‌السلام آسمان عرصۀ رؤیایی دریا باشد جز علی کیست که شایستۀ زهرا باشد در صدف غیر تجلی‌گه یک گوهر نیست لایق همسری فاطمه جز حیدر کیست؟ آیۀ نور، گل از دشت و دمن می‌گیرد والقمرجلوۀ والشمس شدن می‌گیرد والقمر فاطمه والشمس پسر عم رسول آیه در حال صعود است نه در حال نزول می‌دهد عطر به گلواژۀ گردون حیدر خواستگاری کند از فاطمه اکنون حیدر رمضان نیست ولی عشق به فطریه دهد زره‌ای دارد و شمشیر که مهریه دهد گفت احمد که خدا نیز عنایت دارد یا علی فاطمه لبخند رضایت دارد دست در دست گرفتند دو عاشق امشب چقدر مثل هم اند این دو شقایق امشب وا نشد سمت افق پنجره زیباتراز این نیست در قاب زمان منظره زیباتر از این ماه و خورشید چنین جلوه نکردند هنوز این دو در دیدۀ هر آینه فردند هنوز این که پیوند خدایی ست همه بنیادش جبرئیل آمده از بهر مبارکبادش شجر نور چه گلبرگ تمیزی دارد چه عروسی و چه داماد عزیزی دارد چه عروسی که فلک ثانی او ناورده ست آسمان هم به درخشانی او ناورده ست وه چه داماد که گردون به جمالش نازد صبحدم نیز به خورشید خصالش نازد مصطفی فخر کند بهر چنین دامادی فاطمه ام‌ّابیها به وصالش نازد مصحف عشق برد رشک به قرآن دلش دین اسلام بدین قدر و کمالش نازد ......... تا گل به نسیم راه در می‌آید از خاک بوی گیاه در می‌آید امشب به ستاره‌ها بگو کِل بکشند خورشید به عقد ماه در می‌آید دارد به زمین شمایلی می‌بخشد بر ماه غرور کاملی می‌بخشد این تازه عروس آسمانی دارد پیراهن خود به سائلی می‌بخشد بر هر چه به غیر عشق می‌تاخت علی با خوب و بد زمانه می‌ساخت علی از غم خبری نداشت تا وقتی که بر فاطمه‌اش نظر می‌انداخت علی آن خانۀ ساده را که خوشبو می‌کرد لبریز صمیمیتِ شب‌بو می‌کرد او شاه زنان بود، ولی نان می‌پخت او گر چه فرشته بود، جارو می‌کرد
. ...ممدوحۀ محمد و محبوبۀ خدای کز کبریا رسیده درود مکررش.. آوای وحی می‌رسد از صحن خانه‌اش بوی بهشت می‌رسد از خاک معبرش.. پا می‌نهد گرسنه به محراب بندگی آن کو رسد طعام بهشتی ز داورش این است کوثری که خدا داد بر رسول دشمن چه غم که خواند در آن روز، ابترش.. دشمن گرفته بود کمین در خط رسول فکر هزار فتنه نهان بود در سرش.. می‌خواست بعد مرگ پیمبر شود خموش آن جاودانْ چراغِ همیشه منورش غافل از آن‌که بعد پدر می‌کند قیام بر دفع کفر، دختر اسلام‌پَروَرَش.. از مسجد مدینه تو گویی رسد هنوز آوای خطبه، بلکه اِلی صبح محشرش مسجد، شراره از در و دیوار برکشید شد داغ‌دیده دخت نبی، تا سخنورش.. با گریه از صحابه کمک خواست آن زمان یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت بالله نبود هیچ‌کس این‌گونه باورش نفرین بر آن سکوت که در موج فتنه‌ها طغیان و ظلم و جور، عَلَم شد برابرش نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود، اسلام هر چه آمده امروز بر سرش بالله اگر قیام نمی‌کرد فاطمه نامی نبود زاحمد و فرقان و داورش دین نبی به همت زهرا دوام یافت نقش بر آب، نقشۀ خصم ستمگرش.. خورشید عمر او به جوانی غروب کرد پوشیده شد به خاک عذار منورّش در هر دلی مزاری از آن آل عصمت است پیدا اگرچه نیست نشانی ز منبرش.. مردانه راه فاطمه باید گرفت کو، تا پای مرگ کرد حمایت ز رهبرش بس راز نانوشته بماند ز غصه‌اش گیرم شوند جمله سماوات دفترش.. استاد حاج ✍ .
. کاش ما را گدا حساب کنی فارغ از بند نان و آب کنی هیچ کس هیچ کس نخواهد دید سائل از خانه ات جواب کنی جای دوری نمی رود مادر نوکرت را پسر خطاب کنی آمدی زن مقام دیگر یافت آمدی باز انقلاب کنی آمدی جهل را به هم بزنی عاشقی را دوباره باب کنی آمدی عکسِ حیدرِ خود را در دلِ هر چه شیعه قاب کنی آمدی تا تمام عالم را خاکِ پایِ ابوتراب کنی صف به صف پشت خانه مسکین است سفره ی مادر است ،رنگین است فاطمه فاطمه ست روی لبم نام مادر چقدر شیرین است چه نیازی به اسم و رسم مرا نوکری بهترین عناوین است یک دعایش بسنده خواهد کرد محشر کل خلق تضمین است روز محشر سوارِ بر ناقه ست جلوه ی شوکت خدا این است آه ،وقتِ تشرفِ زهرا سرِ جبریل نیز پایین است در دل شعله ها به ما فهماند عشق حیدر اصول هر دین است خانه ی وحی سوخت در آتش این مرامِ کدام آیین است کوچه ها یا خرابه...فرقی نیست دست دشمن همیشه سنگین است ✅احسان نرگسی ۱۴۰۲ ................ . شب بود و تاریکی طنین انداخت در شهر سرما خروشی سهمگین انداخت در شهر آن شب صبوری در سرشت مادران بود زنده به گوری سرنوشت دختران بود ناگاه فجری مژده ی روشنگر آورد از خاوران نور محمد سر بر آورد آن مرد، دل را شور محشر گونه ای داد زن را کرامت های دیگر گونه ای داد میگفت زن را چون آسمانی بیکران است آری بهشتی زیر پای مادران است زیباترین فصل کتاب او تو بودی والاترین زن در خطاب او تو بودی ای نور تو شمع دل افروز پیمبر مزد عبادات چهل روز پیمبر ای هم نشان با چاه در انبوه دردش ای همنشین ماه با گلهای زردش با آن جلالت پای پر آماس،آری دستان پینه بسته و دستاس ،آری بانو! چقدر این سادگی را دوست داری پیش از سفر آمادگی را دوست داری ای روزه از صبر سه روزت طاقتش طاق ای سفره ی افطار تو سرشار انفاق از بس پس انفاق ها لحظه شمردی تا خانه ات رخت عروسی را نبردی دست تو از باغ خدا انجیر می ریخت بر کاسه ی صبح دل ما شیر می ریخت آری گل مریم تماشا آفریدی عطری دمیدی و مسیحا آفریدی مثل اذان نام تو بر گلدسته ها ماند وقتی گلستان تو زینب را شکوفاند با نسل تو خورشید اندودیم اکنون با یازده صبح تو خشنودیم اکنون پلکی بزن اردیبهشتی تو باشیم سلمان خرمای بهشتی تو باشیم ای هرم صحرای عطش غالب به حالت ای سختی شعب ابیطالب به جانت شبنم بپاشان شاخه ساران سحر را آغوش واکن بوسه باران پدر را آری پدر را یا رسول الله گفتی در پاسخ اما این سخن ها را شنفتی: ای گل ، بهاری عاطفه در برگ ها کن یعنی مرا با "ای پدر" تنها صدا کن بعد از پدر صبر جمیل آرامتان کرد؟ یا گفتگو با جبرئیل آرامتان کرد؟ ما در مدینه عطر گلها را شنیدیم  اما نشانی از مزار تو ندیدیم ای خطبه ات مهر دهان یاوه گوها ای ندبه ات بنیان کن بی چشم و روها با خطبه ات مرز امید و بیم بودی آنجا تبر بر دوش ابراهیم بودی گفتی: مبادا کافری ها پا بگیرند موسی نباشد سامری ها پا بگیرند نگذاشتی که بیشه ها در گیر باشند روباه ها فکر شکار شیر باشند با این حماسه شور و شینی آفریدی تکبیر گفتی و حسینی آفریدی دشمن اگر چه بادها در غبغب انداخت خود را میان خطبه ی پر شور تو باخت تو کوثری تو چشمه ای تو مثل رودی از دامن خورشید ما تهمت زدودی یعنی که گفتند ابتر است اما اینچنین نیست انگشتر پیغمبر ما بی نگین نیست اکنون خدا را شکر بی کوثر نماندیم این انقلاب ماست ما ابتر نماندیم امروز در بیروت نسل تازه داریم در غزه از روح حماس آوازه داریم آنک درای فتح وایمان پرشتاب است این بانگ نسل سوم انقلاب است " گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم" بانو ! جوانانت خط شب را شکستند با راه فرزندت خمینی عهد بستند لب تر کنی در معرکه جان می سپارند ای هاجر! اسماعیل هایت بیقرارند بار دگر دل مژده ی روشنگر آورد از خاوران نور محمد سر بر آورد .