#مدح_حضرت_خدیجه
( سلام الله علیها )
کیستم من
بانوی اسلام، امالمؤمنینم
مادر کوثر،
امید رحمتٌ للعالمینم
آسمان معرفت،
بر روی دامان زمینم
بانوی باغ جنان،
محبوبۀ جانآفرینم
مثل زهرا دخترم
آئینۀ حق الیقینم
بارها از حق سلام آورده
جبریل امینم
من خدیجه همسر و
همگام ختم المرسلینم
( مادر زهرای اطهر
یا خدیجه یا خدیجه )
پیشتر از روز بعثت
مصطفا را همسرم من
از نزول وحی،
تنها حامی پیغمبرم من
همسرش نه، همدمش نه،
بهترین همسنگرم من
مؤمنین را، بلکه ایمان را
گرامی مادرم من
بحر ایثار و وفا و معرفت را
گوهرم من
در جلالت ، هاجر و حوا و
مریم را قرینم
من خدیجه همسر و
همگام ختمالمرسلینم
( مادر زهرای اطهر
یا خدیجه یا خدیجه )
دختری دارم
که خورشید ومهوگردون هلالش
شوهریدارم
که قرآنگشته نازل درکمالش
دختری دارم
که میآید سلام از ذوالجلالش
حیدری گردیده دامادم
که نبوَد کس مثالش
حُجرهای دارم که جبریل امین
روبد به بالش
نی عجب گرچرخ گردون
سجده آرد بر زمینم
من خـدیجه همسر و
همگام ختمالمرسلینم
( مادر زهرای اطهر
یا خدیجه یا خدیجه )
گرچه هستم زن
ولی مردانه حق را یاورم من
مصطفی را در شهامت
بعد حیدر، حیدرم من
در دل یک شهر دشمن
حامی پیغمبرم من
زن، ولی مردانه با ختم رُسل
همسنگرم من
اولین بانوی خلقت را
یگانه مادرم من
بلکه مام یازده عیسای
عیسا آفرینم
من خدیجه همسر و
همگام ختم المرسلینم
( مادر زهرای اطهر
یا خدیجه یا خدیجه )
گرچه در ثروت
کلید گنجها بودی به دستم
گشت تقدیم محمد
روز اول بود و هستم
جز محمد از خلایق
رشتۀ الفت گسستم
جان به کف بگرفتم و
دل بر رسول الله بستم
هم به عالم هم به جانم
پشت دشمن را شکستم
آری آری
دست پیغمبر بوَد در آستینم
من خدیجه همسر و
همگام ختم المرسلینم
( مادر زهرای اطهر
یا خدیجه یا خدیجه )
من تمام هست خود دادم
به راه حی ذُوالمن
تاخدا هم ازکرامت
هستِخود بخشیدبرمن
ریخت دامن دامنم گل،
دست لطفحق به دامن
بُضعۀ ختم رُسل،
زهرا مرا شد پارۀ تن
با جمال روی آن گل
جان من گردید گلشن
بود حتی در رحم
همصحبت و یار و معینم
من خدیجه همسر و
همگام ختم المرسلینم
( مادر زهرای اطهر
یا خدیجه یا خدیجه )
میدهد تاریخ درهرعصر
در عالم شهادت
من خدا را کردهام
پیش از شب بعثت، عبادت
داشتم بر خواجۀ «لولاک»
از اول، ارادت
با وصال عقل اول
یافتم از نو ولادت
در همه زنهای عالم
شد نصیبم این سعادت
تـا سر دستم گل
رخسار زهرا را ببینم
من خدیجه همسر و
همگام ختم المرسلینم
( مادر زهرای اطهر
یا خدیجه یا خدیجه )
من خروشان بحرعصمت
مادر فُلک نجاتم
در کنار خِضر رحمت
روح را عینالحیاتم
فاطمی خو ،
مرتضا توحیدم و احمد صفاتم
دین حق شد متکی
بر همت و صبرو ثباتم
سال عامالحزن شد بر مصطفی
سال وفاتم
ریخت بر خاک لحد
اشک امیرالمؤمنینم
من خدیجه همسر و
همگام ختم المرسلینم
( مادر زهرای اطهر
یا خدیجه یا خدیجه )
الغرض تا زنده بودم،
مصطفی را یار بودم
بهر حفظ جان او
شب تا سحر بیدار بودم
جانِ جانِ آفرینش را
زجان غمخوار بودم
لحظه لحظه بین مردم
مورد آزار بودم
با جنایت پیشگان
پیوسته در پیکار بودم
نظم «میثم» شاهـدی باشد
ز عزم آهنینم
من خدیجه همسر و
همگام ختم المرسلینم
( مادر زهرای اطهر
یا خدیجه یا خدیجه )
#استاد_سازگار
#وفات_حضرت_خدیجه
4. جز نوای عشق.mp3
7.06M
اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا
اُمَّ فاطِمَةُ الزَّهرا
#مدح_حضرت_خدیجه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
جز نوای عشق
هرگز نیست شوری در سرش
او که سرتا پا شده
محو صفات دلبرش
شد مسلمانِ نگاهِ
رحمتً لِلعالمین
قبل از آنیکه بخواند
آیه ای پیغمبرش ..
شأن او بنگر
سلام از ذات حق می آورَد
تا که از معراج می آید
به خانه همسرش ..
هرچه زن های عرب
زخم زبانش میزدند ؟
بیشتر از قبل ها میشد
به احمد باورش ..
میرود اسلام
تا اوجِ آن زمان که میشود
ثروت بانو و
تیغ مرتضی بال و پرش ..
اَشهدُ اَنَّ علی را گفته
چون قبل از غدیر
اُسوه ی عالَم
شد ایمانِ ولایت محورش
پاک تر از او نبوده
پس خدا میخواسته
پرورش یابَد
درآغوشِ خدیجه کوثرش
مادرِ زهراست اُم المومنین
شاعر بگو :
کوری چشمِ تمامِ دشمنانِ ابترش
تا قیامت
زیر دِینِ مادری هستیم که
مادری کرده
برای اهلِ عالم دخترش ...
شاعر : #احمد_جواد_نوآبادی
#حضرت_خدیجه
.
#مناجات
ممنونتم یه بار دیگه درِ خونت زانو زدم
واسه قبولیِ دعام بازم پیش تو رو زدم
منمیدونمچهكارهام، منمیدونمكهروسیام
امّا خودت گفتی اگه حاجت دارم پیشت بیام
حاجت اوّلم اینه: خدا آقامو برسون
دیگه بسه خسته شدم از دوری صاحبزمون
یعنی بدا دل ندارن؟ مگه آقا برا خوباس؟
توی همین آدم بدا، حسابِ عاشقا جداس
آره درسته آخدا، عاشق گُنا نمیكنه
اما آقام مهربونه، منو رها نمیكنه
با اینكه من گنهكارم، میدونه كه دوسش دارم
آقای من خوب میدونه كسی رو جز اون ندارم
بدونِ یار مهربون، زندگیمون حروم میشه
میدونم آخرش میاد، غصههامون تموم میشه
حاجت دوّمم چیه؟ منو ببر به كربلا
یا كه براتمو بده، بازم برم امام رضا
شبایجمعههمیشه زودی دلم پر میگیره
با نوای "یا كربلا" زندگی از سر میگیره
#حمید_رمی ✍
................
ممنونتم یه بار دیگه درِ خونت زانو زدم
واسه قبولی دعام بازم پیش تو رو زدم
من میدونم چه كاره ام، من میدونم كه روسیام
امّا خودت گفتی اگه حاجت دارم پیشت بیام
حاجت اوّلم اینه: خدا آقامو برسون
دیگه بسه خسته شدم از دوری صاحب زمون
یعنی بدا دل ندارن؟ مگه آقا برا خوباس؟
توی همین آدم بدا، حسابِ عاشقا جداس
آره درسته آخدا، عاشق گُنا نمیكنه
اما آقام مهربونه، منو رها نمیكنه
با اینكه من گنهكارم، میدونه كه دوسش دارم
آقای من خوب میدونه كسی رو جز اون ندارم
بدونِ یار مهربون، زندگیمون حروم میشه
میدونم آخرش میاد، غصه هامون تموم میشه
حاجت دوّمم چیه ؟ منو ببر به كربلا
یا كه براتمو بده، بازم برم امام رضا
شب های جمعه همیشه زودی دلم پر میگیره
با ذكر یا كرب و بلا زندگی از سر میگیره
یاد اباالفضل می كنه، كنار نهر علقمه
یاد همون سرداری كه گرفته بوی فاطمه
یاد خیام بی عمو، اشك چشای بچه ها
كه نا امیدن و میگن: عمو بیا عمو بیا
بارون می باره از چشام به یاد عمّه ای غریب
به یاد اون خانمی كه به لب داره أمَّن یجیب
میگه الهی بمیرم حسین من یار نداره
می مُردم و نمی دیدم كه اون علمدار نداره
میگذره و میاد همون لحظه كه بین دشمنا
تنها میشه برادرش، ای وای سرش میشه جدا
میاد میون گودی و می بوسه رگ های داداش
تا سَرُو بالا می كنه، به نیزه می افته نگاش
آقام غریب رو نیزه ها آیه ی قرآن میخونه
یه شب میاد با دخترش می شینه كنج ویرونه
دخترمیگه بابا دلم تنگ شده بود برا نگات
بابا میگه كه دخترم: فدای لرزش صدات
دخترمیگه بابا ببین به زخم دل نمك زدن
رو نیزه ها خودت دیدی چطور منو كتك زدن
میگه بابا ببین شدم شبیه زهرا مادرت
تو این شبا خیلی زیاد زحمت دادم به خواهرت
دامنِ من آتیش گرفت، موی سرم سفید شده
خواب می دیدم دیشب كه باز یه فاطمه شهید شده
خدا به آبروی اون شهید دشت كربلا
به حق شاه تشنه لب، حاجتامونو كن روا
تو یاری كن رهبرمون، شفا بده مریضامون
سایبونِ رحمتتو خودت نگهدار برامون
بازم ببخش گناهمو، به حق آسمونیات
تا به ابد من می مونم، ( اسیرِ ) مهربونیات
شاعر : حمید رمی
#عامیانه #محاوره_ای #فولکلور
..............
#مدح_حضرت_خدیجه
#حضرت_زهرا
#اسارت
ای مهربان بانوی پیغمبر خدیجه
ای محو خلق و خوی پیغمبر خدیجه
ای قدرت بازوی پیغمبر خدیجه
ای قوت زانوی پیغمبر خدیجه
مداح تو پیغمبر و زهرا و حیدر
تو کیستی بانو!؟ هزار الله اکبر
در اول وصفت زبان از پای افتاد
در مدح تو عقلم به جایی قد نمیداد
مثل تو در اسلام الهی بیشتر باد
سلمان، ابوذر، مالک و عمار و مقداد
مدیون تو هستند دینداریِّشان را
از نان تو دارند نام جاودان را
مدح تو را باید که پیغمبر بگوید
یا غیر او صدیقۀ اطهر بگوید
شاعر چرا گوید؟ چرا ابتر بگوید؟
شاعر دگر خاموش تا حیدر بگوید
ای مادر حوریۀ دنیا! خدیجه!
زهرا در آغوش تو شد زهرا؛ خدیجه!
وقتی رسولالله در میدان جنگ است،
در پشت جبهه یاوریِّ تو قشنگ است
گفتی به ما دنیای بی اسلام، ننگ است
دل بی علی دل نیست آری تکهسنگ است
ثروت اگر که خرج دین باشد میارزد
وقف امیرالمؤمنین باشد میارزد
اسلام اگر بعد از هزار و چارصد سال
امروز بیش از هر زمان دارد پر و بال
امروز اگر داریم حبّ احمد و آل
امروز اگر از ترس، کافر میشود لال
امروز اگر تدبیر دشمن بینتیجهست
از لطف نام حیدر و نان خدیجهست
درد رسولالله را تسکین تو بودی
در عاشقی هم قابل تحسین تو بودی
بیداری اسلام را تضمین تو بودی
الگوی زهرا در دفاع از دین تو بودی
ایثار کردی فاطمه ایثارگر شد
وقتی برای جان مولایش سپر شد
زهرا در آتش سوخت تا حیدر بماند
تا فتنههای دشمنان ابتر بماند
در شعلهور شد، محسن و مادر... بماند
مرثیۀ مکشوف میخ در بماند
اف بر تو ای دنیا که هستم از تو خسته
دستان حیدر بسته شد، زهرا شکسته
زهرا به زینب داد درس استقامت
تا او شود الگوی صبرِ در مصیبت
اما امان از لحظههای تلخ غارت
زینب تک و تنهاست؛ آن هم در اسارت
یک دست بر سر داشت تا معجر نیفتد
دست دگر بر ناقه تا دختر نیفتد
#حمید_رمی✍
#حضرت_خدیجه
........................
.