eitaa logo
امام حسین ع
19.4هزار دنبال‌کننده
401 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5789699795719296018.mp3
2.09M
🎵 رو قولت آقا حساب کردم 🎤 ◾️ شنبه | ۱۶ تیر ماه ۱۴۰۳ ◾️شب اول محرم الحرام۱۴۴۶ رو قولت آقا حساب کردم به تو آقا سلام سایتون مستدام توی هیئت که میام حس میکنم کربلام به غمت مبتلام با تو من روبه رام عمریه که با مسیر خونتون آشنام ای بی مثل شاه لو یزل ذکر مداومم احلی مِن عسل جونم حسین سامونم حسین من تا ابد بهت مدیونم حسین
. ... گریه میکنم ‍ امین عسگری حسینیه معلی تا دلم از کرده های خویش نادم می شود بیش تر از پیش چشمم گریه‌لازم می شود "اشک"،بال پر زدن در وادی معراج هاست گریه‌کُن در روضه جبریلِ عوالم می شود شمع باشی یا که پروانه..،چه فرقی می کند سوخت هرکس که درونش "عشق" حاکم می شود هر که سنگ طعنه های خلق را تاب آورد حتم دارم شیشه هم باشد،مقاوم می شود گرچه هِی در می زنم..،کشکول من را پُر نکن دست سائل تا که خالی شد..،مزاحم می شود این خرابت را بیا و لطف کن..،بیرون نکن قول خواهد داد که یک روز سالم می شود تا گناهی می کنم،زهرا وساطت می کند پُشت مادر،طفلِ بازیگوش قایم می شود آه ای ماهِ هزار و چند صد ساله بگو سهم ما تا کِی سیاهیِّ مُداوم می شود هر زمان "ناحیّه" می خوانم تصور می کنم روح من تا کربلایش با تو عازم می شود گریه..،تنها در میان روضه ی جدَّت "حسین"... اشک هرچه می دهی خرج مراسم می شود ▪️ ▪️ لااقل "این‌جسمِ‌عریان‌مانده" را..،دفنش کنید نامروَّت ها کسی این‌قدر ظالم می شود آن ردا و آن عبا و آن عمامه بس نبود... کهنه پیراهن مگر جزو غنایم می شود!؟ ✍ ┄┅═══••↭••═══┅┄ زمزمه از وقتی که به کام من ، یه ذره تربتت نشست دست خودم نبود تویِ دلم محبتت نشست عمری از اون روز تا حالا ، گریه می کنم ... تا نبریم به کربلا ، گریه میکنم ... گریه میکنم ... تو اشک بده منم برات ، گریه می کنم ... بارون میشم روی لبات ، گریه می کنم . برات قتیل العبرات ، گریه می کنم تا زخم بشه پلکِ چشام گریه میکنم تا خوب بشه زخمِ تنت تا خون نیاد از بدنت برای تشنه کشتنت حسین وای یه وقتی عذرمو نخوای ، درسته که خیلی بدم به درد هیچی نخورم ، سینه زنی که بلدم با یا حسین یا زینبا ، سینه میزنم . با ضربِ نعل مرکبا ، سینه میزنم . سینه میزنم تا سینه ام بشه کبود ، سینه میزنم ... به یاد مقتل از وجود ، سینه میزنم ... که شمر رو سینۀ تو بود ، سینه میزنم اشک چشام بشه روون ... اینا همش کار دله ، اگه کبوده بدنم با لَاطِمَاتِ الْخُدُودِت من چرا لطمه نزنم؟ به یاد مادر به صورتم ، لطمه میزنم ... بر خورده بد به غیرتم ، لطمه میزنم ... لطمه میزنم ... از بین کوچه تا حرم ، لطمه میزنم ... من ارثِ زینب میبرم ، لطمه میزنم ... فقط نه اینجا محشرم ، لطمه میزنم ... ____ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ: «حَجَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَوْ نُبِشَ قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ -علیهما السلام- هَلْ کَانَ یُصَابُ فِی قَبْرِهِ شَیْ‌ءٌ؟ فَقَالَ: یَا ابْنَ بُکَیْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَکَ إِنَّ الْحُسَیْنَ مَعَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ فِی مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَعَهُ یُرْزَقُونَ وَ یُحْبَرُونَ وَ إِنَّهُ لَعَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ بِهِ یَقُولُ: یَا رَبِّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى زُوَّارِهِ وَ إِنَّهُ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ مَا فِی رِحَالِهِمْ مِنْ أَحَدِهِمْ بِوُلْدِهِ وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ یَقُولُ أَیُّهَا الْبَاکِی لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَکَ لَفَرِحْتَ أَکْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَهٍ عبد اللَّه‌بن‌بکیر با امام صادق (ع) گفتگو می‌کرد. در ضمن گزارش این گفتگوی طولانی آمده است که راوى مى‌گوید: محضر امام عرض کردم: اى پسر رسول خدا اگر قبر حضرت حسین‌بن‌على را نبش کنند، در قبر به چیزى برخورد مى‌کنند؟ حضرت در جواب فرمودند: «چه سؤال بزرگى کردى، حضرت حسین با پدر و مادر و برادر بزرگوارشان در منزل رسول خدا بوده و جملگى با آن حضرت از روزى خدا بهره‌مند مى‌شوند و در خصوص آن جناب باید بگویم که حضرتش بر سمت راست عرش چنگ زده و به درگاه الهى عرض مى‌کند: «یا ربّ أنجز لی ما وعدتنى (آنچه را به من وعده دادى روانما)» و آن حضرت به زوار خود نگریسته و به آن‌ها و به اسماء ایشان و اسماء پدرانشان و آنچه در خورجین و بارشان است، آگاه‌تر از خودشان به فرزندانشان است و نیز آن جناب به گریه‌کننده‌گانش نظر فرموده و براى آن‌ها طلب آمرزش نموده و از پدر بزرگوارشان درخواست استغفار براى ایشان مى‌کنند و خطاب به کسانى که برایشان گریه مى‌کنند، مى‌فرمایند: اى کسى که گریه مى‌کنى اگر بدانى خداوند چه [پاداشی] برایت آماده نموده، مسلما سرور و شادى تو بیشتر از حزن و اندوهت مى‌گردد و قطعا خدای تعالی تمام گناهان و لغزش‌های تو را به‌واسطه این اشکى که ریخته‌‌اى مى‌‌آمرزد.» 📚 کامل الزیارات ص ۲۰۶ ..👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاهکار مداح روشندل امین عسکری دربرنامه حسینیه معلی ... گریه میکنم سبک وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَى مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ
. علیهاالسلام 🔹ویرانۀ وصال🔹 از خیمه‌ها که رفتی و دیدی مرا به خواب داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده‌ای گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد می‌گفت عمّه‌ام به رخم بوسه داده‌ای... تا گفتگوی عمّه شنیدم میان راه دیدم تو را به نیزه و باور نداشتم تا یک نگه ز گوشۀ چشمی به من کنی من چشم از سر تو دمی برنداشتم با آنکه آن نگاه، مرا جان تازه داد اما دو پلکِ خود ز چه بر هم گذاشتی یک‌باره از چه رو، دو ستاره اُفول کرد گویا توان دیدن عمّه نداشتی... با آنکه دستبرد خزان دیده‌ای ولیک باغ ولایت است که سرسبز و خرّم است رخسار توست باغ همیشه بهار من افسوس از اینکه فرصت دیدار بس کم است ای گل، اگر چه آب ندیدی، ولی بُوَد از غنچه‌های صبح، لبت نوشکفته‌تر از جُورها که با من و با عمّه شد مپرس این راز سر به مُهر، چه بهتر نهفته‌تر هر کس غمم شنید، غم خود ز یاد برد بر زاری‌ام ز دیده و دل، زار گریه کرد هر گاه کودک تو، به دیوار سر گذاشت بر حال او دل در و دیوار گریه کرد ای مَه که شمع محفل تاریک من شدی امشب حسد به کلبۀ من ماه می‌بَرد گر میزبان نیامده امشب به پیشواز از من مَرَنج، عمّه مرا راه می‌برد گر اشک من به چهرۀ مهتابی‌ام نبود ای ماه، این سپهر، اثَر از شَفَق نداشت معذور دار، اگر شده آشفته موی من دستم برای شانه به گیسو رَمَق نداشت ویرانه، غصّه، زخم زبان، داغ، بی‌کسی این کوه را بگو، تن چون کاه، چون کِشَد؟ پای تو کو؟ که بر سَرِ چشمان خود نَهم دست تو کو؟ که خار ز پایم برون کِشد سیلی نخورده نیست کسی بین ما ولی کو آن زبان؟ که با تو بگویم چگونه‌ام دست عَدو بزرگ تر از چهرۀ من است یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه‌ام... ای آرزوی گمشده پیدا شدی و من دست از جهان و هر چه در آن هست می‌کشم سیلی، گرفته قوّت بینایی‌ام اگر من تا شناسمت به رُخت دست می‌کشم ای گل، ز عطر ناب تو آگه شدم، تویی ویرانه، روز گشته اگر چه دل شب است انگشت‌ها که با لب تو بوده آشنا باور نمی‌کنند که این لب همان لب است ✍ .
. چشم تو را چقدر به این در گذاشتند؟ گفتی پدر، مقابل تو سر گذاشتند تنها به این بسنده نکردند شامیان پا را از این که بود فراتر گذاشتند... بگذار عمۀ تو بگوید که بر دلش یک روز داغ چند برادر گذاشتند؟ آن آتشی که سوخت درِ خانۀ علی بر جان لاله‌های پیمبر گذاشتند دستان کوچک تو به پهلوست، پیش از این این درد را به پهلوی مادر گذاشتند ای دختر سه‌ ساله تو هم مثل مادری این ارث را برای تو دختر گذاشتند داغ تو ابرهای جهان را بهانه داد داغی که تا سپیدۀ محشر گذاشتند آن شب فرشته‌ها همه از عرش آمدند بر زانوان کوچک تو سر گذاشتند... سهم تو گریه بود و همین گریه‌های تو چشمان شهرهای مرا تر گذاشتند از انتقام گفتم و شعرم تمام شد این فصل را به نوبت دیگر گذاشتند .
. نیزه‌دارت به من یتیمی را داشت از روی نی نشان می‌داد پیش چشمان کودکانت کاش کمتر آن نیزه را تکان می‌داد تو روی نیزه هم اگر باشی سایه‌ات هم‌چنان روی سرِ ماست ای سر روی نیزه!‌ ای خورشید! گرمی‌ات جان به کاروان می‌داد دیگر آسان نمی‌توان رد شد هرگز از پیش قتلگاه... آری به دل روضه‌خوان تو -که منم- کاش قدری خدا توان می‌داد: سائلی آمد و تو در سجده «انّمایی» دوباره نازل شد چه کسی مثل تو نگینش را این‌چنین دست ساربان می‌داد؟ کم‌کم آرام می‌شوی آری سر روی پای من که بگذاری بیشتر با تو حرف می‌زدم آه درد دوری اگر امان می‌داد ✍ .
. دار و ندار ماست این پیراهن مشکی ارثیه ی زهراست این پیراهن مشکی روزی که هر کس می رود دنبال کار خود دنبال کار ماست این پیراهن مشکی تنها دلیل عزت دیروز و امروز و دلگرمی فرداست این پیراهن مشکی بی دست و پا هستم ولیکن دستگیر من در محشر کبراست این پیراهن مشکی من قبله ام کعبه است که تنها لباس آن از بعد عاشوراست این پیراهن مشکی این شصت  روز و شب نشان کربلایی ها در کل این دنیاست این پیراهن مشکی خرج عزای هر کس و ناکس نگرادنش مخصوص این آقاست این پیراهن مشکی چون چادر زهرا و زینب تا ابد در جنگ با دشمن مولاست این پیراهن مشکی هم کوهی از دلدادگی را می زند فریاد هم جامه ی تقواست این پیراهن مشکی از جنس آن پیراهن کهنه است ای مردم ارثیه زهراست این پیراهن مشکی ✍ .
. (ع) غریب وتنها غم کشیدم خیری ازکوفه ندیدم ننگ وحیله دشمنی دیدم عهد وپیمان راشکستند هردودست من روبستند رفته ازکف همه امیدم من به غیرطوعه یاری نداشتم خیلی غریبم یاحسین زهرا به کوفه مولا میا حبیبم بالای دارم مولا یاحسین جان یاحسین جان باشد شعارم مولا یاحسین جان یاحسین جان با آه وناله چشم گریان بالب پرخون وعطشان میدهم من در ره توجان بر روی دارالعماره من ندارم راه چاره کن حلالم حضرت جانان کوفیان نامرد به عهدوپیمان وفانکردند ازعلی وزهرا وازپیمبر حیا نکردند بالای دارم مولا یاحسین جان یاحسین جان باشد شعارم مولا یاحسین جان یاحسین جان حسین میاور خواهرت را بیقرارم یابن الزهرا سمت کوفه تونیا مولا برای قتلت نقشه دارن روی سینت پا میزارن پیش چشم زینب کبری توی این غریبی دلم گرفته ازاین زمونه روضه های مقتل اسارت وغارت ومیخونه بالای دارم مولا یاحسین جان یاحسین جان باشدشعارم مولا یاحسین جان یاحسین جان ابوذر رییس میرزایی (بهار)✍ .............‌‌‌‌. زمینه.شور برادرم دلشوره دارم ای همه دارو ندارم بوی خون آید ازاین صحرا قلب من گشته پریشان قلب زینب رامسوزان تومزن خیمه گل زهرا می رسد برادر ازاین بیابان بوی جدایی گشته ای توآخر حاجی کعبه کرببلایی نوای قلب زینب واحسینا واحسینا میخونه در تاب وتب واحسینا واحسینا تحملی کن خواهر من جان زهرا مادر من گویم اینجا آخره راهه میشوم من سربریده میشوی تو قد خمیده ماتم وغم برتو جانکاهه بی برادر خود بادست بسته میری اسارت به اهل وعیالم توو شام وکوفه میشه جسارت نوای قلب زینب واحسینا واحسینا میخونه درتاب وتب واحسینا واحسینا کنار توعباس و اکبر قاسم است و عون وجعفر توپیاده گشتی ازمحمل درکنارت ماه واختر آرومه قلب توخواهر تونداری غصه ای دردل وای ازاون روزی که دراین بیابان بی تکیه گاهی دورتو میگیرن حرامیا و توبی پناهی نوای قلب زینب واحسینا واحسینا میخونه درتاب وتب واحسینا و احسینا ابوذر رییس میرزایی (بهار)✍ 👇
. (س) برای من مهمان رسیده باچه وضعی سربریده این خرابه شد چراغانی توچرا آشفته مویی ازچه تو پاره گلویی ای پدر جان ماه تابانی ای پدر نبودی بدون تو دخترت خمیده تازیانه وسیلی وجسارت به من رسیده شیب الخضیبی بابا امون ای دل امون ای دل خدالتریبی بابا امون ای دل امون ای دل الهی بابا من بمیرم ازلبات بوسه میگیرم گرچه زخمه بابایی لبهام ازچه دندونت شکسته دخترت بادست بسته دیده چوب خیزران و جام صورتم شده مثله مادر تو کبود ونیلی بسکه خوردم از زجر وازسنان وحرمله سیلی شیب الخضیبی بابا امون ای دل امون ای دل خدالتریبی بابا امون ای دل امون ای دل بابا ببین معجر ندارم رفته غارت گوشوارم سر به زانو میگذارم من شد شبیه مادر تو روی ماه دختر تو ای پدر جوونی ندارم من خوب نمیشه دیگه بابا حسینم لکنت زبونم من میام به پیشت خسته وبی تاب از این زمونم شیب الخضیبی بابا امون ای دل امون ای دل خدالتریبی بابا امون ای دل امون ای دل ابوذر رییس میرزایی (بهار)✍ 👇
زمینه.شور طفلان حضرت زینب (س) غریبی و بی لشکری تو بی معین و یاوری تو زندگی من فدای تو تو دل من رامسوزان بچه هایم راحسین جان هدیه آوردم برای تو ای هستی زینب بازی نکن تو باجون خواهر تو نزارخجالت زده بشم من به پیش لشکر سرمیزارم رو پاهات ای برادر ای برادر فدای کرببلات ای برادر ای برادر شانه زدم من مویشان را ای برادر جان زهرا کن قبول این بچه های من ای همه دارو ندارم تومزن باغ وبهارم دست رد بر هدیه های من من هرچی که داشتم زندگیم روبرات آوردم بچه های من رو نزن کنار تازغم نمردم سرمیزارم روپاهات ای برادر ای برادر فدای کرببلات ای برادر ای برادر به پیش حق کن روسپیدم من زاینها دل بریدم هستی من نذر نام تو اشکه من راکن نگاهی تا نبینم بی سپاهی این جوانانم غلام تو ای برادر من نبینم آقا تو سربه زیری تو برای زینب همیشه آقافقط امیری سرمیزارم روپاهات ای برادر ای برادر فدای کرببلات ای برادر ای برادر ابوذر رییس میرزایی (بهار) .👇
زمینه.شور حضرت عبدالله ابن الحسن (ع) علی اصغر رفته میدان نوبت من شد عموجان تاشوم من در رهت قربان تو پدر بودی برایم من تماشایت نمایم تو غریبی بین این عدوان ای عموی خوبم هماره هستی نوردوعینم گرچه کودک هستم فدایی تو عمو حسینم یتیم مجتبایم ای عموجان ای عموجان تو بوده ای بابایم ای عموجان ای عموجان عموصدایت راشنیدم سوی مقتل من دویدم دست خود را من سپرکردم شد جدا دستم زپیکر در ره عشق تو دلبر من فدایت دست وسرکردم تیغ کین اعدا به بازوی نازکم نشسته استخوان دستم چوسینه ی قاسمم شکسته یتیم مجتبایم ای عموجان ای عموجان تو بوده ای بابایم ای عموجان ای عموجان بدجوری دارن بغض وکینت پا میکوبن روی سینت ای غریب کربلا ای وای روی خاک این بیابون زیرتیغ و نیزه هاشون می زنی تو ناله ها ای وای ای عمو برای قتل تو دشمن نقشه ها داره تا لباس کهنه از تن پاک تو دربیاره یتیم مجتبایم ای عموجان ای عموجان تو بوده ای بابایم ای عموجان ای عموجان ابوذر رییس میرزایی (بهار)
زمینه.شور حضرت قاسم (ع) منم دلیره این بیابان جلوه کردم مثل طوفان تنکرونی روی لبهایم من یتیم مجتبایم چون پدر مشکل گشایم زنده کردم یاد بابایم ای عموحسین جان بده به قاسم رخصت میدان تا به شوق جان دادن زعشقت کنم شتابان تویی غریب وتنها ای عموجان ای عمو جان بی یاوری ای مولا ای عموجان ای عموجان شجاعتم مثل علیه ذکر لبهام منجلیه زیر لبهام ذکر یازهراس من زنسل مرتضایم نوجوان کربلایم این شجاعت ارثی ازمولاس کام من عموجان زشوق مردن پرازعسل شد در رهت شهادت برای قاسم خیرالعمل شد تویی غریب وتنها ای عموجان ای عموجان بی یاوری ای مولا ای عموجان ای عموجان کشیده ام از سینه ام آه شادی من گشته کوتاه زیرمرکب قدکشیدم من خون بپاشد ازدهانم شد شکسته استخوانم پیش رویت روسپیدم من زیر تیغ دشمن بالب تشنه دراحتضارم ای عمو برس به فریاد قاسم در انتظارم تویی غریب وتنها ای عموجان ای عموجان بی یاوری ای مولا ای عموجان ای عموجان ابوذر رییس میرزایی✍ .👇
زمینه.شور حضرت علی اصغر (ع) علی اصغرشده بی تاب توو حرم نیس قطره ای آب ازعطش میلرزه دست وپاش شیش ماهه داره می میره مادری به غم اسیره خشکه ای وای صورت ولبهاش تووی خیمه های حسین زهرا قحطیه آبه مادری برای غنچه ی نازش دراضطرابه عمره گلم کوتاهه امون ای دل امون ای دل داره میره شیش ماهه امون ای دل امون ای دل زگریه هات گریم میگیره ای علی جون خیلی دیره توداری میری زدست من سمت میدون باتو میرم تاکه ازدشمن بگیرم قطره آبی برتو هست من بازبون خشکت به دورلبهات میکنی بازی وای زتشنگی ای شیش ماهه ی من کردی تلذی عمره گلم کوتاهه امون ای دل امون ای دل داره میره شیش ماهه امون ای دل امون ای دل سه شعبه ای وای پرپرت کرد چه بلایی باسرت کرد قلب بابای تو بشکسته مادرت چشم انتظاراست خواهرمن بیقرار است پشت خیمه میرم آهسته می کنم برایت یه قبرکوچیک باروضه خونی میکنم تورو دفن تاکه به زیر مرکب نمونی عمره گلم کوتاهه امون ای دل امون ای دل داره میره شیش ماهه امون ای دل امون ای دل ابوذر رییس میرزایی (بهار) .👇
. .شور حضرت علی اکبر (ع) این قدوبالات فاطمیه خال گونت هاشمیه حیدر کرببلایی تو سوی میدان رهسپاری توبرایم ذوالفقاری جلوه هایی ازخدایی تو می روی تومیدان ومیکشم من زسینه آهی ای جوان لیلا به گریه هایم توکن نگاهی موذن کربلا ای علی جان ای علی جان تموم هست بابا ای علی جان ای علی جان ای خفته درخون ماه کنعان نوردیده ای علی جان ای گل من اربا اربایی پاشو ازجا شبه طاها ای عزیز جان زهرا هستی من جان بابایی درکنارجسمت خاکم به سرشد افتادم ازپا من چگونه تاخیمه هارسانم این پیکرت را موذن کربلا ای علی جان ای علی جان تموم هست بابا ای علی جات ای علی جان تن توپاشیده به صحرا خون گرفته حنجرت را درکنارت من زمین گیرم تیغ ونیزه شدنثارت گشته بابا بی قرارت ای علی جان بی تو می میرم داغ توزده آتشی به جانم روح وروانم پاره پاره گشته جسم تو ای گل،رعنا جوانم موذن کربلا ای علی جان ای علی جان تموم هست بابا ای علی جان ای علی جان ابوذر رییس میرزایی .👇
. زمینه.شور (ع) پاشو دلاور ای برادر ای علمدار میرلشکر اشکه چشمام داره میباره ای پناه آخرمن یا ابالفضل یاورمن چشمای من ازغمت تاره بنگر ای برادرعزیزمادر نور دوعینم درکنار جسمت زپافتادم ببین حسینم پاشو علمدار من یاابالفضل یاابالفضل تویی سپهدار من یاابالفضل یاابالفضل قطع الیدینی یاابالفضل نورعینی یاابالفضل فرق توازکینه بشکسته ای امیدلشکر من ای عزیز مادر من بی توانم خسته ی خسته وای تیرسه شعبه به چشم نازت چرا نشسته رشته ی امیدم زغصه ی تو زهم گسسته پاشو علمدارمن یاابالفضل یاابالفضل پاشوسپهدارمن یاابالفضل یاابالفضل پاشو تووخیمه خواهرمن چشم به راهه دختر من ای سپاه و تکیه گاه من پشتم ازداغت شکسته قلب من شد زاروخسته ای دلاور ای سپاه من یا اخا ابالفضل پیچیده اینجا شمیم زهرا بعد تو برادرمیشه حسینت غریب وتنها پاشو علمدارمن یاابالفضل یاابالفضل تویی سپهدارمن یاابالفضل یاابالفضل ابوذر رییس میرزایی (بهار) .👇
. واویلا عاشورا رسیده موسم غم ها رسیده قدخمیده حضرت زهرا زین عزا و درد وماتم پرشده عالم ازاین غم میشه تنها زینب کبری خواهری میشه ازبرادرخود جدا واویلا درمیان دشمن بادست بسته غریب وتنها حسین غریب مادر امون ای دل امون ای دل حسین عزیزخواهر امون ای دل امون ای دل نرو برادر یابن الزهرا میشه زینب زار و تنها ای امیدم بی تو می میرم خواهرت گشته پریشان میروی تو سوی میدان ازگلویت بوسه میگیرم ای تمام هستم به قلب خواهربده تسلا آه بدون تو من چیکارکنم دراین دل صحرا حسین غریب مادر امون ای دل امون ای دل حسین عزیز خواهر اپون ای دل امون ای دل برادرم تو سرنداری بی کفن مادر نداری اشک چشمام داره میباره خیمه هامون گشته غارت زینبت میره اسارت خواهر تومیشه آواره ای برادر من زخم دلم رادشمن نمک زد درکنار گودال بالا سرتو مرا کتک زد حسین غریب مادر امون ای دل امون ای دل حسین عزیز خواهر امون ای دل امون ای دل ابوذر رییس میرزایی✍ 👇
زمزمه حضرت حر (ع) حسین جان.پشیمانم وسربه زیرم ببین آمدم تابرایت بمیرم.حسین جان واویلا.دل زینبت راشکستم الهی.بمیرم که راه تو بستم من حرم وخاک درت.حسین جان حسین جان حسین جان شرمنده ام ازخواهرت.حسین جان حسین جان حسین جان منم حر.که درمانده و روسیاهم بده جان زهرا توآقا پناهم.پناهم حسین جان.یه بغضی آقا توو گلومه حسین جان.شهادت فقط آرزومه آقا به جان مادرت.حسین جان حسین جان حسین جان مرا مرانی ازدرت.حسین جان حسین جان حسین جان واویلا.بریزم زچشمم ستاره شده ازگناه این دلم پرشراره.واویلا به فکره.غم دخترتو سکینم بمیرم.سرت را به نیزه نبینم بده به کارم خاتمه.حسین جان حسین جان حسین جان شرمنده ام ازفاطمه.حسین جان حسین جان حسین جان ابوذر رییس میرزایی (بهار)
339.9K
. کودکان تشنه ی جرعه ی آبند دور گهواره ی طفل ربابند ای عمو العطش ذکر رقیه جرعه ی آبی از بهر رقیه ساقی تشنه لب یاابوفاضل ساقی العطاشای کربلایی تشنه لب مانده ای عجب وفایی ساقی تشنه لب کسی ندیده باوفا ابالفضل به خون طپیده ساقی تشنه لب یا ابوفاضل تکه تکه شده جسم علمدار رفته در راه حق چشم علمدار مصحف پاره ی کرب وبلایی سپه دار دشت کرب بلایی ساقی تشنه لب یا ابوفاضل ز میدان آمده حسین پریشان دور او کودکان باچشم گریان یکی گوید چرا رنگت پریده یکی گوید چرا قدت خمیده ساقی تشنه لب یاابوفاضل عمود خیمه ی عمو کشیده رنگ رخساره ی عمه پریده تا که خیمه ی او نقش زمین شد عجب شوری به قلب عابدین شد ساقی تشنه لب یاابوفاضل ✍ .👇
185.3K
192.7K