eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
435 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج سید رضا نریمانی4_6046298497945177738.mp3
زمان: حجم: 40.52M
غصه دارم که چرا سوز دعا نیست مرا رمضان آمده و حال بکا نیست مرا روزگاری به هوای همه کس بال زدم پر پرواز به درگاه شما نیست مرا معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست لذتی در سحر نافله ها نیست مرا دست من خالی و هر بار تظاهر کردم کوله باری بجز از کبر و ریا نیست مرا چه کنم تا که جوابم نکنی یا الله بارالها به گمانم که بنا نیست مرا به حسین تو قسم قافیه را باخته ام اقتدایی به طریق شهدا نیست مرا روزی امشب ما دست کریم است کریم در کرمخانه ی او چون و چرا نیست مرا قسمتم کن سحری گوشه ی بین الحرمین هوسی جز سفر کرب و بلا نیست مرا شاعر: 1403 .
. معاریو اسرائیل: مقاماتی که‌ در کابینه‌اسرائیل ناگهانی و بدون حضور در عموم استعفا میدهند در حملات ایران کشته شده‌‌اند. ........... 🔸وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ 🔸 برای این حماسه ی شکوهمند ..‌. کار سپاه پاسداران بس که عالی بود خواری به چشم دشمنان لاابالی بود باید تقاص کار خود را خوب پس می داد ما و صبوری بیش از این، امر محالی بود ما انتقام سخت مان سنگین تر از این هاست این دست گرمی ها برای گوشمالی بود پیروزی شیعه شب احیا مقدر شد آغاز این فتح الفتوح از ان لیالی بود ما هرچه داریم از امیرالمومنین داریم این افتخار از برکت "مولی الموالی" بود با ذوالفقار ما به یاد خیبر افتادند آوازه ی ما رهسپار آن حوالی بود روزی که اسرائیل را بی آبرو کردیم در یاد می ماند چه ماهی و چه سالی بود دیشب که قدری بچه های غزّه خوش بودند حال دل ما خوب بود و خوب حالی بود لال است از دیشب صدایش در نمی آید آن طبل توخالی که اهل قیل و قالی بود ما را نگاه مفرطانه منفعل می خواند ؟؟ سبک و سیاق جبهه ی ما انفعالی بود ؟؟ در هر شرایط ما مطیع رهبری هستیم این بهترین پاسخ برای هر سوالی بود از گفتمان درکی ندارد دشمن خونخوار آن حسن ظن های قدیمی خوش خیالی بود تبیین جهاد ماست ؛ باید گفت : ایرانی کی بیمناک از جنگ های احتمالی بود ؟ با شمر های عصر خود بیعت نمی کردند در سفره های شان اگر نان حلالی بود همبستگی ؛ صلح و تعامل ؛سازش و تحریم هر یک از این ها فتنه ی خوش خط و خالی بود دنیا حریف انقلاب ما نشد دیروز روزی که این نهضت همانند نهالی بود امروز که سروی تنومند است و پابرجا جانم به این نهضت که دنبال تعالی بود جز دوری سردار مان دیگر ملالی نیست شام شهادت را عجب صبح وصالی بود سردار دل ها پیش مرگ تک تک ما شد وقتی به دور از مرزها جنگ و جدالی بود خرازی و همت اگر بودند می گفتند سردار مان رزمنده ی پاک و زلالی بود سید رضی و زاهدی ؛ قاسم سلیمانی در جشن دیشب جای شان بسیار خالی بود
.👆 من به راهت قدم گذاشته ام السَّلامُ عَلَیْكَ یَا عَمِیدَ الصَّادِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا لِسَانَ النَّاطِقِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا خَلَفَ الخَائِفِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا زَعِیمَ الصَّالِحِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَیِّدَ المُسْلِمِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا كَهْفَ المُؤْمِنِینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا هَادِیَ المُضِلِّینَ. السَّلامُ عَلَیْكَ یَا سَكَنَ الطَّائِعِینَ من به راهت قدم گذاشته ام روی دوشم قلم گذاشته ام در کنار قلم بیاو ببین چوبه ی دار هم گذاشته ام  پای خود جای پای امثال دعبل و محتشم گذاشته ام سر خود را به روی دیوار خانه ای محترم گذاشته ام ششمین سجده حاکی از این است سر به پای توام گذاشته ام در خیالم سر مزار تو من چهارده تا علم گذاشته ام هرچه دارم برای احداث یک رواق حرم گذاشته ام هرچقدر اشک هم بریزم باز در عزای تو کم گذاشته ام روی فرش عزای تو امشب به امیدی قدم گذاشته ام بی ارادت نمی شود که نگفت از عطایت نمی شود که نگفت دلمان را خودت دوباره بساز از زمستان کمی بهاره بساز برگ ریزان فصل پاییزم از وجود من استعاره بساز تکه های دل مرا بردار سر هم کرده چهارپاره بساز نوحه ی پنجم صفر با من تو برایش دو گوشواره بساز یا شب هفتم از من بی تاب حلقه بر گوش شیرخواره بساز درد دارم که امدم امشب چاره ی درد راه چاره بساز با کسی که پیاده در راه است ای به دوش ملک سواره بساز ساز ما کوک میشود با اشک چشم ما را پر از ستاره بساز پابه پای تو گریه باید کرد در عزای تو گریه باید کرد بی حیا بود دشمنت اما... بی عبا کوچه بردنت اما... پیش چشمت به آسمان می رفت آتش از بام گلشنت اما..‌. زیر دست جماعتی بی رحم پیرهن بود جوشنت اما ... پنجه ای مثل ریسمان افتاد نیمه شب دور گردنت اما.. عده ای بی ادب میانه ی راه بد و بیراه گفتنت اما... در شلوغی رفت و آمدها گرچه ازرده شد تنت اما ... زخم دل را کسی نمک نزده همسرت را کسی کتک نزده مادرت را ولی در خانه عده ای میزدند مردانه پیش چشم پرستویی مجروح آتش افتاده بود بر لانه از سر تازیانه پیدا بود رد شلاق بر روی شانه طاقت ضربه ی غلاف نداشت پر و بال ظریف پروانه روز روشن زدند فاطمه را فاطمیه نبوده افسانه قنفذ اینجا دل تو را خون کرد کوفه هم نیز ابن مرجانه... سر بر روی نیزه هم میگفت جای زینب نبود ویرانه داد از این درد و رنج و غم...ای داد... دخلت زینب علی بن زیاد * * بنابر نقل آیت الله وحید خراسانی( در کتاب مصباح الهدی ص238) ،میرزای شیرازی در مجلسه روضه اش تا شنید که نوحه خوان(آیت الله حائری) گفت: (دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلی اِبْنِ زیاد) داد زد: بس است،کافی است...و سپس از صبح تا ظهر بر سینه زد .
. 🔸ٱلَّذِينَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِيبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ🔸 🔸 برای بزرگ مردی که باورش داشتم و دارم... خادم شاه خراسان مزد خدمت را گرفت وقتی از آقایش امضای شهادت را گرفت هرکسی عیدی گرفت از محضر شمس الشموس او هم از مولای خود قول شفاعت را گرفت شک نکن با پای دل رفته ست تا پایین پا در مسیر ورزقان اذن زیارت را گرفت بی گمان خدمتگزار خلق بودن نعمت است از ولی نعمت شبی توفیق خدمت را گرفت آن که دستانش دخیل پنجره فولاد بود دستگیری کرد و دست بی بضاعت را گرفت بارها فرمود : مدیون امام هشتم ام خادم این آستان از خود منیت را گرفت در مسیر بندگی آن قدر تقوا پیشه کرد تا خدا از سینه اش حب ریاست را گرفت در میان پیروان مکتب سیدعلی بیشتر از هرکسی پشت ولایت را گرفت از منادی های وحدت بود و یار رهبرش موعد فتنه گریبان دوئیت را گرفت یک تنه شد خار چشم مفسدین محتکر نبض آقازاده های اهل غارت را گرفت مرد میدان بود و از چنگ اجانب بارها با زبان دیپلماسی حق ملت را گرفت ارمغان آورد عزت را برای میهنم بعد برجامی که از ما شان و شوکت را گرفت وعده ی صادق محقق شد به لطف همتش از وحوش منطقه افسار قدرت را گرفت می شود جان داد در راه امام عصر خود می توان از دست مهدی اذن رجعت را گرفت حاج قاسم می رسد امشب به استقبال او او که از شاه خراسان مزد خدمت را گرفت (ع) .
. هم پیک اجل از آسمان آمده بود هم رزق شهادت از جنان آمده بود یک وعده از آن سه وعده را جبران کرد خورشید خودش به ورزقان آمده بود ....... قَالَ الرِّضَا (ع) مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي ثَلَاثِ مَوَاطِنَ، حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَايَرَتِ الْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ. حضرت رضا عليه السّلام فرمود: هر كس مرا با دورى راه زيارت كند و از راه دور به زيارت من آيد در روز قيامت در سه موقف به يارى او خواهم آمد تا او را از ناراحتي هاى آن حال نجات دهم: اوّل- در آن هنگامی كه نامه‏ هاى اعمال پخش مى ‏شود از جانب راست و از جانب چپ كه: «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ  فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً» هر كس كه نامه عملش به دست راستش داده شود با نرمى و سهولت به حساب او رسند؛ «وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ ..... هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ»  و امّا آنكه كتابش را به دست چپش دهند خواهد گفت: اى كاش نامه ‏اش را به او نمى ‏دادند و به حسابش نمى ‏رسيدند. *عبور از صراط دوم- در آن هنگام كه از صراط مي گذرد. *هنگام میزان عمل سوم- در آن وقت كه عمل او را بررسى كرده مى ‏سنجند. (کتاب عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج 2و1.)
امام حسین ع
. #خادم_الرضا هم پیک اجل از آسمان آمده بود هم رزق شهادت از جنان آمده بود یک وعده از آن سه وعده را
. روی دست دوستان سمت خراسان می روی آخرین بار است که پابوس سلطان می روی حوله ی احرامی از جنس کفن داری به تن موسم حج آمده حج فقیران می روی ✍ .
زمان: حجم: 4.33M
مداحی مراسم رییس جمهور مسجد جامع نیشابور و آیت الله رئیسی متن 👇 https://eitaa.com/emame3vom/97537 ادامه در همین وزن👇 https://eitaa.com/emame3vom/97615 حکابت امام سجاد https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi/8313
زمان: حجم: 275.8K
علی ملائکه🎤 روی دست دوستان سمت خراسان می روی آخرین بار است که پابوس سلطان می روی حوله ی احرامی از جنس کفن داری به تن موسم حج آمده حج فقیران می روی ✍ .
با یاد و نام لحظه لحظه عُمر خود را خرج حضرت می‌کنم جز حرم جایی روم، احساس غربت می‌کنم حاجت خود را اگر یک شب بگیرم می‌روم "لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم" گریه‌ی در روضه‌اش یعنی همان خیرالعمل اشک می‌ریزم برای او، عبادت می‌کنم راه او یعنی همان "إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيل" بچه‌هایم را بدین گونه هدایت می‌کنم حوله‌ی احرام من شال عزای روضه‌هاست حاجی کرببلایم، قصد قربت می‌کنم دور شش‌گوشه‌اش ذکر تلبیه سر می‌دهم من خدا را زیر آن قبه زیارت می‌کنم در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست تا نفس دارم درِ این خانه خدمت می‌کنم استخوانی پیش پایم هم بیندازد بس است من به یک لقمه از این سفره قناعت می‌کنم حب مولایم برای من ملاک دوستی‌ست من فقط با دوستدارانش رفاقت می‌کنم زینت امروز روضه، خونِ "زین الدین"‌هاست از شهیدان هم میان روضه دعوت می‌کنم با محرم، با صفر، اسلام جاوید است و بس یادی از نطق امامِ پیرِ امت می‌کنم امتداد روشن "هیهات من الذله" را در میان روضه‌ها هرشب روایت می‌کنم باز هم از جنس عهد مسلم و حرّ و حبیب با حسینِ عصر خود تجدید بیعت می‌کنم هم خودم، هم بچه‌هایم، هم پدر، هم مادرم هرچه دارم را فقط خرج ولایت می‌کنم من به امید اجابت روز و شب با سوزِ دل در قنوت خود تمنای شهادت می‌کنم آمدم امشب بخوانم از شهید کربلا روضه خوانش هستم و ذکر مصیبت می‌کنم با سلام گریه دار "یا لثارات الحسین" هرشب از مهدی زهرا کسب رخصت می‌کنم زینب و کرب و بلا، مرثیه‌ای مکشوفه است به خود آقا قسم دارم رعایت می‌کنم روضه‌هایش می‌برد دل را به سوی کربلا "بر مشامم می‌رسد هر لحظه بوی کربلا " ✍ .
65.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 غروب کربلا شد و … جور و ستم روا شد و… دور و بر سه ، سه ونیم قیامتی به پا شد و… بـعدِ تمـامِ شُــهدا نوبت شاه ما شد و… وقـت نزول آیه ی مصیبت و بلا شد و… تمـامی سپـاه کـفر دوباره هم صدا شد و… خدا خدای نیزه و… خنجرو دشنه ها شد و… بـرای نـیزه دارها حرمله رهنما شد و… سـنگ روانه ی سرِ عزیز مصطفی شد و… به سوی قلب مضطری سه شعبه ای رها شد و… دهان خشک بسته ای به زور نیزه وا شد و… عدو رسید و چکمه ای به روی سینه جا شد و… دست به موی سر رسید شمر چه بی حیا شد و… دیـد ولـی نمی بُرَد ز روی سینه پا شد و… با لگدی به گُرده اش… سوار بر قفا شد و… یکی دوضربه هم که نه وای خدا خدا شد و… به ضربه ی دوازدهم سر از بدن جدا شد و… به خون پاک حنجرش محاسنش حنا شد و… وَ پیش روی خواهرش سرش به نیزه ها شد و… کـفن نبـود کـربـلا صحبت بوریا شد و… پیرهنش به جای خود تنش چو نخ نما شد و… به دست شوم گرگ ها دوباره جابجا شد و… پـس از قتـال نوبت خیام نینوا شد و… ظلم وجفا ز حد گذشت غرور خواهرش شکست *** جور و ستم روا شده خون به دلِ خدا شده حوالی ساعت سه قیامتی به پا شده بـعدِ تمـامِ شُــهدا نوبت شاه ما شده وقـت نزول آیه ی مصیبت و بلا شده تمـام لشکر دغا یکسره یک صدا شده نوبت رقص نیزه و… خنجرو دشنه ها شده سـنگ روانه ی سرِ عزیز مصطفی شده بسمت قلب مضطرش سه شعبه ای رها شده دهان خشک و بسته اش به زور نیزه وا شده خدا ببین که چکمه ای به روی سینه جا شده دست به موی سر رسید شمر چه بی حیا شده تیغ نمی بُرَید، پس ز روی سینه پا شده وِرا نمود پشت و رو مسلط از قفا شده https://eitaa.com/emame3vom/103500
. کربلایی گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است آینه ی حُسن برادر به نظر میرسد می چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شش ماهه پیمبر به نظر میرسد وقت جلوسش به سر دست امام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد چشم زمین محو شکوه اسداللهی اش در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد در قد و بالا نه ولی در دل و جرات چرا با عمو عباس برابر به نظر میرسد بعد علمدار علمدار حرم میشود بسکه ابوالفضل دلاور به نظر میرسد با قدمش با جنمش با نفسش با دمش محسن صدیقه ی اطهر به نظر میرسد مشک ،عمو ، آب ،عطش ،خیمه و اشک رباب روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد حرمله گر تیر سه پر را نزند هم ؛ علی با لب خشکش گل پرپر به نظر می رسد شاعر: ✍ 👇
. اُف به دنیا ؛ رقیه سیلی خورد بین صحرا رقیه سیلی خورد دختری را برای سکه زدند اُف به دنیا رقیه سیلی خورد نیمه شب جای عمه خالی بود تک و تنها رقیه سیلی خورد هر چهل منزل از عمو پرسید هر چهل جا رقیه سیلی خورد کمتر از گل به او نمی گفتند بعد سقا رقیه سیلی خورد پهن شد شمر سفره اش هر شب هر شب اما رقیه سیلی خورد از شبث تازیانه ها اما از سنان ها رقیه سیلی خورد با همان لکنت زبان هربار گفت: بابا ؛ رقیه سیلی خورد به زمین خورد و گوشواره شکست مثل زهرا رقیه سیلی خورد *** هر اسیری که در اسارت گفت زیر لب یارقیه ؛ سیلی خورد 🔸اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ🔸 .............. میان قافله  من بیشتر یاد پدر کردم پدر نام تو بردن جرم بود و من خطر کردم میامد تازیانه بی مهابا سمت ما بابا شده دستم سیاه از بس که بر صورت سپر کردم پس از آنشب که از ناقه به روی خاک افتادم چه شبهاییی که با درد کمر تا صبح سر کردم تو را با گریه من میخواستم در تشت زر رفتی لبت را خیزران بوسید من خیلی ضرر کردم من از دوش عموعباس رفتم زیر دست زجر ببین از کربلا تا شام را با که سفر کردم اگرکه سوخته گیسویم و زخمیست ابرویم از ان باشد که از کوی یهودیها گذر کردم تو دندانت شکسته من سرم عمه دلش بابا مپرس از من چرا این‌گفتگو را مختصر کردم .