.
#زمزمه
#حضرت_زهرا_زمزمه
از ما گذشت
وقتی شکسته گوشواره
از ما گذشت
خدا برا کسی نیاره
وقتی می رفت ، قدش رشیده بود
وقتی اومد ، ولی خمیده بود
چادرشو رو خاک کشیده بود... آه
تو سینه یه بغض بی حد داریم ...
از کوچه خاطره ی بد داریم ...
یکی زدی
ولی اومد صدای چندتا
من جون دادم
دستای تو نرفته بالا
با زدنت سیاهی رفت چشاش
برگ گلم ، ضرر داره براش
بسه نزن ، آخه می مونه جاش آه
راه میره با چشمایی که تاره
این سیلی تقاص سختی داره
#ناصر_دودانگه ✍
#کوچه_بنی_هاشم
.👇
.
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
ای که با دست ورم کرده ی خود پای منی
با نفس های کمت نیز مسیحای منی
ماه ماه است عزیزم چه گرفته چه هلال ...
رو بگیری ز علی ، باز تو زهرای منی
ماندنت درد من و رفتن تو زجر من است
غم امروز منی ، حسرت فردای منی
آه زانو به بغل کردن من دیدنی است؟!
از پس پوشیه سرگرم تماشای منی
همه ی زندگی ام ،مرگ تمنا نکنی ...
خسته ای ، بی رمقی؟! باز تمنای منی
خواست دنیای مرا تیره کند ، سیلی زد
دشمنم نیز خبر داشت تو دنیای منی
رو به قبله مشو ای قبله ی بی سوی علی
یار بی صحبت من ، همدم شبهای منی
#ناصر_دودانگه ✍
.
فاطمه جان کلمینی ...
فاطمه جان تو دنده هات شکسته کمتر حرف بزن ، من برات درد و دل میکنم ....
..........
و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ نامرد با پا به در زد و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ به نیت قتل پسر زد و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ قداست حرم شکست و رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ پهلوی مادرم شکست تا در افتاد با صورت روی زمین مادر افتاد از نفس انگاری که حیدر افتاد مادر افتاد
........
.
(وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِه، ملعون با پا به در زد وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِه، به نیت قتل پسر زد) ۲ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِه، قداست حرم شکستو وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِه، پهلوی مادرم شکستو تا در افتاد، با صورت روی زمین، مادر افتاد از نفس انگاری که حیدر افتاد، مادر افتاد وَ لَسْتُ أَدْرى خَبَرَ المِسْمَاری، فصلِ پاییز باغ شد وَ لَسْتُ أَدْرى خَبَرَ المِسْمَاری میخِ در، داغِ داغ شد وَ لَسْتُ أَدْرى خَبَرَ المِسْمَاری، کار از کینه گذشتو وَ لَسْتُ أَدْرى خَبَرَ المِسْمَاری میخ از سینه گذشتو غمبار افتاد، پیش نگاه حیدر کرار افتاد (بازوی مادرم دگر از کار افتاد)۲ من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه، گه درب خانه میزد گردیده بود قُنفذ، هم دست با مُغیره (او با غلاف شمشیر، این تازیانه میزد)۲
.........
لعنت بر سقیفه
................
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
افتاده از پا از غم افتادنش بود
جان داد آنکه شاهد جان دادنش بود
آتش زده بر هستی اش داغ جوانی
فریاد زد اسماء بریز آب روانی
شرمندگی را در نگاه حیدر آورد ...
این غسل ، یک فتاح را از پا در آورد
دست علی باز است، این اوج محن بود
حالا به دست فاطمه بند کفن بود
گفت ای سفرکرده ، ببین اشک یلی را
یار علی جان دادی و کشتی علی را
امشب شکسته دیدمت نخل امیدم
غسلت نفسگیر است ای گیسو سپیدم
درد و دل من مختصر باشد عزیزم
غسال دیدی محتضر باشد عزیزم ...
دیدی رسید از غصه ات دستم به زانو ....
در کندم اما دل نکندم از تو بانو ....
محروم کردی مرتضی را از وجودت ...
دق دادی ام امروز با روی کبودت ...
امشب کسی مانند من بی بال و پر نیست
مستأصلم من، دفن کار یک نفر نیست
#ناصر_دودانگه ✍
.
.
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#گودال
کنار قبر تو جان می دهد پرستارت
سفر بخیر عزیزم خدا نگهدارت ...
خدا کند که بیاید ببوسم از دستش
اجل اگر برساند مرا به دیدارت ...
تو را زدند علی را کشان کشان بردند
تو یاورم شدی اما علی نشد یارت
تو را شکسته سپردم به دستهای نبی
بیا ببین که شکسته غرور غمخوارت
به خنده های مغیره مرا سپرده ای ، آه
فدای دست کبود ز درد بیزارت
به ذوق مادری ات لطمه خورد واویلا
در شکسته ی این خانه داد آزارت
تو با صدای گرفته حسین می گفتی
که گریه کرد به گودال چشم خونبارت
سری به نیزه بلند است در برابر تو
به سر زند حرم از ضجه های آخر تو
#ناصر_دودانگه ✍
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
.
.
#وفات_حضرت_ام_البنین
با گریه هام مدینه رو سوزوندم
برای دستای تو روضه خوندم
خوش غیرت حرم بیا و ببین
رخت عزا به بچه هات پوشوندم
بسته بودش دستای خواهر تو
رو نیزه ها بند نمی شد سر تو
بابت موهای سپید رباب ...
حلالیت گرفته مادر تو
گلی نمونده دیگه تو گلشنش
روضه ی بازه لالایی خوندنش
داغ تو کاری با حرم کرده که
برادراش ربابو نشناختنش ...
بشیر میگفت خمیده شد نگارت
من نبودم فاطمه بود کنارت
میگن یه جور پاشیده بود پیکرت
تنت رو ریختن میون مزارت
از آسمون انگاری ماه گرفتن
روضه خونات نوای آه گرفتن
قبر تو اونقده کوچیک بود تورو
با علی اصغر اشتباه گرفتن
قد بلندی داشتی دشمن گرفت
تیر اومد و چشمتو از من گرفت
سر تو روی دامن حسین بود
سر حسینو کی به دامن گرفت ؟
شما دوتا رو زیر پا هم دیدن
نیزه دارا حالتونو پرسیدن
شمر و سنان پابه پای حرمله
خیلی به افتادنتون خندیدن ..
#ناصر_دودانگه ✍
#حضرت_ام_البنین
.
هدایت شده از گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
.
#زمزمه
#حضرت_ام_البنین
#حضرت_عباس
#حضرت_ام_البنین_زمزمه
کی زیر تابوتو میگیره
حالا که داره میمیره
چهار تا پسر داشت روزگاری
تنهاست تو روزایی که پیره
همه ی امیدشن بچههاش
اگه سو نداشته باشه چشاش
خدایی نکرده تشنه باشه
کی میاره کاسه ی آب براش
سپر پاره اومد یارش نیومد
اونی که بود عزادارش نیومد
نگاش وقتی به سمت علقمه بود
اجل اومد علمدارش نیومد
تنها بود و آخر هم تنها رفت
ام البنین دلتنگ از دنیا رفت
ام البنین لشکر نداره
جز چشای تر نداره
به بچههام کم گریه کردم
آخه حسین مادر نداره
این خبر قرارو از من گرفت
بوریا دفنشو گردن گرفت
دست مادرش یه کم درد میکرد
سرشو تنور به دامن گرفت
از اون بدتر غم بزم شرابه
اونی که پیرتر از من شد ربابه
جای چوب رو لبای پاره پاره
میگن کشته گرفته توو خرابه
خاکش کردن تو کنج ویرونه
جیگرم رو غصهاش میسوزونه
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
رفتی و حرف آبرو شد
خیمه بی تو زیر و رو شد
افتادی و چشم حرم با
امثال خولی روبرو شد
دیر چشاتو بست چشات درد گرفت
تیغ برید و بازوهات درد گرفت
سر برات نذاشت بمونه عمو
سرم از مصیبتات درد گرفت
تو افتادی چقدر گوشواره بردن
از آقات یه لباس پاره بردن
بگو این ماجرا صحت نداره
شنیدم از حرم گهواره بردن
افتادی و حرمله میتازید
شرمندگی از چشمات میبارید
#ناصر_دودانگه ✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
.👇
.
.
#زمینه_گودال
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
چه گودالی
عجب تصویری چه رفته از حالی
غریب افتادی با دستای خالی
چه گودالی
مرکب خیمه برگشت ای وای از سکینت
شمر با خنجر اومد جا خشک کرد رو سینت
دلگیره
نفسای آخرت حسین
زجههای مادرت حسین
با خنجره کن به راحتی
جدا نمیشه سرت حسین
گفتی که
پیراهنت میشه قصب یه روز
نعل تازه میشه نصب یه روز
سر تو رو برمیدارمش
از زیر پاهای اسب یه روز
..................
#زمینه_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
تو خاموشی
یه حرفی باید بگم در گوشی
تو فردا این موقع ها کفن پوشی
تو خاموشی
قبل از اون جسارت ، اینقد خم نبودم
با تو قبل سیلی ، نامحرم نبودم ....
ضعف کردی
سنگینه برات یه لقمه نون
عصا نمیاد بهت جوون
آب شده تنت شبیه شمع
مونده ازت چندتا استخون
می فهمم
کبودیه زیر چادرو
چهل نفره زدن تورو
بخاطر من نه فاطمه
بخاطر بچه هات نرو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پریشونی
دلت میخواد پا بشی نمی تونی
می مونی؟ میری ؟ خودت نمی دونی
پریشونی
از تو سایه ای هست رو سر مستدامه
اون که دست بلند کرد رو تو یه غلامه
دلخوشیم
نفسی که می زنی شده
قدت دیگه منحنی شده
همه میگن قبرشو بکن
همسر تو رفتنی شده
توو عالم
کسی شبیه تو خسته نیست
نماز جوون نشسته نیست
به خدا که کاری سخت تر از
شستن پهلو شکسته نیست
شاعر:
#ناصر_دودانگه ✍
#فاطمیه
............
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
.
#امام_حسین
بر گِرد شمع ، این همه پروانه را ببین ...
خاک درش شو ؛عزت شاهانه را ببین
این خانه در مساحت عالم بنا شده ست
جانم حسین ، وسعت کاشانه را ببین ...
حب الحسین گفتن عابس شنیدنی ست
مستی ندیده ! نعره ی مستانه را ببین
سر داد ، تا میان سران ،سر بلند کرد
عاقل بیا و شوکت دیوانه را ببین
مانند بختیاری بی شیله ، با حسین
خوش باش و تخت و تاج ملوکانه را ببین
کیفی که کرده ایم درِ خانه ی حسین
شاهان نکرده اند ، کرمخانه را ببین
✅ #ناصر_دودانگه ۱۴۰۳
#مناجات_با_امام_حسین
#مرحوم_حسین_بختیاری
#شب_جمعه
.
کربلایی محسن محمدیپناه13)sherkhani-veladat emam ali-14031022.mp3
زمان:
حجم:
6.93M
#شعرخوانی
🔻 #مدح_امیرالمؤمنین
🎤 #کربلایی_محسن_محمدی_پناه
✅️ #میلاد_امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
🗓 شنبه ۲۲ دیماه ۱۴۰۳
عشق یعنی لحظه ای که زیر باران نجف
مدح مولا را بخوانی رو به ایوان نجف
خستگی راه را در کرده باشی در بهشت
دوستانت را ببینی در شبستان نجف
هرکسی دارد علی را بی نیاز از عالم است
شاه ما شد ،خوش به حال ما گدایان نجف
خوش به حال آن نمک گیری که از یکسال قبل
مانده در زیر زبانش مزه ی نان نجف
عاشقی که کفش هایش از سفر برگشته اند
مانده پاهایش کماکان در بیابان نجف
خاک پای مرتضی عرش است ما دوریم از آن
کاش باشیم اربعین از خاک بوسان نجف
شاعر: #ناصر_دودانگه ✍
.
.
#وفات_حضرت_زینب
پر از تو ام دم آخر ، ز غیر تو بری ام
دلم برای تو لک زد، مرا نمی بری ام ؟!
به شوق اینکه بگیری مرا در آغوشت
من از حیات گذشتم به مرگ مشتری ام
به زیر تابش خورشید رنگ عوض کردم
بعید باشد عزیزم به جا بیاوری ام
حباب زیر قدم های من نمی شکند
نمانده هیچ اثری از شکوه حیدری ام
سه چهار مرتبه با شمر همکلام شدن
چقدر لطمه زده بر غرور خواهری ام
حسین چشم تو روشن به شام برگشتم
هنوز خانه به دوش مصیبت سری ام ....
که شمر آمد و از تن برید و بر نی زد
بریده مثل همان ضجه های آخری ام ...
مقطعه شده بودی تو را بغل کردم
به قتلگاه تو گل کرد حس مادری ام ...
حسین ، کشته مرا حکمت نفس زدنت
هنوز عطر تو جامانده روی پیرهنت
#ناصر_دودانگه ۱۴۰۳
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
.
.
#حضرت_زینب
#وفات_حضرت_زینب
کشاند رأس تو بر نی، مرا به بازاری
که داشت هر قدمش چشم مردم آزاری
نرفته ای به سفر با سنان چه می دانی
ز صبح تا به غروبی پر از گرفتاری
رقیه ریخت دلش، کاش دختری دیگر
به روی نیزه نبیند سر علمداری...
غم اسارت زینب شراب را کم داشت
قرار بود بمیریم باغمت آری ...
هزار مرتبه مردم زغصه تا دیدم
که احترام لبت را نداشت می خواری
به سمت قبله نه، زینب به سمت گودال است
چه بر می آید از او غیر از این وفاداری
هزار مرتبه گفتم اجل تو مدیونی
مرا بدون حسینم دمی نگهداری ....
#ناصر_دودانگه ۱۴۰۳
.
.
#امام_زمان عج
در راه وصل ، ما ندویده بریده ایم
باری به روی شانه نبرده خمیده ایم
دوران انتظار به ما خوش گذشته است
ما را ببخش تازه به دوران رسیده ایم
دنیای بی تو نیست به غیر از جهنمی
دنیا تویی و ما همه دنیا ندیده ایم ...
با اولین نسیم گذشتیم از این درخت
ما یا کریم از سر شاخه پریده ایم ...
ترجیح داده ایم قفس را به پر زدن
یوسف فروش های اسارت خریده ایم
در پشت پرده های جهالت نهان شدیم
در نوع خود به وادی غفلت پدیده ایم
در عصر انتظار تو یک عمر روز و شب
جای نفس، بدون تو ذلت کشیده ایم
#ناصر_دودانگه ✍
.
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#ولادت_حضرت_علی_اکبر
ام لیلا در بغل دارد چه زیبا گوهری
آفرید او را خدای او برای دلبری
جان به آقای جهان و خنده ی روی لبش
شاه بود و شاه تر شد با چنین تاج سری
بی علی گویا نمی چرخید چرخ روزگار
رو نمایی کرد ارباب از علی دیگری
قبل از او و بعد از او خلقت به چشم خود ندید
از علیِ اکبرش مولود خوش سیما تری
دیدنی که هست اما دیدنی تر می شود
سیرت حیدر کنار صورت پیغمبری....
آرزو دارد علی باشد علی بن حسین
تا به مردم بیشتر خدمت کند تا سروری
با عمو عباس خود ، یک روز غوغا می کند
انتظار این است بی شک از چنین رزم آوری
او عصای دست بابا می شود در کربلا
ضجه در می آورد شمشیر او از لشکری
یا علی اکبر کرم کن دست مارا هم بگیر ....
عیدی ما را حرم کن دست مارا هم بگیر .....
لایق مهری، به آغوش نجابت می روی
روی دست عمه ها نوبت به نوبت می روی
روی تو یاد آور روی پیمبر می شود
در دل عشاق او با این شباهت می روی
ما حرم را دیده ایم و تو خود ارباب را
محضر ارباب ما ساعت به ساعت می روی
نوش جان تو ، بغل های حسین بن علی
خوش به حال تو که اینگونه زیارت می روی
کار دل کندن ز خود را سخت مشکل می کنی
تا به قربان پدر با این ملاحت می روی
بین مردم پخش شد قربانی میلاد تو
با کرامت آمدی و با کرامت می روی
نوبت پخش خودت هم بین صحرا می رسد
آه روزی بر عبا ، قسمت به قسمت می روی
با همین اندازه ای که روز میلاد آمدی
بلکه از این ریزتر ، روز شهادت می روی
#ناصر_دودانگه ✍
.