eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
435 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در جان علیّ مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق هُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه فاطمه نه، بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم . .
. اين روزها نگاه تو از خونِ دل تر است گويا دلت حسينيۀ اشک مادر است شال عزا دوباره نشسته به دوش تو شالی كه حيف، سوخته از آتش در است گلبرگ‌های گونۀ شبنم گرفته‌ات زخمی، شكسته، نيلی، چون ياس پرپر است ای وارث تمامی غم‌های اهل بيت اين روزها غريبی تو مثل حيدر است مُردن ميان روضه اگرچه سعادت است در روضه‌های فاطميه، باز بهتر است زيرا كه اشک يك شبِ اين فاطميه‌ها با گريۀ تمام محرم برابر است حالا بيا و روضه بخوان آتشم بزن چشمم به نالۀ تو و يک وای مادر است يا رب كجا رواست جسارت به همسری آن دم که او مقابل چشمان شوهر است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» را بخوانیم .
ببین، تاریخ در تکرار مانده‌ست جهان در حسرت بسیار مانده‌ست نمی‌آیی چرا؟ چشم‌انتظارت گلی بین در و دیوار مانده‌ست دل سبز و جوانی دارد این گل ولی قدِّ کمانی دارد این گل بیا، چشم‌انتظار توست آخر مزار بی‌نشانی دارد این گل تو هم گم‌کرده‌ای چشم‌ترت را دلت را، بوی یاس پرپرت را بیا در سینۀ ما جست‌و‌جو کن مزار بی‌نشان مادرت را «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom .
اگر به شکوه لب خویش وا کند زهرا مدینه را به خدا کربلا کند زهرا مدینه، شب همه شب، وسعت فضای تو را ز موج نالۀ خود، غم‌فزا کند زهرا مدینه، بر سرِ این باغ گل چه آمده است؟ که سر به زانوی غم، «ربّنا» کند زهرا مدینه، با چه امیدی پس از پیمبرِ عشق دل شکستۀ خود را رضا کند زهرا؟ به سوی کلبۀ احزان اگر روان نشود علاج عقدۀ دل را کجا کند زهرا به احترام حریم ولایت علوی‌ست که سینه را سپر صد بلا کند زهرا همین که می‌کند آهنگ خطبه در مسجد قیامت از سخنانش به پا کند زهرا مدینه، خاطر همسایه کی خبر دارد؟ که در نماز شب، او را دعا کند زهرا @emame3vom مدینه، باز مکن بال مرغ آمین را اگر که خواهش مرگ از خدا کند زهرا مدینه، با چه زبانی به یاس کوچک خود حکایت دل دردآشنا کند زهرا؟ دعا کنید که یک لحظه هم اگر شده است ز روی لطف نگاهی به ما کند زهرا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 یاس یاسین .
. امیر دید چو بدرود و حال بانو را ز پا نشست و بغل کرد هر دو زانو را درخت بغض و عداوت به او، به‌ بار نشست گرفت خصم ز مولای عشق، بانو را عدو چو دید که یک تیر در کمان علی‌ست کمین گرفت و کمان کرد قامت او را به غیر درد به پهلوی او کسی ننشست شکسته بود، که کشتی گرفت پهلو را بگفت روی تو در خانه آفتابم بود چه روی داده نشانم نمی‌دهی رو را «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom .
. فرازی از دعای مناسب امشب و زبان‌حال سیّد المظلومین در مصیبت بی‌بی کائنات: وَ کَیفَ اصبرُ علی فِراقِک😭 🖤🖤🖤 (زهرای من!) و چگونه در فراق تو صبر کنم؟😭 اگر به دست من افتد، فراق را بکُشم 《تعجیل فرج، گریه》 @emame3vom .
. 📝غزل ذیل از اشعار قدیمی و مشهور فاطمی است که غالبا" به خطا به نام ثبت است. حتّی امشب در یکی از سایت‌های مطرح دیدم با این که بیت تخلّص را هم نقل کرده ولی نام شاعر را اشتباه آورده است. شاعرش مشهور به است: ای روی دل‌فروز تو شمع شبانه‌ام! شد بی فروغ روی تو تاریک، خانه‌ام ای آرزوی گم‌شده! زهرا! کجاستی؟  تا بنگری فغان و نوای شبانه‌ام ای بنت سیّد قرشی! در فراق تو از دل، هزار تیر بلا را نشانه‌ام بعد از تو نیست خیر به قاموس زندگی ترسم که طول عمر شود در زمانه‌ام در تنگنای تن شده محبوس، روح من ای کاش! مرغ جان بپرد ز آشیانه‌ام زهرا! تو رفتی؛ از غم و محنت رها شدی من بی تو چون پرنده‌ی گم کرده لانه‌ام مِن بعد درد دل به که گویم که هم‌چو من باشد شریک درد دل محرمانه‌ام پروانه‌وار بال و پرم سوخت ای عجب! کس باخبر نشد ز شرار زبانه‌ام زهرا! چرا جواب علی را نمی‌دهی؟ ای باخبر ز سوز دل عاشقانه‌ام! اندر حیات عاریه شرمنده‌ام ز تو تا دیده‌ام فتد به در و آستانه‌ام بر حقّ خود دهم قَسَمَت بگذر از علی  بس جور روزگار کشیدی به خانه‌ام از تازیانه، ساعد سیمین تو شکست دل‌خسته من هنوز از آن تازیانه‌ام کی می‌توان تحمّل این بار غم نمود؟ در پشت در نهاد عدو نازدانه‌ام از بهر گریه در غم هجران تو بس است رنگ پریده‌ی حسنینت بهانه‌ام منسوب بر شما و «حسینی» است شهرتم آن بلبلم که نام تو باشد ترانه‌ام مدّاح آستانه‌ی قدس شماستم افسوس! غرق بحر غم بی کرانه‌ام بر «سعدی زمانی» خود نیست فخر من این فخر بس که چاکر آن آستانه‌ام .