eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
398 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ . سبک یاران چه غریبانه (به سبک‌های دیگر هم می‌شود خواند) ای عمّه! پدر آمد هنگام سحر آمد آن یار سفر کرده امشب ز سفر آمد ای عمّه! حلالم کن🌷 فارغ ز ملالم کن🌷 ای عمّه! ز جان سیرم من طفل زمین‌گیرم بوسه ز لب بابا می‌گیرم و می‌میرم 🌷🌷🌷 ای عمّه! غریبانه در گوشه‌ی ویرانه جمعند به دور هم شمع و گل و پروانه 🌷🌷🌷 دیده ز جهان بستم راحت شدی از دستم ای عمّه! خداحافظ! راهیّ سفر هستم غم آمده پی در پی عمرِ کمِ من شد طی شد شام وداع من با سیلی و کعب نی 🌷🌷🌷 ◇عجّل لولیّک الفرج یا الله◇ ! 👇
.. ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود بر چهره‌اش ز عصمت و عفّت، نقاب بود پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه آیینه‌ی تمام نمای رباب بود نامش که بود آمنه، مادر سکینه خواند کآرام بخش جان و دل مام و باب بود پیوند بست عشق، حسین و رباب را یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود این دختر حسین به میدان کربلا با دختر بزرگ علی همرکاب بود در کربلا حماسه‌ی اشک و پیام داشت گلواژه‌ی قیام و گل انقلاب بود او را اگر حسین به همراه برده است نی حُسن اتّفاق که یک انتخاب بود در پاسخ عطش زده‌ی نوگلان عشق آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود لب‌های خشک و تشنه‌ی او را به هر سؤال یک مدّ آه فاصله وقت جواب بود می کرد ناله‌اش جگر سنگ را کباب از بس دلش ز آتش غم‌ها کباب بود از یاد قتلگاه و شهیدان سر جدا نقش ضمیر او شب و روز التهاب بود در یاد داشت آن شب و روزی که از عطش طوفان خیمه زمزمه‌ی آب آب بود در یاد داشت آن شب و روزی که اصغرش از آب و شیر مانده و در پیچ و تاب بود در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را آهسته بوسه می‌زد و او گرم خواب بود در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید خورشید پاره پاره به روی تراب بود آن ناز پروریده‌ی دامان افتخار کی جای او خرابه‌ی شام خراب بود در آفتاب گرم بیابان راه شام سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود .............................. 🖤🖤 دو بیت منسوب به (انتشار به مناسبت پنجم ربیع‌الاوّل): لَعَمْرُک اِنّنی لَاُحِبُّ دارا" تَکونُ بها سکینةُ و الرّبابُ اُحبُّهُما وَ ابذُلُ کلّ مالی و لیس لعاتب عندی عِتابُ به جان تو سوگند! من خانه‌ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آن‌ها را دوست دارم و تمامی ‌‌دارایی‌ام را به پای آن‌ها می‌‌ریزم و سرزنش كننده را از طرف من عتابی نيست. خدایااااا!!!! 🏴به حقّ این مادر و دختر عاشورایی! منتقم عاشورا را برسان... . .
. دو بیت از توجّهم را به خود جلب کرد: بت شکستن چنان که می‌دانی هست کار علیّ عمرانی بت شکستن ز مرتضی نیکوست از علی، میر لافتی نیکوست 🌺🌺🌺 یاد این بیت از استاد افتادم: دست‌هایی را که صدها بت شکست کس نمی‌بندد به غیر از بت‌پرست 💎💎💎 و چه خوب آورده مرحوم : بت‌پرستی به در کعبه‌ی مقصود و امید آتشی زد که برافروخته تا روز شمار (خدا آن به آن به عذاب ملعون ازل و ابد بیفزاید!) .
. روزگاران همه را در شب یلدا ماندیم در تب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم بر سر جادّه، سجّاده‌ی صبر افکندیم چشم بر کعبه‌ی موعود به صحرا ماندیم با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم روی بر قبله‌ی رویت به مصلّا ماندیم «رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم» تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم عجب این نیست شکیبایی‌مان را ببرد عجب این است به هجر تو شکیبا ماندیم در فراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم واژه‌ها در صف توصیف شما مانده و ما آه! از قافله‌ی قافیه‌ها جا ماندیم ▫️بيت تضمین شده از ، شاگرد است. (برای امر فرج، صلوات) .
. به کی بگم من؟ عزیز جونم‌ و گرفتند همه توونم‌ و گرفتند بهار خونه‌مو گرفتند عزیز حیدر! منی که جز تو رو ندارم غم تو رو دَووم نیارم یه بار دیگه بیا کنارم خودت می‌دونی دلم به عشق تو اسیره صبوری رو نمی‌پذیره علی بدون تو می‌میره علی رو کشته اشک حسن، نور دو عینت بغض گلوی زینبینت بهونه می‌گیره حسینت فاطمه جانم، (فاطمه جان فاطمه جانم)۳ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» https://eitaa.com/emame3vom/35168 .👇
. سلام‌الله‌علیها به کی بگم من؟ عزیز جونم‌ و گرفتند همه توونم‌ و گرفتند بهار خونه‌مو گرفتند عزیز حیدر! منی که جز تو رو ندارم غم تو رو دَووم نیارم یه بار دیگه بیا کنارم خودت می‌دونی دلم به عشق تو اسیره صبوری رو نمی‌پذیره علی بدون تو می‌میره علی رو کشته اشک حسن، نور دو عینت بغض گلوی زینبینت بهونه می‌گیره حسینت «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» https://eitaa.com/emame3vom/36264 👇
. (۱۸ بیت بعد از شهادت) ●بی‌تونامه● ای بهین یار علی در بندگی! بی تو خیری نیست در این زندگی بی تو ای هم‌دل! هم‌آوا! هم‌نفس! نیست این قصر صفا غیر از قفس بی تو کاش! ای دین و دنیای علی! بند می‌آمد نفس‌های علی تک‌درختم بی تو و بی شاخ و برگ آرزویم بعد تو مرگ است مرگ مهر، بی تو پشت ابر قهر رفت روشنی از کوچه‌های شهر رفت بی تو یثرب، روستای بی‌کسی است کوچه در کوچه همه دلواپسی است بی تو این دل، لاله‌زار داغ شد چشم، سیر از سِیر باغ و راغ شد هیچ گل را رنگ و بویی بی‌ تو نیست در دل من، آرزویی بی تو نیست بی تو بین صبر و دل، جنگ است جنگ دل، چنان آیینه و صبر است سنگ می‌کشم ای ماه من! از سینه آه بی تو چشمم تا که می‌افتد به ماه چشمم ای خورشید من گردد پرآب! بی تو گر رو آورم بر آفتاب بی تو تنها آه، همراه من است چاه هم دل‌خسته‌ی آه من است تا تو بودی، حسّ تنهایی نبود بود غربت، ناشکیبایی نبود بی تو امّا بی شکیبم بی شکیب حال می‌فهمم غریبم من غریب بی تو با شادی مرا کار است؟ نه از دلم غم دست بردار است؟ نه بی تو درد و غم به هم پیوسته‌اند بر مبارک‌بادِ من صف بسته‌اند غصّه‌ها، اندوه‌ها، غم‌ها همه دور من جمعند بی تو فاطمه بی تو حال من که می‌داند که چیست؟ این علی _ آری _ نه دیگر آن علی است https://eitaa.com/emame3vom/36758 .
. هر شب به روزگار خودم گریه می‌کنم بر صبح و شام تار خودم گریه می‌کنم تنها كنار قبر دلآرام می‌روم آرام در كنار خودم گریه می‌کنم خود را به دست خویش سپردم به خاک و خود آهسته بر مزار خودم گریه می‌کنم بی او چهار فصل دو چشم من ابری است همواره بر بهار خودم گریه می‌کنم بی او قرار نیست که بی گریه سر شود من بر سر قرار خودم گریه می‌کنم بر داغ او به گریه‌ی مردم نیاز نیست آری؛ هزارباره خودم گریه می‌کنم هر روز منتظر که دوباره ببینمش هر شب به انتظار خودم گریه می‌کنم این خاک نیست، دفتر شعر جدایی است هجده قصیده‌واره خودم گریه می‌کنم ✔️قافیه‌های ابیات ۶ و ۸ شنیداری است. ✔️سروده‌ی سال ۱۳۹۳ یا ۱۳۹۴. 🥀عجّل لولیّک الفرج یا الله!🥀۹ ..................... 🏴👆🏴 دوست بزرگوارم آقا هم با همین وزن و قافیه و ردیف غزلی فاطمی دارد: @emame3vom شمعم که با شرار خودم گریه می‌کنم دریایم و کنار خودم گریه می‌کنم بی اختیار جای نفس آه می‌کشم با آه بی‌شمار خودم گریه می‌کنم روز مرا کبودی رویی سیاه کرد هر شب به روزگار خودم گریه می‌کنم بی تاب می‌شود حسن از یاد کوچه‌ها با طفل بی قرار خودم گریه می‌کنم بر جان خویش نیمه‌ی شب چیده‌ام لحد حالا سر مزار خودم گریه می‌کنم 😥😥😥 https://eitaa.com/emame3vom/36921 .
. گفتم: چگونه از همه برتر بخوانمت؟ آمد ندا: حبیبه‌ی داور بخوانمت دیدم رسول، امّ ابیهات خوانده است گفتم: کم است دخت پیمبر بخوانمت دیدم تویی هر آینه، آیینه‌ی علی گفتم: عجب بجاست که حیدر بخوانمت دیدم قیامت است درِ خانه‌ی شما گفتم: رواست بانو محشر بخوانمت گفتم: مفصّل است سخن، مجملش کنم جبریل گفت: سوره‌ی کوثر بخوانمت ای مادر حسین و حسن! مام زینبین! من هم اجازه هست که «مادر» بخوانمت؟
. سلام‌الله‌علیها کمتر کسی‌ست در غم من انجمن کند از من سخن بیاورد، از من سخن کند «دل‌های جمع را کند آشفته یاد من راضی نمی‌شوم که کسی یاد من کند» یاد آورم ز قاسم و عبّاس و اکبرم چشمم نظر چو بر گل و سرو و سمن کند غوغای کربلا، غم کوفه، حدیث شام جان بر لبم رسانَد و خون، قلب من کند ما را خرابه، جای شد و هیچ کس نگفت: باید که لاله جلوه به صحن چمن کند از بازگشتمان به مدینه کنایتی‌ست هر کاروانِ خسته که رو در وطن کند بار مرا اگر چه اجل بسته است و باز خوش روبه‌رو مرا به حسین و حسن کند، شرمندۀ محبّت زینب شوم که آه! باید دوباره جامۀ ماتم به تن کند وقتی کفن برای من آماده می‌شود او باز گریه بر بدن بی‌کفن کند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» https://eitaa.com/emame3vom/37793 .
. 💠یک سال گذشت💠 به یاد دو فقید سعید، مرحوم مهندس متخلّص به و مرحوم حاج : یا رب! چه شد آن دادرس منتظران دیگر به لب آمد نفس منتظران بس منتظری که از نفس افتاده چون «یونسیان» و مثل «اکبرزاده» کردند به یاد دوست، بزم‌افروزی با «نغمۀ انس» و «نغمۀ پیروزی» یک عمر از آن حاضرِ غائب گفتند از آمدن حضرت صاحب گفتند چون «ملتجیِ» امیرِ موعود شدند در عاقبت امور، «محمود» شدند از گردش روزگار دارم اعجاب جا داد دو عکس ناب را در یک قاب القصّه فلک دو گل به یک روز ربود «تربت» پی ثبت سال این غصّه سرود: از «منتظران» گر «نفسی» کم گردد تاریخ عروجشان مسلّم گردد (به حساب ابجد، «منتظران»، ۱۶۴۱ و «نفسی» برابر با ۲۰۰ می‌شود که اگر طبق مضمون بیت، «نفسی» از «منتظران» کم شود، ۱۴۴۱ یعنی سال قمری درگذشت این دو چهرۀ ولایی به دست می‌آید.) ⚘نیابتا" صلوات برای فرج⚘ https://eitaa.com/emame3vom/40735 .
. |⇦•نیزه میرفت و برمی گشت .. به نفس کربلایی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نیزه میرفت و برمی گشت چشماش باز و بسته میشد هرکس تویِ مقتل اومد آنقدر میزد خسته میشد .. زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید پیراهنش رو نه میدونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید؟ لب هاش مثلِ چوبِ خشکِ تشنه است دائم میره از حال خواهر رویِ تل ایستاده مادر میره تویِ گودال آتیش به ما نزن اینقده پنجه رو خاکِ کربلا نزن رو سینه اومدن زیر دستُ پاهاشون اینقدر دستُ پا نزن دق میکنم حسین دست و پا هم میزنی زهرا رو صدا نزن زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید آی نامسلمونا! باید اول بُکشید بعداً غارتش کنید . 👇....................... . . (به سبک نیزه می‌رفت و برمی‌گشت) دست ادب روی سینه به یاد بین الحرمین: صلّی الله علیک یا اباعبدالله الحسین آقای من! سلام یکتای من! تو عشق دو دنیای من سلام مولای من! سلام اشکِ برا تو داروی درادی من سلام 😭 😭 ای رفته سر تو بر نی! وی مانده تن تو تنها! برخیز و یک نگاهی کن به سوی خیمه‌ی زن‌ها غارت شروع شده برا حمله به حرم ببین بگو مگو شده بی‌رحم عدو شده ذکر بچّه‌ها پدر پدر عمو عمو شده ۱۴۰۰ https://eitaa.com/emame3vom/46512 .👇
. ای دل مگر نه خاتم ماه محرم است باز این چه شورش است که در خلق عالم است گر ماجرای کوفه و کرب و بلا گذشت باز این چه نوحه وعزا و چه ماتم است گویا طلوع کرده به شام آفتاب عشق کاشوب در تمامی ذرات عالم است صبح ورود شام چنان تیره بد کز آن کار جهان و خلق جهان جمله در هم است سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه ها سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است آن محشری که کرده به پا چوب خیزران بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است رشک ملک خرابه نشین شد که محتشم گفتا عزای اشرف اولاد آدم است ویرانه و دل شب و دردانه و پدر آری بساط عشق به خوبی فراهم است فردا سپیده چشم در آن بزم تا گشود بر گرد شمع دید که پروانه ای کم است ▪️ ای دل مگر نه خاتمه ماه محرم است باز این چه شورش است که در خلق عالم است گر ماجرای کوفه و کرب و بلا گذشت باز این چه نوحه وعزا و چه ماتم است گویا طلوع کرده به شام آفتاب عشق کاشوب در تمامی ذرات عالم است صبح ورود شام چنان تیره بد کز آن کار جهان و خلق جهان جمله در هم است سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه ها سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است آن محشری که کرده به پا چوب خیزران بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است رشک ملک خرابه نشین شد که محتشم گفتا عزای اشرف اولاد آدم است ویرانه و دل شب و دردانه و پدر آری بساط عشق به خوبی فراهم است فردا سپیده چشم در آن بزم تا گشود بر گرد شمع دید که پروانه ای کم است ▪️
. علیهاالسلام کمتر کسی‌ست در غم من انجمن کند از من سخن بیاورد، از من سخن کند «دل‌های جمع را کند آشفته یاد من راضی نمی‌شوم که کسی یاد من کند» یاد آورم ز قاسم و عبّاس و اکبرم چشمم نظر چو بر گل و سرو و سمن کند غوغای کربلا، غم کوفه، حدیث شام جان بر لبم رسانَد و خون، قلب من کند ما را خرابه، جای شد و هیچ کس نگفت: باید که لاله جلوه به صحن چمن کند از بازگشتمان به مدینه کنایتی‌ست هر کاروانِ خسته که رو در وطن کند بار مرا اگر چه اجل بسته است و باز خوش روبه‌رو مرا به حسین و حسن کند شرمندۀ محبّت زینب شوم که آه! باید دوباره جامۀ ماتم به تن کند وقتی کفن برای من آماده می‌شود او باز گریه بر بدن بی‌کفن کند. .
. هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟ گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟ ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ‌ها؟ آخر تو "کهنه‌پیرهنی" داشتی؛ چه شد؟ جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گشت در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟ ای دور از دیار که تا دیر می‌روی! آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟ خود را چه خوب خرج خدا کردی! ای کریم! سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟ هم بی حبیب ماندی و هم بی زهیر؛ آه! نام‌آوران صف‌شکنی داشتی؛ چه شد؟ تو شمع و در طواف تو جمع مخدّرات در خیمه‌‌گاه، انجمنی داشتی؛ چه شد؟ بالین تو سکینه، کنارت رقیّه بود در باغ، یاس و یاسمنی داشتی؛ چه شد؟ .
. علیه‌السلام روزگاران همه را در شب ماندیم در تب حسرت و در تاب تمنّا ماندیم تا شنیدیم تویی منجی و خواهی آمد به مناجات نشستیم و به نجوا ماندیم بر سر جادّه، سجّادهٔ صبر افکندیم چشم بر کعبهٔ موعود به صحرا ماندیم با دعا بر تو همه روزه نمازی داریم روی بر قبلهٔ رویت به مصلّا ماندیم @emame3vom «رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم» تو همانی که همه نور و حضوریّ و ظهور ما همانیم که در غیبت کبری ماندیم عجب این نیست شکیبایی‌مان را ببرد عجب این است به هجر تو شکیبا ماندیم در فراق تو دریغا! که غزل کم گفتیم وَ اگر هم که سرودیم، در آن وا ماندیم واژه‌ها در صف توصیف شما مانده و ما آه! از قافلهٔ قافیه‌ها جا ماندیم «اللهُمَّ‌العَنِ الجِبتَ والطّاغوت و النَّعثل» «اللهُمَّ عَجِّل لَوَلیِّکَ الفَرَج» .
. اگر تا به‌حالا نبخشیدی‌ام بزرگی کن و روز آخر ببخش گناهان فرزندها را بیا دمِ آخری جانِ "مادر" ببخش ای دوست زِ رحمت، دلِ آگاهم ده در ماه دعا سیرِ الی اللهم ده ماهِ رمضان و ماه مهمانی توست در محفلِ مهمانیِ خود راهَم ده مرحوم از اشک، ترم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! شوقم، شررم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! گفتند "پذیرایی" و مهمان داری من پشت درم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله! چون روح که در قالبِ جان می‌آید باران به کویرِ تشنه‌گان می‌آید ای آن‌که وصالِ آسمان می‌خواهی برخیز صدایِ رمضان می‌آید آوای خوشی از آسمان می‌آید مهمانی یارِ مهربان می‌آید برخیز که با نسیم جان‌افزایی بوی خوش ماهِ رمضان می‌آید با سوزِ دل و ناله و با آه بيا با شرم حضور و دل آگاه بيا اكنون كه خدا سُفره‌ی رحمت چيده‌ست ای بنده، سـوي ضيــافت الله بيا ========================= .
. انّا لله و انّا الیه راجعون محمّد مختاری شاعر و ذاکر امام زمانی پر کشید جوان خوب و بامعرفت که عصر چهارشنبه در غرفه‌ی در حالی که چند ساعتی بود از سفر عتبات برگشته بود، ظهر دیروز یعنی پنج‌شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲شمسی به دیدار سیّدالشّهدا علیه‌السّلام برگشت. دو جلد کتاب استاد را در از محمل خرید. وقتی متوجّه شد، ۲۰۰ تومن شده، گفت از کارت، ۲۰۵ بکش. گفت عدد ابجد حضرت است. این بیت از اوست: یکی یکی همه رفتند و کم شدند از من تو رفته رفته به جای همه زیاد شدی ✍ .
. بیاییید بریم با هم یه سر به کربلا همون جایی که رفت سرا به نیزه‌ها یه طرف سر اباعبدالله _ واحزناه! یه طرف سر عمو قرص ماه_ واحزناه! سر قاسم و علی‌اکبر، آه _ واحزناه! واحزناه! جان حسین! ۳ _ حسین جان! می‌گرده خواهری پی برادرش پر از محبّته نگاه مضطرش یه طرف زبون گرفته لیلا _ واویلا یه طرف رباب می‌خونه لالا _ واویلا! جا داره بلرزه عرش اعلا _ واویلا! واویلا جان حسین! ۳ _ حسین جان! ✍ .👇👇
. 📋 وصیت حضرت زهرا به حضرت زینب (س) (س) (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه بخوان یه نفر و بی‌آبرو کنند برهنه‌ش می‌کنند، اونایی هم که رفتند توو گودال دیگه بیرون نیومدند. هرکی یه نیزه برمیداشت می‌رفت توو گودال، همین جور می‌زدند بیرون می‌کشیدند جای دیگری می‌زدند... بی‌بی رو صدا زد:« زینبم! عزیز دلم، جون مادر؛ من دستام رمق نداره اون بقچه رو میاری برام مادر؟! - جون مادر؛ چشم. بقچه رو آورد، گذاشت مقابل مادر. مادرم میشه درش و باز کنی؟! من دستام می‌بینی که بالا نمیاد... آخه نمیدونم چه جوری مادرم و زدند، مادر ما دیگه سرشم تکون نمی‌خورد، چه برسه به دستاش! به اسماء می‌گفت:« سرم و این طرفی کن»؛ به حسنش می‌گفت:« دستم و بیار بالا»... بقچه رو باز کرد آروم آروم، دل توو دل زینب نیست؛ چه خبره؟! مادر می‌خواد چی کار کنه؟! آروم آروم با همون دلشوره‌ش در رو باز کرد، دید یه سری کفن داخل بقچه‌ست. - مادرم میشه یکی یکی اینا رو به من بدی؟! -چشم مادر. اولی رو که برداشت؛ مادرم! این مال خودمه. - مادر این حرفا چیه می‌زنی؟! - نه دیگه، نشد! دیگه روزای آخرمه. - مادر! می‌خوای ما رو تنها بزاری؟! گفت: مادر باید یاد بگیری از الان، چه جوری باید کفن ببندی. یه روزی میاد توو خرابه... دوم کفن آورد جلو مادر؛ اینم مال بابات علیه. گذاشت کنار، دید یه کفن دیگه مونده. هی برمیداشت آورد جلو مادر، اینم مال حسنه. - مادر! یعنی دیگه چیزی نمونده؟! مادر! پس داداش حسینم چی؟! - گفت: برای اون یه پیراهن گذاشتم، خودم براش بافتم، خودم براش دوختم... پیراهن و آورد داد به زینبش؛ زینبم! این پیراهن پیشت باشه. یه روزی میرسه حسینت این پیراهن و طلب می‌کنه؛ وقتی اون روز رسید اولا سلام من و به حسینم برسون من اون روز نیستم. دوماً این پیراهن و بهش بده خودت تنش کن جای من. مادر از طرف من یکی دوتا بوسه هم زیر گلوی حسینم بزن. - چرا؟! مادر چه خبره؟! چرا به من نمیگی چی شده؟! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر چند کهنه، پیراهنی داشتی؛ چه شد؟ گر بود پیراهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟ ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ‌ها؟ آخر تو "کهنه‌ پیراهنی" داشتی؛ چه شد؟ جسم تو ذرّه ذرّه در این دشت، پخش گَشت در زیرِ آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟ ای دور از دیار که تا دِیر می‌روی! آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟ خود را چه خوب خرج خدا کردی! ای کریم! سر داشتی؛ چه شد؟ بدنی داشتی؛ چه شد؟ *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 با یا رب یا رب کشتی مادر رو ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ با یارب! یارب! کُشتی مادرو با مادر! مادر! کشتی خواهر و با بی‌رحمی زد تیرِ آخر و، حسین جانم! آه ای مادر! من بمیرم! دیگه جا نیست، شده نیزه‌ در نیزه من بمیرم! می‌کِشی آه! با فرود هر نیزه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/88029 .👇
. علیه‌السلام هر چند کهنه، پیرهنی داشتی؛ چه شد؟ گر بود پیرهن، کفنی داشتی؛ چه شد؟ ای یوسف عزیز! چه کردند گرگ‌ها؟ آخر تو "کهنه‌پیرهنی" داشتی؛ چه شد؟ جسم تو ذرّه‌ذرّه در این‌دشت، پخش گشت در زیر آفتاب، تنی داشتی؛ چه شد؟ ای دور از دیار که تا دِیر می‌روی! آواره تا به کی؟ وطنی داشتی؛ چه شد؟ خود را چه‌خوب خرج‌خدا کردی! ای کریم! سر داشتی؛ چه‌شد؟ بدنی‌داشتی؛ چه شد؟ هم بی حبیب ماندی و هم بی زهیر؛ آه! نام‌آوران صف‌شکنی داشتی؛ چه شد؟ تو شمع و در طواف تو جمع مخدّرات در خیمه‌‌گاه، انجمنی داشتی؛ چه شد؟ بالین تو سکینه، کنارت رقیّه بود در باغ، یاس و یاسمنی داشتی؛ چه شد؟ .
. صلی الله علیک یا اباعبدالله گر زندگی‌ام خلاصه یک دم باشد. بگذار دمم گرم همین غم باشد این گریه اگر مرهم هر زخم شماست عشق است دلم اسیر ماتم باشد در مجلس تو سیاه لشکر هستیم اینجا جای رسول اکرم باشد با روضه ی تو بهشت از یادش رفت این خاک زمین بهشت آدم باشد ما در همه ی سال عزادار توایم سی روز برای ماتمت کم باشد از شهر نگیر این سیاهی ها را زیبایی شهرها به پرچم باشد کی گریه برای تو کند بعد از ما؟! سخت است نباشیم و محرم باشد خوب و بد مارا به خدا بخشیدی این پیشکشی ز یار درهم باشد باز این چه مصیبت فراق است امشب شورش به دل تمام عالم باشد از حُرّ و حبیب تا کسی همچون من صد شکر که کشتی ات معظم باشد ای کاش که این گریه ی ناقابل ما مرضی رضای مادرت هم باشد تکلیف من اربعینِ تو چیست بگو وضعیت من عجیب مبهم باشد زینب دم دروازه ی شام است امشب اسباب شکنجه اش فراهم باشد ✍ ........... . نباشد غیر داغ تو، به دل شایسته ماتم را به شادی دو عالم‌ هم نباید داد این غم را تویی آن اسم اعظم که حوائج مستجاب از اوست خدا از برکت نام تو بخشیدست آدم را تمام اغنیا هم ریزه خوار سفره ات هستند که دیدم در صف نذری بگیران تو، حاتم را بخار رحمت از چایی بزمت جلوه گر باشد به رشک آورده چایِ روضه تو، چاهِ زمزم را "حسین و یا حسین و یاحسین و یاحسین" ای دل برای عاشقان عشق است از عالم همین دم را چنان که باید و شاید نکردم گریه بر داغت به غفلت دادم از کف دامن ماه محرم را میان روضه ی گودال از چه جان ندادم من؟! به سر باید کنم از این مصیبت خاک عالم را به تیر و نیزه و شمشیر و سنگ آن قوم شیطانی چرا کشتند اینگونه ولی الله اعظم را؟! ۲۸ محرم ۱۴۴۶ ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ............. ای دل! مگر نه خاتمه، ماه محرّم است؟ «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟» گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت «باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟» گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق «کآشوب در تمامی ذرّات عالم است» صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن «کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است» سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه‌ها «سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است» آن محشری که کرد به پا چوب خیزران «بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است» رشک مَلَک خرابه‌نشین شد که «محتشم» گفتا: «عزای اشرف اولاد آدم است» :: ویرانه و دل شب و دردانه و پدر آری؛ بساط عشق به‌خوبی فراهم است فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود بر گِرد شمع دید که پروانه‌ای کم است ✍ .
. از کعبه کاروانی        رود به میهمانی امّا چرا مهیّاست       برای جان‌فشانی؟ آواره شد به صحرا  حسین عزیز زهرا این کاروان به همره       ماه و ستاره دارد هم پیر و هم جوان و     هم شیرخواره دارد این کاروان به هم‌ره         آورده بلبل و گل امّا عطش رباید              از غنچه‌ها تحمّل این کاروان به هم‌ره        آورده باغ لاله کنار عمّه دارد            یک دختر سه‌ساله این کاروان به هم‌ره       عطر بهار دارد چون از سفیر کوفه        یک یادگار دارد این کاروان که سوی     قبله‌گه دل آید از چه اجل پی او      منزل به منزل آید؟ ✍ .👇
. قلم کجا و قدم در حریم حرمت تو؟ کلام را نبُوَد جوهر قداست تو سخن به حسرت مدح تو از نفس افتاد که هیچ حرف نباشد حریف مدحت تو چه هیجده غزلی داشت دفتر عمرت! قد کدام قصیده رسد به رفعت تو؟ تو ناسروده‌ترین شعر خلقتی، بانو! که شاعر تو همانا خدای خلقت تو مگر به شأن تو جبریل آورد کوثر مگر به قدر تو قرآن کند تلاوت تو، مگر که خطبه‌ی حیدر شود به تفسیرت مگر که منطق احمد کند روایت تو، وگرنه وصف تو از ما و من نمی‌آید کجا مدیحه‌ی ما و کجا مدیحت تو؟ تراوش یم عصمت ز رشحه‌ی اسمت  طلوع نور حیا از نقاب عفّت تو سپهر، جلوه‌ای از کهکشان دوستی‌ات بهار، غنچه‌ای از گلشن محبّت تو نسیم، کودک نوپای کوچه‌ی لطفت بهشت، سفره‌ی گسترده‌ی ضیافت تو سزد که شیعه کند با وضو نگاه به آب که این زلال بُوَد مهریه به حضرت تو نبود درخور تو ظلمت شب دنیا که هست صبح قیامت، صباح دولت تو به یُمن عید، تفأّل زدم چو بر "حافظ" 《نوید داد که عام است فیض رحمت تو》 ندیده‌ایم و نبینیم مثل تو خاتون نیامده است و نیاید زنی به رتبت تو چهل حضور، چهل خلوت و چهل معراج چه چلچراغ شگفتی است در ولادت تو!!! محبّت تو و اولاد توست خیر عمل ولای عترت تو نازم و ولایت تو! مراست دوستی هر که دوست است تو را و بغض آن که ندارد به دل، ارادت تو شگفت نیست کند فضّه، خاک را زر و سیم 《که نیست در سر او جز هوای خدمت تو》 سلام خویش رساندی به نسل خود تا حشر هنوز عاطفه می‌خوانم از وصایت تو چه حسّ و حال عجیبی است زائران تو را! چه اشک و آه غریبی است در زیارت تو! ز خاطرم نرود قاب عکس خاطره‌اش بقیع و تنگ غروب و حدیث غربت تو طواف خاک تو بیت‌الحرام چون نکند؟ که بود زاده‌ی کعبه به طوف "تربت" تو ▫️دو مصراع در گیومه، وامی از است. .
. نمی‌دانم کی تو جلوه نمایی کدامین جمعه ز پرده درآیی شب هجران کی به سر آید؟ نگارم کی از سفر آید؟ اباصالح یا اباصالح سلام ما بر قیام و قعودت! سلام ما بر رکوع و سجودت! سلام ما بر نماز شبت! به اشک چشم و به خال لبت اباصالح یا اباصالح مدینه چشم‌انتظار تو باشد دل مادر بی‌قرار تو باشد تجلّی کن ای فروغ جلی! قسم بر زهرا! قسم به علی! اباصالح یا اباصالح تویی مرهم بر جراحت سینه گذر کن از کوچه‌های مدینه ببین مادر گشته نقش زمین ببین حیدر مانده خانه‌نشین اباصالح یا اباصالح .👇