eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
435 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. زیبا ویژۀ میلاد حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها به نفسِ حاج مهدی رسولی ┄┅═══••↭••═══┅┄ اون زمان که نه زمین بود نه زمان تو مکان لامکان که خدا بود و خدا بود و خدا همه‌ جا تاریکی و ظلمت بود مثِ شب ‌های سیاه مثِ خاموشی محضی که نهفته ‌ست تویِ چاه شبیهِ تیرگیِ یه قلب سرشار از گناه یا شبیه یه سراب ، جلو چشم یه غریب بی پناه همه عالم کور بود همه‌ جا از روشنایی دور بود یه دفه نوری رسید ، که فوق کل نور بود محو تحیر همۀ فرشته ها محو سکوت، محوِ سوال بیصدا اومده این نور از کجا؟ همۀ عرش خندید یه صدایی پیچید الا اهل العالم ، نورِ زهرا تابید .. او نور علی نوره ، او جلوۀ مستوره او فاطمۀ زهراست ، صدیقۀ منصوره سلام .. دلیل خلقت سلام .. نور هدایت سلام .. مادرِ سادات سلام .. شرفِ عصمت از همون اول خلقت تا حالا انبیا و اولیا و صُلَحا هرجا افتاده گره به کارشون هرجا که سخت شده روزگارشون همگی با قلبِ بیقرارشون دست توسل میزدن به دامن فاطمه و تبارشون تا باشه زهرا یارشون همیشه در کنارشون قبولیِ توبه از گناه آدم رهایی کشتی نوح ، وسط طوفان عالم ذکر آرامشِ ابراهیم تویِ اون بلایِ عظیم صبر ایوب برای هر سختی و غم مرده زنده کردنِ عیسای مریم دلیل تبسم رسولِ خاتم همه از تصدّقِ حضور زهراست همه تاثیرِ طلوع نور زهراست سرِّ عالم زهراست دمِ هردم زهراست آیت عظما و اسم اعظم زهراست .. او مطلع ایمانِ ، او کوثر قرآنِ او انسیۀ حوراست ، حنّانه و رضوانه سلام .. طلوع خورشید سلام .. سحر امید سلام .. مادر هستی سلام .. آیۀ توحید شاعر: https://eitaa.com/emame3vom/37467 ____________ 👇
. |⇦•کوهِ عصیان به سر دوش.. و توسل ویژۀ _حاج مهدی رسولی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ کوهِ عصیان به سر دوش کشیدم افسوس لذتِ ترک گنه را نچشیدم افسوس کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود من به دنبال دل خویش دویدم افسوس تو مرا فاش به هنگام گنه می‌دیدی من تو را دیدمُ و انگار ندیدم افسوس تو ز لطف و کرم خود نَبُریدی از من من در امواج گنه از تو بریدم افسوس تو مرا عفو نمودی که به نارم نبری من زِ عفو تو خجالت نکشیدم افسوس تو گناهان مرا از همگان پوشاندی من ز فعلِ بد خود پرده دریدم افسوس خرمن عمر پراکنده شد و رفت به باد من غفلت‌زده یک خوشه نچیدم افسوس چشم دادی و ندیدم که ندیدم هیهات گوش دادی نشنیدم ، نشنیدم افسوس آشنا بودی و نشناختمت در همه عمر که ز تو غیر تو را می‌طلبیدم افسوس شاعر: استاد غلامرضا سازگار *اومد محضر موسی علیه السلام، صدا زد داری میری پیش خدا بگو من اصلا تو رو قبول ندارم ، بهش بگو من اصلاً بهش ایمان ندارم .. اگه میخواد من بزنه ، بزنه .. من اعتقادی بهش ندارم .. موسی پیغمبر اومد محضر خدا داره برمیگرده ندا اومد موسی چرا حرفِ بنده م رو به من نرسوندی ؟!.. سرشُ انداخت پایین، بی حیایی که گفتن نداره .. گفت موسی برو بهش بگو اگه تو منو به خدایی قبولم نداری ولی من تو رو به بندگی قبولت دارم.. تو نمیفهمی خدا داری ، من که خدایِ توام تو رو از روزی محرومت نمیکنم .. چقدر بی معرفت بودم من .. مرحوم شیخِ بها در کشکول نوشته اون بندۀ خدا میگه زمستان بود میگه داشتم رد میشدم دیدم غلام خونه دم در ایستاده برا کاری ، عجیب داره میلرزه .. یه لباسِ نامناسب تنش کرده .. اومدم جلو گفتم بگو ببینم غلام کی هستی تو ؟! اربابت کیه؟! گفت اربابم فلانیه .. گفت چرا به اربابت نمیگی برات یه لباسِ زمستونی بخره اینجوری نلرزی !.. گفت آقا این چه حرفیه میزنی شما ، گفت غلام که نباید حرف بزنه .. ارباب خودش داره میبینه من دارم میلرزم .. اگه صلاح باشه لباس برام میخره .. اومدم بگم دور از جونه شما بزرگا و خوبا .. خاک بر سرم چقدر جاهل و بی معرفتم این همه نعمت دادی دوباره در خونه کسی دیگه رو زدم .. خیلی بدم ،آدم اگه غلام هم میشه، غلام با معرفت بشه .. غلام بی معرفت خیلی بده .. سر سفره ارباب بشینه نمک دون بشکنه آخر عاقبتشُ خدا رحم کنه .. پیشه خودت میگی از کی داره میگه؟! من غلامی رو میشناسم روز عاشورا اومد محضر ارباب، گفت اجازه میدی من برم میدان .. غلام اباذر غفاریِ ، خدا رحمتت کنه جُون .. چقدر به ما معرفت یاد دادی .. ارباب فرمودن ما که نمیخوایم تو رو اذیتت کنیم تا اینجا هم که اومدی ممنونتم برو .. اما جوون بزار یه چیزی ازت گلایه کنم .. آخه با معرفت، تو که میدونی دلِ حسین چه جوریه ، چرا اینجوری دلشو سوزوندی .. گفت ارباب میرم باشه، اصلاً نباید میگفتم .. من رنگ و بوم مثل شما نیست .. تا اینو گفت ، یهو ابی عبدالله گفت برو .. دریای رحمت ابی عبدالله رو به جوش آورد .. امشب میخوام بگم ارباب میدونم بی معرفتیه، بی ادبیه .. شما که دنباله خوبایی، منه آلوده به چه دردت میخورم ارباب .. اصلا روضه تم میام بی آبرویی میکنم .. فقط منو از در خونه ت رد نکن ارباب .. وقتی این غلام زمین افتاد، ابی عبدالله اومد جلو گفت خدایا اینو خوش بوش کن .. خدایا صورتشُ روشن کن .. خدایا اینو با ما و با خاندان اهل بیت همنشینش کن .. یعنی اینم از ماست .. امام سجاد چند روز بعد که اومدن همه شهدا رو دفین کنن، بنی اسد صدا زدن یابن رسول الله! حضرت فرمود بله" گفتن آقا یه شهیدی ام اینجا افتاده نمیدونیم کیه .. آقا چهره ی سفید و نمایانی داره .. آقا عجب بوی خوشی میده .. آقا فرمودن غلام سیاهِ ما جُونِ .. حسین رنگ و بو بهم بده ارباب .. منی که جَوونیم و دادم برات نگی منو نمیخوای منی که بزرگ شدم تو روضه هات نگی منو نمیخوای امشب میخوام داد بزنی .. آدم خوبه اینجوری غلام باشه، اما از یه غلام دیگه ام بهتون بگم .. نانجیب از همون اول چشمش به انگشتر بود ..الهی آتش بگیری بَجدَل .. نصف شب خودشُ رسوند کنارِ گودی قتلگاه .. جگر فاطمه رو آتش زد .. میدونی چیکار کرد؟! فردا وقتی زینب اومد داداشُ پیدا کرد یه صدایی زد گفت حسین جان بمیرم : نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده سر پیراهنت هم جنگ بوده ولی شرمنده زینب دیر فهمید که انگشتر به دستت تنگ بوده همه صدا بزنید حسین .. ــــــــــــــــــ 👇
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهbabolharam-Rasuli.mp3
زمان: حجم: 9.79M
با روحی له الفدا و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ وداع با ماه شعبان المعظم عمر با غفلت گذشت و صرف قیل و قال شد روسیاهی قسمتِ این عبدِ بد اقبال شد اعتقادم پیشِ رنگ دارِ دنیا رنگ باخت بنده ات تطمیع شد ، غافل شد و اغفال شد ماه شعبان دست من کوتاه ماند از دامنت ماه شعبان قسمتم یک مُشت سیبِ کال شد در صدایم جوهره باقی نمانده ای خدا بد زبانی ام سبب شد که زبانم لال شد قلب من گر چه به دست اشک هایم فتح شد با نگاهِ سوی نامحرم ، ز نو اشغال شد کاشکی گویند روز اول ماه خدا رویِ ماه یوسف زهرا هم استهلال شد سلام آقا .. سلام صاحب خونه .. آقا دستِ مارم بگیر آقا .. امام رضا فرمودن تو مدینه وقتی شبِ اول ماه مادر میومد برا استهلالِ ماه بالایِ بلندی ، دیگه کسی از تو مردم مدینه نمی تونست ماه رو ببینه ، چون نورِ مادرِ ما غلبه میکرد بر نورِ ماه .. میگه تا مادر نگاه میکردن ماه رو میدیدن آروم که تشریف می آوردن همه تازه چشمشون به ماه تو آسمان می افتاد .. مرحوم صدوق آوردن این روایت رو ، عرض کردن به امام صادق چرا به مادر شما میفرمودن منصوره ؟ صدا زد نورِ مادرِ ما عجیب بوده روزی سه مرتبه تو خانۀ امیرالمومنین نورِ مادرِ ما می تابید .. (فهمیدی چی می خوام بگم؟) این شبایِ آخر می گفت ؛ نورِ خونۀ علی .. چراغِ خونۀ علی .. فاطمه جان .. حالا یه جمله بگم شبِ اول ماه .. :* با لب خشکیده ام دادم سلامی بر حسین باز هم با روضه اش از روزه استقبال شد مادری قامت خمیده اشک هایم را خرید دستگیرم روضه خوان روضۀ گودال شد
. متن و صوت _حاج مهدی رسولی باز رو گرداندَم از تو ، باز رو دادی به من باهمه بی آبرویی ، آبرو دادی به من شرم میکردم،دگر در محضرت لب وا کنم باز می بینم مجالِ گفتگو دادی به من چشمِ خشکم بود خالی،رویم از عِصیان سیاه اشک بخشیدی و آبِ شستشو دادی به من خاک بودم آدمم کردی به دستِ رحمتت خار بودم بهتر از گل رنگُ بو دادی به من با غبارِ راهِ زُوارِ حرم شُستی مرا در حقیقت آبرو از خاکِ او دادی به من ممنونتم ... من کجا آشنا شدن با خوبا کجا ... ممنونتم امسال منم راه دادی اومدم به خودت قسم چند روز فقط دارم همین فکرمیکنم ... میخوام داد بزنم همه بشنون ، تو همون میزبانی بودی که من دِلم میخواست ، اما بزار همه بدونن من اون میهمانی نبودم که تو دلت میخواست .... اما اومدم هرجوری بود خودمُ رسوندم ... فقط میخوام یه چی بهت بگم من میدونم بدردت نمیخورم ... من که میدونم مثلِ خوبا نمیشم ... فقط تو این مجالس دنبال اینم یکی دست رو شونم بزارِ ... مرحومِ آشتیانی میگه تو حرم امام رضا داشتم هی میگشتم هی میگفتم آقاجان گم کرده دارم ... وضعم خرابه یه نفر دست منو بگیره . میگه همینجور که میگشتم یکی دست رو شونم گذاشت ... برگشتم نگاه کردم دیدم مرحوم علامه ..." میگه گفت چکار داری میکنی باهات کار دارم . یه شب تو این روضه نمیگم آقام دست روشونۀ من بزارِ ، یکی از این نوکرایِ باصفا دست شونم بزاره منم برگردم منم آدم بشم ... اصلا اگه میبینی اینجوری درست نمیشم یکی منُ بزنه ازخواب بیدارم کنه ... آخه تا کی اینهمه بی حیایی ... دیدی گناه با ما چکار کرد ... دیدی چقد بی حیا شدم ... بچه اومد از مکتب تو خونه گریه ، زاری ، بابا اومد بغلش کرد . عزیز دلم چته بابا ، گفت : بابا امروز تو مکتب خونه استادمون رسید به اون آیه ای که میفرماید قرآن کریم فردا قیامت از حولِ محشر بچه هایِ کوچیک مثلِ پیرمردا موهاشون سفید میشه . بابا ، هم خودش گریه کرد هم ما گریه کردیم میگه بچه سه روز گریه کرد و افتاد تو بستر مُرد با یه آیه قرآن ... اینهمه تو روضه نشستم ... درست نشدم ... گناه بیچاره ام کرد ... گناه بی حیام کرد ... تو رو به آقام حیایِ منو بهم برگردون ... آخه من که میدونم آدم که بی حیا بشه هر کاری میکنه بخدا اگه روسینۀ ابی عبدالله نشست بی حیا بود نشست ... *پسر مسلم بن عوسجه بود ، این بچه اومد ابی عبدالله کنار کمرِۀ میدان ایستاده ، بچه اومد جلو گفت آقا سلام ، گفت سلام عزیز دلم گفت آقا اجازه میدی من برم میدان ...؟ آقا فرمودن تو که الان تازهِ داغِ بابا دیدی نمیخواد ، برو پیش مادرت ... گفت آقا آخه مادرم خودش منو فرستاده آقا این عمامه رو مادرم بسته ، گفته برو جلو مگه نمیبینی آقات غریبه ... الانِ که بنی هاشم سبقت بگیرن آبرومون میره ... میگه دست این بچه رو گرفت ، بغلش کرد گذاشتِش رو زینِ اسب اسبُ آروم آروم حرکت داد خود ابی عبدالله ... حرف از بی حیایی بود نانجیب ها تا دیدن ابی عبدالله با یه بچه اومده تو میدون شروع کردن هلهله کردن ... یهو یه بی حیایی صدا زد حسین دیگه برات آدم نمونده بچه میفرستی میدون ... روایت اینجوری میگه بچه رفت ... ابی عبدالله داشت بر میگشت دیدن به پهنایِ صورت داره گریه میکنه .... صل الله علیکَ یاسیدالغریب ... یا سید المظلوم ... حسین ... حسین ... گفتم بدرت نمیخورم اما خودت که میدونی من به هیچ دردی هم که نخورم روضه هایِ محرمِ حسینتُ که شلوغ میکنم ... به هیچ دردی هم نخورم مجلسِ حسینتُ که گرم میکنم ... میخوای نشونت بدم ؟... حسین .... حسین .... غریب آقام آقام آقام ..... هواتو کردم ، اسیرِ دردم بزار بیام منم حرم ، دورت بگردم *آقا تازه فهمیدم چقد عقب افتادم بین خوبا نشستم ...* حسین ... حسین ... دلم غریبه ، حالم عجیبه فضایِ سینه ام پُر از شمیمِ سیب *ارباب صدامُ ازهمین دور قبول کن* ارباب پای دلم لَنگِ ارباب دنیا هزار رنگِ ارباب دلم برات تنگِ .... حسین ... https://eitaa.com/emame3vom/41137 👇
و توسل جانسوز _ ویژۀ ماهِ مبارکِ رمضان و شبهایِ _ کربلایی مهدی •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• بچگی کردم پشیمانم من ندانسته شیطنت کردم بغلم کن ، دوباره مثل قدیم رو نگردان ز من غلط کردم سادگی کار دست من داده همنشین بد از تو دورم کرد لطف بیش از حد شما امروز بنده ای سرکش و جسورم کرد سیب سرخ هوس فریبم داد دلم از کرده اش پشیمانم است عذر تقصیر پیشت آورده ام مهربان ، بخشش از بزرگان است به کجا میشود فرار کنم بدتر از متهم زمین خورده ام حیف آن دست که مرا بزنید نزده من خودم زمین خوردم شده ام جنس کهنه ای بازار رهگذر ، دوست ، آشنا ، نخرد کاش از اول ضرر نمیدیدم هیچکس غیر تو مرا نخرد *آسید مهدی قوام اون مرد خدا میگه ، یه روز داشتم از روضه برمیگشتم (عجب روضه های بوده عجب حالی داشته این مرد) میگه دیدم گوشه ی خیابون ، قدیما رسم بود ، خب مردم امکانات که نداشتند میگه یه عده میومدن روزا یخ می فروختند" آسید مهدی قوام میگه داشتم میومدم دیدم این یخ فروشه یه گوشه نشسته زانوی غم بغل گرفته ، اومدم جلو کنارش صدا ش زدم چته مرد ! سرش و بلند کرد شناخت منو گفت آسید مهدی ولم کن دست رو دلم نزار .... ... (خب چی شده بگو ببینم) گفت آسید مهدی امروز هر چی داشتم دادم یخ خریدم همه سرمایمو دادم بابت یخ ها . سید، امروز هر چی تو این خیابونا گشتم ، تو کوچه ها جار زدم مردم یخ بخرید ، سید کسی ازم یخ نخرید همه یخ ها آب شد ..... سید هم سرمایه ام رفته ، هم آبروم رفته ، آخه به خانواده ام قول دادم امشب دست خالی برنگردم .... مردم این شبا مستمندارو یادتون نره ...خدا هیچ پدری رو پیش بچه هاش شرمنده نکنه ... آسید مهدی قوام میگه یه پاکت روضه پیشم بود درش آوردم گفتم نمیدونم چقده اما فکر میکنم بیشتر باشه کمتر از سرمایه ات نیست بگیر میگه خوشحال شد ... گفت سید ممنونتم محبت کردی دل دادی یا نه .... سید مهدی قوام میگه من یهو شروع کردم کنارش گریه کردن باتعجب یه نگاهی بهم کرد گفت سید تو چرا گریه میکنی ؟!! .... گفتم بنده ی خدام تو چندتا قالب یخ ت آب شده داری گریه میکنی ... من چه جوری گریه نکنم همه جوونیم تو گناه و معصیت آب شد ... این جوونی همه سرمایه ی عمرم بود دیگه گذشت دیگه چیزی ندارم ... ••• ┄┅════🌹✼═══┅┄ ••• جوونا مغرور به این جوونیمون نشیم دیگه آروم آورم سرو صورت ما هم داره سفید میشه .... چشم بهم بزنی تمومه ... حالا بگو شده ام :* شده ام جنس کهنه ای بازار رهگذر ، دوست ، آشنا ، نخرد کاش از اول ضرر نمیدیدم هیچکس غیر تو مرا نخرد ... * اما امشب که دست خالی نیومدم ... نه ...* من از چشم تو نمی افتم ( چرا ..؟!!) تا حسین و کربلایی هست ... آبروی مرا نخواهی برد تا که عشق امام رضایی هست .... باز هم روی خوش نشان دادی چقدر خوب شد که زهرا هست غسل گریه کن ای دل غافل روضه ی دست و مشک سقا هست اباالفضل، طلایه دار لشکر من ... اباالفضل، تویی تو امید خواهر من،برادر من
. |⇦•دعایِ دوازدهم صحیفه سجادیه _ قرائتِ دعای دوتزدهم صحیفه سجادیه به نفس حاج مهدی رسولی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهم» «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذي اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ، وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَارْزُقْني حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ في عامي هذا وَ في كُلِّ عام، وَاغْفِرْلي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ یاعَلاّم» باز در بغض صدایم آتشِ آه آمده باز هم ماهِ خدا بی ماه از راه آمده آه ماهِ فاطمه برگرد که حتی نفس از میان سینه ها بی تو به اکراه آمده باز هم شب های بخشش آمدُ بالطف تو کوه سنگین گناهم رفتُ چون کاه آمده کیست مانندِ تو که در جاده های بی کسی با منِ در راه مانده هر زمان راه آمده از دل سنگ و سیاهِ صدایت میزنم مثل فریادِ ضعیفی کز دل چاه آمده سفرۀ افطار هم با آب و نانِ حسرتش بازهم بی تو به استقبال این ماه آمده تا به دست دارد دلت را باز میگویم حسین آتش قهر تو با این نام کوتاه آمده موقعِ افطار با لب های تشنه باز هم در دلم یاد لبان تشنۀ شاه آمده صل الله علیکَ یاسلطان یا سید العطشان سوسوز دوداقلاره حسین جانم قربان .. حسین .. ای تشنه لب *روضه بمونه میخوام دعارو بخونم، اما چه کنم همه‌ی صفحه هاش به همین حسین حسین هاشِ .. دلم میخواد دوباره یه گوشه از حرمت داد بزنم ارباب : دوباره دلتنگی دوباره حسرت دوباره آه دوباره بی تابی دوباره فکر دو بارگاه دلم برا حرمت پر میزنه سینه برای تو دلبر میزنه برا حرمت پر میزنه .. هرکجا صدایِ من رو سیاه رو میشنوی، همه رو به قبله انگار روبرویِ گنبد طلای ابی‌عبدالله نشستی.. کاش خونم کنارِ خونۀ شاه کرم بود پنجرۀ خونۀ من سمت حرم بود پرچمِ سرخ یاحسین بالاسرم بود دستاتو بیار بالا شب های مناجات دیگه داره تموم میشه الهی باالحسین الهی العفو بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ إِنَّهُ يَحْجُبُنِي عَنْ مَسْأَلَتِكَ خِلَالٌ ثَلَاثٌ *مهربونم، منو آدم حساب کردی مهمونی دعوتم کردی .. در خانه ات رو باز کردی منو مهمونی دعوتم کردی.. اما یه حرفی ته دلم هست میخوام بگم خدایا سه تا چیزه اجازه به من نمیده مانعِ حجابه من نمیتونم روم نمیشه بیام در خونت ..* وَ تَحْدُونِي عَلَيْهَا خَلَّةٌ وَاحِدَةٌ *اما عوضش یه چیزی هست که منو ترغیبم میکنه بیام در خونت زانو بزنم* يَحْجُبُنِي أَمْرٌ أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ *اول اینه، فرمانم دادی من کوتاهی کردم .. دستور بهم دادی، کندی کردم .. من کم گذاشتم* وَ نَهْيٌ نَهَيْتَنِي عَنْهُ *تو منو نهی‌م کردی اما در عوض* فَأَسْرَعْتُ إِلَيْهِ *من با سرعت طرفش رفتم .. هر چقدر تو اولی کندی کردم، تو این دومی تندی کردم .. تو این دومی با سر دویدم تو گفتی نرو، من رفتم ..* وَ نِعْمَةٌ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ فَقَصَّرْتُ فِي شُكْرِهَا *چه نعمتایی به من دادی.. اما در عوضش من شکرشُ به جا نیاوردم .. در انجام شکرش کوتاهی کردم .. اگر فکر میکنی امشب آمدی فقط گریه کنی بری باختی؛ گریه ای که از سر فکر باشه قشنگه ..* وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ *اما اون یدونه ای که باعث شد من درِ خونت بیام کدومه؟* وَ يَحْدُونِي عَلَى مَسْأَلَتِكَ تَفَضُّلُكَ عَلَى مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَيْكَ *اما اونی که باعث میشه من در خونت بیام تفضلُ عنایتُ توجه و مسئلت تو بود .. * وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ إِلَيْكَ *هیهات ما در مورد تو غیر از خوبی ظنی داشته باشیم* إِذْ جَمِيعُ إِحْسَانِكَ تَفَضُّلٌ وَ إِذْ كُلُّ نِعَمِكَ ابْتِدَاءٌ *حالا چیکار میخوام کنم* فَهَا أَنَا ذَا ، يَا إِلَهِي وَاقِفٌ بِبَابِ عِزِّكَ *حالا آمدم، ایستاده ام در خونۀ عزت تو .. در هر خونۀ دیگه ای معطل بشم ذلیل میشم بیچاره میشم .. اما هرچقدر در خونۀ تو می ایستم عوض اینکه ذلیل بشم عزیز میشم اقا میشم بزرگ میشم عزت میگیرم من چجوری آمدم* ــــــــــــــــــ .👇
|⇦•دعایِ دوازدهم صحیفه سجادیه _ قرائتِ دعای دوازدهم صحیفه سجادیه به نفس حاج مهدی رسولی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ وُقُوفَ الْمُسْتَسْلِمِ الذَّلِيلِ *سرم پایینِ .. گردنم کجِ ..* وَ سَائِلُكَ عَلَى الْحَيَاءِ مِنِّي سُؤَالَ الْبَائِسِ الْمُعيِلِ *اصل ترجمش این میشه مثل اون مرد عیال واری اومدم در خونت که به خانوادش قول روزی داده دست پر بیاد اما غروبی داره برمیگرده دستش خالیه سرش به پایینه .. اینجوری آمدم در خانه ات ..* مُقِرٌّ لَكَ بِأَنِّي لَمْ أَسْتَسْلِمْ وَقْتَ إِحْسَانِكَ إِلَّا بِالْإِقْلَاعِ عَنْ عِصْيَانِكَ وَ لَمْ أَخْلُ فِي الْحَالَاتِ كُلِّهَا مِنِ امْتِنَانِكَ فَهَلْ يَنْفَعُنِي يَا إِلَهِي إِقْرَارِي عِنْدَكَ بِسُوءِ مَا اكْتَسَبْتُ *اگر بگم غلط کردم، اگر بگم ذلیل در خونتم، نفعی به حالم داره یا نه؟..* وَ هَلْ يُنْجِينِي مِنْكَ اعْتِرَافِي لَكَ بِقَبِيحِ مَا ارْتَكَبْتُ *منو نجاتم میده اگر اعتراف کنم به چه اعمال قبیهی مرتکب شدم .. خدایا نفع داره یا نه؟..* أَمْ أَوْجَبْتَ لِي فِي مَقَامِي هَذَا سُخْطَكَ *یا نه همینی که الان دارم باهات حرف میزنم منو بر آتشت واجب میدونی .. منو تصمیم به سوزاندنم گرفتی* أَمْ لَزِمَنِي فِي وَقْتِ دُعَايَ مَقْتُكَ *نکنه الانی که دارم باهات حرف میزنم شامل خشم و غضبت شدم* سُبْحَانَكَ لَا أَيْأَسُ مِنْكَ *ناامید نمیشم باور کن چرا خب؟* وَ قَدْ فَتَحْتَ لِي بَابَ التَّوْبَةِ إِلَيْكَ *بتی داشت اسمش صنم، هی صدا میزد یا صنم صنم .. یهو زبونش نچرخید صدا زد یا صمد .. یهو دیدن ندا بلند شد ملائکۀ من ببینید با من کاری داشت منو صدا زد .. خدا این با تو نبود این میخواست بگه یا صنم زبونش نچرخید گفت یا صمد .. ندا بلند شد حالا یه بار اشتباهی مارو صدا زده ما چرا جوابشُ ندیم ..* بَلْ أَقُولُ مَقَالَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ الظَّالِمِ لِنَفْسِهِ *من به خودم ظلم کردم .. ای خاک برسرم ..* الْمُسْتَخِفِّ بِحُرْمَةِ رَبِّهِ *من گناه کردم حرمت تو رو نگه نداشتم ..* الَّذِي عَظُمَتْ ذُنُوبُهُ فَجَلَّتْ *کدوم بنده ت اومده؟ .. اونی که دیگه گناهاش خیلی بزرگ شده اونی که دیگه تو خطر افتاده* وَ أَدْبَرَتْ أَيَّامُهُ فَوَلَّتْ *اونی که دیگه عمرش گذشته و دیگه داره وقتش تمام میشه .. حواست هست به موهای سفید سرم..* حَتَّى إِذَا رَأَى مُدَّةَ الْعَمَلِ قَدِ انْقَضَتْ وَ غَايَةَ الْعُمُرِ قَدِ انْتَهَتْ وَ أَيْقَنَ أَنَّهُ لَا مَحِيصَ لَهُ مِنْكَ *اگر یقین به این کردی که دیگه گریزی نیست از خدا، همه جیز درست میشه..* وَ لَا مَهْرَبَ لَهُ عَنْكَ تَلَقَّاكَ بِالْإِنَابَةِ *سفرۀ ناله مُ پهن کردم ..* وَ أَخْلَصَ لَكَ التَّوْبَةَ *اون وقته توبه ات خالص میشه، پس حالا که اینجوری شد* فَقَامَ إِلَيْكَ بِقَلْبٍ طَاهِرٍ نَقِيٍّ *من با قلبم قیام میکنم .. دست قلبمُ گرفتم آوردم .. امشب اومدم این بتکده رو تمیزش کنم .. به بت شکن خانۀ خدا به مرتضی به علی امیرالمومنین این بت هایِ قلب مارو پاک کن* ثُمَّ دَعَاكَ بِصَوْتٍ حَائِلٍ خَفِيٍّ *از اعماق وجودت یه صدایی بلند میشه، کسی هست ما رو از ضلالت و گمراهی نفس بیرون بیاره ..* قَدْ تَطَأْطَأَ لَكَ فَانْحَنَى *ببین چجوری کمرم خم شده* وَ نَكَّسَ رَأْسَهُ فَانْثَنَى *ببین سرم پایین افتاده* قَدْ أَرْعَشَتْ خَشْيَتُهُ رِجْلَيْهِ *ببین سر زانوهام داره میلرزه* وَ غَرَّقَتْ دُمُوعُهُ خَدَّيْهِ *ببین اشکام رو صورتمه .. همه دستارو بیارن بالا .. انگار از ته چاه دلت داره صدا بلند میشه .. :* يَدْعُوكَ بِيَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .. یه باغچه گل با ساقۀ شکسته خرابه و مخدرات خسته بعد تو ما یه روز خوش ندیدیم قسم به هر نافلۀ نشسته نیستی شدی کنج خرابه خونه م دخترا میزنن زخم زبونم بذار بگن بابا تو رو نمیخواد دوستت دارم دوستم داری میدونم چقدر صدا زدم بابا کجایی سخته تو صحرا گم شدن خدایی من که اصلاً شمرُ حلال نکردم زجرُ حلال نکن توام بابایی سیلی زدن به صورت منی که تو شهرمون بهم میگن ملیکه خیلی برا عمه جونم دعا کن تو دردِ تک تک ماها شریکه قصۀ غصه هام نداره آخر حق بده تاره چشم دائماً تر اما بابا سوی چشامو کم کرد ضربۀ بی هوای سیلی بیشتر شاعره: مرضیه نعیم امینی ــــــــــــــــــ .
. ویژۀ ارتحال ملکوتی پیر جماران حضرت امام خمینی رحمه الله علیه _ حاج مهدی رسولی •┈┈••✾•🌿🌿•✾••┈┈• بار دگر این قافله عزم سفر دارد ... لشگر صاحب الزمان شوق خطر دارد مقصد ما کرببلای حضرت مولاست همسفر ما بشود هرکه جگر دارد ... راه ما ، راه خدا ، ( سوی کرببلا ) 2 ... دست حق بر سر ما ، ( در این واهمه ها ) 2 ... کرده کاروان ما عزم شتاب ... بانگ نسل سوم این انقلاب احیاگر شعائر حسینی لبیک یا خمینی ..... از انقلاب تو پر از جرات فریادیم ما به جهان درس شجاعت و شرف دادیم اگرچه رفته ای تو از میان ما اما منتظران فرج از نیمه خردادیم .... خون غیرت به رگ از نفس های شماست ... از منامه تا حلب شکوهت همه جاست ... کرده کاروان ما عزم شتاب بانگ نسل سوم این انقلاب احیاگر شعائر حسینی لبیک یا خمینی ..... •• ما به اذان صبح تو هنوز بیداریم ... مباد از بیعت با تو دست برداریم روح خدا ذکر لبت انا فتحنا بود شکرخدا از نفست چه رهبری داریم ... ای علمدار مسیر ، ( امام بی نظیر ) 2 ... دشمنت سست و حقیر ( خمینی کبیر ) 2 ... کرده کاروان ما عزم شتاب بانگ نسل سوم این انقلاب احیاگر شعائر حسینی لبیک یا خمینی••• پیر مراد ما که از سلاله ی زهراست نهضت خونینش امتداد عاشوراست بت شکنی که قدمش مژده ی آزادی است رفته ولی بیرق او هنوز پابرجاست آه نمانده است قرار ، ( ببار ابر بهار ) 2... منتظر رویت یار ( همه لحظه شمار ) 2... کرده کاروان ما عزم شتاب بانگ نسل سوم این انقلاب احیاگر شعائر حسینی لبیک یا خمینی ..... •• ••• 👇
. |⇦•کریمۀ آلِ عبایی.. ویژۀ ایام ولادت حضرت معصومه (س) و به نفسِ حاج مهدی رسولی ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ شبیه یک رویا، یِه رویای زیبا نشسته یه مهتاب، رو دستایِ حورا ملیکۀ دنیایِ بالا دیگه می شینه جایِ زهرا داره نماز شکر می خونه فاطمه میونِ عرشِ اعلاء فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمۀ معصومه .. خدا داده کوثر، به موسی بن جعفر گُل باغ حیدر، شفیعِ به محشر زِ تبار آلِ محمد یِه خواهر آزاده اومد تو خونۀ بابَ الحوائج ملائکه در رفتُ و آمد فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمۀ معصومه .. زدم دل به دریا ، حبیبی به دلها بگفته امامت فَداها ابوها کریمۀ آلِ عبایی اسوۀ حجب و حیایی به خدا میونِ قلبِ ایران تویی که سفیرِ رضایی فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمۀ معصومه .. ــــــــــــــــــ 👇
🌸 |⇦•سلام امام مهربون .. ویژۀ ایام ولادت علی ابن موسی الرضا علیه السلام و دهۀ کرامت به نفسِ حاج مهدی رسولی ┅═┄⊰༻༺⊱┄═┅ سلام امام مهربون سلام پناهِ بی کسون از این شکسته بال و پر سلام به رویِ ماهتون بازم از کنج‌ِ خونمون امشب عاشقُ زارُ مبتلا میشم یه سلام‌ میدمُ مثل هرشب زائرِ مشهدالرضا میشم السلام علیک یا سلطان تشنۀ یک سلامتم آقا خیلی ساده بزار بگم این بار خونه زادم ، غلامتم آقا خونواده م رو که میشناسی پدرم ازقدیم نوکرته من غلام‌جوادتم آقا مادرم هم کنیزِ مادرته دستمو همیشه میگیری سایۀ تو‌ همیشه روسرمه آقاجون از شما چه پنهون‌ که دلِ من تنگ دیدن حرمه همۀ حاجتامو‌ میگیرم آقاجون از پنجرۀ فولاد اما من‌ کربلامو بعد از این میگیرم از تو‌ صحن‌ گوهرشاد سلام امام مهربون سلام پناهِ بی کسون از این شکسته بال و پر سلام به رویِ ماهتون 👇
. و جانسوز _ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها_کربلایی مهدی رسولی ═══✼✼═══ (میخوام بگم یه روضه از قصه ی تلخ روزگار یه چادرم شکسته دل ساده و خاکی ، وصله دار) ۲ امشب بذار چادر بی بی روضه خون باشه ... شب عروسی علی آروم آروم ، قدم قدم رو سر ماه مدینه به خونه ی بخت اومدم روی سرم تو کوچه ها گل میزدن همسایه ها وارد خونه میشدم میون دست مرتضی یادم نمیره ... اون روزا که بین همه ... برو بیایی داشتیم شبا تو خونه ی علی ... چه قصه هایی داشتیم ... عجب روزایی داشتیم ۲ (دم غروبه ... بارون بارون روی پرم ... داره بارون میباره تنگه دل همسفرم ... داره بارون میباره) ۲ ✫┄┅═══════════┅┄✫ نه سال عاشقی گذشت تو خونه ای پر از وفا زیر پرم بزرگ شدند حسین و زینب باصفا خانوم عزیز همه بود تا که باباش گذاشت و رفت بعد بابا ، عَدو رو دل زخمی رو جا گذاشت و رفت برا تسلّای دلش هیزم آوردن پشت در خانوم منو رو سر گرفت بلند شد ایستاد پشت در ... (چی شد؟) یادم نمیره ... تا که آتیش زدن درو ... آتیش نشست رو دامنم تا در وا شد دیدم خانوم ... صدا میزد وای محسنم ... (دم غروبه بارون بارون روی پرم ... داره بارون میباره تنگه دل همسفرم ... داره بارون میباره) ۲ ✫┄┅═══════════┅┄✫ «««ببین چادرش چی جور داره خاطره میگه براتون !؟ حرف همین ایام و همین روزاست ...»»» نفس نفس میزد گلم سر میومد تحملم کارای خونه رو میکرد خانوم بی تعادلم «««چادر داره سوال میکنه ...»»» کشیده میشم رو زمین شِکوه ز تقدیر میکنم نمیدونم چند روزه که زیر پاهاش گیر میکنم خدایا من قد کشیدم یا قد زهرا خمیده !؟ یادم نمیره ... منو رو صورت میگرفت ... از مرتضی رو میگرفت ... دستشو از زیر پرم ... بی بی به پهلو میگرفت ... شدم ز بعد مادر ... ارثیّه یه دختر ... ✫┄┅═══════════┅┄✫ دم غروبه... ( کدوم غروب ؟!؟ ‌عجب غروبائی داشته این چادر ...) من رو سره یه خواهری ... داره بارون میباره تو قتلگاه برادری ... داره بارون میباره ... بو گیرو دارید گلدیم گورم حالین نجدی/بویور گوروم باجن اولسون یارالارین نجدی حسین ....... (تو این گیرو دار اومدم ببینم حالت چطوره/بگو ببینم خواهرت بمیره،زخمات چطوره) حسین ....... 👇
. |⇦•چشم وا کرده شدم ... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج مهدی رسولی ❁•༻↷◈↶༺❁ چشم وا کرده شدم دست به دامانِ حسن مادر افکند مرا در یَمِ احسانِ حسن از همان روز شدم بی سر و سامانِ حسن روزی از دست علی خوردم و از خانِ حسن بر جبینم بنویسید مسلمانِ حسن حسن جانم حسن جانم... دل خود را سر هر بام هوایی نکنم طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنم رو به هر قبله و هر قبله نمایی نکنم پیش هر سفره که پهن است گدایی نکنم نان هر سفره حرام است به جز نانِ حسن حسن جانم حسن جانم... آن که نامش شده اَحلی مِن عَسَل کیست حسن آنکه بخشندگی اش گشته مثل کیست حسن معنی حَیِّ عَلَی خَیرِالعَمَل کیست حسن مرد نام آورِ پیکار جمل کیست حسن شتر سرخ زمین خورد ز طوفان ِحسن حسن جانم حسن جانم... چه مقامی و چه نامی چه مرامی دارد چقدر لطف به بیمارِ جزامی دارد خنده در پاسخ آن سائل شامی دارد به که اربابِ دو عالم چه امامی دارد همه این ها غزلی هست به دیوانِ حسن حسن جانم حسن جانم... ــــــــــــــــــ .👇