eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
435 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦• و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ خدا لعنتش کنه گفت صبر کنید الان درستش میکنم .. حرمله ! چیه امیر؟ گفت چشماشو بزن ..‌ نامرد نشست تیرُ تو کمانش گذاشت یه تیر زد تو چشم آقا .. گفت سید ابراهیم هر چی سرمو تکون دادم تیر بیرون نیومد خم شدم تیرُ بین دو تا زانوهام گذاشتم کلاه خود از سرم افتاد یه نامردی چنان با عمود زد ... خورد با صورت زمین .. تا خورد زمین همۀ جوهرۀ صداشو جمع کرد فرمود یا اخی .. یه وقت بندِ دل حسین پاره شد .. چرا؟ تا حالا منو اینطوری صدا نزده بود ... ابی عبداله اومد دورشُ گرفته بودن یه وقت یه نامرد داد زد گفت حسین داره میاد همه فرار کردن .. ابی عبدالله صدا زد کجا فرار میکنید؟ پاشو علمدار حرم ... دید انقدر تیر به این بدن زدن زخم هایی که بر بدن ابی عبدالله هست همه جای تیر و مخصوصا شمشیر و بعدم نیزه ست اما بر بدن حضرت عباس هرچی زخم بود فقط جای تیر بود.. (میدونی یعنی چی؟ یعنی جرات نمیکردن به عباس نزدیک بشن..) لذا تا افتاد بعضیا شیر شدن اومد بالاسرش گفت ها .. چیه .. پاشو آب که نتونستی ببری لاقل پاشو بجنگ .. ابی عبدالله نشست کنارش اول از همه سرشُ برداشت گذاشت رو زانوش گفت داداش اومدی ؟..بگم یاد کجا افتادم؟ بگم حسین یاد کجا افتاد؟ یاد اون لحظه ای که باباش سر مادرُ از رو زمین برداشت ... گفت علی جان اومدی منتظرت بودم.. حضرت سه تا خواسته داشت .. گفت داداش میتونم یه خواهش کنم؟گفت اگه میشه منو بر نگردون گفت چرا؟ گفت آخه خجالت میکشم از رباب .. یه خواستۀ دیگه شم این بود گفت تیرو از چشمم در بیار خون هارو از چشمم پاک کن بزار یه بار دیگه ببینمت .. بعد یهو میدونید حضرت چی گفت؟ گفت داداش پاشو برو .. اینا فهمیدن من افتادم الان به خیمه هات حمله میکنن ... ابی عبدالله بلند شد (این روضه م به قصد فرج باشه..) دیگه وقتی بابا از خیمه اومد همه زن و بچه منتظر بودن یه وقت یکی گفت بابا داره میاد .. نزدیک که شد دیدن ای وای .. یه دست به کمر گرفته با یه دست داره اسبُ میاره .. دیگه کسی جرات نکرد بره جلو .. دیدن رقیه رو صدا کردن یا خانوم سکینه ... نمیدونم خانوم زینب گفت برو از بابا سوال کن .. (اول از همه اونایی که دختر دارن میفهمن .. دختر خیلی عاطفیِ اومد جلو بابا .. آروم صدا زد عموم کجاست .. یه وقت دیدن رفت سمتِ خیمه عباس عمود خیمه رو خوابوند .. یعنی برید آماده اسارت بشید .. از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب دستایِ نامحرم هابلند میشه به رویِ زینب یه بغضی تو گلوی زینب آتیش میگره موی زینب .. ــــــــــــــــــ ۳👇
. به ساحت مقدس حضرت سقا اباالفضل العباس علیه السلام، تقدیم به ارواح طیبۀ شهدا ، علما ، پدران و مادران و همه اسیران خاک با نوایِ حاج محمود کریمی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ صدا زد علی که بیرون برن بمونن کنارم بَنی فاطمه فقط این میون کسی که باید با این ها بمونه علمدارمه .. اباالفضلِ من ، علمدارِ من توانِ سپاهِ حسین و حسن بیا مه جبین ، کنارم بشین بده جانِ بابا یه قولی به من : بذار دستاتُ تو دستِ حسین همه هستیِ توست هست حسین تو تنهاییاش تو اون تشنگیش امیدش به دستِ تو بسته حسین اباالفضلِ من ، علمدارِ من امیدم به دستِ تو پهلوون یادت باشه کار به هر جا رسید تا آخر کنارِ حسینم بمون اباالفضلِ من ، علمدارِ من نذاری به عشقت جسارت کنند نذاری یه وقت تا تو زنده ای همین کوفیا خیمه غارت کنند اباالفضلِ من ، علمدارِ من یادت باشه آب آبرویِ تو یادت باشه که خودِ فاطمه تو اون لحظه ها روبرویِ تو حسینم بدون ، تو اون خاک و خون تو آتیش به قلب خدا میزنی یه روزی میاد غریبِ غریب توی خاک و خون دست و پا میزنی بگو دخترات ‌ مهیا بشن که کعب نی از دشمنا میخورن تو اون ازدحام میاد خواهرت سرت رو جلوش از قفا میبرن حسین ... ــــــــــــــــــ .👇
. |⇦•اگر خیلِ مژگانِ گیرا نبود.. (تک) تقدیم به ساحت مقدس قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام به نفس آقا سید مهدی حسینی •✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اگر خیلِ مژگانِ گیرا نبود «ابالفضل» اگر برقِ چشمانِ آقا نبود «ابالفضل» و اینقدر خوش قدّ و بالا نبود «ابالفضل» چه میشُد که اینقدر زیبا نبود «ابالفضل» ببین آخر از دور ، چشمش زدند خدایا چه بدجور ، چشمش زدند به سویِ حرم راه طفلان گرفت «ابالفضل» که از بارشِ تیر باران گرفت «ابالفضل» دو بازویِ او تیغِ بُران گرفت «ابالفضل» ولی مَشک را او به دندان گرفت «ابالفضل» نَفَس زد به تاب آمدم صبر کن که خانم رُباب آمدم صبر کن «یا عباس جیب الماء لسکینه ..» چه شد حرمله روی زانو نشست «ابالفضل» که تیرش میانِ دو اَبرو نشست «ابالفضل» نوکِ نیزه‌ای سمتِ پهلو نشست «ابالفضل» عمودی به سر خورد و بر او نشست «ابالفضل» عمو از سرِ زین زمین ریخت ریخت سپاهی سرش از کمین ریخت ریخت سر و وضعِ او را بِهَم ریختند ، اباالفضل به نیزه عمو را بِهَم ریختند ، اباالفضل به تیغی گلو را بِهَم ریختند ، اباالفضل کشیدند و مو را بِهَم ریختند ، اباالفضل حرامی همه پشتِ هم آمدند پس از او ارازل حرم آمدند پس از او دلِ زارِ خواهر شکست «ابالفضل» یتیمی زمین خورد و از پَر شکست «ابالفضل» و سیلی چنان خورد که سر شکست «ابالفضل» که دندان شیریِ دختر شکست «ابالفضل» یتیمی عمو گفت او را زدند چه کج رویِ نیزه عمو را زدند «یا عباس جیب الماء لسکینه ..» شاعر : حسن لطفی ــــــــــــــــــ 👇
1. دشتی 1387.mp3
زمان: حجم: 3.55M
با دشتی شروع میکنند اما در ادامه وارد دستگاه شور میشوند ، خصوصا اون شعر : بعد از تو ای ماه مدینه ... که سبک گل پونه هاست ... جانسوز_حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و سلام الله علیها _ ویژه شب جمعه _سید مهدی میرداماد 🍂 اخی .... الا مادر به قربون جمالت اخ رخ چون بدر و ابروی هلالت آخ ... آخ ... شنیدم کام عطشان جان سپردی گل ام البنین شیرم حلالت .... ای حسین ..... گل ام البنین شیرم حلالت .... 2 🍂 شد آسمانم بی ستاره سوغاتی زینب شده یک مشک پاره .... *زینب برا ام البنین سوغاتی آورده ... سوغاتی زینب شده یک مشک پاره .... آمد شب دلگیری من ... ( ای دریغا )2 رفته عصای پیری من ... ( ای دریغا ) 2 بعد از تو ای ماه مدینه من ماندم و شرم از سکینه ..... 2 در خواب دیدم (عباسم خواب دیدم،ان شاالله درست نباشه) در خواب دیدم در منایی ...(پیش زهرا)2 دیدم سوار نیزه هایی ... ( پیش زهرا ) 2 حسین ..... 🍂 کربلا بگو حسین ..... مدینه بگو حسین ..... شفای مریض ها بگو حسین ..... فرج امام زمان(عج) بگو حسین ..... به ابوالفضل (ع) یا الله .... .
‍ . |⇦•زود از داغ پسرهای رشیدت .. / و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● آسمان بودی و در دامان مهرت ماه بود قله ایثار هر کوهی کنارت کاه بود همسر مولا شدی اما درون خانه اش زادۀ زهرا به چشم تو ولی الله بود نیستی زهرا ولی آن قدر می دانیم که مثل او تنها علی از رتبه ات آگاه بود زود از داغ پسرهای رشیدت سوختی آه عمر نامت ای اُم البَنین کوتاه بود در کنار چار نقش قبر کارَت روز و شب نوحه بود و ناله بود و اشک بود و آه بود با خجالت از رباب آخر وجودت آب شد تا که حرف مشک میشد اشک تو در راه بود خواستم وصفی کنم از عشقِ عباس و حسین مصرعی کوتاه شد خورشید محو ماه بود ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
‍ . |⇦•نشد از چهره‌ام غم را بگیری .. / و توسل جانسوز ویژۀ وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه ●•┄༻↷◈↶༺┄•● نشد از چهره‌ام غم را بگیری زِ من اندوهِ عالم را بگیری برای رفتنم اینسو و آنسو نشد مادر که دستم را بگیری تو خوردی تیغ پژمردم من اینجا دو دستت را که زد مُردم من اینجا همینکه از رویِ مَرکب عزیزم زمین خوردی زمین خوردم من اینجا *خدا رحمت کنه اون کسی رو کعگه برا ام البنین بلند بلند گریه میکنه و زمزمه داره .. همه مادرا دوست دارن روزای آخرِ عمرشون پسرها و بچه هاشون دورش باشن .. آخ بمیرم برات بی بی جان ..* نه که امروز مادر درد دارم که روز و شب سراسر درد دارم از آن ساعت که با ضربه شکستند سرت را بی هوا سردرد دارم اگر بشکسته‌ام مانندِ زهرا ببین دلخسته‌ام مانندِ زهرا سرت را تا که رویِ نیزه بستند سرم را بسته‌ام مانند زهرا به یادت آه ، یکسر می‌کشیدم که گویی از تنت پَر می‌کشیدم به هر تیری که بر جسمِ تو می‌رفت من اینجا آی مادر می‌کشیدم مرا گفتند که بازو ندارد دگر عباسِ تو اَبرو ندارد بمیرد حرمله بد زد به چشمت از آن لحظه دو چشمم سو ندارد نشد بال و پَرِ خود را بگیرم به دامن اصغرِ خود را بگیرم من از شرمندگی پیشِ رُبابم نشد بالا سرِ خود را بگیرم *آخ رباب .. عباسمُ حلال کن .. نتونست برا علی اصغرت آب بیاره رباب .. کاری کردن عباس از خجالت آب شد ..* پس از تو کاش زنجیری نمی‌ماند تو می‌خوردی و شمشیری نمی‌ماند تمامش کاشکی خرجِ تو میشُد برایِ حرمله تیری نمی‌ماند "ببین مادر زِ گریه آب رفته و از سردردها از تاب رفته به نیزه دار گفتم بچه داری؟ کمی آرام تازه خواب رفته" عزیزم جان جانا نور عینا به فرقم باد خاک عالمینا نگاهم مانده بر در تا بیایید حسینم وا حسینم وا حسینا شاعر : حسن لطفی ــــــــــــــــــ 👇
‍ . |⇦•سقایِ تشنه لبم.. و توسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام _کربلایی نریمان پناهی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● سقایِ تشنه لبم، تکیه گاه زینبم بعد از تو جون به لبم، پشت و پناه من پاشو از جا قمرم، ای تنها برادرم تا شد از غم کمرم، پشت و پناه من لبریز زخمه روی تن تو ای علمدارم شد خواهر تو سینه زنِ تو ای علمدارم از بس که تیر به پیکر پاکت زدن این لشکر چیزی نمونده از بدن تو ای علمدارم یاور و یارم، علمدارم .. بمون کنارم، علمدارم .. ــــــــــــــ وای من پرت شکست، قلب خواهرت شکست تا ابرو سرت شکست، پشت و پناه من خیلی کوچیکه تنت، غارت رفته بدنت دیدم بدجور زدنت، پشت و پناه من ای وای که رو تنت پُره تنت ای علمدارم داداش حسین برا تو بمیره ای علمدارم بازو نزن رو خاک زمین ای هستی زینب قلبم به دام غصه اسیره ای علمدارم یاور و یارم، علمدارم .. بمون کنارم، علمدارم .. ــــــــــــــ وای از خیمه های من میلرزه صدای من کاری کن برای من، پشت و پناه من کاری کن برادرم، کاری کن که مضطرم کاری کن برا حرم، پشت و پناه من کاش فرق من به جای تو میشکست، ای علمدارم پیش چشای من میری از دست ای علمدارم خوشحالن این اراذل و اوباش از نبود تو دشمن به فکر غارتِ خیمه است ای علمدارم یاور و یارم، علمدارم .. بمون کنارم، علمدارم .. ــــــــــــــــــ .👇
. |⇦•گریه کن .. و توسل ویژۀ وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها _سید مهدی حسینی ●•┄༻↷◈↶༺┄•● گریه کن، منم تا صبح برات گریه میکنم گریه کن، تا زنده ام پا به پات گریه میکنم گریه کن زینب، گریه کن زینب .. برام تعریف کن چی شد! با این غصه چیکار کردی؟! آخه کی باورش میشد بری تنهایی برگردی؟! .. از عباسم بعید بود خواهرش آوارشه از عباسم بعید بود مشکِ آبش پاره شه حلالش کن نتونسته برات کاری کنه حلالش کن نذاشتن خیمه رو یاری کنه علمداری کنه .. گریه کن، منم تا آخرش گریه میکنم گریه کن، براش با خواهرش گریه میکنم گریه کن زینب ، گریه کن زینب .. چقدر درد آورِ وقتی با ناله روضه میخونی از آتیشِ همین روضه ت یه دنیا رو می سوزونی از اون بارونِ تیر و نیزه ها شرمندتم از این که من نبودم کربلا شرمندتم شنیدم که حسینُ سر بریدن وایِ من شنیدن کی بود مانند دیدن وای من می سوزی جای من .. گریه هام، از این دردم خلاصم نمیکنه گریه هام، چیزی از غصه هام کم نمی کنه آه و واویلا .. رویِ پلکم پُر از زخمه علاجم گریه کردن نیست با این حالی که من دارم علاجم غیرِ رفتن نیست سکوتِ من برا حفظِ غرورم نیست رباب نگی اُم البنین سنگِ صبورم نیست رباب خجالت میکشم وقتی نگاهم میکنی میبینم داری به سختی نگاهم میکنی ـــــــــــــــــ خبر داری از چشمِ زمزم شده؟! یه شب دختری گم شد از قافله خبر داری از گیسویِ کم شده خبر داری از سنگ و دشنام و شام خبر داری از سنگ و خاشاک و بام من و گردشِ تویِ بازارِ شام خبر داری از تهمت و ناسزا تماشایِ زینب تو اون ازدحام به رخسارِ ناموسِ زهرا نزن به پهلویِ ما بی هوا پا نزن ببین از رو نیزه نگات میکنه اقلاً جلو چشم سقا نزن .. خبر داری از قامتِ خم شده خبر داری از چشم زمزم شده یه شب دختری گم شد از قافله خبر داری از گیسوی کم شده یا اُم البنین .. یا اُم البنین .. ــــــــــــــــــ 👇
حاج محمود کریمیدیوونه حرمتم ابلفضل_۲۰۲۲_۰۲_۰۷_۱۸_۰۰_۰۸_۶۵۸.mp3
زمان: حجم: 9.88M
. و توسل بسیار زیبا به حضرت اباالفضل العباس ویژه شبِ جمعه به نَفسِ حاج محمود کریمی ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ شبایِ پریشونی، با چشمایِ بارونی مثه چشمه ای اما، بازم تشنه می مونی برا او که مرد مرداس حرمش شبیهه دریاس علمش همیشه بالاس یا مولا یامولا یاعباس .. تو خونه ی کرمتم ابالفضل، اباالفضل، اباالفضل دیوونه ی حرمتم اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل بهونه ی کرم تو حسینِ، حسینِ،‌ حسینِ نشونی حرم تو حسینِ، حسینِ،‌ حسینِ همه کس و کار منی علمدار، علمدار، علمدار ماه شب تار منی علمدار، علمدار، علمدار وفامون اباالفضلِ، صفامون اباالفضلِ به اذن خود ارباب، آقامون اباالفضلِ پسر رشیدِ مولاس پسر عزیزِ زهراس قمر تموم دنیاس یامولا، یامولا، یاعباس ستاره‌ی شبایِ من اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل همه‌ی نفسای من اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل تویی که حال دلمُ میدونی، میدونی، میدونی تویی که پایِ عاشقا میمونی، میمونی، میمونی می دونی که جای دیگه نمیرم، نمیرم، نمیرم آرزومه برای تو بمیرم، بمیرم، بمیرم دلی که گرفتاره، نداره دیگه چاره کلید دل ارباب، تو دست علمداره لقبش امیر و سقاس آقای دلای شیداس یه نگاش دوای درداس یامولا یامولا یاعباس سینه زن خواهرتم اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل گدای برادرتم اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل همه آب و گل منی علمدار، علمدار، علمدار همه چیه دل منی علمدار، علمدار، علمدار دلی که شده دیوونه واویلا، واویلا، واویلا نوحه برا تو می خونه واویلا، واویلا، واویلا ــــــــــــــــــ
. و به قمربنی هاشم حضرت عباس علیه السلام با صدای زنده‌ یاد حاج نادعلی کربلایی ●━━━━━━─────── گفت عباسِ قوی پنجه، علمدار من است مصطفایم من و او حیدر کرار من است هم شجاع استُ دلیر است و مشار است و مشیر هم وزیر من و هم منشی دربار من است من مدارِ حق و در دایرۀ فضل‌ الله او ابوالفضل من و نقطۀ پرگار من است پرتو شمس و قمر ذره‌ای از نورِ دلش نور رویش همه از پرتو انوارِ من است گرد هم اذن جهادش بکُشد خیل خسان لیک در امر قضا محرم اسرار من است راند توسن در شریعه بی درنگ خوف ننمودی زِ شمشیر و خدنگ مشک را پُر کرد از آب روان تا برد در خیمه بهر کودکان کوفیان با نیزه و تیر و خدنگ راه را بستند بر آن شاه تنگ وِلوله افکند اندر کوفیان شور محشر کرد بر او بی عیان شمشیر میزنه .. تکبیر میگه .. الله اکبر ..أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى .. صدای تکبیر رو ابی عبدالله شنید حالا باید برادر رو کمک کنه .. دو برادر از دو طرف لشکر شمشیر میزنن (1) یکی صدا میزنه أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى.. یکی میگه أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا .. یکی میگه أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى .. همینجور که ابی عبدالله داره تکبیر میگه خودش رو به عباس برسانه .. آخ دید دیگه صدای اباالفضل به گوشش نمیرسه .. هرچه صدا زد عباسم .. دید صدای عباس رو نمیشنوه ... آخ یه مرتبه دید یه طرف لشکر دشمنان هجوم آوردن .. یه نامرد صدا زد اگر میخواید حسین شمشیرش رو غلاف کنه سر عباس رو به نیزه بزنید .. لشکر عقب نشینی کرد .. چشم آقا به بدن بی دست برادر شروع کرد به گریه کردن ..(2) منابع: ۱)شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰ طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۳۴۱ دینوری، ابوحنیفه، الاخبارالطوال، ص۲۵۷ ۲)مظفر، موسوعة بطل العلقمی، ج۳، ص۱۷۸ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۹۸ خوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۲، ص۳۴ ــــــــــــــــــ .👇
و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس اجرا شده در سردابِ مقدس حضرتِ اباعبدالله کربلایِ معلی به نفسِ حاج محمد رضا •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• اجازه بگیرم از محضرِ ابی عبدالله ، روضۀ قمر بنی هاشم بخوانم .. آخه فرمودن هرجا روضۀ عمو جانم خوانده بشه منم میام .. علمدارِ وفادارم اباالفضل پس از تو بی کس و کارم اباالفضل قسم بر تشنگیِ بر شیرخواره گره افتاده در کارم اباالفضل .. میبینم گوشه کنار همه دارن گریه میکنن .. ان شالله آقاجانمون ببخشن ، می خوام روضۀ برادرشونُ بخوانم .. پس از تو خیمه غارت میشه عباس به طفلانم جسارت میشه عباس *سادات من معذرت می خوام* پس از تو سهم زینب بی محارم غریبی و اسارت میشه عباس دیدن حسین یه دست به عنانِ اسب گرفته ، یه دست به کمر گرفته .. هیچ جا حسین نگفت انکسر زهری .. اما تا اومد عباسشُ دید .. چه بدنی ؟.. الله اکبر .. قدِ رشیدش .... ای حسین .... تا اومد دم خیمه ، اولین کسی که از خیمه اومد بیرون ، خواهرش زینبِ .. این خواهر و برادر ، چشم تو چشمِ همدیگه شدن .. تا زینب دید حسین دستِ خالی برگسته ، هی میزد رو دستاش .. هی میزد تو صورتش .. جوابِ زینبشُ نداد ، یه مرتبه سکینه دوید .. صدا زد یا ابتا این عمی العباس ؟ .. بمیرم برات آقاجان .. هیچ جا ندیدم نوشته باشه اکبر رفته میدان بیاد ستونِ خیمه رو کشیده باشه .. قاسم رفت ، ستونِ خیمه رو نکشید .. اما وقتی جوابِ سکینه رو می خواست بده رفت ستونِ خیمۀ عباسُ کشید .. خیمه رو زمین اومد .. یعنی برید بچه ها معجرهاتونُ محکم ببندید .. بچه گوشواره هاتونُ برید در بیارید ... دستاتونُ بالا بیارید ، روزِ عرفه ست ... به اون ساعتی که صورت به زمین گذاشت ..به اون ساعتی که از رویِ اسب زمین افتاد .. به اون ساعتی که خیمه هاشُ آتش زدن .. الهی العفو .... ________ ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄ .👇