.
🍁#دعای_فرج
#وعده_شبانه
🍂بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🍂
❀اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ
❀وَ بَرِحَ الْخَفآءُ
❀وَ انْکَشَفَ الْغِطآء
❀وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ
❀وَ ضاقَتِ الاَْرْض
❀وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
❀وَ اَنْتَ الْمُسْتَعان
❀وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی
❀وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّ وَ الرَّخآءِ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِران یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ
✿ฺالْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
✿ฺاَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
✿ฺالسّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
✿ฺالْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
✿یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
✿ฺبِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین
◎#دعای_غریق◎
یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّت قَلْبِی عَلَى دِینِک
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
🌷از امام صادق (ع) روايت شده :
هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،
از #ياوران قائم ما باشد،
و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨
✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨
✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨
✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨
سه مرتبه بر ران راست خود زده و هر بار میگوییم:
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
#دعای_عهد 📿
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#سلام_آقای_مهربانم🌱🌺
#سلام_مولای_غریبم🌺🌱
#یاایهالعزیز 🌹.
ڪار فرجت روی زمین مانده عزیـزم
چیزی ڪه عیان است چه حاجت به بیان است
#صبحتون_مهدوے🌼💛
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
❀
#تشرفات
#دیدار_آیت_الله_محمدتقی_بافقی_با_امام_زمان(عج)
(قسمت اول)
مرحوم حجه الاسلام ملا اسدالله بافقی به نقل از برادرش آیت الله محمد تقی بافقی میگوید:
《قصد داشتم از نجف اشرف پیاده، به مشهد مقدس برای زیارت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بروم. فصل زمستانی بود که حرکت کردم و وارد ایران شدم. کوه ها و دره های عظیمی سر راهم بود و برف هم بسیار باریده بود. یکروز نزدیک غروب آفتاب که هوا هم سرد بود و سراسر دشت را برف پوشانده بود، به قهوه خانه ای رسیدم که نزدیک گردنه ای بود، با خود گفتم:
«امشب در میان این قهوه خانه میمانم و صبح به راه ادامه میدهم».
پس وارد قهوه خانه شدم دیدم جمعی از کردهای ایزدی در میان قهوه خانه نشسته و مشغول لهو و لعب و قمار هستند، با خود گفتم:
« خدایا چه کنم؟ اینها را که نمیشود نهی از منکر کرد،من هم که نمیتوانم با آنها مجالست نمایم، هوای بیرون هم فوق العاده سرد است.»
همینطور که بیرون قهوه خانه ایستاده بودم و فکر میکردم ،و هوا کم کم تاریک میشد، صدایی شنیدم که میگفت:
« محمد تقی! بیا اینجا».
بطرف آن صدا رفتم که باز هم میگفت:
«محمد تقی! بیا اینجا.»
بطرف ان صدا رفتم دیدم شخصی با عظمت زیر درخت سبز وخرمی نشسته و مرا بطرف خود میطلبد..
ادامه دارد...
#برگرفته ازمنبع گنجینه دانشمندان
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#تلنگر
💠اگر آقا اباالفضل العباس{؏} از ما سوال ڪنند:
مــݩ براۍ یارۍ ڪردݩ امامم از آب گذشٺم؛
دسٺـهایم را دادم؛
چشـمم را دادم؛
ٺیـ↯ـر را با چشمم خریدم؛
ٺیرها را با جـ❤️ـان و دل قبول ڪردم؛
ولۍ دسٺ از یــارۍ امام زمانم برنداشتم؛
✅شـما براۍ امام زمانٺان چڪار ڪردید؟
چہ جوابۍ داریم بدهیم؟
💠آیا بخاطر امام زمانمان از یڪ #گناه
گذشتہایم؟
#امام_زمان_مظلوم_است💔
#تعجیل_درفرج_ترک_یک_گناه
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
🌹امیرالمومنین علی (علیه السلام):
راستگو در آستانه نجات و بزرگوارى است، دروغگو در لبه پرتگاه و خوارى.
📗خطبه ۸۶ نهج البلاغه
#حدیث
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
"اوصاف دنیا و روش تعامل با آن"
🌷امام علی(علیه السلام):
دنیا خانه آرزوهایی است که زود نابود میشود، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوشمنظر است که به سرعت به سوی خواهانش میرود و قلب بیننده را میفریبد. سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید، و بیش از کفاف و نیاز خود از آن نخواهید، و بیشتر از آنچه نیاز دارید از آن طلب نکنید».
📗نهجالبلاغه - خطبه ۴۵ /کیهان
#حدیث
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
❀
#شهیدانه🕊
#سردار_شهید_زین_العابدین_جمشیدی
جوانی ریزنقش و لاغر اندام بود گفتم: «وضع فعلی تان بدرد نیروهای اطلاعات عملیات نمیخورد و او تنها تکرار میکرد اجازه دهید بیایم پشیمان نمیشوید.»
روزبه روز درخشش او در کار اطلاعات بیشتر میشد،برای بازدید به دیدگاه امدم و او که یک کارشناس نظامی خبره شده بود یک عینک نمره بالا به چشم زده بود، میدانستم پشت این دوربین ها چشم او سالم نمیماند و حتی ممکن است که چشمش را از دست بدهد. خواستم جابجایش کنم که گفت: «بگذارید اگر بناست کسی چشمش را از دست بدهد من باشم.» و آنقدر در دیده بانی واحد اطلاعات عملیات سماجت کرد که دیگر چشمانش درست نمیدید.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات🌱🌺
#کپی_با_ذکر_صلوات
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدون تعارف با رفیق ۳۵ ساله حاج قاسم #سلیمانی در خانهای که توسط ایشان وقف حضرت زهرا سلام الله علیها شد و بیت الزهرا(س) نام گرفت
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
⚠️ تند و با عجله خواندن نماز
🔸سبک شمردن نماز گناه هست. تند و با عجله خواندن نماز یکی از مصادیق سبک شمردن نماز است.
🔸حتما سعی کنید که تو نمازتون آرامش و طمانینه داشته باشید. یعنی اینکه وقتی رکوع یا سجده میرید، سریع انجام ندید بلکه بذارید مثلا تو رکوع که رفتید کمی بدن آروم و ثابت بشه و بعد ذکر رکوع رو بگید و یا هنوز ذکر رکوع رو تموم نکردید، سر از رکوع برندارید. سجده هم همینطور.
🔸باید آرامش و طمانینه در اون رعایت بشه و بهترین حالت رکوع و سجده موقعی هستش که نماز گزار با آرامش و بدون عجله بجا بیاره و ذکرش رو ناقص ادا نکنه.
🔸 بعضیا تا ذکر رکوع یا ذکر سجده رو تموم نکردن سر از رکوع و سجده برمیدارن مثلا نمازها رو خیلی سریع مثل مرغی که نوک بر زمین میزنه میخونن به گونه ای که بدن تو نماز اون حالت آرامش و طمانینه رو نداره! که این باعث بطلان نماز میشه و واقعا حیفه که شخصی زحمت بکشه و نماز بخونه اما با کامل نگفتن ذکر در حالت سکون و عدم آرامش، بزنه نمازهاش رو باطل کنه.
✅ پس یادتون نره که تو نمازتون حتما آرامش و طمانینه داشته باشید و اذکار را در حالت سکون به جا بیاورید.
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#تلنگر🚨
پیرمردی موبایلشو برد که تعمیر کنه👴🏻
بعد از مدتی آقای تعمیرکار اومد و گفت:
پدر جان موبایلت سالمه
هیچ مشکلی نداره.😳
پیرمرد با صدای غمگینی گفت:
پس چرا بچه هام بهم زنگ نمی زنن...😔
❀
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
• عالممنتظرامامزمانہ،
وامامزمان"عج"
منتظرِ آدمایی کہبلندبشنو
خودشونرابسازن:)💔
#استادپناهیانِعزیــز🌱
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#إښتۇږي
بږإ ڋڵتڹڴإے إڨإ صإحب إڵݫمإڹ ؏꙰ڄ
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#طنز_جبهه
#خنده_حلال😃
صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازهها زیر آتش 🔥 میمانند و یا به نحوی شهید میشوند که قابل شناسایی نیستند. هر کس از خود نشانهای میداد تا شناسایی جنازه ممکن باشد. یکی میگفت: «دست راست من این انگشتری است.» 💍
دیگری میگفت: «من تسبیحم را دور گردنم میاندازم.» 📿
نشانهای که یکی از بچهها داد برای ما بسیار جالب بود. او میگفت: «من در خواب خُر و پُف میکنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خُر و پُف میکند، شک نکنید که خودم هست.»😆🤣🤣
اگه لذتبردیدیهصلوات بفرستید🤲
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ «قیام کننده»
❓ چرا حضرت #مهدی علیهالسلام به نامی که از ماده «قیام» گرفته شده خوانده میشوند؟
➕ویژگی های حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)
👤 شهید #مطهری
#سخن_بزرگان
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
امام حسین علیه السلام:
هر کس کار زشتی را تحسین و تایید کند، در(عِقاب) آن شریک است.
(بحارالانوار ج۷۵ ص۸۲)
#حدیث
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
❗️موانع انسان در حرکت به سوی ارزش ها و کمالات
#سخن_بزرگان
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❀ #رمان #عشق_با_طعم_سادگی #پارت_چهاردهم عطیه ناراحت و پشیمون از حرف و بحث پیش اومده با خودش زیرلب
❀
#رمان
#عشق_با_طعم_سادگی
#پارت_پانزدهم
نگاه امیر علی زیر چشمی و متعجب چرخید روی دستهامون و من چه ذوقی کردم چون نگاه عمواحمد و عمو اکبر روی ماست نمیتونه دستش رو از زیر دستم بکشه بیرون!
بازم قلبم فرمان دادو من فشار آرومی به انگشتهاش دادم،امیر علی سریع سر چرخوند و نگاهش به نگاهم قفل شد و دستش زیر انگشتهام مشت!
لبخند محزونی نشست روی لبم و آروم به امیر علی که منتظر بود دستم رو بردارم گفتم:
_ نامحرم که نیستم. هستم؟؟
بازم اخم کردو با دلخوری گفت:
_محیااا !
حالاحواس هیچ کس به ما نبود و همه گرم صحبت باهمدیگه بودند، نگاهم رو دوختم به دستهامون.
آرزو داشتم این لحظه ها رو!
نوازش گونه، انگشتهام رو کشیدم روی دست مشت شده اش و قلبم رو بی تاب
تر کردم!!
_دستمو برمیدارم، بازکن اون اخم هاتو یادم افتاد ازمن متنفری!!
نمیدونم صدام لرزید یا نه ولی حس کردم دوباره چرخیدن نگاه امیرعلی رو, روی صورتم.
ولی من جرئت نکردم سربلند کنم،قلب بی تاب و فشرده ام هشدار میداد چشمهام آماده باریدنه!
عمو احمد دوباره سوئیچ پرایدی رو که تازه خریده بود به جای اون پیکان قدیمی بامزه اش که من خیلی دوستش داشتم وکلی خاطره, داد به امیر علی و رو به من گفت:
_ محیا جان خونه ما نمیای دخترم؟؟
مثل بچه ها داشتم عقب جلو میشدم و کنار عطیه وایستاده بودم:
_ نه مرسی عمو جون دیگه دیر وقته میرم خونه.
عمه نزدیکم اومد و گفت:
_خب بیا بریم شب خونه ما بمون عمه جون، من خودم به هادی زنگ میزنم!!
نمیدونم چرا خجالت کشیدم و لپهام گل انداخت ،عطیه بلند خندید:
_ اوه چه خجالتی هم میکشه، حالا خوبه یک شب درمیون خونه ما می خوابیدی
ها، حالا که بهتره دیونه دیگه نامحرمم نداری!!
حس کردم همه صورتم داغ شدو همزمان با عمه به عطیه چشم غره رفتم، راست میگفت شبهای زیادی خونه عمه میموندم به خصوص تابستونها، یا عطیه میومد خونمون یا من میرفتم اونجا ولی
حالا حس غریبی داشتم!!
عمه از من طرفداری کرد:
_خب حالا بچه ام با حیاست تو خجالت بکش!!
عطیه بامزه خنده اش رو جمع کردو چشمکی به امیر علی که درست روبه رومون بود زد.
تازه فهمیدم امیرعلی هم حسابی کلافه شده از این حرف نامربوط عطیه و تعارف عمه!
عمه محکم بغلم کرد:
_پس من فردا ظهر نهار منتظرتم!
پوف کشیدن آروم امیر علی رو شنیدم چون همه فکر ذهنم شده بود عکس العملهاش.
انگاردیدن من اونم دو وعده پشت سر هم واقعا دیگه ته ته عذاب بود براش!
اومدم مخالفت کنم که عمه یک بوسه محکم کاشت روی گونه ام:
_نه نیار عمه یک ماه عقد کردین این قدر درگیر مراسم خونه بابا و روضه بودیم که نشده درست عروسم و پا گشا کنم! فردا منتظرتم دخترم.
خنده ام گرفت یک دفعه عمه برام شد مادرشوهر، و انگار عطیه هم همفکر من شده بود که گفت:
_این یکی رو دیگه نمی تونی ناز کنی، این دعوت شخص شخیصه مادرشوهره!
عمو احمد بلند خندید و عمه همدم باز به عطیه چشم غره رفت:
_این قدر اذیت نکن دخترمو، مادرشوهر چیه؟!
من برای محیا همیشه عمه ام!!
عطیه با خنده ابرو بالا مینداخت باز نگاهش به امیر علی بود:
_بیا تحویل بگیر،مامانت طرف
عروسشه، ولی غصه نخور داداش من هستم، یک خواهر شوهر بازی دربیارم براش کیف کنه!
معلوم بود امیر علی خنده اش گرفته از این تخس بازیهای عطیه ولی سعی میکرد نخنده:
_بس کن عطیه نصفه شبه.
اجبارا نگاهش چرخید روی من:
_بریم محیا؟؟
بازهم من خوشحال شدم از این اجبار به خاطره بقیه، لبخندی به صورتش پاشیدم:
_ بریم.
ادامه دارد...
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❀ #رمان #عشق_با_طعم_سادگی #پارت_پانزدهم نگاه امیر علی زیر چشمی و متعجب چرخید روی دستهامون و من چه
❀
#رمان
#عشق_با_طعم_سادگی
#پارت_شانزدهم
امیرعلی آرنجش رو به لبه شیشه تکیه داده بودو سرش رو به دستش، نگاه متفکرش هم به روبه رو بود.
لب چیدم و صدام کمی بچگانه کردم:
_قهری؟؟
جوابم فقط یک نیم نگاه بود،لحنم رو تغییر ندادم:
_الان داری نقشه میکشی چطوری فردا از دستم فرار کنی؟ آررره؟
صاف شدو دستش حلقه شد دور فرمون و فقط یک کلمه:
_نه!!
_اگه خیلی از من متنفری حداقل دوتا داد سرم بزن دلت خنک بشه!!
نگاه جدیش چرخید روی صورتم:
_این جمله چیه تکرار می کنی؟! من کی همچین حرفی زدم؟!
نگاهم رو از چشمهاش که بی تابم میکرد گرفتم و دوختم به انگشتهام که توی هم
میپیچوندمشون:
_لازم نیست بگی، اخم همیشگی پیشونیت وقتی بامنی، خواسته ات برای نه گفتنم، رفتارت همه اینارو نشون میده!
پوزخندی زد:
_وقتی ازت متنفر بودم دلیلی نداشت بیام خواستگاری!
_شاید تو به خاطر حرمت بزرگ ترها اومدی!
دنده رو عوض کرد:
_خب آره به خاطر حرمتها اومدم ولی دلیل نمیشه برای نفرت داشتن ازتو،
اگه اینجوری بود میتونستم یک کلمه بگم تو رو نمی خوام و خلاص!
براق شدم بهش و با حرص گفتم:
_ خب چرا؟ چرا خودت نگفتی و اومدی خواستگاری و از من خواستی بگم نه. وقتی که همه چی جدی شده بود؟!
کلافه و خسته از سوالهای تکراری من پوفی کشید:
_چون اگه می گفتم تو رو نمی خوام مامان یکی دیگه رو کاندید می کردو من
فکر کردم تو رو راحت تر میتونم راضی کنم بگی نه!
_آخه چرا...
پرید وسط حرفم و با عصبانیت گفت:
_گفتم نپرس چرایی رو، که حالا دیگه مفهمومی نداره!
_اونوقت اگه من میگفتم نه، دیگه عمه بیخیال ازدواج کردنت میشد؟؟
_باالخره آره
لحنم رو مظلوم کردم:
_بهم بگو چرا، خواهش میکنم ازت!
سرم رو بالا آوردم و سر امیر علی هم چرخید رو به من.
نگاهش! وای به نگاهش که قلبم رو ازجا کند،بدون اخم بود، جدی نبود، ولی سریع دزدید از من این نگاهو.
ای کاش میدونست چقدر بیتاب نگاه کردنشم، ای کاش میتونستم حرفای دلم رو به زبون بیارم ، ای کاش سهم بیشتری از اون نگاه بی اخمش داشتم که هربار دلمو زیرورو میکرد..
آروم گفت:
_زود پشیمون میشی دختر دایی مطمئنم!
قلبم خیلی بی تابی میکرد با توقف ماشین باصدای نا آروم و لرزونی گفتم:
_ولی من مطمئنم پشیمون نمیشم،مطمئن تر از تو !
بازم نگاه دیوونه کنندش چرخید رو به من، ولی دیگه جرئت نکردم سر بلند کنم و با یک خداحافظی زیر لبی
تقریبا از ماشین فرار کردم و اصلا نفهمیدم که جواب خداحافظیم رو شنیدم یانه؟!
ادامه دارد...
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#اعمال_قبل_از_خواب
⓵قرآنو ختم کنیدباخوندن۳بارسوره توحید
#نبی_اکرم⇪
⓶پیامبرانوشفیعخودتونکنیدباذکریک صلوات⇩
⦅اَللهُمَ صَّلِ عَلےِمُحَمَدوآلِ مُحَمَدوعَجِل فَرَجَهُماَللهُمَ صَلِ عَلےٰجَمیعِ الاَنبیاءوَالمُرسَلین⦆
⓷مومنینروازخودتونراضےنگهداریدباذکر⇩
⦅اَللهُمَ اغْفِرلِلمومنین وَالمومِنات⦆
⓸یهحجوسهعمرهبهجابیاریدباگفتن⇩
⦅سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُالله وَلااِلهَ اِله الله وَاللهُ اَکبر⦆
⓹خوندنهزاررکعتنمازبا³بارگفتنذکر⇩
⦅یَفعَلُ اللهُ مایَشاءُبِقُدرَتِهوَیَحکُمُمایُریدُبِعِزَتِه...⦆
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
❀ #دعا_فـرج
#قرائت_هرشب_دعافرج_به_نیت_ظهور
#آقـــاے مــن❣
در روزگار ما تو بیابان نشین شدی
خاڪم به سر از اینڪه دل ما حیا نڪرد
#شب_بخیر_صاحب_زمانم🌸🍃
#شبتون_مهدوی🌙🌼⭐️
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄