eitaa logo
اشارت
220 دنبال‌کننده
137 عکس
38 ویدیو
102 فایل
گوش بسپار، به ندای بی صدایِ انقلاب اسلامی .... ارتباط با اشارت؛ @alijazini
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر ما در این زمانه را به عنوان تقدیر تاریخی که در جهان مدرن در آن هستیم، نفهمیم و نسبت به آن تأمّل نکنیم و راههای گشوده‌ای که ما را به سویی دعوت می‌کند که در آن سیطره قدرت خود را از دست داده است؛ درک نکنیم، همچنان سرگردانی است و همچنان برای نجات از ، مخالفت با نظام جمهوری اسلامی و کشف حجاب برای نجات از ، و باز فرورفتن بیشتر در و رأی‌ندادن برای فرار از آزاردهنده و باز عمیق‌تر فرورفتن در . این است که بنده ماورای نگاه صرفاً سیاسی به حضور راهپیمایی 22 بهمن و حضور در انتخابات را، راهی می‌دانم برای بیشتر به . و عرایضی تحت عنوان «انتخابات، بودنی در نزد خود به وسعت تاریخ» قبلاً عرض شد. استاد طاهرزاده @esharat
انتخابات ، بودنی در نزد خود به وسعت تاریخ- 2.mp3
17.71M
انتخابات؛ بودنی در نزد خود به وسعت تاریخ جلسه دوم ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ @esharat
📍فکه / مقتل شهید آوینی آن انسان والا، یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه»، آن سالک شجاع، در عمق جان شما و در غار وجودتان آرام و استوار نشسته است. شما با «مَتی نَصْرُالله»تان از او خواستید که نصرت الهی را به میان آورد و حال آن‌که این شمایید که باید با همّت و انجمن ساختن خود، جواب طلبِ خود را با نظر به او ‌که در جان شما نشسته است، بدهید و دل‌های یکدیگر را به آنچه در پی آن هستید آگاه نمایید. هرکس باید از خود شروع کند تا همه شروع کرده باشند. حادثه‌ها مطابق روح و روحیه هرکس به سراغ‌تان می‌آید و شما باید در اکنونِ خود از همان جا شروع کنید. دروغ‌ترین سخن در این زمانه و در این شرایط، نومیدی است. از هیچ‌کس مپرس . در جستجو کن که در این صحنه‌ها چه کسی باید بشوی، وقتی آن شدی که باید می‌شدی، راه‌هایی که باید در آن قدم بگذاری به سویت گشوده می‌شوند. قسمتی از کتاب صد پرسش از حکمت های حضور در جهانی میان دو جهان @esharat
اشارت
📍فکه / مقتل شهید آوینی #او_یکی_است_و_همه_چیز آن انسان والا، یعنی حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علي
فکه _ او یکی است و همه چیز.mp3
15.58M
قسمتی از کتاب صد پرسش از حکمت های حضور در جهانی میان دو جهان راستی وقتی در مورد خداوند می‌شنویم «او یکی است و همه ‌چیز» و با شنیدن آن جمله به خود می‌آییم و آن را تصدیق می‌کنیم؛ آیا از خود پرسیده‌ایم چگونه آن جمله را تصدیق می‌کنیم؟ با عقل؟ یا با دل ؟ یا با خود؟ می‌خواهم بگویم حتی دل هم توانایی چنین تصدیقی را ندارد. مگر راستی و پاکی را با دل تصدیق می‌کنیم و بر آن وفادار می‌مانیم؟ اگر از فرزندان انقلاب اسلامی که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» را تصدیق کردند، بپرسیم شما با عقلِ خود او را تصدیق کردید یا با دل خود؟ فکر می‌کنم خیره‌ خیره به ما نگاه می‌کنند، حاکی از آن‌که گویا ما هیچ خبری از تاریخی که بسیجیان و مردم را فرا گرفته، نداریم. با چنین سؤالاتی احساس می‌کنند سؤال‌کننده می‌خواهد آن‌ها را از خودشان باز ستاند.... 📍 فکه / مقتل شهید آوینی @esharat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دور شدم از این و آن با خودم آشنا شدم آیینه در حجاز بود عاشق مصطفی شدم نبوت جواب به حضور متعالی در نزد است با رو به رو شدند و جواب آن را با نبوت گرفتند شما هم با حضور متعالی در نزد خود می توانید در این مقام حاضر شوید. @esharat
ضرار بن ضمره می گويد: بعد از شهادت اميرالمؤمنین عليه‌السّلام راهى شام شدم و بر معاويه وارد شدم. [او كه مى‌دانست من يكى از دلباختگان آن جناب هستم] گفت: على را برايم توصيف كن. گفتم: مرا معذور دار، چرا كه زبانم ياراى بيان اوصاف او را ندارد. معاویه گفت: عذرت پذيرفته نيست و حتما بايد او را برايم تعريف كنى، گفتم اكنون كه از پذيرش عذر امتناع دارى، بشنو تا براى تو بگويم: «او در راه رضاى حق تيزبين، دورانديش، نيرومند و پر قدرت بود. سخنانش فاصل بين حق و باطل و آن دو را از هم جدا مى‌نمود. داوری‌هايش عادلانه بود و علم از چشمه پرفيض وجودش فوران داشت و از تمام جوانبش مى‌جوشيد و حكمت از هر ناحيۀ شخصيت و ابعاد وجوديش به سخن آمده و سيلاب عرفان از مبدأ فيّاض هستيش جارى و دلهاى حكمت‌پذير را سيراب مى‌نمود. از دنياى پر زرق و برق و فريبنده وحشت داشت، به تاريكى شب و وحشتش در جهت نيايش و تضرّع به خدا الفت گرفته و با دقّت جوانب امور را مى‌نگريست. تفكّر و انديشه‌اش درباره‌ی آيند‌ه‌ی پر آشوب و نامعلوم طولانى، و دانه‌هاى پياپى اشكش از ديده بر محاسن مباركش مى‌ريخت، لباس خشن و زبر برايش اعجاب‌انگيز و خوش آيند بود، و غذاى بى‌خورش را دوست مى‌داشت. او در بين ما ياران به مثابۀ يكى از خود ما بود [يعنى سطوت حاكمان براى خود نمى‌پسنديد و دايره‌وار در كنار او مى‌نشستيم] اگر پرسش داشتيم، بى‌محابا مطرح نموده و به پاسخ نائل مى‌شديم و اگر او را مى‌خوانديم ما را اجابت مى‌نمود. و اگر در كارى از او مدد مى‌خواستيم به يارى ما مى‌شتافت و ما را امداد مى‌نمود، امّا به خدا سوگند با آن همه انس و الفت و زندگى دسته‌جمعى و بى‌آلايش، آن چنان در چشم ما هيبت داشت كه مجالى براى صحبت كردن و سخن گفتن با او نداشتيم و از كثرت وقار و شخصيّتى كه داشت هيچ گاه ديده را به روى او باز نمى‌كرديم. اهل دين را تعظيم و احترام مى‌نمود و بينوايان و مساكين را با نزديك كردن به خودش خرسند مى‌ساخت و نوازش مى‌داد، هيچ گاه صاحب قدرتى در محضر او از قدرتش سوء استفاده نمى‌كرد تا در باطلش مورد تأييد قرار گيرد و نيز فرد فاقد اقتدارى از عدل و داد او مأيوس نمى‌گرديد و تصور نمى‌كرد كه چون فاقد قدرت است از عدالت او بهره‌مند نخواهد شد. سپس گفت: خداى را گواه مى‌گيرم كه در بعضى مواقفش و در دل شبها در حالى كه شب، پردۀ تاريک خود را فرو آويخته و ستارگان به نشيب غروب نزديک مى‌شدند و از پايان شب خبر مى‌دادند، او را مى‌ديدم كه محاسن مبارک را به دست گرفته و مانند مار گزيده به خود مى‌پيچد و مانند محزونى كه از سوز دل بگريد، مى‌گريست و دنيا را مخاطب نموده مى‌فرمود: (ديگرى را به دام فريبت بينداز و او را به خود مغرور كن، چرا كه من خريدار كالاى تو نبوده و نيستم، با اين حال اگر خود را به من عرضه نموده‌اى و يا به من رغبت و اشتياق نشان مى‌دهى، سخت در اشتباهى، هر چه سريعتر سيرت خود را عوض كن، زيرا من تو را از خود دور ساخته و تو را سه طلاقه كرده‌ام كه رجوعى در آن نيست، اى دنيا بدان كه عمرت كوتاه و ارزشت اندک و خوش و لذتت ناچيز است. آن‌گاه آهى از دل بركشيد و فرمود: آه از توشۀ كم، سفر طولانى و راه پروحشت) معاويه با شنيدن سخنان ضرار كه هاله‌اى از اندوه بر دلهاى جمع حاضر كشيده بود، شديدا متأثر گرديد و گريست و حاضران نيز بغض گلويشان را به شدت گرفته و فريادشان بلند شد. معاويه گفت: خدا رحمت كند ابوالحسن على بن ابى طالب را، او همان است كه تو گفتى؛ امّا ضرار، اندوه تو در فقدان على در چه حد است‌؟ گفت: اندوه آن زنى كه فرزندش در دامنش سر بريده شود! نه ديده‌اش از گريه خشک گردد و نه حزنش به پايان خواهد رسيد. . -کشف الیقین/ جلد ۱ / صفحه ۱۱۶- @esharat
اشارت
ضرار بن ضمره می گويد: بعد از شهادت اميرالمؤمنین عليه‌السّلام راهى شام شدم و بر معاويه وارد شدم. [او
با نظر به سیره و سخنان حضرت مولی‌الموحدین «علیه‌السلام» می‌توانیم در قرار گیریم که آن حضرت نمادِ آن حضور در انسانیت انسان‌هایی است که دیر یا زود با خود، خواهند شد. در آن صورت با نظر به سیره و سخنان آن حضرت، خود را که باشد؛ می‌یابند. @esharat
اشارت
با نظر به سیره و سخنان حضرت مولی‌الموحدین «علیه‌السلام» می‌توانیم در #حضوری قرار گیریم که آن حضرت نم
چقدر خوب است در این و با خواندن مناجات جوشن کبیر، همواره شخصیت آن حضرت مدّ نظر باشد و در نسبت با نزدیکی به آن حضرت، فرازهای آن مناجات خوانده شود @esharat
اگر این ، حضرت علی«علیه‌السلام» را بیابد به جهت طلب بزرگی که در جان احساس می‌کند به بحران روحی که در زندگی گرفتار شده؛ فرو نمی‌افتد ، زیرا در آن صورت به نهایت‌ها می‌اندیشد و می‌یابد که زندگی یعنی چه. امری که جناب نیچه سختْ به آن می‌اندیشید و بر سرِ کلیسا فریاد برمی‌آورد که آنان با زندگی دشمنی می‌کنند. @esharat
ما هنوز در آن هستیم که در دوازدهم فروردین سال ۵۸ با جمهوری اسلامی و اگر گاهی اسیر قبض و بسط* روح بودیم بدان معنا نیست که از آن پا پس کشیده‌ایم. به فردایی می‌اندیشیم که انسان‌ها در جمهوریت نظام به عالی ترین انتخاب‌ها نظر دارند تا بیرون از خود را بیابند. * اگر دیر آمدم مجروح بودم / اسیر قبض و بسط روح بودم @esharat
اشارت
اگر این #آخرین_انسان ، حضرت #مولا علی«علیه‌السلام» را بیابد به جهت طلب بزرگی که در جان #خود احساس می
اگر بنا بر آن است تا در سالگرد شهادت مولایمان علی علیه السلام بیندیشیم ، باید برای متوجه ابعادی از شخصیت انسانی باشیم که هلدرلین و نیچه در فرهنگ خود آن را نداشتند و آن، شخصیت مولای‌مان علی«علیه‌السلام» است و زبانی که با آن حضرت در نهج‌البلاغه به ظهور آمد، به وسعت همه هستی و به وسعت جانِ همه انسان‌ها. آری! اگر بنا است زبان، به مرور خود را نشان دهد تا خانه وجود ما گردد؛ این زبانِ علی«علیه‌السلام» است که در صدر تاریخ اسلام گشوده شد و سال‌ها است ما منتظریم تا خود را نشان دهد. @esharat
63.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات‌هایی برای در پیشِ رو در دفاع مقدس مناجات‌ها وسیله‌ای بود برای حاضرشدن در جهانِ پیش رو، جهانی که با انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده شده بود و صدام و صدامیان قصد داشتند مانع به‌ظهورآمدن آن شوند؛ دوباره جهانی برای رجوع به دعا به همان شکل در مقابل‌مان گشوده شده است تا در جهانی حاضر شویم که جهان عبور از استکبار است... +زندگی با دعا(مشاهده کامل) @esharat
اشارت
مناجات‌هایی برای #حاضر_شدن در #جهان پیشِ رو در دفاع مقدس مناجات‌ها وسیله‌ای بود برای حاضرشدن در جها
نيايش شهيد حسن باقري را با شما در ميان مي‌گذارم تا ملاحظه شود ما در اين مسير تا کجاها به خداي واسع رجوع داشته‌ايم. در کتاب «ملاقات در فکّه» آمده است: «قرارگاه کربلا علاوه بر چهار تيپ از ارتش، شش تيپ از سپاه، شامل محمّد رسول الله، ولي عصر، عاشورا، کربلا، فجر و بدر را تحت امر قرارگاه نصر قرار داد. - قرارگاه نصر همان قرارگاهي است که خود شهيد حسن باقري مسئولش است- 25 ارديبهشت 61 علي صياد شيرازي به قرارگاه نصر رفت و از طرف قرارگاه کربلا طرح بستن عقبه دشمن در شلمچه و تکميل محاصره خرمشهر به آن قرارگاه ابلاغ شد. برخي فرماندهان به دليل کمبود نيرو نسبت به طرح اعتراض يا ترديد داشتند. حسن باقري به فرماندهان اميدواري داد و گفت نگران نباشيد خدا کمک مان مي‌کند. راهي پيدا مي‌کنيم. پس از آن چراغ‌ها را خاموش کردند و در تاريکي روضه‌ي امام حسين«علیه السلام» و دعاي توسل خواندند. حسن ايستاد و بلند بلند گفت: خدايا مردم و امام منتظرند. چه‌طور جواب شهدا را بدهيم؟ هر کاري بلد بوديم انجام داديم. هر چه در چنته‌مان بود رو کرديم. هرچه راهکار بود بررسي کرديم. از ما ديگر بر نمي‌آيد. هيچ کدام ادعايي نداريم. پيروزي دست توست. گفت: خدايا به اراده‌ي تو از فردا شناسايي مي‌رويم. تا حالا هم به اراده‌ي تو بوده. شايد در گوشه‌اي از ذهن‌مان بود که پيروزي مال ماست، اين را هم امشب دور مي‌اندازيم. خدايا به آبروي اين‌همه بسيجي که اين جا شهيد شدند خودت کمک‌مان کن. گريه و زاري فضاي قرارگاه را عوض کرد. از آن راز و نيازهايي بود که خدا دوست دارد بنده‌اش به او التماس کند. عجيب‌ترين جلسه‌اي بود که تا آن روز در عمليات خرمشهر داشتيم. حرف‌هاي حسن باقري آن شب روي جمع از جمله فرماندهان ارتش تاثير زيادي گذاشت و همه گريه کردند.» @esharat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهید سید مهدی جلادتی خوب به این زن یعنی به این مادر نگاه کنید! طوفان عواطف چه غوغایی در درون او به پا کرده! چگونه دل از جوانش برکَند؟ به فرزندش چه بگوید که در درون او چه می‌گذرد؟ به وقت رفتنش می دانست عازم به راهی ست که به ظاهر برگشتی ندارد، نه می تواند به فرزندش بگوید که بماند ، و وای که اگر بماند و نرود! مادری با همه عواطف و معاشقه ردایی بر تن کرده از حماسه @esharat
اشارت
#معاشقه_ی_مادرانه مادر شهید سید مهدی جلادتی خوب به این زن یعنی به این مادر نگاه کنید! طوفان عواطف
سخن بنده آن بود که: «وای اگر فرزندش نرود». درعین حال که عاطفه مادری‌اش در صحنه است، هرگز نمی‌خواهد فرزند خود را از آن حضور منصرف کند. این سخن، سخنی نیست که عرف مردم عادی بپذیرند در حالی‌‌که از نظر ما این در آن حال دارد در ، را می‌کند، بدون آن‌که تعلّق خود به فرزندش را نادیده بگیرد. حال در نظر بگیرید زبانی باید در صحنه آید که بتواند جمع این دو باشد و این زبانِ نرم مادرانه خانم‌ها است بحث در است غیر قابل تعریف. +انقلاب اسلامی و حضور نرم زبان مادریِ زنان @esharat
اشارت
#معاشقه_ی_مادرانه مادر شهید سید مهدی جلادتی خوب به این زن یعنی به این مادر نگاه کنید! طوفان عواطف
ای عرش! ای بلندای همه حقیقت! چگونه در این میدان که است که نمی‌دانم چگونه عظمتش را درک کنم و میدان حضور فرزندی که نمی‌دانم تا کجاها قدم‌های خود را بلند کرده و به میان آمده‌؟ تا من در این صحنه در این بلندای بلند تو، تنها بتوانم بریزم ! ای اشک چه اندازه زیبا را در این صحنه درک می‌کنی ! به خوبی می‌دانی چه کار باید کرد و چگونه تنها با اشک می‌توانی آنچه گفتنی است را بگویی... @esharat
عید فطر و حضوری دیگر.pdf
129.5K
شرح غزل 132 حافظ | چه‏ مستى‏ است‏ ندانم‏ كه رو به ما آورد كه بود ساقى و اين باده از كجا آورد؟ حکایتِ حضوری است گشوده و گسترده که به سراغ جناب حافظ آمده، حضوری که تمام وجود او را در بر گرفته، بدون آن‌که معلوم شود ساقی و بنیان آن حضور چه می‌باشد و چرا پیش آمده؟ و این راز همه احوالات است که ناگهان انسان با آن‌ها روبه‌رو می‌شود و جناب حافظ متوجه چنین حضوری می‌شود که مردم را فرا گرفته و می‌گوید: چه مستی است که به ما رو کرده و متوجه ما شده است؟ به طوری که او از شوقی که در خود احساس می‌کند، به‌خصوص که نوعی یگانگی نسبت به این شور ایمانی در خود و در دیگران احساس می‌نماید، آن را گزارش می‌کند. آیا این همان حضور و شوری نیست که در عید فطر سراغ روزه‌داران می‌آید و هرکس آن را تجربه می‌کند؟ @esharat
🔻🔻🔻 انتشار نسخه الکترونیکی کتاب؛ "سنگ‌های قصه موشکی‌ست" (...نوشته‌هایی برای غزّه...) ‌ ...قبل از آغاز... با دوستان در ایام طوفان الاقصى شروع کردیم به نوشتن، کسانی که نه نویسنده بودیم نه شاعر یا بگو نه تکنیک نویسندگی در دست داشتیم و نه تکنیک شعر. و فقط مشتی سنگ و ریگ در دست داشتیم، که به یاری خدا خواستیم آن را با تمام عزم به میدان آوریم و شد نوشته هایی که بیشتر از جان‌ها بلند می‌شد تا از بلد بودن‌ها.... ....سنگ‌های فلسطینی به حکم مارمیت اذ رمیت لشکر کفر را از پا در می‌آورد و آنقدر پای این سنگ زدن قصه‌اش صبر کرد که سنگ‌های قصه طوفانی به پا کرد و موشکی شد برای لشکر دشمن. این نوشته‌ها برای ما نه آن موشک و بمب های پیش رفته، بلکه حکم آن سنگ هایست که به امید خدا پرتاب می‌کنیم. انتشار به مناسبت سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم @soha_bookmag @esharat
اشارت
🔻🔻🔻 انتشار نسخه الکترونیکی کتاب؛ "سنگ‌های قصه موشکی‌ست" (...نوشته‌هایی برای غزّه...) ‌ ...قبل از آ
کتاب سنگ های قصه موشکی ست.pdf
7.57M
‌ نسخه الکترونیکی کتاب؛ 📚 سنگ‌های قصه موشکی‌ست (...نوشته‌هایی برای غزّه...) 🔹 انتشار به مناسبت سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم @soha_bookmag @esharat
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ در طلوع عید فطر، حال این ماییم و بس عظیم از که توان عبور از ظلمات آخرالزمانی‌ را دارا است، ایمانی که در جان تان به ظهور آمده. توجه به نور آن ایمان مبارکتان باد. طاهرزاده فروردین ۱۴۰۳ @esharat
اشارت
#عید_فطر_و_حضوری_دیگر شرح غزل 132 حافظ | #استاد_طاهرزاده چه‏ مستى‏ است‏ ندانم‏ كه رو به ما آورد
عید فطر و حضوری دیگر.mp3
6.32M
شرح غزل 132 حافظ | ▫️همین که ساغرِ زَرّینِ خور، نهان گردید هِلال عید به دورِ قدح کرد همین که خورشید روز آخر ماه رمضان رفت یک خبر دیگری شد؛ اینکه ادامه دینداری به معنای تکلیف دیگر نه! ادامه دینداری به معنای مَستی است. ▫️ایمانی که شما فکر می‌کنید با کارهای شما پیش می آید این ایمان نیست دفع جهنم می کند، و بهشت می آورد، اما ایمان نیست. ایمان از آن طرف می آید. برای همین هم هست که از خدا تقاضا می کنید که ایمانم را زیاد کن؛ ▫️چه مستی است ندانم رو به ما آورد. اگر شما بگویید من نمازخواندم و مومن شدم این اسمش ایمان نیست؛ جناب حافظ می گوید چی پیش آمده؟ چه کسی این را پیش آورد؟ ساقی این حضور که بود؟ از کجا آورد؟ ▫️بنده گاهی گلایه دارم از استادای اخلاق که چرا ما را در نبودن‌هامان تنبیه می کنند ، ما را در بودن‌هامان نشان مان بدهند؛ ▫️دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن خدا می داند ایمان آمده در عالم، این ایمان را بیابیم! خیلی کمک می کند؛ ایمان نه اینکه نمره بیست به ما بدهند ایمان یعنی ما در دل کوتاهی‌هامان هم این همه امیدوار هستیم. ▫️من نظرم هست در اصالت وجود صدرایی ما به ایمان آخرالزمانی می‌رسیم. +متن شرح غزل @esharat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این‌ها یک مشت آهن پاره هست و هیچ ارزشی نداره. ارزشش به این است که بچه‌های با ایمان و مخلصی آمدن و گفتند ما می‌توانیم و امروز این کار رو کردند. قطعا شما می‌توانید و اینگونه باشید. @esharat
اشارت
این‌ها یک مشت آهن پاره هست و هیچ ارزشی نداره. ارزشش به این است که بچه‌های با ایمان و مخلصی آمدن و گف
دلا ز معرکه ی محنت و بلا مگریز چو گردباد به‌هم پیچ و چون صبا مگریز تو را است معجزه در کف، ز ساحران مهراس عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز تو موج غیرت و عزمی، ز بحر بیم مدار حذر ز غرش طوفان مکن ز جا مگریز ز سست عهدی ایام دلشکسته مشو نشانه باش چو پرچم، ز بادها مگریز چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز تو از تبار دلیران خیبر و بدری چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا مگریز به نوشخند منافق ز ره کنار مگیر به زهرخند معاند به انزوا مگریز چو ره به قبله‌ای امن است پایمردی کن خطا مکن، ز توهم به ناکجا مگریز چو تیر را هدف گیر و بر هدف بنشین ز کج‌روی به حذر باش و از خدا مگریز امین خلق و امانت‌گزار یزدان باش به صدق کوش و خطر کن ز مدعا مگریز @esharat