هدایت شده از ریحانه
🛍 روایت رهبر انقلاب از بازدید نمایشگاه کالای ایرانی و مشکلات تولیدکنندگان 👆
رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار کارگران:
دیروز اینجا یک نمایشگاه کوچکی درست کردند از تولیدات داخلی که بنده ببینم. من رفتم چند ساعت مشغول دیدن این نمایشگاه بودم. کارهای شماها را دیدم. واقعاً باید دست هنرمند کارگر ایرانی را بوسید. باید دست شماها را بوسید. کارتان را من دیدم. ۱۳۹۷/۰۲/۱۰
❣ @Khamenei_Reyhaneh
#انتظار
آمادگی قلبی
انتظار، ملکه و حالتی نفسانی و امری کاملاً وجدانی است؛ اگر کسی واقعيت آن را ادراک نکرده باشد، هرگز با توصيف و تعريف ذهنی، حقيقتش را نمیفهمد. اين حالت نفسانی، آمادگی درونی نسبت به چيزی است که فرد، انتظارش را میکشد و نقطۀ مقابل آن نااميدی است.
مانند هر حالت نفسانی ديگر، انتظار هم مراتبی دارد. هر چه منتظَر، محبوبتر، باعظمتتر، پرسودتر و نزديکتر باشد، آمادگی منتظِر، بيشتر و شوق او قویتر و چهرهاش شادابتر است؛ حالت انتظارش، شعاع وسيعتری میگيرد و به ديگران هم منتقل میشود. در حالی كه اگر قدر و منزلت منتظَر برايش پايين باشد، فقط خودش آن حالت درونی را میفهمد.
پس آماده شدن منتظَر حالتی قلبی است، ولی آثار خارجی هم پيدا میکند.
برگرفته از #بیانات_استاد_لطفی_آذر
@Lotfiiazar
#انتظار
با شوق تغییر میدهد!
هر قدر انتظار شديدتر باشد، آمادگی و تلاش برای حركت در مسیر سنخيت با منتظَر و ايجاد شرايطی که او میپسندد، بيشتر خواهد شد.
مثل اينكه در بُعد دنيوی وقتی منتظر آمدن كسی هستيم كه خيلی دوستش داريم، حاضريم طرح فرش و پرده و مبل و حتی رنگ خانهمان را متناسب با سليقهاش تغییر دهيم و البته این کارها را با شوق انجام میدهیم.
بندۀ مؤمنی هم که حقیقتاً منتظِر مولايش است، با شوق و عشق همه چيزش را طبق سليقۀ آن حضرت آماده میکند.
برگرفته از #بیانات_استاد_لطفی_آذر
@Lotfiiazar
دِ😬بخند😂:
رفتم مصاحبه یارو پرسید موضوع آخرین کتابی که خوندی چی بوده ؟
گفتم درباره یه پسری بود که بخاطر کسب علم و دانش حتی روزای تعطیلم میرفت مدرسه
گفت چه جالب اسمش چیه ؟
گفتم حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت
فک کنم چون نخونده بودش زنگ زد حراست بیان بندازنم بیرون😂
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
جلسۀ هشتم، 22 رجب 1439
چرا فراق؟ (قسمت دوم)
آنها باز به راه خود ادامه دادند تا تشنه و گرسنه به روستایی رسیدند و از اهل آن، غذا خواستند. اما آنها خودداری کردند. در عوض، آن بندۀ خدا دیوار خرابی را که داشت فرومیریخت، در آنجا بازسازی کرد. #موسی گفت: «لااقل در ازای این کار، دستمزدی میگرفتی تا بتوانیم غذایی بخوریم!»
اینجا بود که آن بنده گفت: "هذا فِراقُ بَيْني وَ بَيْنِكَ" [2]؛ دیگر راه من از تو جدا شد.
اما واقعاً مشکل موسی چه بود؟ اینکه از داراییها و داناییهایش و از پیشزمینههای نبوت و اعتقاد و عبادتش آزاد نشده بود و با اینکه آمد و اظهار فقر کرد، خود را دارا میدید. برای همین، کارهای ولایی آن ولیّ خدا با افکار توحیدی او نمیخواند! درحالیکه به طبق روایت اگر او #صبر داشت و درست تبعیت میکرد، اسرار هستی برایش باز میشد [3].
البته پس از آن، بندۀ خاص خدا راز کارهای خود را برای موسی گفت و تأکید کرد که هیچ یک از آنها را به خواست خود نکرده، بلکه همه طبق #حکمت و حکم الهی بوده؛ پس در درون آنها خیر نهفته بوده و این خیر ممکن است در #دنیا یا ابدیت آشکار شود.
موسی باید از ابتدا شخص مقابلش را رها میکرد تا بتواند ولایتش را بیابد و بر کارهایش صبر کند. علاوه بر شکستن این قید باید از شخص خودش هم گذر میکرد و میدید آنکه در درون او #طلب رشد و حرکت دارد، او نیست، مطلوبش است یعنی خدا.
اصلاً #ولایت و #توحید یعنی غیر از او را نبینیم. حتی پیامبر و امام و ولی را اگر مستقل ببینیم و بخواهیم با این استقلالبینی، از آنها تبعیت کنیم، اسیر #شرک هستیم و نهایتاً به #کفر دچار میشویم. چون آنها را بشری مثل خود میبینیم و میخواهیم #دین و معنا را با همان نمودهایی که میشناسیم، بگیریم.
مثلاً عادت کردهایم به اسم #فال و باطنبینی و... از غیب و درونمان خبر بگیریم؛ چون خودمان به آن راه نداریم. اما اگر کسی ظاهراً زندگی عادی داشته باشد و به ما معرفتی دهد که تکلیف بر عهدهمان بگذارد، نمیخواهیم و نمیپذیریم.
درست است که این آیات دربارۀ حضرت موسی نازل شده؛ اما برای همۀ ماست. با ولایت رفتن، خیلی سخت است؛ کار هرکس نیست. بلا دیدنها دارد. اما باید بفهمیم اگر ولایت را قبول کردیم، همه کارش زیباست؛ اگرچه به چشم موسوی ما زشت بیاید!
در جریان ولایت، امر و نهی در کار نیست. اگر امر و نهی بود، خیلی امکان داشت #نفس دخالت کند. اما در سیر با ولایت، نفس در هر میدان ضعیف و کشته میشود. به عنوان مثال، خدا به حضرت #یونس نگفت: از دست مردم، عصبانی نشو! حتی اگر میگفت: چرا عصبانی شدی؟ چهبسا او راحت #توبه میکرد و خطایش را کنار میگذاشت. اما در عوض، کار را سخت کرد و یونس را در شکم نهنگ انداخت تا وجودش ساخته شود. چنانکه آدم را از #بهشت در زمین انداخت.
پس یا در وادی ولایت نیاییم، یا اسرارش را بچشیم و بیاییم. اینقدر بازی درنیاوریم و انرژی خود و ولی را هدر ندهیم. وقتی با رسالت حرکت کردیم و ظاهر دین را گرفتیم، ولایت ما را به باطن آن میبرد و در عالمش میاندازد تا خودمان دست و پا بزنیم و اسماء خدا را از درون، بیرون بکشیم و ظهور دهیم. پس نباید از سختیها بترسیم.
..........
[2] سورۀ کهف، آیۀ 78.
[3] بحارالأنوار، ج13، ص301.
ادامه دارد...
#خلاصه
#رجب1439
#جلسه_هشتم
@Lotfiiazar
هدایت شده از دبخند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفهمید از کجا خورد😂
@de_bekhand
عرفان:
🔰ڪلام بیهوده
✨آیٺ اللہ حسن زاده آملے مےفرماید:
یڪ روز بعد از نماز صبح همانگونہ ڪہ در سجاده نشستہ بودم و مشغول مناجاٺ و ذڪر پروردگار متعال بودم،
💥مڪاشفہ اے براے من اتفاق افتاد،
🔴 در مڪاشفہ دیدم لبهاے من را با نخ و سوزن مےدوزند و بسیار هم درد و رنج دارد،
بعد بہ من گفتند این باطن عمل و سزاے ڪسے اسٺ ڪہ زبانش را از حرفهاے بیهوده نگہ نمےدارد.
📔 انسان در عرف عرفان
هدایت شده از دبخند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توی چند ثانیه کلی تخمه پوست میکنه اونم فقط با یه قوطی نوشابه!!😳👏
@de_bekhand
دِ😬بخند😂:
بزرگی میگفت:
یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند، شما اول برای کناریتان بر میدارید، دوباره سیب بعدی را به نفر بعدی میدهید...
دقت کنید، تا زمانی که برای دیگران برمیدارید سبد مقابل شما میماند... ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید، میزبان سبد را به طرف نفر بعد میبرد...
نعمتهای خدا نیز اینطور است،
با بخشش، سبد را مقابل خود نگه دارید.
زندگی کردن با استانداردهای خدا بسیار زیبا خواهد بود🌸
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
✍چقدر نزدیک است!
لرزش عاشقانه دستانی را
که به سمت هم می آیند؛
تا در نقطه ای بنام #تو گره بخورند؛
می بینی؟
زمین،به نهایت خستگی میرسد
و ما به نهایت همدلی!
✨بگمانم تا #تو راهی نمانده!
@ostad_shojae
کانال رسمی استاد محمد شجاعی:
❌دوستان مون در #کاشان و شهرهای اطراف کاشان؛
امشب #استاد_شجاعی مهمون شما هَستنــا...
قرارمون 👈ساعت ده شب، حسینیه ی سید الشهداء
خوشحالیم می ببینیم تون😊.