zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت24
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
دست از ماساژ کشیدم و به سمت ایفون رفتم.
با دیدن قیافه علی خوشحال شدم و سریع باز کردم.
- علی آقاست
سحر سریع چادرش رو سر کرد، مامان گفت
- بنده خدا حالا الان خسته ست، کاش میدونستم میاد شام آماده می کردم، اینجوری بد میشه
- مامان زیاد سخت نگیرین علی آقا هم مثل پسر خودتونه.
به سمت در ورودی رفتم و بازش کردم، علی با دیدنم با خوشرویی سلام داد، چون دیدی به هال نداشت لپم رو آروم کشید و گفت
- عشقم حالش چطوره
- خداروشکر وقتی اقامون رو میبینم حالم خوبه!
الحمدللهی گفت و با محبت نگاهم کرد، نگاهی به پلاستیک میوه و خوراکی کردم، لبخندم کش اومد
- میبینم که دست پر اومدی آقا، کاش روزی چند بار بیای
- به عشق شما خریدم خانوم شکموی خودم!
تشکر کردم و از دستش گرفتم، با همه سلام و احوالپرسی کرد، به سمت آشپزخونه پا کج کردم تا براش چایی بریزم. مامان پرسید
- پسرم شام خوردی؟
- راستش نه مادر جان، از صبح بیمارستان بودم.
- بذار برات یه چیز درست کنم، ما خودمون نون و پنیر خوردیم، اگه میدونستم میای شام میذاشتم
چایی رو ریختم و پیش علی نشستم
- نه مادرجان، من که غریبه نیستم، همون نون و پنیر خوبه
حمید خندید و گفت
- نه دیگه شما آقا دکتری، نون و پنیر در شأن شما نیست. شما باید کباب و مرغ بریون و اینجور چیزا بخورین
همه خندیدیم و رو به علی گفتم
- برات نیمرو بپزم؟
- نه بابا همون نون و پنیر خوبه، میچسبه
حمید ادامه داد
- زهرا براش پیتزای املت بپز
علی با حرف حمید خندید و جواب داد
- از همون پیتزاهای که دوران سربازی بهمون میدادی و تا صبح دلپیچه میگرفتیم؟
حمید بلند خندید و سرش رو تکون داد
- اخ یادش بخیر، چه روزایی بود. نه دیگه این پیتزا فرق میکنه زنت میخواد بپزه، دلپیچه نمیگیری ولی شاید راهی بیمارستان بشی
کوسن رو برداشتم و به سمتش پرت کردم، بابا و مامان میخندیدن. خانم جون گفت
- بابا به جای کلکل کردن، پاشو براش یه لقمه نون بیار که بنده خدا از صبح خسته شده
سریع بلند شدم، با اینکه علی اصرار داشت همون نون و پنیر بخوره اما به اصرار مامان املت پختم و براش سفره چیدم.
شام رو که خورد دور هم نشسته بودیم که علی درباره خانم امینی پرسید، تمام ماجرا رو براش تعریف کردم، حس کردم حالش گرفته شد، رو بهش گفتم
- خدا کریمه، ان شاءالله که بتونین براش کاری بکنین
ان شاءاللهی گفت و چاییش رو خورد.
چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولاجانم 💚
اگر روزی آمدی و من نبودم....
بدان که خیلی آمدنت را آرزو داشتم 💔😢
اللهم عجل لولیک الفرج🌸🌿
🌸🌿
به این جمله ایمان داشته باشیم
خدا هیچ وقت دیر نمیکنه
هر چیزی رو توی زمان درستش بهمون میده
شرطش اینه اول اعتماد کنیم بهش
دوم اینکه صبر داشته باشیم ..
🌸🌿
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت25
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
یادم اومد درباره دختر خانم امینی هم بگم، منتظر موندم تا صحبت بابا با علی تموم شه، وقتی تموم شد گفتم
- علی جان میگم تو از دوستات میتونی بپرسی ببینی کاری هست برا دختر خانم امینی جور کنی؟
کمی فکر کرد و جواب داد
- هفته پیش خانم دکتر الله وردی دنبال یه منشی میگشت از منم پرسید اگه اون موقع خانم امینی رو میدونستم معرفی میکردم
- شاید هنوزم پیدا نکرده، فقط محیطش مطمئنه؟ اخه خانم امینی میگفت دیروز چند جا سر زدن ولی چون محیطش خوب نبوده قبول نکردن
یه پرتقال برداشت و همونطور که پوست میکَند جواب داد
- اره بابا ایشون دکتر زنانه، خیلی هم خانم مقید و با ایمانیه، مطبشم که خانما فقط میتونن مراجعه کنن. از من پرسید از بچه های مسجد کسی هست گفتم نه. حالا بذار یه زنگ بهشون بزنم ببینم پیدا کرده یانه!
- پس تا تو زنگ میزنی بده میوه ت رو من پوست بکنم
لبخندی زد و رفت اتاق تا زنگ بزنه، تا بیاد پرتقال رو پوست کندم و یه دونه هم سیب براش قاچ کردم و داخل بشقاب چیدم. طولی نکشید برگشت و گفت
- خدارو شکر هنوز پیدا نکرده، وقتی فهمید یکی هست خیلی خوشحال شد. فقط شماره خانم امینی رو فردا باید از داخل فرم بردارم و باهاش تماس بگیرم
- من دارم، امروز از خودش گرفتم بذار زنگ بزنم ببینم چی میگه
باشه ای گفت و تا میوه ش رو بخوره شماره خانم امینی رو گرفتم، بعد از بوق سوم صداش تو گوشم پیچید
- الو بفرمایید
- سلام خانم امینی جان، فلاح هستم. امروز صبح باهم حرف زدیم. شرمنده مزاحم شدم
- خواهش میکنم، مراحمی عزیزم. خوبی دخترم، خیر باشه!
- ان شاءالله که خیره، خانم امینی من با همسرم صحبت کردم مثل اینکه یکی از همکاراش که خانم دکتر مقیدی هم هست یه منشی برا مطبش میخواد، محیطشم تایید شده ست. فاطمه میتونه بره اونجا؟ اگه میتونه ما معرفیش کنیم
- اره عزیزم چرا نتونه، چی بهتر از این! الهی خیر ببینین،تو این مدت کلی خدا رو به امام زمان علیه السلام قسم دادم که خودش یه کار خوب با یه محیط خوب جور کنه!
چشمکی به علی زدم که میتونه بره، علی هم با سر تایید کرد
- فقط خانم امینی با خانم دکتر صبحت کنن ببینن چه ساعتی اونجا هستن که ادرس بدیم ان شاءالله فردا با فاطمه برین
- چشم، چشم الهی تو زندگیتون هر چی از خدا میخواین بهتون بده.
- ان شاءالله، دیگه مزاحمتون نشم امری نیست؟
ازش خداحافظی کردم و تماس رو قطع کردم، همه از این که حداقل یه گوشه ای از کار این بنده خدا داره درست میشه خوشحال شدیم. خانم جون الهی شکری گفت و ادامه داد
- به قول قدیمیا کار خوبه خدا جور کنه! قربون خدا بشم که هیچ بنده ای رو از درگاهش ناامید نمیکنه. ان شاءالله به حق امام زمان مشکل همه حل بشه
همه الهی امین گفتیم و بعد از دوساعتی شب نشینی حمید سحر رو برد برسونه و علی هم به خاطر خستگی زیاد زود خداحافظی کرد و رفت.
چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 19 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
19- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ لَحِقَنِي بِسَبَبِ نِعْمَةٍ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ فَقَوِيتُ بِهَا عَلَى مَعْصِيَتِكَ وَ خَالَفْتُ بِهَا أَمْرَكَ وَ قَدِمْتُ بِهَا عَلَى وَعِيدِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 19: بار خدایا ! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که گریبان گیرم شد به واسطه ی نعمتی که به من عطا کردی و با آن قوّت بر معصیت پیدا کردم و مخلافت امر تو نمودم، و با آن به سوی وعده ی عذابت نزدیک شدم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸