eitaa logo
🕊️عشـــ❤ـــق‌آسمانے🕊️
16.5هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
38 فایل
#اللهم‌بارک‌لمولانا‌صاحب‌الزمان💚 🔴در آخرالزمان همه هلاک میشوند مگر کسانی که برای تعجیل فرج دعاکنن🌷 #رفیق👈 هر کاری میکنی به نیابت از حضرت نذر سلامتی و فرج مولا کن❗
مشاهده در ایتا
دانلود
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ وارد خونه شدیم دختر کوچولویی جلوی در ورودی ایستاده بود، یه عروسک بغلش گرفته، با دیدن ما سلام داد و باخوشرویی جوابش رو دادیم. اعظم خانم جلوی در اومد و تعارف کرد داخل بریم. وارد خونه شدیم نگاهی به خونه شون که تقریبا شصت متری میشد کردم، خونه شون کاملا ساده ست، خبری از مبلمان و تجملاتی که خیلی خونه ها دارن، نیست. دختر کوچولو نزدیکم شد و کنارم نشست.با خوشرویی گفتم - به به چه عروسک نازی داری، اسمت چیه کمی خجالت کشید ،با صدای خیلی آرومی جواب داد - حلما - چه اسم خوشگلی داری، چندسالته - چهارسالمه مشغول صحبت بودیم که اعظم خانم وارد شد و گفت - ببخشید تنها موندین، خیلی خوش اومدین، زهرا جان خوبی؟ تشکری کردم و مامان وسایل رو کنار کمد گذاشته بود روبه اعظم خانم گفت - اینا رو حاج رضا فرستاده براتون، مثل این که مشکل بدهیتونم دارن حل میکنن کاملا معلومه خجالت میکشه،شرمنده گفت - شرمندمون کردین، باور کنین راضی به زحمت نبودیم. مامان با لبخند جواب داد - این چه حرفیه، شما ببخش که ما غافل شدیم از حالتون، تا آقا یوسف بیاد، اگه چیزی لازم داشتی ، رو در بایستی نکن، به خودم بگو. بالاخره همسایه ها به گردن هم حقی دارن. - خداخیرتون بده، واقعا نمیدونم چطور تشکر کنم نگاهی به دخترش کرد و آروم گفت - این مدت به قدری بهونه گرفته کلافم کرده، خدا کنه زود مشکلش حل شه بیاد. غذا هم که درست وحسابی نمیخوره. نگاهی به حلما کردم، آروم موهاش رو نوازش کردم و گفتم - دوست داری باهم نقاشی بکشیم؟ با خوشحالی قبول کرد و تقریبا نیم ساعتی مشغول نقاشی کشیدن شدیم و مامان و اعظم خانم هم باهم گرم صحبت بودن. صدای زنگ گوشیم بلند شد، نگاهی به شماره کردم، زینبه. تماس رو وصل کردم - الو سلام، زینب جان خوبی - سلام عزیزم، خداروشکر توخوبی؟یادی ازمون نمی کنی! -سرم یه مقدار شلوغه، چه خبر، رفتین آزمایش؟ - اره، دیروز صبح رفتیم، خداروشکر مشکلی نبود. دیشب هم اومدن و عقد موقت خوندن، و فعلا همه چی به خیر گذشت با خوشحالی گفتم - مبارکت باشه، خوشبخت بشی عزیزم. بذار به مامان بگم برای تبریک حتما میایم - باشه عزیزم خونه خودتونه، قدمتون سرچشم خداحافظی کردم و روبه مامان گفتم - میگم مامان، دیشب عقد موقت زینب و آقا محمد رو خوندن، برای تبریک بریم خونشون؟ - مبارک باشه، اره زنگ میزنیم حمید شب اومدنی یه جعبه شیرینی میگیره برا عرض تبریک میریم. بعد از کلی صحبت با اعظم خانم خداحافظی کردیم و به خونه برگشتیم، تا عصر با خانم جون درباره مسائل مختلف حرف زدیم، شب موقع افطار حمید و بابا، به همراه سحر اومدن و بعداز خوردن افطار آماده شدیم تا بریم 🔴کل رمان تو وی ای پی کامله و 1566پارته، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️خوشبخت آن دلی که...
سلام شبتون مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرسین تا ان شاالله قسمت جدید رو بذارم😊
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ ♥️ ✍ دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌ بعد از کلی صحبت با اعظم خانم خداحافظی کردیم و به خونه برگشتیم، تا شب با خانم جون درباره مسائل مختلف حرف زدیم، شب موقع افطار حمید و بابا، به همراه سحر اومدن و بعداز خوردن افطار آماده شدیم تا بریم به زینب پیام دادم که میام. مامان زنگشون رو زد و در باصدای تیکی باز شد وارد که شدیم حاج خانم و حاج آقای محبی، جلوی در ورودی اومدن و بعداز سلام و احوالپرسی داخل رفتیم زینب و نرگس کنار اپن وایستاده بودن، جعبه ی شیرینی رو دستش دادم وصورتش رو بوسیدم. - سلام عروس خانم، تبریک میگم - ممنون گلم، ان شاالله قسمت خودت. پشت سرم سحر و مامان و خانم جون، با زینب روبوسی کردن و وارد هال شدیم ونشستیم. چنددقیقه ای طول نکشید که برادر زینب از اتاق بیرون اومد و با بابا و حمید دست داد، سلامی به ما داد و کنار زینب نشست. حاج خانم با خوشرویی گفت - خیلی خیلی خوش اومدین، خونمون رو منوّر کردین. مامان تشکری کردو جواب داد - خداروشکر زینب خانمم عروس شد، الهی که خوشبخت بشه. - الحمدلله، فعلا که عقد موقت خونده شده، ان شاالله تو حرم عقد دائمشون خونده میشه - ان شاالله به سلامتی. زینب بلند شد و به آشپزخونه رفت. استکان هارو آماده تو سینی گذاشته بود وشروع به ریختن چایی کرد. چادرش رو مرتب کرد و گفت - داداش، میشه یه لحظه بیای؟ علی اقا بلند شد وبه آشپزخونه رفت، سینی چایی رو برداشت و پشت سرش، زینب ظرف شیرینی رو برداشت و به هال اومد. نرگس بشقاب هارو چید و علی آقا چاییها رو گرفت به من که رسید، یه لحظه تپش قلب گرفتم، نمیدونم چرا اینجوری شدم - بفرمایید نگاه گذرایی کردم و با دست های لرزون یه چایی برداشتم و تشکر کردم. بعداز رفتنش، نفس راحتی کشیدم و چایی رو روی میز گذاشتم. متاسفانه زینب جایی نشسته که نمیتونم مستقیم نگاهش کنم، دقیقا چسبیده به بردارش، آخه اینم شد جا!!! دلم میخواد با زینب حرف بزنم ببینم دیشب چی شد. نگاهی بهش کردم تا اشاره کنم جامون رو عوض کنیم، هرچی نگاهش میکنم حواسش نیست، دستم رو آروم تکون دادم شاید ببینه، از شانسم برادرش نگاه کرد، کاملا مشخصه تعجب کرده، از خجالت نمیدونم چیکار کنم، انگار که متوجه شده کنار گوش زینب چیزی گفت و زینب به طرفم برگشت 🔴کل رمان تو وی ای پی کامله و 1566پارته، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو‌ vip شو😍😍 بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483
بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارت‌اول‌رمان‌ ‌💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 .... 🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃 🍃 💌 نامه ای از طرف پدر مهربونمون امام زمان علیه السلام 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا این پست رو با لینک نشر دهید تا افراد زیادی با حضرت اشنا شن http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1 🌿🌿🌸
خصوصیات_امام_زمان_ع_در_کلام_امام_رضا_ع.mp3
5.56M
🔊 خصوصیات امام زمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف در کلام حضرت امام رضا علیه‌السلام 🎙 علیهماالسلام 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌿آقا سلام میشه به من اجازه بدی بازم بیام... 💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید 🆔 @eshgheasemani 🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌼🍃شبتون‌مهدوی🍃🌼 .