┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت319
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با لبخند قبول کردم و از اینکه درکم میکنه تشکر کردم. از در ورودی که وارد شدیم، صدای استاد میومد. از حمید جدا شدم و به سمت اتاقمون پا کج کردم.
وارد اتاق شدم،چادرم رو باز کردم و دراز کشیدم و به سقف خیره شدم.
چه روز سختی بود امروز، خدایا آخرو عاقبت هممون رو ختم بخیر کن.
با اینکه خیلی دلم میخواست پایین باشم و سخنرانی استاد رو گوش بدم اما با اتفاقاتی که افتاده اصلا آمادگی روبرو شدن بابچه ها رو ندارم.
نگاهی به ساعت روی دیوار کردم، وقت قرصم شده. بی حوصله چادرم رو سر کردم و سمت آشپزخونه رفتم، لیوان آبی پر کردم و قرص رو خوردم.
دوباره برگشتم به اتاق برم که باصدای زینب پایین راه پله همونجا وایستادم.
- داداشِ من اگه میخواست میومد پایین دیگه!
- زینب جان حالا تو برو بهش بگو، با اینکه حمید گفت حالش خوبه میخوام خودم ببینمش
- بذار یکم بگذره میرم دنبالش
- چرا نمی فهمی زینب، از وقتی رفته مردم و زنده شدم...
منتظر بقیه صحبت هاشون نشدم، وارد اتاق شدم و دوباره دراز کشیدم.
طولی نکشید چند تقه به در خورد. بفرمایید گفتم ، در باز شد و زینب داخل اومد.
- اجازه هست خلوتت رو بهم بزنم؟
- اره بیا تو
سرجام نشستم، نزدیکم شد و کنارم نشست.
- بهتری؟
- اره خداروشکر
با گوشه ی روسریم شروع به بازی کردم، که گفت
- تو که سخنرانیهای استاد رو دوست داشتی، نمیخوای بیای گوش بدی؟
- الان حوصله ندارم، بعدا از سحر ضبط شده ش رو میگیرم
- میگم سؤال دارم، میتونم بپرسم
- چیه تو هم میخوای بپرسی اونی که پشت خط بود کیه؟
غمگین نگاهم کردو گفت
-نه بابا این چه حرفیه! خدا بگم چیکار کنه این حدیث رو! میدونی بعد رفتنت بچه ها چقدر دعواش کردن؟
- دعوا به چه دردی میخوره، وقتی ادم رو خیلی راحت قضاوت میکنن.
- علی همه ی حرفات رو شنیده بود، خصوصا وقتی گفته بودی اونایی که فکر میکنی من خودشیرینی میکنم ارزونی خودت. منظورت علی هم بود؟
سکوتم رو که دید، دیگه حرفی نزد. چند دقیقه ای گذشت، دوباره گفت
- میای بریم پایین؟ همه سراغت رو میگیرن
میدونم بیشتر به خاطر علی آقا میگه، اما الان به تنهایی بیشتر نیاز دارم.
- نه زینب جان، الان حوصله ندارم. بمونه برا بعد
وقتی حالم رو دید، بلند شد و گفت
- باشه، هرجور راحتی. کاری داشتی زنگ بزن... یکم استراحت کن مشخصه خسته ای!
از اتاق رفت و دوباره دراز کشیدم. چشم هام رو بستم و خوابیدم.
صدای باز شدن در باعث شد بیدار شم. خانم جون به همراه سحر و حمید وارد شد.
به احترام خانم جون نشستم، انگار خیلی وقته من رو ندیده نزدیکم شد و با دلخوری گفت
- زهرا جان، دخترم کجا گذاشتی رفتی؟
نمیگی نگرانت میشیم؟
حرفی برای گفتن ندارم، فقط به یه ببخشید اکتفا کردم. حمید که از حال روحیم خبر داره، رو به خانم جون گفت
- حالا اتفاقیه که افتاده، پاشین آماده بشین بریم حرم.
خانم جون هم دیگه حرفی نزد، من که فقط یه چادر میخواستم سر کنم، منتظر شدم تا بقیه آماده بشن.
از اینکه قراره دوباره برم حرم، مثل پرنده ای که از قفس آزاد میشه خوشحالم.
خدارو شکر مااهل بیت رو داریم، هر جا دلمون گرفت میدونیم کسی هست که باهامون همدردی کنه و درکمون کنه.
خانم جون جلوتر از ما به همراه حمید رفت. سحر قبل خارج شدن از اتاق یهو محکم بغلم کرد
- دیوونه، این چه کاری بود کردی! میدونی چقدر نگرانت بودم
محکم بغلش کردم، سحر رفیق روزهای خوب و بدمه.
- معذرت میخوام
منو از خودش جدا کردو گفت
- مهم اینه الان حالت خوبه و اینجایی. بریم پایین زیاد منتطر نمونن.
هردو از اتاق خارج شدیم و به در ورودی که رسیدیم، با دیدن علی آقا و خانواده ش سرجام خشکم زد. نگاه دلخور علی آقا روم ثابت موند...
🔴رمان تو وی ای پی کامله با1566 پارت #هیجانی و #عاشقانه💞
اگه میخوای همه رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🔸" تا همیشه سلام "
سومین پویش همگانی قرائت زیارت آل یاسین، به نیّت تعجیل فرج
⏱ زمان:
» از چهارشنبه ۲۷ دی تا ۶ اسفند (مصادف با نیمه شعبان) به مدت چهل روز
👈 برای شرکت در پویش چله زیارت آل یاسین اینجا کلیک کنید
#نشر_دهید
#تا_همیشه_سلام
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
🕊️عشـــ❤ـــقآسمانے🕊️
💞🌿 🌿 ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 🔴🟢 حتما قبل
.
اگه میخوای کل رمان رو با 1566پارت پر از مطالب اموزنده زودتر از کانال اصلی بخونی عضو وی ای پی شو😉👆
.
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت320
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
#علی
از وقتی حمید رفته بود دنبال زهرا، منتظر بودم بیاد و ببینمش. اصلا تمرکز ندارم، اصلا نمیتونم بفهمم استاد درباره چی صحبت میکنه.
خداروشکر حداقل داره ضبط میشه، باید حتما بعدا بشینم مباحث امشب رو گوش کنم.
تا حمید بیاد چندباری رفتم جلوی در و برگشتم.
صدای باز شدن در که اومد خوشحال شدم و منتظر بودم تا بیان پایین، اما برخلاف تصورم حمید تنها اومد.
نزدیکتر که شد پرسیدم
- پس چی شد، زهرا خانم کو؟
- حمید با تأسف سرش رو تکون داد و گفت
- نیومد ، گفت حوصله ندارم. رفت بالا تواتاق استراحت کنه
- الان حالش خوبه؟
- اره نگران نباش، خداروشکر الان یکم خوبه.
تمام محاسباتم به هم ریخت. کلافگی حمید رو دیدم پرسیدم
- حالا چرا این قدر کلافه ای؟
- نمیدونم، زهرا این روزا اوضاع روحیش خیلی بهم ریخته علی، نگرانشم. این دختره هم با اون چرندیات خیلی بهمش ریخته ، تا حالا اینجوری ندیده بودمش.
از این بی فکری های حدیث کم موندم سرم رو به دیوار بکوبم.
حمید رفت تا به سخنرانی گوش بده، روی پله نشستم وچشم هام رو بستم، برگشتم به چند ساعت قبل و یاد لحظه ای افتادم که حدیث شروع به بحث کرد.....
زمانی که حدیث مشکل عشقی رو مطرح کرد، نگاهم بهش بود.
وقتی رو به زهرا گفت:
- خودت گفتی خداروشکر قلبم میتپه و بخشیدمت...
با این حرف حدیث، نفسم تو سینه حبس شد، نکنه واقعا زهرا هنوزم فکرش پیش سعیده و بهش علاقه داره.
اما سکوت زهرا بیشتر کلافه م کرد، چرا جوابش رو اونجا نداد. با شناختی که ازش دارم اگه حسی به سعید نداشت، میتونست جواب محکم و قاطعی بهش بده، اما بیشتر طفره رفت و سعی کرد جواب نده.
باناراحتی از کنارم رد شد و به اتاقش رفت، بقیه ناراحت از رفتار حدیث منتظر خانم رثایی بودن. با بی حوصلگی بقیه کارها رو کردم.
استاد تماس گرفت که به اتاقشون برم، قبل از وارد شدن به اتاق مهدی صدام کرد. نزدیکش رفتم و بعداز سلام و احوالپرسی گفت
- شرمنده علی جان، کاری رو که گفته بودم انجام دادی؟
چه سخته رفیقت بشه رقیب عشقیت، به سختی جواب دادم
- والا مهدی جان من به خواهرم گفتم بپرسه، خانم فلاح گفته بود فعلا قصد ازدواج نداره.
مهدی ناراحت سرش رو پایین انداخت و گفت
- ممنون داداش. باید با مامان صحبت کنم، اگه اجازه بده تو همین سفر بتونم با خانم فلاح یه جلسه صحبت کنم.
کلافه از این که نکنه بخواد باهاش حرف بزنه، نفسم رو سنگین بیرون دادم و گفتم
- ان شاالله خیره، استاد داخله؟
- اره الان مامان میخواد بره پایین، بذار اطلاع بدم که اومدی
بعداز رفتن مهدی، کلافه و عصبی چشم هام رو محکم رو هم بستم و نفسم رو با شدت بیرون دادم.
از تصور اینکه باهم صحبت کنن حالم بد میشه.
نفس هام بالا نمیاد و حس میکنم قفسه ی سینه م سنگین شده... لعنت به من، نباید این قدر صبر می کردم که بهترین رفیقم پا پیش بذاره...
نمیتونم قبول کنم... کسی نمیتونه زهرا رو از من بگیره، هر کسی باشه نمیتونم تحمل کنم.
طولی نکشید که خانم رثایی به همراه دوتا دخترش از اتاق بیرون اومد، سر به زیر سلامی دادم و بعداز رفتنشون وارد اتاق شدم.
استاد برنامه ی امشب رو کامل توضیح داد و قرار شد بقیه دوستانِ استاد که نیستن از طریق اسکای روم تو جلسات شرکت کنن. تقریبا یک ساعتی میشه صحبت میکنیم.
بعداز تموم شدن صحبت هامون از اتاق خارج شدم و به طبقه ی پایین رفتم.
زینب و دوستاش باهم گرم صحبت بودن که صدای حدیث رو از آشپزخونه شنیدم.
کمی که دقت کردم مخاطبش زهرا بود چون صداش رو آروم می شنیدم...
🔴رمان تو وی ای پی کامله با1566 پارت #هیجانی و #عاشقانه💞
اگه میخوای همه رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 55 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
5455- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ مَقَتَ نَفْسِي عَلَيْهِ إِجْلَالًا لَكَ فَأَظْهَرْتُ لَكَ التَّوْبَةَ فَقَبِلْتَ وَ سَأَلْتُكَ الْعَفْوَ فَعَفَوْتَ ثُمَّ مَالَ بِيَ الْهَوَى إِلَى مُعَاوَدَتِهِ طَمَعاً فِي سَعَةِ رَحْمَتِكَ وَ كَرِيمِ عَفْوِكَ نَاسِياً لِوَعِيدِكَ رَاجِياً لِجَمِيلِ وَعْدِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 55: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به خاطر تعظیم تو با نفس خویش دشمن گشته و اظهار توبه نمودم و تو پذیرفتی و از تو در خواست عفو کردم و تو عفو نمودی ولی پس از آن هوای نفس مرا به سوی آن مایل کرد تا این که به طمع رحمت واسعه و عفو کریمانه ات و با فراموشی تهدیدت و آرزوی وعده ی جمیلت مجدّداً به آن بازگشتم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️سلام بر خاندان آفتاب و سلام بر آخرین خورشید
✨ سلامٌ عَلَى آلِ يس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️ روز اوّل چلّه زیارت آل یس به نیّت فرج (چهارشنبه)
⏳ ۳۹ روز مانده به نیمه شعبان
#تا_همیشه_سلام
📖 متن و صوت زیارت آل یس
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
.
🔴 سلام دوستان عزیز صبحتون بخیر😊
عزیزانی که برای وی ای پی تخفیف میخوان
دوستان واقعا 40تومان چیزی نیست. حتی
مغازه هم برین چیز خاصی نمیتونین بخرین از
بس کمه😂
🟢 در حالی که با یه چهل تومان کلی مطلب
اموزنده یاد میگیرید😊
هر چند که ما اصرار زیادی برای عضویت در
وی ای پی نداریم فقط به خاطر دوستانی که
میخوان زود تموم کنن تا روال زندگیشونو
عوض کنن گذاشتیم 🌹
🔵 مطالب این رمان ارزشش هزاران برابر بالاتر
از 40تومانه، خیلی از عزیزان با خوندن این
مطالب و انجامش واقعا برکات زیادی تو
زندگیشون اومده😊
🟣 کانالهای دیگه الان 50تومان کردن، ولی ما
همون مبلغ 40گفتیم تا همه بتونن عضو شن🌸
.
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت321
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
کمی که دقت کردم مخاطبش زهرا بود چون صداش رو آروم می شنیدم...
حدیث با صدای بلند به زهرا گفت
-اره راست میگی آدمای هرزه ای مثل تو....
به قدری عصبی شدم که حس کردم سرم داغ کرد و بقیه ی جمله ش رو نشنیدم. باعصبانیت دست هام رو مشت کردم و نفس هام رو تند تند بیروم دادم.
به چه حقی به زهرا میگه هرزه، دختره ی نفهم.... خواستم قدمی جلو بردارم و به آشپزخونه برم که صدای زدن کسی اومد.
از اینکه نکنه دست روی زهرا بلند کرده باشه قلبم به درد اومد.
زینب و بقیه ی دخترا به آشپزخونه رفتن، چون دعوا بین دختراست صلاح نیست جلوتر برم، صدای زهرا رو شنیدم که با عصبانیت جواب حدیث رو داد واز عفت و پاکی خودش دفاع کرد.
به دیوار تکیه دادم و چشم هام رو بستم. فشار عصبی برای زهرا اصلا خوب نیست،هرطور شده باید حدیث رو متقاعد کنم دست از این کارهاش برداره، تنها صدایی که میشنوم فقط صدای زهراست که گفت
- درضمن همونایی هم که میگی من براشون خودشیرینی میکنم و میخوام تورشون کنم ارزونی خودت
نمیتونم این حرف زهرا رو هضم کنم، منظورش منم....
با اینکه از حرفش هم متعجب شدم هم دلخور، اما برام فعلا حال خودش مهمه.
طولی نکشید که زهرا با عصبانیت از آشپزخونه بیرون اومد.
نگاهش که به من افتاد، نگاهی به قیافه ی مظلومش کردم، اگه محرمم بودی نمیذاشتم آدمایی مثل حدیث این طور دلت رو بشکنن.
بدون حرف از کنارم رد شد و با چشم رفتنش رو دنبال کردم، تا نزدیکی پله ها رفتم که باهاش حرف بزنم اما با همون حال خرابش به سرعت از پله ها بالا رفت.
همون جا وایستاده بودم که صدای دعوایی از اشپزخونه اومد، از کارهای حدیث دیگه خسته شدم.
صدای زینب رو که با حدیث حرف می زد شنیدم
- حدیث خیالت راحت شد ناراحتش کردی؟ خجالت نمیکشی این حرفارو به زهرا زدی!
- خوب کردم، همتون فقط زهرا رو قبول دارین. ازش بدم میاد، شماها خبر ندارین چجور آدمیه ولی من خوب شناختمش.
به ظاهرش نگاه نکنین که خودش رو مظلوم نشون میده، کاش بودین و صحبتهاش با اون پسرو میدین.
صدای سحر خانم رو شنیدم که گفت
- حدیث اگه یک کلمه ی دیگه حرف بزنی این بار خودم میزنم تو دهنت.
من از بچگی با زهرا بزرگ شدم، چشم پاکتر از اون ندیدم. اون قدر که زهرا مقیده هیچ کسی رو ندیدم. هر چند اَمسال تو نمیتونن درک کنن چون بویی از انسانیت نبردن.
- بایدم طرفداری کنی، بالاخره خواهرشوهرته
- ببین حدیث فکر نکن متوجه نشدم که عمدا چایی رو ریختی زهرا رو بسوزونی!
از فکر اینکه حدیث عمدا زهرا رو سوزونده و زهرا حرفی نزده کم موندم دیوونه شم. سحر خانم ادامه داد
- میخوای بگم اون شب تنهایی کجا بودی؟ زهرای بیچاره به خاطر اینکه اتفاقی برات نیفته به من گفت بیایم دنبالت، برگشتنی هم به خاطر تو اقا حمید فهمید و کلی دعواش کرد... بعدشم که قلبش درد گرفت. پس خوب گوش هات رو باز کن اخرین بارته با زهرا بد حرف میزنی.
اگه یک بار دیگه، فقط یکبار دیگه ببینم زهرا رو ناراحت کردی، پته ت رو میریزم رو آب و به مامانت همه چیز رو میگم.
دیگه نمیتونم صبر کنم، سحر خانم بیرون اومد و وقتی من رو دید گفت
- آقای محبی لطفا شما حدیث رو توجیه کنین که این همه زهرا رو اذیت نکنه. من برم ببینم زهرا کجا رفت
چشمی گفتم و از کنارم رد شد، بعداز رفتنش وارد آشپزخونه شوم
🔴رمان تو وی ای پی کامله با1566 پارت #هیجانی و #عاشقانه💞
اگه میخوای همه رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🕊️عشـــ❤ـــقآسمانے🕊️
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ #رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️ ✍ #ناهیدمهاجری #قسمت321
.
متاسفانه خیلی تو اطرافمون میبینیم و میشنویم که بعضیا خیلی راحت با ابروی دیگران بازی میکنن و اصلا براشونم مهم نیست ممکنه مردم درباره اون شخص چی پشت سرش بگن😔
✅آبروی مؤمن نزد خدا خیلی بالاست و حدیث چون هم سنش کمه و در نوجوانیه، گرفتار عشق پوچی شده که اخر و عاقبت نداره...
🔺 متاسفانه یکی از معلمین بزرگوار که رمان رو خونده بودن گفتن که امثال حدیث متاسفانه این روزها خیلی زیاد شده و گفتن که ما تو مدرسه شاهد هستیم که حتی کارهایی بدتر از حدیث انجام میدن و هیچ ابایی ندارن😔
امیدوارم خدا خودش به حق امام زمانمون اخر و عاقبت همه جوونا و همینطور مارو ختم بخیر کنه که خدایی نکرده تو زندگیمون دست روی آبروی کسی نذاریم و با تهمتهای ناروا زندگی یه نفر رو به آتیش نکشیم🤲
.
18.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 اگر اینگونه از دنیا بروی ، سرت در دامان ماست...
🎤استاد سیّد حسین مقدّسنیان
🌸 «پیشنهاد دانلود» 👌👌
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت322
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
چشمی گفتم و از کنارم رد شد، بعداز رفتنش به خاطر اینکه بتونم خودم رو کنترل کنم چندباری نفس عمیق کشیدم و وارد آشپزخونه شدم.
زینب و خانم اسلامی باهم صحبت می کردن و حدیث طلبکار گوشه ای وایستاده بود و پاش رو تند تند به زمین میکوبید.
بادیدنم سریع خودش رو جمع و جور کرد. هنوزم نفس هام رو با شدت بیرون میدم، کاری که حدیث کرد قابل بخشش نیست رو بهش با اخم گفتم
- حدیث خانم، فکر نمیکنی تهمت زدن به یه بنده ی مؤمن گناه داره؟
زینب و خانم اسلامی سکوت کردن، منتظر جواب حدیث بودم. دستپاچه گفت
- آخه علی آقا من که تهمت نزدم، خودم شنیدم. نمیدونم چرا همتون فقط حرف اون دخترو قبول میکنین
دوست دارم سرش داد بزنم، چرا زهرا رو ناراحت کردی اما خودم رو به زور کنترل کردم وگفتم
- کاری که تو کردی فقط باعث شد خودت از چشم بقیه بیفتی. قبل از انجام هر کاری اول فکر کن، شرایط زهرا خانم فرق داره اگه خدایی نکرده اتفاقی براش بیفته چه جوابی داری بدی؟
با لب های اویزون جواب داد
- اخه شماهمش حواستون به زهراست، کاش یکمم به اطرافتون نگاه کنین ببینین بهتر از زهرا هم هستن
از این حرفش جا خوردم و سرم داغ کرد، این دختر چرا داره این کارهارو میکنه، سکوتم رو که دید ادامه داد
- علی آقا من کاری ندارم فقط میخوام بگم زهرا اصلا به شما فکر نمیکنه، اون یکی دیگه رو دوست داره... شماهم بیخودی عمرت رو تلف میکنی
عصبی و با حرص گفتم
- بس کن حدیث، تجسس تو زندگی دیگران خوب نیس، درضمن تو هنوز سنی نداری که این حرفارو میزنی. تو باید فعلا پای درس و مشقت بشینی.
با پررویی تمام جواب داد
- مگه من بچه م که پای درس و مشقم بشینم
باید هرطور شده بهش بگم اون چیزی که تو ذهنته غیر منطقی واشتباهه. تو هنوز سن ازدواجت نیس که از الان فکرت رو بهش مشغول کردی. رو بهش گفتم
- ببین حدیث خانم، جای برادر بزرگترت بهت میگم اگه میخوای تو این کاروان برات ارزش قائل باشن و پیش همه عزیز باشی، دست از این کارهات بردار. یه کاری نکن که مادرت رو شرمنده کنی! در ضمن الانم زوده بخوای به ازدواج فکر کنی، پس خودت رو کوچیک نکن.
حرصش گرفت و با طعنه جواب داد
- من برادر نمیخوام آقای محبی... نمیدونم این دختره شما رو چجوری جادو کرده...ازواج کردن و نکردنم هم به خودم مربوطه
با اخم از کنارم رد شد و رفت، از شدت سردرد روی صندلی نشستم و سرم رو مابین دستهام گرفتم.
خانم اسلامی که شرایط رو دید بیرون رفت، به محض رفتنش زینب نزدیکم شدو دست روی شونه م گذاشت و گفت
- خودت رو ناراحت نکن داداش، این حدیث ارزش نداره به خاطرش خودت رو ناراحت کنی
پوفی کردم و دستی به صورتم کشیدم.
- نگران زهرام، هیچ کاری از دستم برنمیاد زینب...
آرنجم رو به زانوهام تکیه دادم،چنگی به موهام زدم و چشم هام روبستم،
- خدا کریمه، من برم ببینم زهرا کجا رفت
با سر تأیید کردم، بعداز رفتنش سرم رو به دیوار تکیه دادم و چشم هام رو بستم شاید سر دردم خوب شه. خدایا چیکار میتونم بکنم، خودت یه راهی جلوم بذار...
زینب با عجله وارد شد و گفت
- داداش....داداش... سحر گفت زهرا با اون حالش تنهایی رفته بیرون.
مثل برق گرفته ها از جا پریدم
- یعنی چی تنهایی رفته؟ چرا گذاشته آخه!!
زینب نگران و دستپاچه گفت
- سحر گفته صبر کن باهات بیام قبول نکرده
از حرص کارهای حدیث با مشت چندباری محکم به دیوار زدم
- با اون حال خرابش کجا رفته آخه... رنگش پریده بود، اگه اتفاقی براش بیفته چیکار کنم. زود شماره ش رو بگیر...
🔴رمان تو وی ای پی کامله با1566 پارت #هیجانی و #عاشقانه💞
اگه میخوای همه رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞