◾️خداوندا،
تو را به تنهایی و غربت حضرت مسلم قسم میدهیم، به تنهایی و غربت مولای ما پایان بده! 🤲
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#صاحب_عزا
#استوری
4_5931772460557927819.mp3
8.46M
پسرعمو جانم تنهایم
میا به کوفه ای آقایم
#مداحی
#جواد_مقدم
#شور_روضه
#عرفه
شهادت حضرت #مسلم_بن_عقیل علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔من الغریب الی الغریب
🥀 حسین میا به کوفه....😭
🏴 سلام ما به حسین و سفیر عطشانش......
🏴 که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
⚫ ۹ ذی الحجه سالروز شهادت غریبانه حضرت مسلم ابن عقیل (علیهالسلام) سفیر حضرت عشق تسلیت باد
التماس دعای ظهور....
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت639
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
همسر گلنار گفت
- کجا آقای دکتر؟ حالا میخوایم میوه و چایی بیاریم. تشریف داشته باشید
اما علی بلند شد و با خوشرویی گفت
- دست شما درد نکنه، به قدر کافی زحمت دادیم بهتون
بعد نزدیک خانم جون رفت و گفت
- خانم جون اگه اجازه بدید من و زهرا بریم، برگشتنی میام دنبالتون
خانم جون با محبت نگاهمون کرد و با سر تأیید کرد. علی رو بهم گفت
- زهرا جان، لطفا آماده شو بریم
چشمی گفتم و سریع چادرم رو مرتب کردم. گلنار سهم میوه و شیرینی مون رو داخل ظرفی ریخت و به دستم داد.
ازش تشکری کردم، بعداز خداحافظی از همه بیرون اومدیم.
دستم رو گرفت و از پله ها پایین رفتیم، تا به در خروجی برسیم سکوت کرده بود و حرفی نمیزد. نگاهش که کردم تو فکر بود.
یه لحظه دستم رو محکم فشار داد، نگاهش کردم و گفتم
- علی جان، حالت خوبه؟
نفسش رو سنگین بیرون داد، با سر تأیید کرد و به سمت ماشین رفتیم
بهتره یکم بگذره ببینم چرا زود بلند شد، سوار که شدیم ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.
دستش رو به سمت ضبط برد و مداحی مورد علاقه ش رو روشن کرد
دلم میخواست هر شب جمعه با امام زمان کربلا بودم
به دنبال یوسف زهرا در به دم سوی کوچه ها بودم
مرا کشته درد شیدایی
امان از این عشق و رسوایی
این رفتار علی بی دلیل نیست، چرا یهو بلند شد. دستم رو روی دستش که روی دنده بود گذاشتم
- علی جان، عزیزم چیزی شده؟
- نه خانومی، چیز خاصی نیست
سیبک گلوش بالا و پایین می شد، این یعنی حتما یه چیزی شده و نمیخواد من بفهمم. اخم ریزی روی پیشونیش بود و دست هاش رو به قدری محکم به فرمون فشار میداد که رگهاش بیرون زده بود. طاقت دیدن این حالش رو ندارم.
تا اونجایی که یادم میاد قبلا زینب گفته بود وقتی علی ناراحته سکوت میکنه و مداحی گوش میکنه تا آروم شه، الانم حس میکنم از اون وقتاست و ناراحته.
چون مدت کمیه باهم محرم شدیم دقیقا نمیدونم چیکار باید بکنم، اما حس درونم میگه باید یه کاری بکنم. به خاطر همین گفتم
- جان دل زهرا، آقای خوشگل و خوشتیپم !!
با این حرفایی که بهش زدم، لبخند روی لبش اومد انگار داره اثر میکنه. ادامه دادم
- قربون اون خنده هات بشم، وقتی اخم میکنی دلم میگیره هااا! بخند تا بخندم دیگه
ماشین رو کنار خیابون پارک کرد. الان بهترین فرصته حرف بزنم
- علی جان، میتونم بپرسم چی باعث ناراحتیت شده؟ چی شد که بعد شام زود بلند شدی؟ اتفاقی افتاد؟
چشم هاش رو بست و سرش رو به صندلی تکیه داد، دستش رو گرفتم و شروع به نوازش کردم.
- مگه خودت اون روز بهم نگفتی زن و شوهر باید تو زندگی باهم راحت باشن و حرفاشون رو بزنن. درسته الان عقد دائم نخوندیم ولی محرم که هستیم. میشه باهام حرف بزنی؟
چشم هاش رو باز کرد و نگاهم کرد
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
دلم میخواست درشب جمعه
با امام زمان کربلا بودم
#مداحیمربوطبهپارت
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
4237668290.mp3
11.47M
🎵 دلم میخواست هر #شب_جمعه
🎵 با امام زمان(عج) #کربلا بودم
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#مداحیپارت🌸🌱
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
✨به مناسبت عید قربان✨
میدونستی اهلبیت علیهمالسلام قربونصدقه امام زمان ما میرفتن؟!
چندتاش رو ببین:
🔸پیامبر صلی الله علیه وآله:
اهل آسمان و زمین از غیبت او اندوهگین می شوند...
پدر و مادرم فدایش که همنام و شبیه من است. (۱)
🔸امیرالمومنین علیهالسلام:
خدا به دست مردی از ما اهلبیت فرج را خواهند رساند،
پدرم فدایش باد! (۲)
🔸امام محمد باقر علیهالسلام:
پدر و مادرم فدای او که همنام من است...
پدرم فدایش که زمین را از عدالت پر خواهد کرد...(۳)
🔸امام صادق علیهالسلام:
جانم به فدایت ای غائبی که از ما دور نیستی!...
جانم به فدایت ای آرزوی هر مومن مشتاق!... (۴)
🔸امام کاظم علیهالسلام:
مهدی چراغ تاریکیهاست،
پدرم فدای او که به امر خدا قیام میکند. (۵)
🔸امام رضا علیهالسلام:
پدر و مادرم فدای او که همنام جدّ من است...
هالهای از نور گرداگرد او را گرفته که از انوار قدسی پرتو میگیرد. (۶)
منابع:
📚(۱) منتخب الاثر حدیث ۱۰۹
📚(۲) منتخب الاثر حدیث ۵۴۴
📚(۳) منتخب الاثر حدیث ۵۷۲
📚(۴) دعای ندبه
📚(۵) منتخب الاثر حدیث ۱۲۴۶
📚(۶) منتخب الاثر حدیث ۹۷۳
#عید_قربان
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 50 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
50- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ أَوْرَدَنِي الْهَلَكَةَ لَوْ لَا رَحْمَتُكَ وَ أَحَلَّنِي دَارَ الْبَوَارِ لَوْ لَا تَغَمُّدُكَ وَ سَلَكَ بِي سَبِيلَ الْغَيِّ لَوْ لَا رُشْدُكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 50: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که اگر رحمتت شامل نمیشد، مرا به هلاکت انداخته بود، و مرا به دار فنا و نابودی میکشانید؛ و اگر هدایت تو نبود مرا به گمراهی میبرد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #نون_مهاجری
#قسمت640
چشم هاش رو باز کرد و نگاهم کرد
- ببین زهرا میخوام....میخوام یه چیزی بگم امیدوارم فکر نکنی آدم بدبین و بد دلی هستم نه!
سکوت کرد، حس میکنم گفتنش براش سخته، انگار دنبال جمله ای توذهنش میگشت که حرفش رو ادامه بده، برای اینکه خیالش رو راحت کنم گفتم
- من هیچ وقت همچین فکری نمیکنم عزیزم، فقط ازت میخوام اون چیزی که تو دلته بهم بگی تا از نگرانی دربیام.
خیلی کلافه به نظر میاد، ادامه داد
- ازت میخوام تا وقتی اینجایی و منم پیشت نیستم، هرجا اون پسره منظورم برادرشوهر گلنار بود تو اونجا نری!
باید حدس میزدم مربوط به اون میشه،
دستش رو گرفتم و گفتم
- علی جان خیالت راحت باشه، خودمم دوست ندارم جایی که اون اونجاست برم. اصلا ازش خوشم نمیاد
خیالش که راحت شد ادامه داد
- من جنس مردها رو خوب میشناسم، نوع نگاهشون رو میتونم بفهمم
اصلا دوست ندارم یه نفر با اینکه میدونه یه خانمی شوهر داره بهش زل بزنه و....
دستش رو مشت کرد و محکم فشار داد، زیر لب لا اله الااللهی گفت
- راستش وقتی عصری اومدی خیلی خوشحال شدم که دیگه مهمونی نمیرم، قبل اینکه بیای سکینه خانم گفت اونا هم میان، با خانم جون بحث میکردم که ما نریم، چون گلرخ درباره ی این پسره بهم بهم یه چیزایی گفته بود که آدم درستی نیست، ولی ترسیدم بهت بگم ناراحت بشی
- اتفاقا اگه بهم میگفتی ناراحت نمیشدم بلکه بیشتر خوشحال میشدم.
- ترسیدم اونجا عصبانی بشی و یه چیزی بگی که ناراحتی پیش بیاد. حالا که میبینم خیلی عاقلانه و منطقی برخورد کردی دیگه بعد این بدون هیچ ترسی بهت میگم.
دستم رو محکم تو دستش گرفت و لبخندی زد
- اگه به جای ترس قبل رفتنمون بهم میگفتی، اونوقت یه بهونه ای میاوردیم و نمیرفتیم. اینهمه هم بیخودی استرس نمیکشیدی و معذب نمیشدی!!
- درسته حق با توعه، بعد این هر چی شد بهت میگم، فقط از کجا فهمیدی معذب بودم؟
خنده صدا داری کرد، از همونایی که عاشقشم
- آخه دیدم تویی که اصلا پیش کسی دستم رو نمیگرفتی، یهو تو حیاط خودت رو نزدیکم کردی و دستم رو گرفتی!! حالا بماند که تو خونشونم همش سعی میکردی جلوی دیدش نباشی، که واقعا از رفتارت خوشحال شدم
- خب تو که اونجا فهمیدی چرا قبل شام بلند نشدی؟
- اخه زشت میشد قبل شام بلند شم. در ضمن از طرف گلنار خانم و همسرش غیر از احترام چیزی ندیدم، پس اگه زودتر بلند میشدم بی احترامی میشد. به خاطر همین منتظر موندم سفره جمع بشه
- من همیشه به این اعتقاد دارم یه خانم اگر به آقایی بله میگه باید همه جوره امانتدار همسرش باشه. از بابت منم خیالت راحت باشه.
با محبت نگاهم کرد
- من بهت اعتماد دارم عزیزم، حتی اگه اون سر دنیا تنهایی بری خیالم راحته.
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت641
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
ماشین رو روشن کرد و گفت
- خب خانم خانما، بهتره از فرصت استفاده کنیم، کجا دوست داری بریم
شونه بالا انداختم
- نمیدونم، میگم امشب شب جمعه ست نظرت چیه بریم یه جایی دوتایی زیارت عاشورا بخونیم؟
چشمکی زد و گفت
- منکه اینجا رو خوب نمیشناسم، باید بپرسیم
با سر تأیید کردم و حرکت کردیم.
تومسیرمون از دوسه نفری پرسیدیم، هر کدوم یه جایی رو گفتن، بالاخره یکی از آقایون گفت امام زاده قاسم علیه السلام خوبه، اکثرا هم مراسم داره.
به سمت امامزاده حرکت کردیم، بالاخره رسیدیم و بعداز قفل ماشین وارد امامزاده شدیم و بعداز زیارت و خوندن زیارت عاشورا که واقعا حس و حالمون رو خوب کرد، علی گفت
- خانوم جان پاشو بریم یه دوری بزنیم بعد برگردیم.
چون به خانم جون هم قول دادم بریم دنبالش، بدقول نشیم.
چشمی گفتم، دستش رو به سمتم گرفت بلندم کرد.
دوباره سوار ماشین شدیم. تو خیابانهای بابل که میگشتیم چند باری علی گفت بریم فروشگاه خرید کنیم اما قبول نکردم و به ناچار کوتاه اومد.
روبروی بستنی فروشی نگه داشت و رفت داخلش سری زد و اومد
- پیاده شو بریم بالا لژخانوادگی داره، داخلشم نگاه کردم، هم خلوته هم تمیز
باهم وارد بستنی فروشی شدیم، علی از قبل بستنی رو سفارش داده بود، با هم از پله ها بالا رفتیم، علی چادرم رو از پایین گرفته بود تا زیر پام گیر نکنه.
به سمت یکی از میز و صندلیها اشاره کرد و گفت
- اونجا بهتره، هم جلوی دید نیست، هم راحت و دنجه!
دستم رو گرفت و به جایی که گفته بود پا کج کردم. صندلی رو برام بیرون کشید و خودشم روبروم نشست. دو دستش رو زیر چونش گذاشت و بهم خیره شد. نگاهم که به چشم هاش افتاد تپش قلبم بالا رفت، حس کردم الانه که با این نگاهش قلبم وایسته. با خنده گفتم
- چرا اینجوری بهم زل زدی؟
- میخوام یه دل سیر نگاهت کنم، عوض این یه هفته ای که ندیدمت.
از حرفش قند توی دلم آب شد
- تو بهترین اتفاق زندگیمی علی!
با این حرفم چشم هاش برقی زد، نگاهی به چشم و ابروی مشکی و ریش مرتب و کوتاهش کردم، واقعا زندگی بدون علی برام معنایی نداره!
- از داخل جیبش جعبه ی کوچکی رو درآورد و به سمتم گرفت
- قابل عشقم رو نداره!
با خوشحالی از دستش گرفتم
- برا من خریدی؟
- مگه غیر از شما عشق دیگه ای هم دارم؟. بازش کن ببین خوشت میاد
با ذوق جعبه رو بازش کردم، با دیدن یه دستبندی که زنجیر ظریفی داشت و روش اولِ اسم هر دومون آویزون بود با خوشحالی گفتم
- وااااااای این خیلی نازه علی، خوش سلیقه بودیا. کی خریدی؟
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞