eitaa logo
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
327 دنبال‌کننده
2هزار عکس
859 ویدیو
8 فایل
🍂ماییم‌وهواےبغض‌آلودفقط، دلواپسےوغصّه‌مشهودفقط والله‌که‌آسان‌شوداین‌سختےها باآمدنِ‌حضرتِ‌موعودفقط . . .(: تبادل: @hoonarman110 #درنشرمطالب‌درنگ‌نکنید...🍃 📌پیام سنجاق شده مطالعه شود•~
مشاهده در ایتا
دانلود
حزب الهی بودن را با همه‌ی تراژدی‌هایـــش دوست دارم...💚 'شهید آویـــنے' ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
202030_839621193.mp3
1.91M
هنوز از بابات پول می‌گیری ؟! بعد از شنیدنِ این صوت، دیگه نمیگیری☺️😂 + برخورد غیر منتظره پیامبر(ص) با جوانی که شغل نداشت..
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_53 علی: خنده‌ی تلخی کردم. _راس میگ
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ محمد: صدای پر قدرت کوبیده شدن کفش روی کاشی های راهرو نشان از آمدن علی میداد. قبل از رسیدنشان به اتاق، کاغذ زیر دستم را امضا کردم و گذاشتم گوشه‌ی میز. سریع پوشه‌ی سبز رنگ را از میان پوشه‌های دیگر جدا کردم و از اتاق بیرون آمدم. بیرون آمدن من همزمان شد با رسیدن علی و کامیار بی‌تفاوت به من وارد اتاق جلسات شدند؛ من هم پله‌هارا یکی دوتا کردم و خودم را به جلسه رساندم. به محض ورود نگاه گذرایی به چند نفری که پشت میز نشسته بودند انداختم. چند خانم که صورت دو نفر از آنها به خاطر پایین بودن سرشان معلوم نبود و سرهنگ، به علاوه‌ی نیروهای اصلی و فرماندهان گروه‌های مختلف ستاد دستی به ریشم کشیدم و کنار سرهنگ جا خوش کردم. به اواسط جلسه که رسیدیم سرهنگ گفت _در رابطه با سامانه‌ی ستاد یه توضیحاتی باید داده بشه شماهم بالافاصله به بقیه خبررسانی کنید که بیشتر از این مشکل به وجود نیاد از گروه سایبری اومدن برا همین موضوع درخدمتیم خانم نجمی... با شنیدن اسمش، متعجب خط نگاه سرهنگ را گرفتم واقعا اینجا بود... _به نام خدا... دیروز این مورد رو به من گزارش دادن. بعد یه مدت تحقیق و چند ساعت وقت گذاشتن تونستم یک تفاوت بین سایت جعلی و اصلی پیدا کنم که خیلی ساده‌اس. با کنترلِ نمایشگر صفحه را باز کرد و گفت _از این به بعد اگر پیامکی براتون اومد اولین کاری که تو سایت انجام میدید اینه که کدملی خودتون رو وارد کنید. اگر شمارو شناسایی کرد و اسمتون رو آورد یعنی سایت اصلی ستاده ولی اگر ازتون خواست اسم رو هم خودتون وارد کنید سریعا از سایت خارج بشید و مسدودش کنید غیر از اینکه اطلاعات معمولی شمارو داره میتونه اطلاعات شخصی لپ تاپ و هرچیزی که بهش وصل میشه رو سرقت کنه! واما کسایی که وارد سایت شدن... بالافاصله هارد رو ازش جدا کنید و به تنظیمات کارخونه برش گردونید من پیگیری می‌کنم ان‌شاءالله که مشکل جدی پیش نیاد... _خیلی ممنون پایان جلسه... نگاهم را از صورت خانم نجمی گرفتم و به علی دادم که زیر لب با کامیار پچ پچ می‌کرد. آرام آرام دردم شروع شد دردی که خیلی وقت بود فراموشش کرده بودم علی: _الان اگه بهم طعنه نزنه اسممو عوض می‌کنم...این کار بود تو کردی؟ منو آوردی اینجا که چی بشه دستم را جلوی دهانم گرفتم و آرام گفتم _نه که با استعفات موافقت کردن...تو حالا حالاها ور دل محمد حیدری... _آخ آخ گفتی! من که از دست این کلافه شدم. یک‌لحظه متوجه محمد حیدر شدم که نگاهش را به ما دوخته بود. از کامیار فاصله گرفتم و ایستادم. دلم پر بود ولی دلم به حالش سوخت. نمی‌دانم چرا ولی رنگش مثل سفیدی دیوار پریده بود. آرام آرام یاد چند سال قبل افتادم. به قلــــم:ف.ب لینک ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/866618 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجریای اینترنشنال، فارسی رو کیلی کیلی کم بلدن؟! 😂🤦🏻‍♂️ بُرش جذاب یکی از کلیپ های 🔻 @seyyedoona
گر چه این شهر شلوغ است ولی باور کن، آنچنان جایِ تو خالیست صدا می‌پیچد :) |
13.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی یه پسر استرالیایی مسلمون می‌شه☺ این استنداپ کمدی رو از دست ندین😅 نبینی ضرر کردی😎 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
20.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ببینید: خوانندگی زنان برای ایران قوی 🎙باصدای: گروه دختران هم آوایی آفاق 🔹ترانه سرا: کیومرث عبدی 🎼آهنگساز و تنظیم: حسین نویان 🇮🇷 🔸تهیه کننده صوت : فاطمه قلعه نویان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اذانِ هر کسی فرق میکنه! + این کلیپ خیلی خیلی خیلی قشنگه.. پیشنهاد میکنم حتما ببینید♥️ |
هدایت شده از جان فدائیان رهبر❤
14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا سریال های ترکیه‌ای اعتیاد آور است؟ ⭕️ خطر این سریالها بیشتر است! 🔰 به نکات دقیق و روان‌شناسانه‌ای که گوینده به آن اشاره می‌کند دقت کنید! @iranzamingirls جان فدائیان رهبر ❤️
❗️ وقتےخدا با اون همہ عظمتش میبخشھ♥️ و محبت میکنھ... بندھ کۍ باشھ کھ نبخشھ و تلافے کنھ؟! بخشنده باشیم رفیق💛 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
45.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔محرمانه ‌ برای هرررکسی نفرستید ‌،فقط برای متدین ها✨🌼 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
هدایت شده از ᴍᴏʜᴇʙ ∫ مٌـحِـب
[نگارا از عجم مهمان نمی‌خواهی؟ [دلی آشفته وحیران نمی‌خواهی؟ [خدا را شکر؛ نوکر کم نداری ، لیک [غلام و نوکر‌ از ایران نمی‌خواهی؟
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_54 محمد: صدای پر قدرت کوبیده شدن کف
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ علی: آرام آرام یاد چند سال قبل افتادم... زمانی که جراح گفت ترکش نارنجک در کلیه و مهره‌های کمرش مانده. دست داخل جیبش کرد و ورقه‌ی قرص را درآورد. سالن خالی شده بود. بطری آب را باز کردم و به دستش دادم. _خوبی محمد؟ می‌خوای بریم بیمارستان؟ آنقدر درد داشت که دندان هایش قفل شده بود. _ دوباره شک عصبی بهت وارد شده؟ تو چرا مراقبت نمی‌کنی آخه! چشمانش را بست و از روی صندلی به زمین افتاد. کامیار هم نگران بود. بالاخره با تمام بدخلقی‌هایش حق برادری به گردن هر دومان داشت. بالای سرش نشستم و درحالی که به صورتش آب می پاشیدم گفتم _زنگ بزن آمبولانس کامیار...جدی جدی کار دست خودش داد. ......... _باید هرچه سریعتر عمل شه وضعش خیلی بدتر از چندسال قبل شده _زیربار نمیره؛ اگه میخواست عمل کنه همون موقع می‌کرد. _از ما گفتن بود. اینطوری پیش بره نخاع آسیب میبینه. کنار کامیار نشستم. سرش را از روی تاسف تکان داد. _این سرگرد یه روز خوشم نداره! _فک کنم ما تند رفتیم؛ این یه ماه بهش فشارای بدی وارد شده _با اینکه حقش بوده ولی بی معرفتیه؛ باید مراعات می‌کردم... خیال می‌کردم حداقل ترکش پهلوشو عمل کرده. با تماس سرهنگ از جایم بلند شدم _الو سلام جناب سرهنگ _سلام حال محمد حیدر چطوره؟ _بهتره! _به کامیار بگو بیاد ستاد کارش دارم خودتم اونجا باش تا ترخیصش کنن _چشم... نورا: جلسه که تمام شد با یکی از بچه‌ها رفتیم اداره. شروع کردم به بررسی راه های ورود. شماره طرف مقابل را پیدا کردم. رقیه یکی از بچه‌های سایبری که در اطلاعات سپاه بود هم کنارم نشسته بود. _نورا...وبکم لپ تاپشو هک کن. چینی به ابرویم دادم و گفتم _باشه مجوز چی میشه؟ _حله نگران نباش... با زنگ گوشی دستم را از روی کیبورد برداشتم. تماس را وصل کردم. _سلام داداش حسین. _سلام عزیزم. خوبی؟ _ممنون _نورا اگه فرصت داری ده دقیقه وقتتو بده بهم؛ کارت دارم _جانم میشنوم سرحال بود... _اینطوری که نمیشه؛ بیا پایین _عه اینجایی؟ باشه... گوشی را داخل جیبم گذاشتم و رو به رقیه گفتم _اگه اشکال نداره اندازه یه ربع میرم پایین میام _نه اشکال نداره، راحت باش ....... _به مامان گفتی داری میری منطقه؟ _اره بابا مگه بدون اجازه میشه! لب پایینم را گاز کوچکی زدم و با نگرانی گفتم _رفتی اونجا مراقب باشیا...به وسایلی که شیمیایی‌ان دست نزن؛ کار تخریب نکن؛ مین دستت نگیر؛ با ماشین هی تو منطقه نگرد؛ زود بخواب؛ گرسنه نمون... _اوی اوی اوی آروم تر نورا...نفس بگیر بعدم؛ مگه دارم میرم پیک نیک؟ خندید و ادامه داد _یه دفعه دیدی سوغات پای قطع شده آوردم. با مشت به شانه‌اش زدم. _بی‌جنبه نباش حسین لبخندی آرام تحویلم داد. _مراقب خودت باش، منم میرم تا چند هفته دیگه میام...ماشین منتظره برم؟! خجالت کشیدم بین آن هیاهو در آغوشش بگیرم برای همین دست را فشردم و قبل از اینکه عقب بکشد بوسیدمش اوهم از پیشانی‌ام بوسه‌ای گرفت و به نشانه خداحافظی دست تکان داد بی خبر از اینکه... به قلــــم:ف.ب لینک ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/866618 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
آرام قدم بردار ولی ثابت قدم... ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
سایه‌اش تا به ابد از سر من‌ کم‌‌‌ نشود، گردنم‌ پیش‌ کسی غیرِ رضا‌ خم‌ نشود🧡🌱 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثوابِ عجیب آیَتُ الکُرسی! خیلی ضرر می‌کنه کسی که این فیلم رو نمی‌بینه...💚🌱 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
خسته شدی؟! بی‌رحمی دیدی؟! دلت گرفته؟! نیاز به آرامش داری؟! فقط حسین فقط حسین خبر رسیده امشب شبِ زیارتیشه ینی آقا امشب بغلشو باز کرده منتظر ماست حسین، آقاجان منم تو این اوضاع یه معترضم اعتراض دارم که از تو دورم! 💔 ولی از دور سلام...
✨شهید مهدی زین الدین: هرگاه در شب جمعه شهدا را ياد کرديد آنها شما را نزد اباعبدالله یاد می كنند 🌷یاد شهدا با صلوات اَللّهمَ صَلّّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ محمد 🕊⚘شادی روح والامقام امام راحل وشهدای عزیز فاتحه صلوات..... 💔
زندگی هنوز زیباست تا فرصت هست لذت ببر و شاد باش😊💚 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌 این موزیک ویدئو رو حتماً ببینید 😢😢 از مردم بشنوید باید چه چیزهایی حساس باشیم. این بار آن‌ها برای ما خوانده‌اند ... گاهی همسایه دلسوزتر است... https://eitaa.com/joinchat/1805451316Cd14018aac3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خنده دار رهبری 😊 قبله کدوم طرفه ؟؟؟ 😂 شوخی های مقام معظم رهبری 😊 🌹
مثلا چشماتو که باز کنی، خستگی‌های دیروزت رو در خوابِ دیشب جا گذاشته باشی! تمام تَنِت لبریز باشه از طراوت و سَر زندگی! یه لقمه نون و پنیر صبحانت باشه و مادری که هر صبح دعای خِیرش بدرقه راهته... برات آرزوهای کوچیکی دارم که شاید حسرت‌ بزرگِ خیلیا باشه رفیق✨ ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
مثلا چشماتو ببندے با نواے ظهور بازشون کنے مثلا اول هفته چشماتو ببندے، غروب جمعه بازشون کنے مثلا اول نماز با دل آشوب سمت قبله وایستے آخرشو با دعاے فرج و حس آرامشش تموم کنے مثلا قلب تیکه تیکه‌اتو بزارے رو ترازوی آقا صاحب الزمان...ده برابر اون بهت آرامش بده مثلا بشینے تو صحن جمکرانو دیگه برنگردے...(:
مصرف کننده نباشیم.mp3
4.71M
لطفا این چند دقیقه رو گوش بدید👆
دلتنگے کرب و بلا رفته هارا وقتے حس کردم که نتوانستم مثل هفته‌هاے گذشته سر مزار شهدا حاضر شوم(: ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
بلند شو علمدار علم رو بلند کن... بازم پرچم این حرم رو بلند کن واسه بچه هایی که چشم انتظارن... می‌خوان مثل من سر رو شونت بزارن صداتو بلند کن بفهمم که هستی هنوز زنده ای و چشاتو نبستی...🙂 تو از اینجا رفتے چقدر گریـــه ڪردم💔 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
- گمنام‌م وَ تو ، تویی کھ میدانـے تنها بہ نام سبزِ تو مـۍنازم ꧇)💚 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مدیونید اگه این فیلم را ببینید و منتشر نکنید. روز قیامت جلوی تک تکتان را می‌گیرم 😭
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_55 علی: آرام آرام یاد چند سال قبل
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ کامیار: _بیا تو... در را باز کردم و وارد اتاق شدم. _سلام _سلام آقا کامیار؛ بشین مقابلش روی صندلی نشستم. _با استعفا موافقت نشد... _آخه چیکار کنم که با درخواستم موافقت بشه؟! من نمی‌خوام دیگه کار کنم خب آرنجش را روی میز گذاشت و انگشتانش را به هم قفل کرد. _به خاطر اتفاقیه که چند سال قبل برا خواهرت افتاد؟ یا مهدی؟ لبخند تلخی زدم _شما چی فکر می‌کنید؟! هر دوتاشون به خاطر دستور و لجبازی و غرور سرگرد جونشونو از دست دادن... _نمی‌خواستم زیر قولم بزنم ولی انگار لازمه! محمد حیدر سه ساله یه مشکل داره که دست خودش نیست. دقیق شدم. _همون موقع که تو عملیات مربوط به نادر ترکش نارنجک مجروحش کرد یه اتفاق دیگه هم براش افتاد. نادر یه گاز مسموم که محرک مغز و اعصاب بود رو انداخت سمتش، اونقدر نزدیک بود که با بو کردنش تشنج کرد. یکی از دلایلی که اونموقع نتونستن ترکشاشو خارج کنن وضعیت مغزش بود. تو قضیه خواهرت یه ساختمون بمب گذاری شده بود. خود محمد چندین بار دستور بررسی داد. تخلیه که شد دستگاه زنده یابو آورد. متوجه شد کسی اون تو جا مونده ولی فقط سی ثانیه به انفجار مونده بود برا همون نذاشت نیروها برن برا آوردن خواهرت.خواست خودش بره ولی نشد... شاهد بودم سر اون قضیه چقدر عذاب کشید... نه تو نه مهدی شاهد اون اتفاق نبودید _یعنی... _یعنی محمد عصبانیتا و شوک‌های عصبیش دست خودش نیست. یعنی شما زود قضاوت کردید. من می‌تونم قسم بخورم محمد حیدر یکی از پاک ترین بچه هاییه که دیدم. نگاهم را از سرهنگ دزدیدم... نجلا: پرستار مثل همیشه سر ساعت آمد. _انگار حالت امروز خوب نیست! چیزی شده نجلا جان؟ _چیزی نیس...خوبم میگم این متخصص نمیاد؟ درحالی که سر پماد را باز میکرد گفت _میاد عجله نکن! پماد را به سمت صورتم آورد. _اَی صورت من که چیزیش نیس بسه دیگه خستم کردید. لبخند مهربانی زد. _اگه پوستت ترمیم نشه و رنگ تیره‌اش از بین نره که نمیشه عمل کنی کمی قانع شدم و گذاشتم کارش را بکند. _خانم سارا فرنودی به بخش اورژانس... با شنیدن اسمش دستکش را از دستش کند و داخل سطل زباله انداخت. دوباره سرنگی به سرم زد و رفت. نمیدانم چه حسی بود که عذابم می‌داد. هوا برایم گرفته بود. خواستم بلند شوم و پنجره را باز کنم که دکتر وارد اتاق شد. _سلام؛... ارام جوابش را دادم. _صورتتون از روز اول خیلی بهتر شده! تک خنده ای کردم و گفتم _اونکه بله ولی فکر نکنم از این به بعد خودمم بتونم به خودم نگاه کنم. بدون توجه به غر زدن هایم به پرستار چیزی گفت و بعد بلند ادامه داد. _یه ساعت دیگه صورتشو عمل میکنم. آماده‌اش کنید. متعجب داد زدم. _مگه شکم میخوای بدوزی دکتر؟! _کارمو بلدم نگران نباش فردا که بهوش بیای میبینی از اولم بهتر شدی. از خانواده ات کسی نیست که هزینه بیمارستانو پرداخت کنه؟ بیخیال لب زدم. _گوشی ندارم. بدید زنگ بزنم اطلاع بدم. گوشی‌اش را از جیب لباس پزشکی‌اش بیرون آورد و به سمتم گرفت. کلافه و با عصبانیت لب زدم _دستام زخمه آقا _خیله خب شماره رو بگو... شماره را که گرفت گذاشت روی بلندگو _الو بفرمایید؟ _الو الناز...نجلام. _عهههه تویی نجلا؟ کجایی آخه؟ _این حرفارو بزار برا بعد؛ کارت دارم _جانم؟ _برو خونه‌ام از تو کشوی اول میز چک و کارت بانکیمو بردار با کیف و گوشیم بیار آدرسی که میگم چند دست لباس درست و حسابی هم میخوام. _به روی چشم. آدرسو پیامک کن _خدافظ. به قلـــم: ف.ب لینک ناشناس: https://abzarek.ir/service-p/msg/871799 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨