eitaa logo
با ما نویسنده شو
1.6هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
257 فایل
من با ۳۴سال سابقه تدریس رسمی به فرزند دلبندتون یاد می دم چطور رویاهاشو به شعر و قصه تبدیل کنه 🌈 آموزش نویسندگی به کودکان و نوجوانان 🌈چاپ آثار شما در: 👈 مجله پوپک و رشد نوجوان 🌈 ارتباط با ادمین 👇 @gheseh_1 ❌ کپی مطالب فقط با ذکر نام نویسنده ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 _جلدهفتم از مجموعه ده جلدی 💢: 💢شماره تماس برای سفارش و دریافت این کتاب خوندنی: 021 66469958 021 66411151
قصه می گه برامون ماه قشنگ و زیبا بخواب فرشته ی من رسیده وقت لالا ✅ عزیز دلم 😘 ✍️
سلام سلام داداش جون زنده باشی الهی دوستت دارم همیشه از بس که خوب و ماهی ✅ عزیز دلم 😘 ✍
💢شعر: مادر 💢شعر و اجرا : 💢 معصومه رجبی 💢کلاس دوم_۸ساله 💢 استان زنجان _مدرسه تربیت 💢خرداد ۱۴۰۲
۱۶ ژوئن،‏ ۱۵.۱۶​.aac
1.74M
دراین شب مهتابی بودآسمان آبی مادرم گفت گلم دخترم چرانمی خوابی؟ درجواب او گفتم زده به سرم بی خوابی کنا ر مادرنشستم من دادم به اوگل سرخ آبی ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
💢 : روز تعطیل 💢 هنرمند: فاطمه بنی اسدی 💢کلاس سوم_۹ ساله 💢استان تهران 💢مدرسه ی ابدطلب 💢 💢آموزگار عزیز: سرکار خانم محمدی جمعه بودو مدرسه تعطیل بود ،و من توی خونه حوصله ام سر می رفت به مامانم گفتم :اگر اجازه بدهید امروز زنگ بزنم و دوستانم را به خانه ما دعوت کنم و مادر مهربانم هم قبول کرد.همین که دوستانم وارد شدند هر کدام شیرینی و کلی خوردنی با خودشون آورده بودند.من هم خوشحال شدم و آن روز در خانه بساط جشن دوستی آماده شد.هدیه ی هم برای من آورده بودند.و آن روز در خاطره ی من خیلی زیبا و جشن دوستی برایم به یاد ماند. ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
💢: طاووس و کلاغ 💢راوی: الناز بازو بندی 💢کلاس پنجم_ ۱۰ساله 💢استان خراسان _ نیشابور 💢مدرسه: شهید عین آبادی 💢 خرداد ۱۴۰۲
4_5776350062405750485.m4a
2.55M
روزی کلاغی در کنار برکه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شکر می کرد. طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقهه زد. کلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خنده تو شده است؟ طاووس گفت:« ازاین که شنیدم خدا را برای نعمت هایی که به تو نداده شکر می گویی» بعد بال هایش را به هم زد و دمش را مانند چتری باز کرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد که این طور زیبا مرا آفریده است؟!» کلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد. طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرنده گستاخ و بد ترکیب؟» کلاغ گفت:« به حرف های تو، شک نداشته باش که خداوند مرا بیشتر از تو دوست داشته است؛ چرا که او پرهایی زیبا به تو بخشیده و نعمت شیرین پرواز را به من و ترا به زیبایی خود مشغول کرده و مرا به ذکر خود» 💢: الناز بازوبندی ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh
مادر خوبی دارم مامان نگو ، فرشه عزیز و بی نظیره جاش وسط بهشته یه دوست مهربونه همیشه خوب و دلسوز هوامو داره هرجا به فکرمه شب و روز هرچی بگه ، می گم چشم شیرینه هر کلامش گفته خدا تو قرآن واجبه احترامش 💢: 💢 💢معلم_شاعر_نویسنده ✅ http://eitaa.com/eslahisaeedeh