📕#باغ_کتاب _جلدهفتم
از مجموعه ده جلدی #یادداشت_های_یک_فرشته
✍#نوشته: #سعیده_اصلاحی
💢#تصویرگر: #راحیل_تقی_پور
✅#انتشارات_قدر_ولایت
💢شماره تماس برای سفارش و دریافت این کتاب خوندنی:
021 66469958
021 66411151
Different Singer - Lalaei 18 (128).mp3
4.34M
#لالایی_امشب:
#لالا_ای_چرخ_نخ_تابی
به آوازش تو می خوابی
لالالایی گل غوزه
سفید و سبز و عنابی...
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
قصه می گه برامون
ماه قشنگ و زیبا
بخواب فرشته ی من
رسیده وقت لالا
✅#شب_بخیر عزیز دلم 😘
✍️#سعیده_اصلاحی
سلام سلام داداش جون
زنده باشی الهی
دوستت دارم همیشه
از بس که خوب و ماهی
✅#سلام_روزبخیر عزیز دلم 😘
✍#سعیده_اصلاحی
✅#تمرین_سرودن_شعر
💢شعر: مادر
💢شعر و اجرا :
💢 معصومه رجبی
💢کلاس دوم_۸ساله
💢 استان زنجان _مدرسه تربیت
💢خرداد ۱۴۰۲
۱۶ ژوئن، ۱۵.۱۶.aac
1.74M
دراین شب مهتابی
بودآسمان آبی
مادرم گفت گلم
دخترم چرانمی خوابی؟
درجواب او گفتم
زده به سرم بی خوابی
کنا ر مادرنشستم من
دادم به اوگل سرخ آبی
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
✅#تمرین_قصه_نویسی
💢#قصه : روز تعطیل
💢#نویسنده هنرمند: فاطمه بنی اسدی
💢کلاس سوم_۹ ساله
💢استان تهران
💢مدرسه ی ابدطلب
💢#اردیبهشت_۱۴۰۲
💢آموزگار عزیز: سرکار خانم محمدی
جمعه بودو مدرسه تعطیل بود ،و من توی خونه حوصله ام سر می رفت به مامانم گفتم :اگر اجازه بدهید امروز زنگ بزنم و دوستانم را به خانه ما دعوت کنم و مادر مهربانم هم قبول کرد.همین که دوستانم وارد شدند هر کدام شیرینی و کلی خوردنی با خودشون آورده بودند.من هم خوشحال شدم و آن روز در خانه بساط جشن دوستی آماده شد.هدیه ی هم برای من آورده بودند.و آن روز در خاطره ی من خیلی زیبا و جشن دوستی برایم به یاد ماند.
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
✅#تمرین_قصه_خوانی
💢#حکایت: طاووس و کلاغ
💢راوی: الناز بازو بندی
💢کلاس پنجم_ ۱۰ساله
💢استان خراسان _ نیشابور
💢مدرسه: شهید عین آبادی
💢 خرداد ۱۴۰۲
4_5776350062405750485.m4a
2.55M
روزی کلاغی در کنار برکه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شکر می کرد.
طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقهه زد.
کلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خنده تو شده است؟
طاووس گفت:« ازاین که شنیدم خدا را برای نعمت هایی که به تو نداده شکر می گویی»
بعد بال هایش را به هم زد و دمش را مانند چتری باز کرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد که این طور زیبا مرا آفریده است؟!»
کلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد.
طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرنده گستاخ و بد ترکیب؟»
کلاغ گفت:« به حرف های تو، شک نداشته باش که خداوند مرا بیشتر از تو دوست داشته است؛ چرا که او پرهایی زیبا به تو بخشیده و نعمت شیرین پرواز را به من و ترا به زیبایی خود مشغول کرده و مرا به ذکر خود»
💢#راوی: الناز بازوبندی
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh
✅#مادر
مادر خوبی دارم
مامان نگو ، فرشه
عزیز و بی نظیره
جاش وسط بهشته
یه دوست مهربونه
همیشه خوب و دلسوز
هوامو داره هرجا
به فکرمه شب و روز
هرچی بگه ، می گم چشم
شیرینه هر کلامش
گفته خدا تو قرآن
واجبه احترامش
💢#شاعر:
💢#سعیده_اصلاحی
💢معلم_شاعر_نویسنده
✅#قصه_برای_فسقل_فندقی_ها
http://eitaa.com/eslahisaeedeh