eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
26.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
87 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part73 با احتیاط نگاهی به اطراف انداخت و آروم قدم به
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان 🔥 با دسته ی قاشق چای خوری روی لبه استکان ضرب گرفته بودم و گیج و عصبی به گوشه اپن خیره شده بودم رفتار های این زوج دیگه از پیش بینی و کنترل من خارج شده بود ۲۴ ساعت از رفتنش از خونه من میگذشت و هرچی زنگ میزدم و پیام میدادم هیچ جوابی نمیداد از اینکه نمیدونستم این مدت چی بینشون گذشته و من بعد چه اتفاقاتی میفته عصبی بودم ممکن بود الیاس بتونه دل لعیا رو بدست بیاره و با حرفهاش قانعش کنه و اونوقت... من چه کاری از دستم ساخته بود؟! پیام بعد از ظهر شراره هم مثل نفت روی آتیش اعصابم ریخته بود اونهم از این بی خبری و بی کنترلی عصبی بود و من رو مسئول می دونست و حالا این وقت شب با تماسی که از شیلا داشتم سبد مصیبتهام تکمیل شد اصلا حوصله غرغر و سر کوفت شنیدن و جواب پس دادن نداشتم اما مجبور بودم جواب بدم: الو؟ _تو معلوم هست داری چکار میکنی؟ چقدر دیگه باید بخاطر کار به این سادگی وقت بذاریم؟ بدقولی تو داره یه پروژه رو زمین میزنه؟ نمیخوای کارت رو تموم کنی؟ پوزخندی به مدل حرف زدنش زدم مثلا داشت رمزی حرف میزد بی حوصله و با حالتی مسخره گفتم: من دارم تمام تلاشم رو میکنم الانم در حال انجام وظیفه ام لطفا هر دفعه یه کدومتون سوهان به اعصاب من نکشید بفهمم چه غلطی دارم میکنم! _باید ببینمت _من دیگه پامو تو اون خراب شده تون نمیذارم اگر کاری داری خودت بیا تنها بدون اون سگ قلاده شکسته ات! _من که نمیتونم بیام اونجا دیوانه راهم دوره! نگران نباش کیان فعلا ایران نیست بیا خونه شراره مشکلی نیست فقط میخوایم حرف بزنیم فردا بیا منتظرتیم گل و شیرینی برای خونه شراره یادت نره... فعلا شبت بخیر... از شدت کلافگی با پشت دست لیوان ماگ رو زمین زدم و بوی نسکافه آشپزخونه رو برداشت اصلا دلم نمیخواست باز برم اونجا و مواخذه م کنن چرا این پروژه لعنتی تموم نمیشه یه نفس راحتی بکشم؟ لعنت بهت الیاس که انقدر بدقلق و خشک مغزی... پرش به قسمت اول رمان👇🏻♥️🍂 https://eitaa.com/non_valghalam/28941 ❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌ ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ 🥀 🔥🥀🔥 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210410-WA0016.mp3
3.97M
✨ختم قرآن✨ 🔸ویژه ماه مبارڪ رمضان 🎶فایل صوتے قرائت 2⃣جزء دوم 🗣قارے معتز آقایے 🍃📖 ༺‌‌✾➣♡➣✾༺‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part74 با دسته ی قاشق چای خوری روی لبه استکان ضرب گر
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان 🔥 با تقه ای به در نیمه باز وارد خونه شدم اما قبل از بستن در خوب توی پذیرایی چشم چرخوندم جز شیلا و شراره که با فاصله روی مبلها نشسته بودن و در سکوت بهم زل زده بودن کسی دیده نمیشد ناچار در رو بستم و همونطور که سمتشون قدم برمیداشتم سلام کردم هر دو به تکون دادن سر اکتفا کردن اوضاع خوب به نظر نمی‌اومد روی مبل رو بروشون نشستم و در سکوت منتظر شدم تا شروع کنن اگرچه معلوم بود چی میخواستن بگن بالاخره شیلا به حرف اومد: _خودت میدونی چرا ابنجایی زودتر توضیح بده چه طرحی برای حل این مشکل داری؟ خیلی زود رفت سر اصل مطلب لبم رو با زبون تر کردم: خب... باید یکم بهم فرصت بدید فکر کنم صداش بلند شد: فکر کنی؟ الان وقت فکر کردنه؟ قبل از اینکه این گندو بزنی باید بهش فکر میکردی! برای چی توی طرح دخالت کردی؟ می دونی اگر الان ماجرا جمع بشه و صلح کنن دیگه کاریش نمیشه کرد؟! اون پسر دیگه چیزی برای از دست دادن نداره! چرا تو چیزی که ازش سردرنمیاری دخالت میکنی؟ کلافه بودم ولی باید تحمل می‌کردم متاسفانه حق داشت سعی کردم دفاع کنم: اینطوریام نیست گزینه شما همیشه روی میزه و همیشه هم جواب میده اون پسر رو هم هنوز با خانواده ش میشه ترسوند _متوجه زمانی که از دست رفته نیستی؟ یه کار به این سادگی چند ماهه تمرکز مجموعه به این بزرگی رو گرفته! این جزء ساده ترین پروژه هاییه که مجموعه ما تو طول این چند سال کار حرفه ای قبول کرده چندین نفر دیگه همزمان با تو مشغول شدن و الان باردارن فقط تویی که اینطور ما رو سر کار به این سادگی یه لنگه پا نگه داشتی! _خودتونم خوب میدونید که کاری که بقیه تو چند ماه انجام میدن برای من کار چند روزه... چقر ترین و سفت ترین کیس تون رو سپردید به من و الان دارید بازخواستم میکنید! شراره که تا این لحظه ساکت بود رو به جلو خم شد و به حرف اومد: بخاطر تو منم دارم توبیخ میشم... چون این من بودم که معرفیت کردم به شیلا... من گفتم تو از پس این کار برمیای... الانم چند وقته مدام بخاطر تو دادم سرکوفت میخورم بابا زودتر تمومش کن دیگه تا کی میخوای کشش بدی؟! دیگه عصبی شده بودم: یعنی اگر من نبودم کس دیگه بود که این کارو بهش بسپرید دیگه؟ پس الانم به همون آدم بگید بیاد و یه شبه مشکلتونو حل کنه! شیلا که از شدت خشم به سرخی میزد با این حرف خیز برداشت سمتم و من هم ایستادم چونه ام رو توی دست گرفت و هرم نفسهایی که از خشم کشدار شده بود رو با این جملات توی صورتم ریخت: تو فضول ترین پرستویی هستی که به عمرم دیدم بارها بهت گفتم تو کاری که بهت مربوط نیست دخالت نکن تو یه کار بیشتر بلد نیستی و اونهم چشم گفتنه انگار دوره آموزشیت برات کافی نبوده فکر نکن اگر این پروژه شکست بخوره برمیگردی به چند ماه قبلت کاری نکن که مجبورت کنم برگردی ویلا و همه واحدایی که پاس کردی رو دوباره و چندباره پاس کنی... پرش به قسمت اول رمان👇🏻♥️🍂 https://eitaa.com/non_valghalam/28941 ❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌ ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ 🥀 🔥🥀🔥 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir joze3.mp3
4.16M
✨ختم قرآن✨ ♥️ویژه ماه مبارک رمضان 🎶فایل صوتے قرائت جزء چهارم 🗣قارے معتز آقایے 🍃📖 ❅ঊঈ✿🦋✿ঈঊ❅ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part75 با تقه ای به در نیمه باز وارد خونه شدم اما قبل
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان 🔥 شراره به سختی از من جداش کرد پر از حرص بودم دلم میخواست طوری بزنمش که دیگه جرئت نکنه باهام اینطور رفتار کنه اما میدونستم بعدش زنده نمیمونم شیلا یه زن عصبی بود که همیشه هم کلت حمل میکرد! این رو همه میدونستن و سعی میکردن زیاد باهاش سر شاخ نشن دستی به صورتم کشیدم و عصبی تر از قبل کیفم رو از روی میز برداشتم شراره برگشت سمتم: کجا؟ بگو میخوای چکار کنی؟ _یه کاریش میکنم چند روز بهم زمان بدید... پشت سرم تا جلوی در اومد و آهسته گفت: زودتر تمومش کن همشون بدجور عصبی شدن یه جورایی دارن تحقیر میشن بابت این قضیه هرچی بهشون فشار بیاد سر من و تو خالی میکنن دیت بجمبون دیگه؟ همونطور که کفشم رو میپوشیدم عصبی جواب دادم: فکر میکنی من بدم میاد زودتر تموم شه؟ چکار کنم این پسره اصلا انگار مرد نیست! بهشون بگو یکم بهم فرصت بدن انقدر گیر ندن ببینم چه غلطی باید بکنم _خیلی خب سعی میکنم قانعش کنم... مواظب خودت باش امیدوارم دفعه بعدی که میبینمت خوش خبر باشی... اونقدر عصبی بودم از این حس تحقیر که حوصله انتظار برای اومدن آسانسور رو نداشتم میخواستم هرچه زودتر از اون خراب شده بیرون بزنم از پله ها سرازیر شدم و همونطور گفتم: سعی خودمو میکنم... پشت فرمون مثل دیوونه ها پشت هم فریاد میکشیدم و به فرمون می‌کوبیدم از اینهمه تحقیر خسته بودم دلم میخواست میتونستم شیلا رو با دندونام تیکه تیکه کنم میتونستم خونش رو پیمونه کنم و سر بکشم... ولی حیف که چاره از جز زور شنیدن و تحمل کردن نداشتم و تنها کسی که میتونستم دق دلم رو سرش خالی کنم الیاس بود که با این اتفاقات هرلحظه بیشتر براش دندون تیز می‌کردم از اون گذشته حق با شراره بود و ماجرا زیادی کش پیدا کرده بود باید یه فکر درست و حسابی می‌کردم که زودتر قالش کنده شه و همه نجات پیدا کنیم... پرش به قسمت اول رمان👇🏻♥️🍂 https://eitaa.com/non_valghalam/28941 ❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌ ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ 🥀 🔥🥀🔥 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀
636602499504441681.mp3
29.08M
💕ختم قرآن 🌙ویژه ماه مبارک رمضان 🎶فایل صوتے قرائت 4⃣جزء چهارم 🗣قارے معتز آقایے 🍃📖 ❅ঊঈ✿🦋✿ঈঊ❅ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7