هدایت شده از یادداشت ها
ایده فیلم، جالب و عمیق بود؛ مبحث هویت واقعی و پذیرش واقعی را با تبدیل یک شخص در قالب اشخاص دیگر تماشا میکنیم. این ایده، بسیار پیچیده و معماگونه در قالب یک پرونده قتل مبهم در یک ساختمان مخوف درآمده بود تا شکل داستانی و هیجانی پیدا کند. بطوری که در طول داستان، متوجه چند شخصیت نمیشویم بلکه با یک روح روبرو هستیم.
شخصیت فیلم با چالشهای مختلفی روبرو میشود که وقتی از آنها عبور میکند و ترسها را پشت سر میگذارد و به عشق خود پایبند میماند، عشق را تجربه میکند.
مضمون اصلی به نظرم آن است که عشق بیقید و شرط، جرأت و جسارت میخواهد. چنین عشقی از ترسوها برنمی آید. فیلم نشان میدهد وقتی کسی عاشق میشود، باید آماده باشد در مقابل درد و رنج احتمالی سینه سپر کند و به جنگ ترسهایش برود.
وقتی «پیریا» _شخصیت فیلم_ به قالب اشخاص دیگری درمیآید و هویت آنها را میگیرد، در واقع نمادی از تلاش اوست برای فرار از هویت واقعیاش یا مواجهه با ترسها و آسیبهایش. چنانچه میگوید از کودکی دچار احساس حقارت شده و هر بار که احساس درد کرده، لباس جدیدی پوشیده.
در پایان فیلم، وقتی شخصیتها هویت واقعیشان را نشان میدهند، لحظهای است که عشق بیقید و شرط را تجربه میکنند.
@ethicscafe
♥️ اقتراحی بر عشق بیقید و شرط از منظر اخلاقی
احتمالا «عشق بیقید و شرط» یا «عشق نامشروط» به گوشتان خورده. عشق بیقید و شرط به معنای دوست داشتن و پذیرش کامل دیگری بدون هیچگونه قید و شرطی است. در نگاهی گذرا این مفهوم از منظر اخلاقی چند حُسن دارد و چند ایراد:
◽اولین و شاید مهمترین حُسنش آن است که این نوع عشق به فرد اجازه میدهد که خود را صادقانه به طور کامل ابراز کند و در عین حال احساس امنیت و حمایت کند.
◽حُسن دیگر اینکه این نوع عشق باعث یک تعهد کامل میشود به طوری که در سختیها و چالشها در کنار یکدیگر بمانند و از یکدیگر حمایت کنند.
▪️اما ایراد آن این است که میتواند تمام حد و مرزهای اخلاقی را بشکند به خاطر اینکه طرف باید بخاطر عشق بیقید و شرط، چشمش را به روی هر کاری ببندد، هر وضعیتی را تحمل کند، به هویت و استقلال خودت بی توجه باشد، نیازها و خواستههای خود را نادیده بگیرد..
فرض کن که فرهاد و هانیه در یک رابطه هستند. نازنین زیاد با خانواده یا دوستانش وقت میگذراند، در حالی که علی در خانه منتظر اوست. گاهی علنا به فرهاد بیتوجهی و بیاحترامی میکند. فرهاد به خاطر عشقش به نازنین، این رفتارها را نادیده میگیرد و به خود میگوید که باید صبور باشد و همه چیز را تحمل کند. او حتی از فعالیتهای فردی خود و وقتگذرانی با دوستانش صرفنظر میکند تا هانیه را راضی نگه دارد. در این حالت، فرهاد هویت و نیازهای خود را نادیده میگیرد و به رفتار نادرست هانیه بیتوجهی میکند.
این ایراد، بخاطر آن است که عشق بیقید و شرط، آدمها را مهمتر از قواعد میکند و این پیام را تقویت میکند که ارزشها و قواعد برای آنند که انسان شادکام و خوشبخت باشد. هر جا که حس شادی و خوشبختی او را نقض کند باید آن را کنار گذاشت. چون تنها چیزی که مهم است، خود انسان است!
🔸می خواهم نکته مهم و قابل تأملی بگویم:
بهتر نیست به جای عشق بیقید و شرط، بر «مسئولیت اخلاقی بیقید و شرط» تأکید کنیم؟ ما در هر صورت و در هر شرایطی، در قبال دیگری مسئولیت داریم. عشق بیقید و شرط ممکن است به انتظارات غیرواقعی منجر شود، در حالی که مسئولیت اخلاقی به ما کمک میکند تا واقعیتهای روابط را بهتر درک کنیم و با آنها مواجه شویم. به نظرم مسئولیت اخلاقی باعث میشود عشق و محبت را به شکلی سالم و پایدار تجربه کنیم نه ایدهآل و نامتعادل
#اخلاق_رابطه
#اخلاق_و_عشق
✍️ عبدالله عمادی (معین)
کافه اخلاق، نگاهی تازه به اخلاق┈☕|👇🏻
https://eitaa.com/ethicscafe
🕊️ دید پرنده
باید از بالا گفت.
باید از بالا دید.
منفعتها گاهی، مینشینند نوک بینی ما.
گاهی اما انتهای جاده، منتظر میمانند.
عصر ما، صبر و تحمل چه کم است.
عصر ما، سرعت ارزش دارد.
چشم پوشیدن از لذت لحظه، جرم است
عصر سرعت باید،
باغها زود به حاصل برسند.
کابلها فست شوند.
مثل چایساز و قهوههای فوری.
پول اسپانسرها، بازدهی میطلبد.
چه کسی روی اهداف بلند،
حاضر است
سرمایه گذاری بکند؟
ای عزیزان نتیجه محور!
منتظر باشید تا صبح از دولت غایت بدمد.
صبح پیروزی انسان،
بعد از یک شب تاریک مصیبتبار است،
در پس غایات است.
چشم دوراندیشی هست،
که از اول راه، آخرش را بیند؟
منفعتها را از دید پرنده بیند؟
باید از بالا دید.
باید از بالا گفت.
🖊️ عبدالله عمادی (معین)
پینوشت: این شعر، به مناسبت پیروزی مجاهدان فلسطین و ردیهای بر نگاه فایدهگرایانه کوتاهمدت در قضاوت اخلاقی درباره جنگ غزه و دفاع از غایتگرایی سروده شده است. تبریک به همه دوستان ❣️🙏
@ethicscafe :به کافه اخلاق بپیوندید