eitaa logo
کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
33.1هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
130 فایل
جدیدترین اشعاروسرودهادرکانال ما خوش آمدین🌹 @ewwmajmamolodi #کانال_مولودی_و_عروسی_مجمع_الذاکرین مدیریت👇 @khadeemeh110 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما در روبیکا 👆
مشاهده در ایتا
دانلود
نگاهی کرده بر عالم که عالم مانده در بندش و میگردد زمین و آسمان تنها به لبخندش یکی میخواست این دنیا که ختم المرسلین باشد نخواهد دید دنیا در خودش دیگر به مانندش حدیث قدسی لولاک در شان نبی یعنی هرآنچه هست در عالم، خدا داده به فرزندش شب معراج در آنجا که حتی جبرئیلم ماند همه دیدند از بالا محمد را بخوانندش خدا خوانده پیامبر را که تنها با خودش باشد در آن بالا چه عشقی میکند با او خداوندش
دست بر سینه  همه مهمان قاسم می شویم دیده گریان، سائلِ احسان قاسم می شویم سفره دارِ امشبِ ما شد کریم ابن کریم ریزه خوارِ لطفِ بی پایانِ قاسم می شویم هر زمانی که دلِ ما می شود تنگِ حسن بانگاهی زائرِ چشمان قاسم می شویم سینه چاکانِ حسن خرجِ علیِ اکبرند پس حسینی ها همه قربانِ قاسم می شویم روزِ فتحِ مکه با سربندِ سبزِ یاحسن ما همه رزمندة گردانِ قاسم می شویم چند تا ایوان طلا سازیم در صحنِ بقیع ماگدایِ گوشة ایوانِ قاسم می شویم سِرِّ بابُ القاسم کرببلا دانید چیست؟ روز محشر دست بر دامانِ قاسم می شویم جملة «الموت اهلی من عسل»توحید ِ ماست واله ودلدادة ایمانِ قاسم می شویم ماهِ خیمه بود، اما چهره اش تغییر کرد مثلِ نجمه بی سروسامانِ قاسم میشویم تاکه حرفِ دست وپاگم کرده  آیددرمیان یادِ ارباب وتنِ بی جانِ قاسم می شویم چاره سازِ عالمی بیچاره شد بالا سرش همچونان فضه که آمد در کنارِ مادرش دست وپا میزد ولی جان بینِ سینه مانده بود عالمی را ریخت بر هم ناله هایِ آخرش زیرِ سُمِ اسبها با هر نفس قد میکشید باز می شد ذره ذره استخوانِ پیکرش نعل هایِ کهنه کم کم پیکرش را نرم کرد پخش می شد هرنفس با هرتکان خاکسترش مثلِ مویش دنده هایش هم گره خورده بهم هیچ کاری بر نمی آمد زدست یاورش () ✨💫✨💫✨💫✨💫
🌹 🌹 🌹 ✍شاعر:اسماعیل تقوایی 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫 صدهزاران شکر برگو کردگار پاک را روزه بگرفتی زدودی از دلت خاشاک را میرود ماه خدا ومی رسد عید خدا بنده مومن در این مه سرزده افلاک را در شب آخر روا باشد که احیایی شوی فرصت آخر رسیده مومن چالاک را چاک می گردد گریبان در وداع ماه حق ای خدا دریاب یاران گریبان چاک را فطره ات را در کناری نه،برای مستحق کن رعایت سنت شاهنشه لولاک را اول شوال عیدفطر باشد روزه دار موسم افطار باشد ترک کن امساک را در نماز عید شرکت کن کنار مومنین می دهد مزدی نکو حق صائم دل پاک را
بسم الله الرحمن الرحیم غلامی(مجنون) خاکساردختر موسی ابن جعفر میشوم آستان بوس همین صحن وهمین در میشوم آرزوی هر پریشان خاطری دیدارتوست من بدین جا،بر درت همچون کبوتر میشوم آیت الله ها وهرعلامه ای برتوگداست من ثناخوان درت بانومکرر میشوم ارث زهراعصمت و شرم و نجابت بوده است من ثناخوان تو دختر همچو مادر میشوم کیستی تمثالی از صبر و وقار زینبی من ثناخوان کمال دخت، حیدر میشوم اسوه ی زنها تو هم شأن نزول کوثری در زلال مهرتو بانو مطهر میشوم کی توانم وصف تو راگویم درون دفترم وصف توناید زبانم همچوجوهر میشوم آن دم جان پرورت بانی هرفیضیه شد زین همه دلدادگی سرمست کوثر میشوم میبرم بانو به حاجت بر زبانم نام تو باغ جانان از نسیمت من معطر میشوم می زند جوش شفاعت زمزم احساس تو همچو(مجنون)باتومن ، واردبه محشر میشوم _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ این حرم آیینه ی تصویرِ ذاتِ کبریاست کل عالم روشن از این بارگاه باصفاست این حرم تصویری از زیبایی و شیدایی است آنچه بینی در حرم خود جلوه ی روی خداست درحرم امشب بخوانی دفترِ اسرارِ عشق بهترین مصداقِ عرفان بین این صحن وسراست ای کریمه روی توشد قبله گاهِ عاشقان گنبد و گلدسته ات آیینه ی سرِِّ بقاست حضرت معصومه، بانو من گدای این درم خاکِ کویت توتیای دیدگان اولیاست ای کریمه غرق عرفان کردی ام از نورِ خود چون که بانو جلوه ی تو روشنیِ دیده هاست تا ابد سوزد چراغِ پر فروغ این حرم تابش انوارقم، اندر جهان بی انتهاست طوف قبرت میکنم چون قبله گاه من تویی این دیار از اولین دارالقرارِ اولیاست کاش (مجنون )بر دره سلطان قم گردی اسیر عطرِصحنش بر دلِ غمدیده مانندِ شفاست! غلامی (مجنون کر مانشاهی)
نسوزد تا که دل، چشمی به عالم تر نمی گردد نبارد تا که ابری، نخل بار آور نمی گردد ملاک خاتمیت قابلیت هست انسان را وگرنه هر یتیم مکه پیغمبر نمی گردد اگر بارد ز ابر آسمان هر روز و شب باران لیاقت گر نباشد، قطره ای گوهر نمی گردد ز هر ساقی مکن خواهش که می در ساغرت ریزد که هر ساقی به عالم ساقی کوثر نمی گردد به عالم گر تهی دستی به درگاه رضا رو کن کز این در هیچ کس با دست خالی بر نمی گردد میسر گر نشد لطفش برو خود را ملامت کن که کم لطفی ز اولاد علی باور نمیگردد کسی که ضامن آهو شود، وقت گرفتاری یقیناً زائرش بی بهره از این در نمی گردد
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💠لحظه ها خرم و زیباست مبارک باشد 💠عرش تافرش،شکوفاست،مبارک باشد 💠بر سر اهل مدینه برکت می بارد 💠شادی حیدر و زهراست،مبارک باشد 💠«مرج البحرین یلتقیان» یعنی که 💠جشن پیوند دو دریاست،مبارک باشد 💠خطبه جاری شدو زهرا که«قَبلتُ» فرمود 💠هرطرف زمزمه برخاست،مبارک باشد 💠ساقی وکوثر ، امروز به هم پیوستند 💠مستیِ عالم بالاست ، مبارک باشد 💠نه فلک خیره بر این لحظۀموعود شده 💠چشم ها وقف تماشاست ، مبارک باشد فاطمه مرتضوی،حیدرهم مصطفویست 💠وحدت اسم و مسماست،مبارک باشد 💠بهترین خاطره ی عمر علی خورد رقم 💠ماه ذی الحجه گل آراست،مبارک باشد کمیل کاشانی 🌺🍃🌺🍃🌺
علیه السلام 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 کلید آسمان ها و زمین در دست های توست که جبرائیل با آن جایگاهش خاک پای توست شب معراج پیغمبر همین که گرم صحبت شد تعجب‌کرد از این که‌صدای حق صدای توست تو را صفحه به صفحه خط به خط هر روز میخوانند تمام قصه ی تاریخ شرح ماجرای توست کسی سر از مقام شامخ تو در نیاورده که از روز ولادت خانه ی کعبه حرای توست تمام چشمه ها و سلسبیل و زمزم و تسنیم فلک لب تشنه ی یک قطره از آب بقای توست تو اینجا نان جو خوردی و آدم نان گندم را یقینا گندم ممنوعه ی جنت برای توست و گویم جنتُ الْاعلی که دارد آن همه زینت تمامش جلوه ای از تابش ایوانْ طلای توست خدایی که ز انوارش دو عالم میشود معنا خودش دلداده و دلبسته ی صحن و سرای توست نه تنها آسمان ها و زمین بلکه قیامت هم کلید دوزخ و جنت به دنبال رضای توست تو خود مشکل گشای عالم و مِفتاح الابوابی ولی لبخند زهرایت دوای دردهای توست تویی والا تویی والی تویی اعلا تویی عالی و این بس در مقامِ تو زهرا مقتدای توست چه جان میثم و بوذر چه جان قنبر و سلمان که جان انبیا از اول خلقت فدای توست تن بیمار ایوب و دو چشم کور یعقوب و دل مجروح یوسف ها به امید شفای توست دوعالم ریزه خوارِ سفره احسان تو هستند چرا چون روزی کل خلایق از عطای توست شدیم مجنون لیلی و ولی لیلی نمی داند که دل مجنون ناز یک نگاه با صفای توست نگاه ما به دستان تو بوده از همان اول شفای درد بی درمانمان، خاک عبای توست نفس در سینه خواهد ماند با دیدار ایوانت و راه دیدن صحنت فقط در یک دعای توست تصدق کن بر این بیچاره های زار و آواره دعای ما فقیران مستجاب از ربنای توست شب عیدی هوای صحن و ایوان نجف داریم برات ما به دستان شهید کربلای توست به شوق گوشه ی چشمی نشستیم و غزل گفتیم ما به دست مرتضای توست 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ ✍️به قلم: و
علیه السلام 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 آنکس که به دل حب علی را دارد در قلب خدا و مصطفی جا دارد دائم به مقام صولتش میبالم شاهی که ملیکه ای چو زهرا دارد هرکس که شود، دشمن مولا حیدر اینکه پدرش کیست معما دارد هر کس به امیریِ علی منکر شد در قعرِ سقَر محفل و ماوا دارد هر کس به ولای مرتضی مشمول است قطعا به مسیر علوی جا دارد آنکس که ولایت علی در دل اوست در خانه ی دل گنج دو دنیا دارد ایوان علی عجب صفایی دارد مولا به نجف جنت اعلی دارد هر کس که محب حیدر کرار است در سینه دلی مثال دریا دارد هرکس به دلش شور و تولای علیست بر سینه ی خود مدال مولا دارد من در عجبم که زیر ایوان نجف جنت ز خدای خود تمنا دارد در هر دو جهان شامل الطاف خداست آنکس که به لب ذکر علی را دارد من نوکر اویم و به این مینازم نوکر چه غم از حساب فردا دارد در روز جزا فاطمه گیرد دستم چون نامه ی من مُهر تولّا دارد در مکتب درس معجزاتش این بس شاگرد نمونه ای چو موسی دارد اوصاف وِرا تا به ابد میگویم چون قصه ی ما فصل درازا دارد آن عَلَّم الانسان که خدا فرموده از حبِّ علی منشاءِ معنا دارد درمعرکه ها میان خیل کفتار جنگیدن شیر حق تماشا دارد زهرا ببرد در صف محشر نامش هر کس چو علی والیِ والا دارد ✍️به قلم: و
شکوفا می‌کند انفاس تو "شن‌زار قحطان" را که حاصل‌خیز کردی با نگاهی هر بیابان را همین که آمدی با پنج‌تن از اهل‌بیت خویش مسلمانی مسلّم شد مسیحی‌های نجران را نمی‌بینند نقش‌تازه‌ای جز نام تو بر آن چو بردارند مُهر کهنه‌ی هر لوح پنهان را به حقانیّتت شک داشتند و با خود آوردند به همراه "شُرَحْبیل"و"جَهیر"و"کَرزْ"، شیطان را می‌آوردند اگر موسی‌و‌عیسی را؛ علی را بود اگر انجیل‌و‌تورات‌وصحف؛ داری تو قرآن را به لبخند و لباس ساده بودی فاتح دل‌ها گرفتم این که آوردند صد ملک سلیمان را به حکم "قُل تَعالوا نَدعُ"،"ثُمَّ نَبتَهِل" دیدند که تو از بین خواهی برد با یک‌آیه ایشان را به اعجازی که پیدا شد فقط روح‌القدس باید ببندد دیده‌ی آیینه‌های مانده حیران را علی این‌بار بی‌شمشیر ختم ماجرا را خواند مشخص کرد تا دست خدا پیروز میدان 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
. محمد آمد و نورٌ علی نور است همراهش علی یک سمت و آن سو حضرتِ زهرای دلخواهش حسن محکم گرفته مهربان؛ دستِ حسینش را قدم برداشت و رویید گل ها بر سرِ راهش خدا دلدادۂ این بود و سفارش کرد که بی وقفه بگردد دورشان، خورشید با ماهش مسیحیانِ نجران آمدند اما عقب رفتند پیمبر بود و خانوادۂ از غیب آگاهش هراس افتاده بر جانِ کلیسا، میزند ناقوس ترک خورده صلیبِ سنگی از اندوهِ جانکاهش علی بر هم گره اندازد ابرو را، همین کافیست که عیسی میرسد بیتاب و سرگردان به درگاهش خدا داده به زهرا آنچنان اعجاز که والله به ویرانی مبدّل میکند یک آهِ کوتاهش پسرهای علی هم که اگر نفرین کنند ای وای... زمین می مانَد و کوهی که نه! آری بخوان کاهش مبادا لحظه ای بیرون بیاید از غلاف خود امان از ذوالفقارِ مرتضی و خشم گهگاهش! 🔸شاعر: ✍ ................................ محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه می‌آید، که دارد آرزو مریم، به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم، نهیبش را نگاهی می‌کند یعسوب و می‌ترسند ترسایان چه کس، این‌گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را .___________________________ 💚💚💚💚💚