eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
463 عکس
76 ویدیو
76 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه نظری
🔴تناقض ملاحد در سو استفاده از علم جهت رد وجود خدا! ♨️ #قسمت_سوم. ⬅️انکار علت و معلولی توسط (فیزیک)
🔴تناقض ملاحد در سو استفاده از علم جهت رد وجود خدا! ♨️ . ⬅️در پست های قبل توضیح دادیم ادعای متناقض ملحد جماعت درباره خلقت عالم و تقطیع عای آنان از علم، و توضیح دادیم که یکی از مدعیات مضحک آنان، جهت رد خلقت عالم توسط آفریدگار، دست به دامان شدن فرضیه خلاء کوانتومی در قبل بیگ بنگ است. ⬅️اما جهالت ملحد جماعت تمامی ندارد و آنان خلاء کوانتومی را عدم قلمداد می‌کنند ، در پست های قبل نقدی مختصر در این موضوع انجام دادیم، وجا دارد بدانید که اینها کور کورانه از مراجع تقلید فکری خودشان پیروی می‌کنند که یکی از آنان لاورنس کراوس است که خلاء کوانتومی بر فرض وجودش در قبل از بیگ بنگ را، عَــدَم قلمداد کرده. ⬅️برای نقد ادعای تو خالی آنان به نشریه نیویورک تایمز رجوع می‌کنیم. 💠مطالب فوق ترجمه شده و برگرفته از مقاله دکتر دیوید آلبرت، دکترای فیزیک نظری درباره کتاب "جهان از هیچ" لاورنس کراوس می‌باشد. ⬅️دیوید آلبرت در پاسخ به لاورنس کراوس گفته است: 💠به نظر می‌رسد تصور کراوس این است که حالت خلاء کوانتومی، معادل "نبود هیچ چیز فیزیکی" در نظریه میدان کوانتومی است...! 💠اما این حرف صحیح نیست. 💠حالتهای میدان کوانتومی نسبیتی هستند، همانند زرافه ها یا یخچال، یا منظومه های شمسی، و ترکیبات خاصی از "مواد فیزیکی بنیادین"( elementary physical stuff) هستند. 💠معادل واقعی نبود هیچ چیز فیزیکی در نظریه میدان کوانتومی نسبیتی، یک ترکیب خاص میدانها نیست، بلکه "نبود" این میدانها به طور کلی می‌تواند باشد. ⬅️این واقعیت که برخی از ترکیبات میدانها(ی کوانتومی نسبیتی) منجر به پیدایش ذرات می‌شود و برخی نمی‌شود، همان قدر اسرار آمیز است که برخی از ترکیبات انگشتان دست من حالت مشت بسته را به وجود می آورد و برخی نمی آورد...! 💠و این واقعیت که در طول زمان و با شکل گیری ترکیبات مختلف، ذرات پدید می‌آیند و از بین می‌روند همان قدر اسرار امیز است که در طول زمان از ترکیبات مختلف انگشتان دست، شکل مشت بسته میتواند پدید بیاید و از بین برود. 💠و هیچ کدام از این پیدایش ها، اگر درست نگریسته شود، ابدا معادل پیدایش از "هیچ" نیست. 💠به نظر کرواس اگر صد سال پیش یک گستره فضایی فاقد ذرات، "هیچ" نامیده می‌شد، کسی اعتراض نمی‌کرد، او شکایت دارد از اینکه چرا "منتقدین مذهبی اکنون به من می‌گویند که نمی‌توانم فضای خالی را "هیچ" بنامم، بلکه باید ان را "خلا کوانتومی" بنامم تا تمایز آن با "هیچ" ایده آل از نظر فلاسفه یا متخصصین الهیات مشخص شود." 💠تنها چیزی که من می‌توانم در این‌باره بگویم این است که کراوس کاملا در اشتباه بوده و منتقدین دینی و فلسفی او حق دارند. ⬅️چه اهمیتی دارد که صد سال پیش افراد به چه چیزی اعتراض می‌کردند یا نمی‌کردند؟ انسانهای صد سال پیش در اشتباه بودند. ⬅️اکنون اگاهی ما بیشتر است. 💠و آنچه در گذشته "هیچ" تلقی می‌شد، اکنون و با بررسی دقیق‌تر چیزیست که استعداد تبدیل شدن به پروتون، نوترون، میز، صندلی، سیارات، منظومه شمسی، کهکشانها و کیهانها را دارد. ⬅️پس اینطور نیست که "هیچ" باشد و ممکن نیست که "هیچ" بوده باشد. 💠و اگر به تاریخ علم درست نگاه کنیم، هیچ دلیلی وجود ندارد که غیر از این فکر کنیم. ⬅️منبع: http://mobile.nytimes.com/2012/03/25/books/review/a-universe-from-nothing-by-lawrence-m-krauss.html?referer=&_r=0 . . . . . . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴بررسی مفهوم«غرب»_«west» ⬅️غرب درمقابل شرق درسه معنابه کارمی رود: 🔸۱-به اعتبار جغرافیایی 🔸۲-به اعتبارمعنای تاریخی-فرهنگی 🔸۳-به اعتبار مفهوم فلسفی_عرفانی ⬅️اگر چه بر حسب عادت،هنگام شنیدن کلمات شرق و غرب،دو منطقه با طول و عرض  جغرافیایی بر روی نقشه و در گستره ی زمین یا دو جهت از جهت های چهارگانه فهمیده می شوداما نزد اهل فرهنگ و مطالعات جدّی،کلمات شرق و غرب،بیشتر از یک مفهوم جغرافیایی است و درحقیقت دو جغرافیای فرهنگی؛یعنی فرهنگ غربی و شرقی را نیز به ذهن متبادر میکند. ⭕️غرب جغرافیایی ↩️ از گذشته های دور،به منطقه ای گسترده و فراسوی دریای مدیترانه،یعنی غربِ این دریای بزرگ و مرزی،غرب گفته شده و بخش شرقی آن،که امروزه از «فلسطین» و «سوریه» (شامات قدیم) آغاز شده و تا تمام «خاورمیانه»،«شبه قاره ی هند» و ماورای آن،یعنی چین ادامه می یابد،شرق خوانده شده است و شاید این اوّلین برداشت از شرق و غرب،بر مبنای شرایط جغرافیایی خاکی باشد. ⭕️غرب تاریخی_فرهنگی  این حالت بر وجه اوّل چیره شده است؛به عبارت دیگر،منظور از غرب،تمامیّت فرهنگ غربی و منظور از شرق،تمامیّت فرهنگ شرقی است؛دو جریان مهم و با رویکردی متفاوت به عالم و آدم که در دو منطقه و جغرافیای خاکی ظهور کرده اند. براین اساس ،دو وجه خاکی و فرهنگی غرب و شرق تحت سیطره وغلبه مفهوم تاریحی_فرهنگی غرب در هم تنیده شده و انفکاک ناپذیرشده اند. ✅از یک نکته ی مهم نیز نباید غافل شد که مرزهای آبی و خاکی مانع از تداخل دو جغرافیای فرهنگی نیستند؛اگر چه مناطق خاکی و آبی به وسیله ی موانع و سیم های خاردار از هم جدا مانده باشند. ↩️چیرگی فرهنگ غربی در عصر جدید،همه ی مرزها را درنوردیده و بیشتر افراد شرق را غربی کرده است. 🔵بررسی تاریخی رویکرد استعماری غرب به جهان اسلام 🔻🔻🔻🔻 ✅ می توان در تاریخ نوین، تاریخچه رابطه (استعماری) میان غرب نوین(جهان عرب و اسلام) و غرب را ↩️به واقعه ورود ناپلئون فرانسوی به مصر با دو لشگر نظامی و علمی بازگرداند. ⬅️ به خاطر قدرت نظامی که ارتش فرانسه از آن برخوردار بود، مسلمانان نتوانستند از خود دفاع کنند، همچنین به خاطر برخورداری آنان از لشگر علمی، شرقی ها به میزان عقب ماندگی خود پی بردند. بر این اساس بود که برنارد لوئیس تهاجم ناپلئون (1801-1795م) را به عنوان نخستین نیروی مسلحی که راه را بر روی ورود غرب نوین به خاورمیانه هموار کرد و اولین شوک غربی کردن را به خاورمیانه وارد نمود، به شمار آورده است. ↩️این لشگرکشی به مثابه اعلام آغاز روند استعمار غرب بر مقدرات و ثروتهای جهان اسلام بود. ↩️در این راستا بود که غرب شروع به برنامه ریزی و توطئه به منظور جلوگیری از هر گونه تحول و پیشرفت در جهان اسلام نمود. ✅در دوران زمامداری عبدالعزیز عثمانی در سالهای 76-1860م جنگهای بزرگی میان امپراتوری عثمانی و محمد علی پاشا روی داد که دولتهای اروپایی علی رغم دشمنی با دولت عثمانی، به حمایت از آن برخاستند; ↩️ چرا که از احتمال ایجاد یک دولت نیرومند و یکپارچه توسط محمد علی پاشا هراس داشتند و از سوی دیگر، مایل بودند تا دولت ضعیف عثمانی برای مدتی باقی بماند تا بعدا آن را سرنگون سازند و ولایتهای آن را میان خود تقسیم نمایند. ↩️این جنگ ها در سال 1832 پایان پذیرفت و معاهده کوتاهی در سال 1833، پس از آنکه طرفین به خوبی همدیگر را ضعیف کرده بودند و این امر پایه های دولت مرکزی را سست نموده بود، میان دو طرف به امضا رسید. در حالی که دولت عثمانی دچار ناتوانیها و مشکلات بسیاری گردیده بود، تهاجم شدید استعمارگران غربی به جهان اسلام آغاز گردید. بیشترین علائم ناتوانی دولت عثمانی در زمان سلطان مصطفی دوم در سالهای 1703-1695 نمایان شد و معاهده کارلوفتز در سال 1699 منعقد گردید." ↩️این معاهده در ابتدای قرن هیجدهم میلادی سرآغاز شومی را بر جای گذاشت. بدین ترتیب، نفوذ روند پلید استعمار به کشورهای جهان اسلام ادامه یافت و پایه های اصلی این کشورها را ضعیف نمود. ✅در دوران سلطان عبدالمجید که با تشکیل سازمانهایی موسوم به فرمان طی سالهای 56-1854 مقارن گشت، شریعت اسلامی کنار گذاشته شد و امور کشور با روشهای غربی اداره گردید و موجبات تعمیق وابستگی را فراهم ساخت، تا جایی که بدهیهای امپراتوری در زمان سلطان عبدالحمید به سیصد میلیون لیر رسید. سلطان عبدالحمید در خاطرات خود درباره وضعیت اقتصادی دولت عثمانی در آن مرحله می گوید: ↩️ "بودجه سرانه و تولیدات داخلی سال به سال کاهش می یافت، همه چیز خود را از اروپا وارد می کردیم، تولیدات اروپایی در همه جا وجود داشت و تعدادی از کارخانه ها در آستانه نابودی قرار گرفته بودند. گوی که سرزمین امپراطوری به حال خودرهاشده بود ۱ ادامه دارد۰۰ ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
🔴برگی از کتابِ در حال نگارشِ: «درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی» تألیف دکتر نصرالله حکمت: ✅اگر می گوییم که اول و آخر فلسفهٔ اسلامی، خدا است، باید توجه داشته باشیم که این خدا ، خدای خالقِ انسان است و - بر خلاف خدای ارسطو - به انسان، عشق می ورزد و دلش شور انسان را می زند و از طریق انسان هایی برگزیده، با آدمیان سخن گفته و راه زندگی را نشانشان داده است. @falsafeh_nazari ⬅️بدین گونه ، فلسفهٔ اسلامی، فلسفه ای است که از راه خدا ، حول محور انسان، شکل گرفته است و بنابراین در بُنِ تک تک کلماتش دلشورهٔ انسان و زندگی او و سعادتش، حضور جدی دارد. به همین جهت است که حتی انتزاعی ترین مباحث این فلسفه نیز به انسان گره خورده و بازگشتش به نحوی به انسان و ذهن و زندگی او است. ⬅️الحال باید پرسید که :« ماهو الانسان ؟ » ( انسان چیست ؟ ). در جواب این پرسش، ارسطو می گوید که « انسان حیوان ناطق » است. ابن سینا هم می گوید که : « انسان حیوان ناطق است » اما میان «حیوان ناطقِ » ارسطو و« حیوان ناطقِ » ابن سینا تفاوت از زمین تا آسمان است. @falsafeh_nazari ⬅️چرا؟. برای این که این « نطق» - که به هر صورت سر از «عقل» در می آورد و همان«عقل » است - در ارسطو، سقف انسان است و در ابن سینا کفِ انسان.  انسان ارسطو با «عقل» ، تمام می شود و به اوج‌ می رسد و پایان می یابد اما انسان ابن سینا، با «عقل» آغاز می شود. ⬅️در ارسطو ، عقل انسان، وجه فارق و فصل ممیزِ او از حیوان است اما در ابن سینا، این عقل، گر چه فصل ممیزِ انسان از حیوان است اما مهم تر از آن افتراق، این است که این عقل، نقطهٔ اشتراک انسان با عقول برتر و جواهر مَلَکی و عالم ملکوت است ؛ و انسان، با همین عقل، با عالم ملکوت، و از آن راه با عقل و آگاهی کیهانی و کل هستی مرتبط می شود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
🔴دکترنصرالله حکمت «انسان حیوان ناطق»است. اما میان «حیوان ناطقِ»ارسطو و ابن سیناتفاوت از زمین تا آسمان است. چرا؟برای این که این« نطق» و(عقل)درارسطو،سقف انسان است و درابن سیناکفِ انسان.  انسان ارسطوبا«عقل»تمام می شودوبه اوج‌ میرسدوپایان می یابداماانسان ابن سینابا «عقل» آغاز می شودواوج میگیرد ✅فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔴دکتر دینانی: ✅اگر امثال (آقاعلی مدرس زنوزی) و (ملاصدرا) و (سهرودی) و دیگر حکما را معرفی کرده و به جهان بشناسانیم، هوسرلها و هایدگرها و فرگه‌هاسر جایشان می‌نشینند. @falsafeh_nazari
🔴اکتشاف کروی بودن زمین توسط دانشمندان مسلمان: @falsafeh_nazari ⬅️نوشته‌هایی از بیرونی در دست است که به وضوح در آن‌ها از گردشِ زمین به دورِ خودش نام برده می‌شود. ✅در کتابِ «استیعاب الوجوهالممکنةفی صنعةالاسطرلاب» ابوریحان می‌گوید: ⬅️«از ابو سعید سجزی، اُسطرلابی از نوع واحد و بسط دیدم که از شمالی و جنوبی مرکّب نبود و آن را اسطرلاب زورقی می‌نامید و او را به جهت اختراع آن اسطرلاب تحسین کردم چه اختراع آن متکی بر اصلی است قائم به ذات خود و مبنی بر عقیدهٔ مردمی است که زمین را متحرّک دانسته و حرکت یومی را به زمین نسبت می‌دهند و نه به کرهٔ سماوی. بدون شک این شبهه‌ای است که تحلیلش در نهایتِ دشواری؛ و قولی است که رقع و ابطالش در کمال صعوبت است. @falsafeh_nazari مهندسان و علمای هیئت که اعتماد و استناد ایشان بر خطوط مساحیه(= مدارات و نصف النهارات و استوای فلکی و دائرةالبروج) است؛ در نقضِ این شبهه و رد آن عقیدت بسی ناچیز و تهی دست باشند و هرگز دفع آن شبهه را اقامت برهان و تقریر دلیلی نتوانند نمود. زیرا چه حرکت یومی را از زمین بدانند و چه آن را به کرهٔ سماوی نسبت دهند در هر دو حالت به صناعت آنان زیانی نمی‌رسد و اگر نقض این اعتقاد و تحلیل این شبهه امکان‌پذیر باشد موکول به رای فلاسفهٔ طبیعی دان است.» @falsafeh_nazari ✅ضمناً بیرونی در کتاب «الاسطرلاب» روشی برای محاسبهٔ شعاع زمین ارائه می‌کند (بوسیلهٔ افتِ افق وقتی از ارتفاعات به افق نگاه می‌کنیم). بعدها در کتابِ «قانون مسعودی» ابوریحان عملی کردن این روش توسط خود را گزارش می‌دهد. اندازه گیریِ او یک درجهٔ سطح زمین را ۵۸ میل بدست آورده‌است که با توجه به اینکه هر میل عربی ۱۹۷۳٫۳ متر است، شعاعِ زمین ۶۵۶۰ کیلومتر (بر حسبِ واحدهایِ امروزی) به دست می‌آید که تا حدِ خوبی به مقدارِ صحیحِ آن نزدیک است. ⬅️خورشیدگرفتگی هشتم آوریل سال ۱۰۱۹ میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه‌گرفتگی سپتامبر همین سال را در غزنه به زیر مطالعه برد. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
@falsafeh_nazari
🔴تصویری ازکتابِ «استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاسطرلاب» ابوریحان بیرونی که درآن به وضوح به کروی بودن زمین وماه وهمچنین چرخش زمین به دورخورشیداشاره شده. @falsafeh_nazari
🔴نقد بوئینگ 747 ،توهم داوکینز. ♨️ . ⬅️این قبیل شبه برهان ها و ادعاها در اکثر موارد ناشی از عدم درک درست ماهیت برهان و استدلال و در واقع بیان های اقناعی برای منکران براهین اثبات خدا اعم از ملحدان و یا ایده آلیست ها است. 🆔 @falsafeh_nazari 💠به عنوان مثال عنوان" خدای حفره ها" نه برهانی خاص برای اثبات عدم وجود خدا بلکه تعریضی ایست به برخی خداباوران که اعتقادشان به خداوند نه حقیقی مدلّل و برخاسته از برهان و دلیل، بلکه امری معلّل و نتیجه امور غیر برهانی مانند عدم کشف حقیقت در امور گوناگون عالم است. ⬅️عبارت خدای حفره‌ها دلالت به این ایده دارد که خدا برای پر کردن خلا علمی بشر ساخته شده‌ است و خداوند پرکننده حفره های ابهام و جهل بشر در مورد روابط امور مختلف در عالم است. 🆔 @falsafeh_nazari 💠در واقع طرح ادعای خدای حفره ها تعریض به این برهان اثبات خدا است که: ۱- شکافی در درک برخی امور جهان طبیعی وجود دارد. ۲- این شکاف توجیهی طبیعی ندارد. بنابر این چنین دلیلی باید ماوراء طبیعی باشد. ⬅️درواقع شکل برهانی استدلال به فرضیه خدای حفره ها توسط منکران خدا می‌توان چنین تقریری از برهان باشد: ۱- وجود خدا قابل اثبات است، اگر خلقت گرایی موضعی صادق در شناخت جهان باشد. ۲- خلقت گرایی موضعی صادق در شناخت جهان نیست. نتیجه: وجود خدا قابل اثبات نیست. 💢 ... . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴بررسی مفهوم «غرب»_«west» ✳️همانطور که در قسمت اول از مفهوم شناسی واژه(غرب)بیان شد، این واژه درسه معنای ۱-جغرافیایی۲-تاریخی_فرهنگی۳_فلسفی_عرفانی به کار می رود که در مقاله قبل به بررسی مفهوم جغرافیایی وتاریخی_فرهنگی آن اشاره ای کوتاه شد واما درادامه معنای غرب در رویکرد تاریخی_فرهنگی۰۰۰ ⬅️غرب در معنای تاریخی-فرهنگی خود به عنوان یک مجموعه وکل به هم پیوسته درمقابل معنای تاریخی-فرهنگی شرق قرارمیگیرد غرب دراین معنایک مجموعه به هم پیوسته ازتفکرونظام ارزشهاوجهان نگری وشؤون سیاسی واجتماعی واقتصادی ومناسبات انسانی ومدلهای هنری وسلوک فردی وجمعی ودریک کلام عالم ودنیای است که از نسبت خاص میان بشروهستی پدید آورده غرب به عنوان یک عالم ودنیا ویک مجموعه تاریخی-فرهنگی ازحدود قرن هشتم قبل ازمیلاددریونان پدیدآمدوتاامروزتاریخی قریب به دوهزاروهفتصدسال راطی کرده است. غرب به عنوان یک مجموعه تاریخی-فرهنگی درتطورات خودسه دوره کلی راپشت سرگذاشت است: 🔸۱-غرب باستان(کاسموسانتریک)عهدیونان وروم باستان 🔸۲-غرب قرون وسطی 🔸۳-غرب مدرن ⭕️غرب فلسفی_عرفانی ⬅️درمعنای عرفانی (غرب)تمثیل غروب حقیقت است که خورشیدحقیقت درآن غروب میکندو(شرق)مظهرومطلع ظهورحقیقت است 🔄شرق همان عالم معناومجردات وغرب همان عالم ظلمات مادی است. 🔶غرب وشرق دررساله (قصة غربت الغربية)<قصه غربت دنیا>اثر شیخ شهاب الدین سهروردی ودربرخی متون عرفانی حکمای اسلامی چون مولوی؛ابن عربی،شیخ محمودشبستری،عطارو....دراین معنابه کاررفته است. شرق همان عالم معنایاعالم ملکوت وحقایق ازلی است وغرب معادل ظلمتکده ماده وغربت سرایی است که روح ملکوتی درآن غریب وزندانی است اختلاف اساسی این دو حوزه از عهد باستان،اختلاف بین معرفت الرّوح اروپایی و یونانی با معرفت الرّوح و جهان بینی ملل شرقی است؛دو گونه ی مختلف دریافت،تفکّر و تعریف از عالم و آدم و برداشت از رفتار و مأموریت انسان در وقت بودن در عرصه ی خاک. 🔄البتّه تا قبل از این(تاریخ جدید)؛یعنی چهارصد سال اخیر که تمدّن وغربی با اصول و فروع مخصوص به خودش شکل گرفت،غرب،شرق را حریف خویش در میدان های فرهنگی و سیاسی می شناخت؛لیکن خورشید شرق در پشت ابرهای تیره ی تمدّن مدرن غربی مهجور و در پرده نبود و فانوس غربی خود را روشنی بخش همه ی ساحت ها نمی شناخت ادامه دارد۰۰۰۰ ۲_ 💠کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
🔴شیخ شهاب الدین سهروردی دررساله{قصة غربت الغربیة}«غرب»را تمثیل غروب حقیقت وظلمتکده ماده که خورشید حق درآن غروب میکند دانسته،و«شرق»رامظهرومطلع ظهور حقیقت که عالم معنا ومجردات است میداند @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴نقد بوئینگ 747 ،توهم داوکینز. ♨️ #قسمت_اول. ⬅️این قبیل شبه برهان ها و ادعاها در اکثر موارد ناشی ا
🔴نقد بوئینگ 747، توهم داوکینز. ♨️ . ⬅️واقعیت آن است که با اندکی تامل نادرستی این ادعا و بی ارزش بودن آن در یک بحث منطقی به وضوح خود را نمایان می سازد، زیرا رد برهان اثبات خدا و طرد تفکر ابتدائی برخی خداباوران مبنی بر این که شکاف های موجود در درک حقایق جز با وجود خدا پر نمی شود، پس باید خدا باشد؛ به معنای رد نتیجه یعنی وجود خدا در عالم یا رد امکان طرح براهین و ادله مختلف دیگر بر اثبات وجود خدا نیست. 🆔 @Falsafeh_nazari 💠در واقع اشکال بدیهی برهان خدای حفره ها همانند برهان مدعیان وجود خدا بر مینای استدلال ذکر شده در صغرای برهان است، زیرا بسیاری از شکاف های موجود در علم بشر توجیه طبیعی دارند. همان گونه که وجود خدا قابل اثبات است، حتی اگر خلقت گرایی موضعی صادق در شناخت جهان نباشد. پس در واقع برهان خدای حفره ها نه دلیلی بر رد وجود خداست و نخه دلیلی بر انحصار اثبات خدا بر یک فرضیه نادرست و با این بیان، اصولا این تبیین یک برهان نیست، بلکه گزاره ای اقناعی و ناظر به دیدگاه های خاص فردی است. 🆔 @falsafeh_nazari 💠در مورد فرضیه "گشایش بوئینگ 747 " هم مساله تقریبا به همین شکل است؛ این بیان از جانب بی خدای مشهور - و البته غیر منصف - ریجارد داوکینز ارائه شده است، هرچند در واقع برگرفته از جملهٔ فرِد هویل، در مقام اثبات خداست که گفته بود: « احتمال ایجاد[تصادفی] حیات بر زمین، بیش از این احتمال نیست که تندبادی بر یک انبار اوراقی بوزد و از آن قراضه‌ها یک بوئینگ ۷۴۷ بسازد!»؛ وی یکی از سر سخت ترین منتقدان نظریه تکامل بود. وی احتمال تصادفی در کنار هم قرار گرفتن آنزیم‌ها حتی برای ساده‌ترین سلول را ۱ در ۱۰ به توان ۴۰۰۰۰ حساب کرد، و احتمال تشکیل حیات از نوع بالاتر را برابر با احتمال ساخته شدن یک هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ با تمامی ابزارها و تسهیلات داخل آن در اثر وزیدن گردبادی در یک زباله‌دانی دانست. 💢 ... . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari