eitaa logo
منبرک فاطمی
6.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
985 ویدیو
1.4هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز ✔️ هدیه به مادرم @a_f_133 🔺فهرست و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
✅شهید ابوترابی در دفاع از دین‌خدا ➖حاج‌آقای ابوترابی دفاع از چند آیه قرآن کرد و سید آزادگان شد. این خاطره را حاج آقای تعریف کردند و برادر شهید ابوترابی تایید کردند. ➖وقتی حاج‌آقا ابوترابی را گرفتند، به عنوان ، حسابی زدند و شکنجه اش کردند. هنگامی که نیروهای سرخ جهانی به اردوگاه می آیند از ابوترابی به عنوان ریش‌سفید ریش اسارتگاه از ایشان می پرسند: آیا در این اردوگاه هست یا نه؟ ایشان در جواب می‌گوید که کار دارید هست یا نه؟ هرچه سؤال کردند ایشان جواب نداد، همه کردند. اگر جواب می داد خیلی از حل می شد ولی ایشان جواب نداد. ➖مأموربعثی که به سر حاج‌آقا ابوترابی فرو کرده بود، در این هنگام کنارش بود. افسر بعثی بعد از رفتن صلیب سرخی ها ایشان را داخل اتاق می‌بَرَد و می گوید: من خودم تو را شکنجه کردم، چرا ؟ ایشان جواب دادند: قرآن خواندی؟ آیه ای می فرماید: « لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» (سوره نساء-آیه 141) ، خداوند هرگز برای کافران به زیان مؤمنان راهی نگشوده‌است. ➖اینها مسیحی هستند و از دیدگاه ما مسلمان نیستند. تو هر هم اذیت کرده باشی، در ظاهر مسلمان هستی، نمی‌خواستم راه سلطه آنها بر شما باز شود. من اگر اعتراف می کردم آنها بر شما مسلط می شدند، قرآن می فرماید این کار را نکنید. ➖افسر بعثی منقلب شد و گریه کرد؛ بعد از سید می‌پرسد: باید بکنم؟ سید گفت: من را به اردوگاه‌های اسرا ببر و ، من کَمی به بچه ها بدهم، مقاومت آنها بیشتر شود و برای اینکه نفهمند تو من هستی کَمی مرا بزن تا لو نری. ➖وقتی شکنجه گر دیگری (که زیر دست سرهنگ ارشد، در خاطره فوق بود) حاج‌آقا ابوترابی را می‌زد، یکی از که در جیب ایشان بود، در بدنش فرو می¬رود و خون فواره می¬زند. ارشد متوجّه می‌شود، می‌آید بیمارستان آقای ابوترابی، از شکنجه گر دوّمی که ایستاده بود سؤال کرد: چه کار کردید؟ آقای ابوترابی یک دروغ (چون برای نجات جان انسان بود، دروغ گفت) می¬گوید: یک تیغ درون جیب من بود، وقتی زمین خوردم در سینه¬ام رفت و چاک زد. شکنجه‌گر سؤال می¬کند: چرا دروغ گفتی؟ ایشان جواب می‌دهد: اگر راست می گفتم پدر تو را درمی آورد. شکنجه‌گر دوّم هم شهید ابوترابی می شود. «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أحْسَن .» این که می¬گویند ایشان استاد بود، این‌گونه استاد بود. ➖این آیه را چندبار گفتیم و همیشه از امام حسن می گفتیم، که شخصی آمد به امام حسن کرد، امام به او لطف کردند، اما این نمونه‌ ی زیبای دیگری است. ➖شکنجه‌گرهای اردوگاه نوبتی اسرا را شکنجه می‌کردند و می‌زدند، یکی از شکنجه‌گرهای بعثی که نوبت او بوده اسرا را شکنجه کند، فوت می‌کند. ➖حاج‌آقای ابوترابی بچّه ها را جمع می کند و به همه می دهد، یکی از بچه‌ها که قرآن بوده مشغول قرائت قرآن می‌شود. وقتی افسر وارد اردوگاه میشود از آقای ابوترابی می‌پرسد چه خبر است؟ ایشان در جواب می‌فرمایند: ما خبردار شدیم که شما به رحمت خدا رفته، لازم دانستیم که برای خواهرتان مجلس ترحیم بگیریم. ➖وقتی ایشان را شکنجه میکردند، شلاق از دست شکنجه گر می افتد، ایشان میشود و شلاق را می گیرد و دو دستی تقدیم شکنجه‌گر می کند.