تو پس از من، دستگير و به دار آويخته خواهي شد و بر پيكر تو، نيزهاي زده ميشود. روز سوم، از دهان و بينيات خون جاري ميشود و محاسن تو از آن، رنگين خواهد شد. سپس تو را بر درخت نخلي، نزديك درِ خانه عمرو بن حريث، دار ميزنند و تو دهمين كسي هستي كه بر سر دار ميروي و چوبه دار تو، از همه كوتاهتر و به زمين، نزديكتر خواهد بود. سپس حضرت، او را به محل دار زدن وي برد و درخت نخل را به ميثم نشان داد.[8]
ميثم تمار در آخرين سال زندگي خود، به سفر حج رفت و در مدينه، به حضور امسلمه، همسر رسول خدا9 رسيد. امسلمه پرسيد: «تو كيستي؟» ميثم گفت: «من ميثم هستم». امسلمه گفت: «والله لرُبّما سمعتُ رسول الله9 يذكرك ويوصي بكَ علياً في جوف الليل»؛ «به خدا سوگند! ميشنيدم كه رسول خدا9 در نيمههاي شب، نام تو را ميبرد و سفارش تو را به علي ميكرد». سپس ميثم از امسلمه، امام حسين(عليه السلام) را جويا شد و او گفت: «امام حسين(عليه السلام) اينجا نيست». ميثم گفت: «به ايشان پيغام بده كه ميخواستم بر او سلام كنم و به خواست خدا، به زودي نزد خداوند با هم ملاقات خواهيم كرد». سپس امسلمه، محاسن ميثم را خضاب كرد و به او گفت: «به زودي اين محاسن، با خون خضاب خواهد شد».[9]
وقتي ميثم به كوفه بازگشت، به دستور عبيدالله بن زياد، او را دستگير كردند و نزد ابنزياد بردند و به وي گفتند: اين يكي از افراد برگزيده علي است. عبيدالله گفت: «واي بر شما! اين مرد عجمي؟» گفتند: «آري!». آنگاه ابنزياد به او گفت: «پروردگارت كجاست [تا به داد تو برسد]؟». ميثم گفت: «پروردگار من، در كمين هر ستمكاري است و تو يكي از آنهايي»! ابنزياد گفت: «با اينكه عرب نيستي، به اين مقام و مرتبه رسيدهاي؟»
سپس ادامه داد: «مولايت درباره اينكه من با تو چه خواهم كرد، به تو چه خبر داده است؟» ميثم گفت: «مولايم به من خبر داده است تو مرا در فلان نقطه كوفه، به چوبهدار ميآويزي و من دهمين نفريام كه اينگونه اعدام ميشوم. چوبه دارم از همه كوتاهتر و به زمين، نزديكتر خواهد بود و من نخستين كسيام كه در اسلام، لجام بر دهانش خواهند زد. ابنزياد گفت: «[براي اينكه گفته مولايت درست درنيايد،] به روش ديگري، تو را ميكشيم». ميثم گفت: «چگونه ميتواني برخلاف گفته مولاي من رفتار كني؛ درحاليكه او از پيامبر9 و آن حضرت، به وسيله جبرئيل از جانب خدا سخن گفته است؟» سپس ابن زياد، ميثم و نيز مختار ثقفي را به زندان انداخت. در همين ايام بود كه ميثم به مختار، آزادي و قيام وي را بشارت داد و اين پيشبيني تحقق يافت و پس از چندي ابنزياد، مختار را آزاد كرد.
سرانجام ميثم به دستور ابن زياد، به دار آويخته شد. اما وي شروع به سخن گفتن از فضايل بنيهاشم و اهلبيت: كرد. پس به دستور ابن زياد، بر دهانش لجام زدند و در روز سوم به دار آويختن وي، نيزهاي به ميثم زدند و او دهان به تكبير گفتن گشود و در همين حال، خون از دهان و بيني او بر صورتش جاري شد و بالاي چوبهدار، جان سپرد. بدينگونه، پيشبيني اميرمؤمنان(عليه السلام) درباره چگونگي قتل وي تحقق يافت. تاريخ شهادت ميثم، ده روز پيش از ورود امام حسين(عليه السلام) به عراق بود.[10]
ايمان و معرفت ميثم تمار به اهلبيت: سبب شد كه فرزندان و نوادگان وي نيز از ارادتمندان و اصحاب ائمه: و راويان حديث آنها باشند. در منابع روايي و تاريخي، دستكم نام هفت فرزند وي، بيان شده است كه عبارتاند از: حمزه، شعيب، صالح، علي، عمران، محمد و يعقوب. همه اينها، راوي حديث بودهاند و گاهي در شمار راويان ائمه:، از آنها ياد شده است.
شيخ طوسي، عمران بن ميثم را از راويان و اصحاب امام زينالعابدين(عليه السلام)[11] و صالح ابن ميثم را از راويان و اصحاب امام محمد باقر(عليه السلام) برشمرده است.[12] از صالح بن ميثم، نقل شده است كه امام باقر(عليه السلام) خطاب به او فرمود: «اِنّي اُحبّكَ وأباكَ حبّاً شديداً»؛ «من، تو را و پدرت را بسيار دوست ميدارم».[13] از حمزه، فرزند ديگر ميثم، داستان سفر عمره پدرش و رسيدن به حضور امسلمه در مدينه و نيز كيفيت شهادتش، نقل شده است.[14]
افزونبر فرزندان ميثم تمار، تعدادي از نوادگان وي نيز از اصحاب و راويان حديث ائمه: بودند كه از آن جمله، ميتوان به شخصيتهاي زير اشاره كرد:
الف) اسماعيل بن شعيب بن ميثم تمار، از اصحاب امام صادق(عليه السلام) و راوي حديث از آن حضرت؛[15]
ب) ابراهيم بن شعيب بن ميثم تمار، از راويان و اصحاب امام صادق(عليه السلام)؛[16]
ج) يعقوب بن شعيب بن ميثم تمار، از راويان و اصحاب امام باقر(عليه السلام)[17] و نيز از راويان امام صادق(عليه السلام) .[18]
د) ابوالحسن علي بن اسماعيل بن شعيب كوفي، از متكلمان بزرگ شيعه كه ساكن بصره بوده و با مخالفان شيعه، مناظراتي داشته است. براي وي، رسائل و تأليفاتي، از جمله كتاب الامامه، كتاب الطلاق، كتاب النكاح و كتاب مجالس هشام بن الحكم را ياد كردهاند.[19]
امروزه قبر ميثم تمار، حدود چهارصد متري جنوب غربي مسجد كوفه، نزديك خانه منسوب به اميرمؤمنان(عليه السلام) قرار دارد. از تاريخ ساخت اوليه مزار ميثم تمار، اطلاعي در دست نيست. اما حاج محمدرشاد بن ناصر مرز [مرضه] نجفي ساختمان فعلي آن را در نيمه دوم قرن 14ه .ق- 20م، با صرف مبلغ چهل هزار دينار عراقي، بازسازي كرد. عمليات ساختماني در روز 26 ژوئن سال 1962م برابر با 1382ه .ق آغاز شد و در
سال 1968م برابر با 1388ه .ق، به پايان رسيد.[20]
در سال 2012 م، هيئت بازسازي استان نجف، تصميم گرفت تا مرقد ميثم را توسعه دهد. به همين منظور، مراسم كلنگزني طرح توسعه مرقد ميثم، با حضور مسئولان عراق و با سرمايهاي نزديك به چهار ميليارد دينار عراقي، آغاز شد. براساس اين پروژه، قرار شده است تا مساحت بارگاه كه در گذشته، چهارصد مترمربع بود، به 1200 مترمربع افزايش يابد و دو مناره در دو طرف ورودي بنا، ساخته گردد و حرم مطهر، به دو بخش زنانه و مردانه، تقسيم شود.[21]
59. مزار امامزاده خديجه دختر امام علي(عليه السلام)
روبهروي ورودي اصلي مسجد كوفه، معروف به بابالفيل، زيارتگاه يكي از دختران اميرمؤمنان(عليه السلام)، به نام خديجه قرار دارد. او همسر پسرعموي خود، عبدالرحمان بن عقيل بود و حاصل ازدواجشان، دو فرزند به نامهاي سعيد و عقيل بود. او پس از عبدالرحمان بن عقيل، با عبدالرحمان بن عبدالله بن عبيدالله بن عامر بن كُرَيز بن ربيعة بن حبيب بن عبدشمس ازدواج كرد.[22] همه منابع تاريخي، مادر خديجه را امولد ذكر كردهاند.[23] (تصوير شماره 109)
60. مزار اولاد الحسن(عليه السلام)
اين زيارتگاه در مسير قديمي به سمت مسجد سهله، از طرف مسجد كوفه، واقع شده است كه امروزه در محله جمهوريه، در مركز شهر كوفه قرار گرفته است و بين اهالي نيز به اولاد الكاظم(عليه السلام) مشهور است.
اصل بنا را پس از شناسايي، مرحوم ياس خضير جمار جبوري بنا كرد. سپس در سال 1400ه .ق، پس از بازسازي، گنبدي بزرگ به شكل كلاهخودي به قطر هشت متر و ارتفاع دوازده متر، بر بنا افزوده شد. پيرامون حرم را صحن بزرگي احاطه نموده و همه آن با ديوار محصور داخل آن، با درختان نخل تزيين شده است.
شيخ جعفر قسام، دفنشدگان را محمد و موسي، دو فرزند جعفر بن علي بن ابراهيم بن عبيدالله بن زيد بن ابراهيم بن محمد بن عباس بن حسن مثلث بن حسن مثنّي بن امام حسن(عليه السلام) معرفي نموده است كه گويا با كتب معتبر انساب، سازگاري ندارد؛ زيرا آنچه مسلم است، تداوم نسل حسن مثلث، تنها از دو فرزند او، عبدالله و علي است كه اولي در حبس منصور و دومي، به عابد و سجاد ملقب بود.[24]
عباس كاظم در كتاب «المزارات المعروفة في مدينة الكوفه»، دفنشدگان در اين بقعه را محمد و موسي، دو فرزند علي بن عبدالمطلب عميدالدين بن ابراهيم ابونصر عبدالمطلب الاول بن علي بن علي بن علي بن محمد بن عزالدين بن نزار عدنان ابن عبدالله بن عمر المختار بن مسلم الاحول بن محمد بن محمد الاشتر بن عبيدالله ثالث بن علي بن عبيدالله ثاني بن علي الصالح بن عبيدالله الاعرج بن حسين اصغر ابن امام زينالعابدين علي بن حسين(عليه السلام) معرفي ميكند كه دو تن از شخصيتهاي بافضيلت و عاليمقام، از خاندان اعرجي و جد سادات اعرجي و جلالي كوفه است. سيد محمد در سال 808ه .ق و برادرش در سال 814ه .ق، وفات يافتند و در اين مكان كه منزلشان بود، دفن شدند.[25]
ابن عنبه (متوفاي 828ه .ق) كه همعصر جد اين دو بزرگوار است، مينويسد:
عزالدين ابونزار عدنان، نقيب سادات مشهد بود و داراي دو فرزند، به نامهاي عزالدين محمد، و عمادالدين ابوجعفر محمد، نقيب كوفه است. ابوجعفر محمد نيز داراي دو فرزند، به نامهاي ابوجعفر محمد فخرالدين، نقيبالنقباء عراق و ملقب به «اطروش» بود و ابوالقاسم شمسالدين علي، نقيب سادات مشهد است. از نسل شمسالدين علي، آخرين نقيب از دوره بنيالعباس، به نام نقيبالنقباء شمسالدين علي بن تاجالدين ابيعلي حسن بن شمسالدين علي است كه سيدي جليلالقدر و عظيمالشأن بود.[26]
گويا در نسبنامهاي كه عباس كاظم، به آن اشاره نموده، اشتباهي صورت گرفته است؛ زيرا در منابع انساب، اينطور ذكر شده است: ابوالقاسم علي بن عميدالدين عبدالمطلب بن ابينصر ابراهيم بن ابيالحارث عبدالمطلب بن علي ابيالحسن النقيب ابن حسن النقيب بن علي بن محمد بن عدنان بن عبيدالله بن عمر المختار. وي، صاحب چهار فرزند، به نامهاي محمد شرفالدين، ابراهيم جلالالدين نقيب و زينالعابدين و بركه شرفالدين بوده است كه گويا از اين فرزندان، دو يا سه تن در اين بقعه، مدفوناند. با اين حال، ميان خاندان وي، موسي نامي هم يافت شده است.
عبدالمطلب اول، سيدي جليلالقدر، عظيمالشأن، مؤدب، شاعر، داراي خط خوش و داراي خانهاي بزرگ و مجلل در كوفه بود. وي در شعبان سال 706ه .ق، وفات يافت. فرزندش، ابونصر ابراهيم جلالالدين، نقيب النقباء عراق بود و مادرش عزّ النساء، دختر سيد بهاءالدين داوود، دخترعمويش بود كه از وي، يك فرزند به نام عبدالمطلب دوم آورد كه نقابت سادات مشهد غروي و نيز كوفه را برعهده داشت. او مدتي به خراسان رفت و سپس در سبزوار ساكن شد.[27]
سيد عبدالرزاق كمّونه، ابوالقاسم علي بن عبدالمطلب دوم را سيدي متأدب، شاعري عاليمقام و نقيب نجف اشرف ميداند كه نظارت بر كوفه را عهدهدار بود. ميگويند كه وي در سال 584ه .ق، متولد شده است.[28]
با اين حال، درباره اينكه اين قبر متعلق به فرزندان وي باشد، بهجز دكتر عباس كاظم، نويسنده ديگري، چيزي ننوشته است.
61. مزار سيد ابراهيم الغَمر حسني
اين زيارتگاه باشكوه در شمال مرقد ميثم تمار، كنار جادهاي كه به طرف كوفه از نجف اشرف عبور ميكند، در محله «كنده»، واقع شده است. در اواخر قرن دوازدهم هجري، هنگامي كه عدهاي براي كشف سنگهاي باستاني كوفه، اطراف منطقه حي كنده را خاكبرداري ميكردند، سنگ بزرگي يافتند كه نام ابراهيم غمر، بر آن ثبت شده بود. گزارش، به مرحوم آيتالله سيد محمدمهدي بحرالعلوم طباطبايي رسيد. ايشان پس از تأييد صحت انتساب قبر به ابراهيم غَمر، دستور ساخت بارگاهي بر قبر را داد.[29] (تصوير شماره 110)
پس از مدتي از ساخت آرامگاه، مرجع بزرگ و مجاهد، سيد محسن طباطبايي حكيم، دستور داد تا صحن بزرگي را اطراف آرامگاه بسازند.[30] همچنين در سال 1994م، اداره اوقاف نجف اشرف، به تعمير بنا اقدام كرد.[31] ساختمان بقعه كه بنايي مستطيل شكل است، داراي ايواني با چهار ستون دوتايي، به ابعاد 2×6 و به ارتفاع هشت متر دارد كه سراسر آن، با كاشيهاي فيروزهاي، تزيين گشته است و آيات قرآن و زيارتنامه امامزاده ابراهيم و زندگينامه آن را نيز دربر دارد.
پس از عبور از اين فضا، به شبستان اصلي ميرسيم كه در انتهاي آن، مرقد امامزاده ابراهيم واقع شده است كه ضريحي آهني از مرقد حفاظت ميكند. بر فراز بقعه، گنبدي به شكل كلاهخودي بزرگ، به قطر هشت متر و ارتفاع بيش از پانزده متر، قرار دارد كه در ساقه آن، پنجرههايي براي نورگيري، طراحي شده است. نماي خارجي گنبد، با كاشيكاريهاي فيروزهاي، تزيين شده و نماي داخلي آن، گچاندود است. صحن زيارتگاه، كاشيكاري و دورتادور آن حصار كشيده شده و با كاشي تزيين گشته است.
سيد ابراهيم غَمر، فرزند حسن مثنّي، فرزند امام حسن مجتبي(عليه السلام) است.[32] مادر گرامياش، فاطمه دختر امام حسين(عليه السلام) ميباشد.[33] او سيدي بزرگوار، جليلالقدر، شريف و بخشنده بود.[34] كنيههاي او، ابواسماعيل[35]، ابوالحسن[36] و ابواسحاق[37] بود و از راويان حديث، به شمار ميآمد.[38] ميگويند كه وي، در سال 145 يا 147 يا 149ه .ق، در سن 67 سالگي، در زندان منصور به شهادت رسيد[39] كه در اين صورت، او در سال 78 يا 79 يا 81ه .ق، به دنيا آمده است.[40]
ابراهيم غمر از منظر علماي رجال و انساب
ابراهيم، از بزرگان حديث و از راويان مشهور ميان علويان است.[41] از او، با عنوان عالمي از عالمان آل محمد و بزرگي از بزرگان هاشمي، ياد ميكنند.[42] او از پدرش[43] و نيز از فاطمه بنت الحسين(عليه السلام)[44]، روايت نقل ميكرد و فضيل بن مرزوق[45] و ابوعقيل يحيي بن متوكل[46] نيز از او، روايت نقل كردهاند.
ابنحجر، حديث رد شمس براي علي(عليه السلام) را از فضيل بن مرزوق، از ابراهيم غمر روايت كرده[47] و شيخ صدوق= نيز در مشيخهاش، از طريق اسماء بنت عميس، از فاطمه بنت حسين(عليه السلام)، از ابراهيم غمر، به روايت مذكور، اشاره داشته است.[48]
شيخ طوسي، روايت چهار خصال مؤمن را از او نقل نموده[49] و شجري، روايت نحوه تعزي و نيز تهنيت رسول خدا9 را از طريق او، روايت كرده است.[50]
ابن ابيالحديد، ابراهيم غمر را بزرگ خاندانش و شبيهترين اهل زمانش به رسول خدا9 ميداند.[51] «ضامن بن شدقم حسيني»، از او به شايستگي ياد كرده و در مدح او، مبالغه كرده و گفته است:
وكان سيداً جليلالقدر، رفيع المنزلة، عظيم الشأن، جمّ المحاسن والفضائل، حسن الاخلاق والشمائل، زكي الاعراق، عديم المماثل، ذا عفّة وصيانة وديانة...ذا فصاحة وبلاغة وكمال ادب وبراعة ومروّة وشهامة وفرسة وشجاعة وكان معزّزاً مكرّماً عند ابيالسفاح.[52]
القاب ابراهيم: سيد ابراهيم بن حسن مثنّي به لقبهايي مشهور است كه او را از سادات علوي ديگر متمايز نموده است كه در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
غَمر: مشهورترين لقب ابراهيم، غَمر است كه هميشه نام او، با اين لقب: «ابراهيم الغَمر» همراه است. ابنعنبه نسابه، علت شهرت يافتن ابراهيم را به غَمر، چنين نوشته است: «لُقِّب الغمر لجوده»؛ «به سبب بخشش زيادش، به غَمر ملقب شد».[53] سيد ضامن ابن شدقم حسيني نيز مينويسد: «اِنّما لُقّب بالغَمر لكثرة اغماره للناس بالجود والكرم والسخاء الاعم والبذل لكل قاصد».[54]
شبيه: او شباهت زيادي به رسول خدا9 داشت. از اينرو از وي با عنوان ابراهيم الشبيه نيز ياد شده است. ابونصر بخاري (متوفاي 341ه .ق)، از او با عنوان «كان اشبه الناس برسول الله9» ياد ميكند.[55] ابوالفرج اصفهاني[56]، ابن طباطباي نسابه[57]، خطيب بغدادي[58]
و امام فخر رازي[59]، همان تعبير بخاري را اشاره كردهاند. ابن ابيالحديد پس از ستايش از ابراهيم، با اين عبارت، از او ياد ميكند: «كان مقدماً في اهله، يقال: انه اشبه زمانه
برسول الله9».[60]
مشهور است هنگامي كه مسلمانان دلشان براي رسول خدا9 تنگ ميشد يا ميخواستند شكل و صورت رسول خدا9 را تجسم كنند، به ابراهيم غمر نگاه ميكردند و صلوات ميفرستادند. بارها اتفاق افتاده بود كه افرادي از راه دور ميآمدند و بر در خانه ابراهيم غمر مينشستند تا او از خانه بيرون آيد و صورت و هيكل زيباي رسول خدا9 را كه در او نمايان بود، مشاهده كنند.
صاحب صندوق: از جمله القاب ابراهيم كه پس از فوتش، بر سر زبانها افتاد، صاحب صندوق است. ابنطباطبا، نخستين عالم انسابي است كه از او، با اين لقب ياد كرده و نوشته است: «وهو صاحب الصندوق في برّية الكوفة ويزار».[61] پس از او، ابنطقطقي، با جمله «وهو صاحب الصندوق بالكوفة يزار قبره»[62] و ابنفوطي، با جمله «انه دفنه حياً في صندوق بظاهر الكوفة»[63]، از او ياد كردهاند. اين مطلب با صندوقي كه حفاران، در حي كنده يافتند، مطابقت دارد. از اينرو ابراهيم، به صاحب صندوق شهرت يافته است. (تصوير شماره 111)
مظلوم: آخرين شهرت و لقب اين سيد علوي حسني، مظلوم است كه گويا به سبب شهادت مظلومانهاش، به اين لقب شهرت يافته است. «علامه نمازي» در مستدركات علم رجال الحديث، درباره وي مينويسد: «يقال له المظلوم وكان
سيداً شريفاً».[64]
احترام سفاح به ابراهيم
سفاح، نخستين خليفه عباسي (132-136ه .ق)، احترام بسياري به ابراهيم غَمر ميگذاشت. نقل نمودهاند كه سفاح، بسيار زياد از «عبدالله المحض بن حسن المثنّي» درباره دو فرزندش، محمد و ابراهيم، سؤال مينمود. عبدالله، از اين مطلب به برادرش، ابراهيم غَمر، شكايت نمود. ابراهيم به او گفت: «اگر از تو درباره آنها پرسيد، به آنها بگو كه عموي آنها، بهتر از آنها خبر دارد». عبدالله گفت: «آيا به آن، راضي خواهد شد؟» ابراهيم گفت: «آري».
سفاح، روزي از عبدالله، درباره دو فرزندش پرسيد. عبدالله گفت: «من درباره آنها چيزي نميدانم و عمويشان، از آنها خبر دارد». پس سفاح ساكت شد. سپس با ابراهيم خلوت نمود و درباره دو فرزند برادرش پرسيد. ابراهيم به سفاح گفت: «اي اميرمؤمنان! با تو همچون كسي كه با سلطان خود حرف ميزند، سخن بگويم يا همانند كسي كه با پسرعمويش صحبت ميكند؟» سفاح گفت: «آنگونه سخن گو كه شخص با پسرعمويش حرف ميزند». ابراهيم گفت: «اي اميرمؤمنان! آيا گمان ميكني كه اگر خداوند مقدر نموده باشد كه از اين امر براي آنها چيزي باشد، آيا تو و همه اهل زمين، ميتوانند آن را دفع كنند؟» سفاح جواب داد: «نه به خدا!». ابراهيم گفت: «پس شما را چه ميشود كه نعمتي كه به اين شيخ عنايت ميكني، آن را برايش بيفايده ميكني؟» پس سفاح به فكر فرو رفت و گفت: «به خدا! بعد از اين، خبر آنها را از عبدالله نخواهم گرفت».[65]
اما پس از سفاح، هنگامي كه منصور دوانيقي به خلافت رسيد، ابراهيم و برادرش عبدالله محض را به سبب مخفي شدن محمد و ابراهيم، بازداشت نمود. محمد بن سلام جمحي ميگويد: «ابراهيم در بغداد وفات يافت».[66] در برخي از منابع آمده است كه ابراهيم پس از اطلاع از بازداشت برادرش عبدالله، تحمل نياورد و نزد منصور رفت و منصور نيز او را به زندان انداخت. احمد بن سعيد به سندش از عيسي بن عبدالله چنين نقل كرده است:
هنگامي كه حسن بن حسن بن امام حسن(عليه السلام) بر برادرش ابراهيم گذشت و ديد ابراهيم، مشغول علوفه دادن به شتران خويش ميباشد، با ناراحتي به او گفت: «آيا شترانت را علوفه ميدهي؛ با اينكه عبدالله بن حسن در زندان است؟» سپس به غلام ابراهيم رو كرد و گفت: «پايبند شتران را باز كن». غلام به دستور حسن بن حسن، عمل كرد و پايبند از پاي آنها برگشود. حسن فريادي بر آنها زد و همه شتران را رم داد تا شتران رفتند و ديگر اثري از آنها به دست نيامد. سپس ابراهيم نزد منصور رفت و او نيز ابراهيم را در زندان هاشميه انداخت.[67]
نحوه شهادت ابراهيم غَمر: درباره وفات يا شهادت ابراهيم، سه ديدگاه مطرح است:
الف) ابونصر بخاري، ابوالفرج اصفهاني و ديگران معتقدند كه ابراهيم غَمر، در زندان هاشميه در ماه ربيعالاول سال 145ه .ق، به شهادت رسيد و هنگام مرگ، 67 سال داشت كه در اين صورت، او در سال 78ه .ق، به دنيا آمده است. او نخستين فرد از آل حسن بود كه در زندان هاشميه، از دنيا رفت.[68] زندانيان بر جنازه او نماز خواندند و گويا در همانجا نيز او را دفن كردند.[69]
ب) ابنخداع مينويسد كه قبل از آنكه ابراهيم به زندان برسد، وفات يافته بود؛ زيرا لباسهايش را باز كرده و محمل شتر را برداشته بودند و در مسير كوفه، گرما چنان شديد بود كه بر اثر تابش آفتاب، گونههاي صورتش از بين رفته بود و همان باعث شد كه قبل از رسيدن به كوفه، وفات يابد.[70]
ابوالحسن عُمري، از قول خداع مينويسد: «مات قبل الكوفة بمرحلة»؛ «قبل از رسيدن به كوفه و به فاصله يك منزلي آن، وفات يافت».[71] بر همين اساس، سيد عبدالحميد نسابه، معتقد است كه قبر ابراهيم، در كوفه است.[72]
ج) ابنفوطي معتقد است كه ابراهيم را زنده ميان صندوقي اطراف كوفه، دفن كردند. وي مينويسد: «انه دفن حياً في صندوق بظاهر الكوفة بقرية الهاشمية».[73]
اما اگر زندان هاشميه را محل وفات ابراهيم غَمر بدانيم، همانطور كه اجماع مورخان، اين مطلب را تأييد ميكند، بايد قبر ابراهيم، در هاشميه باشد؛ نه حي كنده؛ چنانكه در اين صورت، نويسنده «الحدائق الورديه» مينويسد:
ابراهيم طباطبا بن اسماعيل ديباج بن ابراهيم غمر بن حسن مثنّي را مهدي عباسي محبوس ساخت تا خود جان داد. سپس در زندان موسي و هارون ماند و ميگويند كه وي، در زندان هارون جان سپرد. البته آشكارتر آن است كه قبري كه پشت سمت راست راه نجف ميباشد، قبر ابراهيم طباطبا است و اينكه صاحب فلك النجاة، آن قبر را به ابراهيم ابن حسن مثنّي نسبت داده، اشتباه است؛ زيرا براساس آنچه پيش از اين گفته شد، قبر او در هاشميه ميباشد.[74]
سيد مهدي قزويني، همين مطلب را در كتاب «المزار» بيان ميكند و قبر كنوني در حي كنده را از آنِ ابراهيم طباطبا بن اسماعيل ديباج بن ابراهيم غَمر، نواده سيد ابراهيم غَمر ميداند.[75] (تصوير شماره 112)
همسر و فرزندان: از ابراهيم غَمر، هفت پسر و پنج دختر بهجا مانده است كه در اينجا به نامهاي آنها اشاره ميكنيم:
ـ ابوابراهيم اسماعيل ديباج، ملقب به شريف خلاص. مادرش ربيحه يا ذبيحه، دختر محمد بن عبدالله بن ابيامية بن مغيرة بن عبدالله بن عمرو بن مخزوم بود. او در قيام فخ، شركت داشت؛
ـ محمد اصغر، ملقب به ديباج اصغر. جوان بسيار زيبايي بود. منصور او را بازداشت كرد و سپس به قتل رساند. مادرش، كنيزي به نام عافيه بود؛
ـ ابوزيد علي، ملقب به ابن قُربه. او در قيام فخ، شركت داشت و مادرش كنيز بود؛
ـ يعقوب؛
ـ محمد اكبر؛
ـ اسحاق؛
ـ حسن؛
ـ رقيه؛
ـ خديجه، مادر رقيه و خديجه، با اسماعيل، مشترك است؛
ـ فاطمه: مادرش، كنيزي به نام عابده است؛
ـ حسنه: مادرش، كنيزي به نام خريده است؛
ـ اماسحاق.[76]
بسياري از نوادگان او، عليه خلفاي عباسي قيام نمودند و به شهادت رسيدند. «صفدي» در اينباره مينويسد: «خرج من بيته جماعة وطلبوا الامر وجرت لهم امور».[77] شيخ علي نمازي نيز مينويسد: «انتهت اليه الرئاسة الدينية والدنيوية الى بيته».[78] ابراهيم غَمر، جد اعلاي بسياري از سادات حسيني ايران، عراق و يمن است؛ مانند آلبحرالعلوم، آل حكيم، آل مدرسي، آل خاتمي، آل فهري، آل صراف، آل بروجردي، آل طباطبايي، آل رُسّي، آل تبريزي، آل شيخالاسلامي،
آل اردستاني و آل نائيني كه شمار آنان را نزديك به ده ميليون نفر دانستهاند.[79]
62. مزار سيد كريم حسني
اين زيارتگاه، نزديك مسجد سهله قرار دارد و در حال حاضر، در محدوده طرح توسعه اين مسجد، قرار گرفته است. ساختمان آن، شامل اتاق نسبتاً كوچكي است و از شخصيت مدفون در آن اطلاعي در دست نيست. (تصوير شماره 113)
سلام
🔸اطلاعات مختصر جهت سفر عتبات
🔸در حال بروز رسانی و ماده مطالب فاخر شما
1-نجف
https://eitaa.com/fatemi414/117
2-کربلا
https://eitaa.com/fatemi414/273
3-سامرا
https://eitaa.com/fatemi414/274
4-کاظمین
https://eitaa.com/fatemi414/276
5-اربعین
https://eitaa.com/fatemi414/289
مرثیه و روضه
https://eitaa.com/fatemi8/100
بیت امام و هجرت در سال ۴۴ بمدت ۱۲ سال
https://eitaa.com/fatemi414/171
باهمه کارشکنی ها
https://eitaa.com/fatemi414/174
سه جابجایی
https://eitaa.com/fatemi414/176
بحث ولایت فقیه در نجف
https://eitaa.com/fatemi414/182
اخراج ایرانی ها و توطئه ساواک
https://eitaa.com/fatemi414/181
حل مشکلات دو کشور
https://eitaa.com/fatemi414/182
تحریم امام
https://eitaa.com/fatemi414/183
هجرت به پاریس
https://eitaa.com/fatemi414/183
و فضلیت خواندن نماز در مسجد کوفه
مسئلهٔ رایج بین زائران، شکسته یا کامل خواندن نماز در مسجد کوفه است. طبق احکام اگر مسافر قصد ده روز نکند، باز هم نمازش در این مسجد کامل است. البته اکثر مراجع تقلید حکم بر این دادهاند که زائران مسجد کوفه، اختیار دارند نماز را کامل بخوانند یا شکسته.
آب و هواي مدائن سربازاني را که از سرزمين حجاز آمده بودند، اذيت مي کرد; به طوري همه آنها ضعيف و لاغر شدند. حذيفه که اين وضعيت را ديد، نامه اي به عمر نوشت و او را از وضعيت آگاه کرد. خليفه به سعد بن ابي وقاص نامه اي نوشت که: سلمان و حذيفه را روانه کن تا سرزميني مناسب بيابند. پس از دريافت نامه خليفه، سلمان و حذيفه حرکت کردند، سلمان از طرف باختر رود فرات و حذيفه از طرف خاور رود فرات راهي شدند و هيچ سرزميني را نپسنديدند تا اينکه هر دوي آنان به سرزمين کوفه رسيدند.
هر دو آن سرزمين را براي اقامت لشکر مناسب ديدند. دو رکعت نماز خواندند و از خدا خواستند آنجا را جايگاه آرامش و استواري قرار دهد.
هنگامي که سعد بن ابي وقاص همراه لشکريان به سرزمين کوفه رسيدند، دستور داد پيش از ساختن هر بنايي، مسجدي بسازند.
ابو هيجاء اسدي در مکاني ايستاد و بر هر طرف تيري انداخت. به اين صورت حدود مسجد کوفه، مشخص شد.
تعليم و تربيت در مسجد کوفه
مسجد کوفه از همان ابتداي تأسيس، يکي از مراکز فرهنگي شهر به شمار مي رفت. هنگامي که امام علي(عليه السلام) در سال (36هـ. ق.) وارد کوفه شد، ابتدا به مسجد کوفه رفت و در آنجا براي مردم سخنراني کرد. امام پس از استقرار در کوفه، در مسجد کوفه تفسير قرآن و علوم ديگر درس مي داد. شاگردان زيادي همچون کميل بن زياد و ابن عباس، از محضر او استفاده کردند.
مسجد کوفه از نگاه اهل بيت(عليهم السلام)
1. جامع فضيلتها
اصبغ بن نباته مي گويد: امير المؤمنين(عليه السلام) در جمع مردم کوفه فرمود:
«خداوند چيزي را به شما بخشيده که به کس ديگر نداده است، خداوند اين نمازگاهتان را برتري ويژه اي بخشيد. اين (مسجد کوفه)، خانه آدم، جايگاه نوح، منزلگاه ادريس و مصلاّي ابراهيم خليل و برادرم خضر و نمازگاه من مي باشد. مسجد شما يکي از چهار مسجدي است که خداوند آن را براي اهلش برگزيده است.
گويي آن را مي بينم که فرداي قيامت، با دو جامه سفيد، وارد محشر مي شود و کساني را که در آن نماز خوانده اند، شفاعت مي نمايد و شفاعتش از جانب خدا رد نخواهد شد. در آينده حجر الاسود در آن نصب خواهد شد.
زماني مي رسد که همين مسجد، نمازگاه مهدي(عليه السلام)، فرزندم و نمازگاه هر مؤمني مي شود. در روي زمين مؤمني نيست مگر اينکه وارد شود و به آن دل ببندد. مبادا آن را ترک و مهجورش کنيد. در آن نماز بخوانيد و با آن نماز به خدا نزديک شويد و حوائج خويش را از خدا بخواهيد. اگر مردم به فضيلت اين مسجد آگاه بودند از اکناف جهان به سوي آن مي شتافتند، اگر چه به خزيدن بر روي برف باشد.»
2. قصر بهشتي
در بعضي روايات از مسجد کوفه به عنوان «قصري از بهشت» ياد شده است. امام علي(عليه السلام) مي فرمايد:
«أَرْبَعَةٌ مِنْ قُصُورِ الْجَنَّةِ فِي الدُّنْيَا: الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ، وَ مَسْجِدُ الرَّسُولِ(صلي الله عليه وآله)، وَ مَسْجِدُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ، وَ مَسْجِدُ الْکُوفَةِ».
3. سجده گاه فرشتگان
در روايات آمده است که قبل از حضرت آدم، فرشتگان در اين مکان مقدس عبادت مي کردند. امام علي(عليه السلام) مي فرمايد: «أَوَّلُ بُقْعَة عُبِدَ اللَّهُ عَلَيْهَا، ظَهْرُ الْکُوفَةِ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ الْمَلائِکَةَ أَنْ يَسْجُدُوا لآِدَمَ، سَجَدُوا عَلَي ظَهْرِ الْکُوفَةِ، وَ إِنَّ الْمَلائِکَةَ لَتَنزلُ فِي کُلِّ لَيْلَة إِلي مَسْجِد الْکُوفَةِ».
4. جايگاه بخشش
مسجد کوفه نزد خداوند از چنان جايگاهي برخوردار است که اگر کسي وارد آن شود، گناهانش آمرزيده مي شود. امام رضا(عليه السلام) از شخصي پرسيد کجا زندگي مي کني؟ پاسخ داد در کوفه. امام درباره فضيلت مسجد کوفه به او فرمود: «فَإِنَّ مَسْجِدَ الْکُوفَةِ بَيْتُ نُوح، لَوْ دَخَلَهُ رَجُلٌ مِائَةَ مَرَّة لَکَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ مَغْفِرَة، أَمَا إِنَّ فِيهِ دَعْوَةَ نُوح(عليه السلام) حَيْثُ قَالَ: "رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً"».
5. مصلاّي پيامبران
ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) نقل مي کند که ايشان درباره مسجد کوفه فرمود:
«نِعْمَ الْمَسْجِدُ، مَسْجِدُ الْکُوفَةِ، صَلَّي فِيهِ أَلْفُ نَبِيّ وَ أَلْفُ وَصِيّ وَ مِنْهُ فَارَ التَّنُّورُ وَ فِيهِ نُجِرَتِ السَّفِينَةُ، مَيْمَنَتُهُ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ وَسَطُهُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَيْسَرَتُهُ مَکْرٌ».
فضيلتهاي مسجد کوفه
1. نماز در مسجد کوفه تمام است
وقتي شخصي به مکاني مسافرت کند و قصد ده روز نکند، نمازش شکسته است، مگر چهار مکان که استثنا شده است. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «تَتِمُّ الصَّلاةُ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ: فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ، وَ مَسْجِدِ الرَّسُولِ(صلي الله عليه وآله)، وَمَسْجِدِ الْکُوفَةِ، وَ حَرَمِ الْحُسَيْنِ ـ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ـ ».
2. نماز در آن برابر با حج است
امام باقر(عليه السلام) درباره فضيلت نماز در مسجد کوفه مي فرمايد:«اگر مردم مي دانستند مسجد کوفه چه فضيلتي دارد، از مکان هاي دور به آنجا مي رفتند، همانا خواندن نماز واجب در آنجا برابر با حج و نماز نافله برابر عمره است.»
همچنين امام علي(عليه السلام) مي فرمايد: «النَّافِلَةُ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ تَعْدِلُ عُمْرَةً مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله)، وَ الْفَرِيضَةُ تَعْدِلُ حَجَّةً مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) ».
مسجد کوفه,چگونگی ساخت مسجد کوفه,عکس مسجد کوفه
3. برتر از همه مساجد
امام صادق(عليه السلام) نماز در مسجد کوفه را برابر با هزار نماز در مسجدي غير از مسجد کوفه مي داند. همچنين امام رضا(عليه السلام) در فضيلت خواندن نماز در اين مکان مقدس مي فرمايد: «الصَّلاةُ فِي مَسْجِدِ الْکُوفَةِ فُرادي أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ صَلاةً فِي غَيْرِ جَمَاعَة».
4. اقامتگاه حضرت خضر
5. در اين مکان ( مسجد کوفه ) است که اسرافيل در صور مي دمد تا مردگان، زنده شوند.
6. منزل و سجده گاه حضرت نوح.
7. ازاين مکان هفتاد هزارنفر محشور و بدون حساب واردبهشت مي شوند.
8. نشستن در مسجد کوفه بدون تلاوت قرآن نيز عبادت است.
مسجد کوفه,چگونگی ساخت مسجد کوفه,عکس مسجد کوفه
از مسجد کوفه چه مي دانيم
پيدايش مسجد کوفه
طبق بعضي از روايات، نخستين کسي که مسجد کوفه را تأسيس کرد، حضرت آدم بود. امام صادق(عليه السلام) درباره تعيين حدود مسجد توسط حضرت آدم(عليه السلام) مي فرمايد: «حَدُّ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ آخِرُ السَّرَّاجِينَ خَطَّهُ آدَمُ(عليه السلام) وَ أَنَا أَکْرَهُ أَنْ أَدْخُلَهُ رَاکِباً».
بنابر اين قول، مسجد کوفه به مرور زمان تخريب شده است.
در سال (17هـ. ق.)، لشکر اسلام در مدائن حضور داشتند. آب و هواي مدائن سربازاني را که از سرزمين حجاز آمده بودند، اذيت مي کرد; به طوري همه آنها ضعيف و لاغر شدند. حذيفه که اين وضعيت را ديد، نامه اي به عمر نوشت و او را از وضعيت آگاه کرد. خليفه به سعد بن ابي وقاص نامه اي نوشت که: سلمان و حذيفه را روانه کن تا سرزميني مناسب بيابند. پس از دريافت نامه خليفه، سلمان و حذيفه حرکت کردند، سلمان از طرف باختر رود فرات و حذيفه از طرف خاور رود فرات راهي شدند و هيچ سرزميني را نپسنديدند تا اينکه هر دوي آنان به سرزمين کوفه رسيدند.
هر دو آن سرزمين را براي اقامت لشکر مناسب ديدند. دو رکعت نماز خواندند و از خدا خواستند آنجا را جايگاه آرامش و استواري قرار دهد. هنگامي که سعد بن ابي وقاص همراه لشکريان به سرزمين کوفه رسيدند، دستور داد پيش از ساختن هر بنايي، مسجدي بسازند. ابو هيجاء اسدي در مکاني ايستاد و بر هر طرف تيري انداخت. به اين صورت حدود مسجد کوفه، مشخص شد.
تعليم و تربيت در مسجد کوفه
مسجد کوفه از همان ابتداي تأسيس، يکي از مراکز فرهنگي شهر به شمار مي رفت. هنگامي که امام علي(عليه السلام) در سال (36هـ. ق.) وارد کوفه شد، ابتدا به مسجد کوفه رفت و در آنجا براي مردم سخنراني کرد. امام پس از استقرار در کوفه، در مسجد کوفه تفسير قرآن و علوم ديگر درس مي داد. شاگردان زيادي همچون کميل بن زياد و ابن عباس، از محضر او استفاده کردند.
مسجد کوفه از نگاه اهل بيت(عليهم السلام)
1. جامع فضيلتها
اصبغ بن نباته مي گويد: امير المؤمنين(عليه السلام) در جمع مردم کوفه فرمود:
«خداوند چيزي را به شما بخشيده که به کس ديگر نداده است، خداوند اين نمازگاهتان را برتري ويژه اي بخشيد. اين (مسجد کوفه)، خانه آدم، جايگاه نوح، منزلگاه ادريس و مصلاّي ابراهيم خليل و برادرم خضر و نمازگاه من مي باشد. مسجد شما يکي از چهار مسجدي است که خداوند آن را براي اهلش برگزيده است. گويي آن را مي بينم که فرداي قيامت، با دو جامه سفيد، وارد محشر مي شود و کساني را که در آن نماز خوانده اند، شفاعت مي نمايد و شفاعتش از جانب خدا رد نخواهد شد. در آينده حجر الاسود در آن نصب خواهد شد.
زماني مي رسد که همين مسجد، نمازگاه مهدي(عليه السلام)، فرزندم و نمازگاه هر مؤمني مي شود. در روي زمين مؤمني نيست مگر اينکه وارد شود و به آن دل ببندد. مبادا آن را ترک و مهجورش کنيد. در آن نماز بخوانيد و با آن نماز به خدا نزديک شويد و حوائج خويش را از خدا بخواهيد. اگر مردم به فضيلت اين مسجد آگاه بودند از اکناف جهان به سوي آن مي شتافتند، اگر چه به خزيدن بر روي برف باشد.»
2. قصر بهشتي
در بعضي روايات از مسجد کوفه به عنوان «قصري از بهشت» ياد شده است. امام علي(عليه السلام) مي فرمايد:
«أَرْبَعَةٌ مِنْ قُصُورِ الْجَنَّةِ فِي الدُّنْيَا: الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ، وَ مَسْجِدُ الرَّسُولِ(صلي الله عليه وآله)، وَ مَسْجِدُ بَيْتِ الْمَقْدِسِ، وَ مَسْجِدُ الْکُوفَةِ».
3. سجده گاه فرشتگان
در روايات آمده است که قبل از حضرت آدم، فرشتگان در اين مکان مقدس عبادت مي کردند. امام علي(عليه السلام) مي فرمايد: «أَوَّلُ بُقْعَة عُبِدَ اللَّهُ عَلَيْهَا، ظَهْرُ الْکُوفَةِ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ الْمَلائِکَةَ أَنْ يَسْجُدُوا لآِدَمَ، سَجَدُوا عَلَي ظَهْرِ الْکُوفَةِ، وَ إِنَّ الْمَلائِکَةَ لَتَنزلُ فِي کُلِّ لَيْلَة إِلي مَسْجِد الْکُوفَةِ».
4. جايگاه بخشش
مسجد کوفه نزد خداوند از چنان جايگاهي برخوردار است که اگر کسي وارد آن شود، گناهانش آمرزيده مي شود. امام رضا(عليه السلام) از شخصي پرسيد کجا زندگي مي کني؟ پاسخ داد در کوفه. امام درباره فضيلت مسجد کوفه به او فرمود: «فَإِنَّ مَسْجِدَ الْکُوفَةِ بَيْتُ نُوح، لَوْ دَخَلَهُ رَجُلٌ مِائَةَ مَرَّة لَکَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ مَغْفِرَة، أَمَا إِنَّ فِيهِ دَعْوَةَ نُوح(عليه السلام) حَيْثُ قَالَ: "رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوَالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً"».
5. مصلاّي پيامبران
ابو بصير از امام صادق(عليه السلام) نقل مي کند که ايشان درباره مسجد کوفه فرمود:
«نِعْمَ الْمَسْجِدُ، مَسْجِدُ الْکُوفَةِ، صَلَّي فِيهِ أَلْفُ نَبِيّ وَ أَلْفُ وَصِيّ وَ مِنْهُ فَارَ التَّنُّورُ وَ فِيهِ نُجِرَتِ السَّفِينَةُ، مَيْمَنَتُهُ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ وَسَطُهُ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَيْسَرَتُهُ مَکْرٌ».
فضيلتهاي مسجد کوفه
1. نماز در مسجد کوفه تمام است
وقتي شخصي به مکاني مسافرت کند و قصد ده روز نکند، نمازش شکسته است، مگر چهار مکان که استثنا شده است. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «تَتِمُّ الصَّلاةُ فِي أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ: فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ، وَ مَسْجِدِ الرَّسُولِ(صلي الله عليه وآله)، وَمَسْجِدِ الْکُوفَةِ، وَ حَرَمِ الْحُسَيْنِ ـ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ ـ ».
2. نماز در آن برابر با حج است
امام باقر(عليه السلام) درباره فضيلت نماز در مسجد کوفه مي فرمايد:«اگر مردم مي دانستند مسجد کوفه چه فضيلتي دارد، از مکان هاي دور به آنجا مي رفتند، همانا خواندن نماز واجب در آنجا برابر با حج و نماز نافله برابر عمره است.»
همچنين امام علي(عليه السلام) مي فرمايد: «النَّافِلَةُ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ تَعْدِلُ عُمْرَةً مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه وآله)، وَ الْفَرِيضَةُ تَعْدِلُ حَجَّةً مَعَ النَّبِيِّ(صلي الله عليه و آله) ».
مسجد کوفه,چگونگی ساخت مسجد کوفه,عکس مسجد کوفه
3. برتر از همه مساجد
امام صادق(عليه السلام) نماز در مسجد کوفه را برابر با هزار نماز در مسجدي غير از مسجد کوفه مي داند. همچنين امام رضا(عليه السلام) در فضيلت خواندن نماز در اين مکان مقدس مي فرمايد: «الصَّلاةُ فِي مَسْجِدِ الْکُوفَةِ فُرادي أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ صَلاةً فِي غَيْرِ جَمَاعَة».
4. اقامتگاه حضرت خضر
5. در اين مکان ( مسجد کوفه ) است که اسرافيل در صور مي دمد تا مردگان، زنده شوند.
6. منزل و سجده گاه حضرت نوح.
7. ازاين مکان هفتاد هزارنفر محشور و بدون حساب واردبهشت مي شوند.
8. نشستن در مسجد کوفه بدون تلاوت قرآن نيز عبادت است.
مقامات مسجد کوفه
در ميان مردم، مقاماتي در مسجد کوفه معلوم و مشهور است که عبارتند از:
1. رُحبه امير المؤمنان
در پيش مسجد کوفه، جايي که درِ مسجد کوفه جاي داشته، سکويي است که امام علي(عليه السلام) پيش از نماز يا مواقع ديگر، روي آن مي نشسته و به پرسش هاي مردم پاسخ مي داده است. بخشي از روايات به اين موضوع اشاره دارد.
2. دکة القضاء
مکاني که امام علي(عليه السلام) در آنجا قضاوت مي کرد. در آن موضع، ستون کوتاهي وجود داشته که روي آن اين آيه قرآن را نوشته بودند: "إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسانِ...".
3. بيت الطشت
بهتر است دو رکعت نماز در اين مکان خوانده شود.
محلي که يکي از معجزات امام علي(عليه السلام) در آن رخ داده است، داستان معجزه امام اين گونه است: زالويي وارد شکم دختري مي شود و با مکيدن خون بدن وي، رشد کرده و بزرگ مي گردد، در نتيجه شکم دختر همچون زنان حامله بزرگ مي شود. قصه در همه شهر مي پيچد. برادران دختر، او را نزد امام آوردند تا حکم درباره اش جاري کند، امام که در مسجد کوفه حضور داشت دستور داد، پرده اي نصب کنند.
آنگاه به قابله فرمود تا دختر را پشت پرده برده و معاينه کند، قابله پس از معاينه گفت: به نظر من اين دختر حامله است. امام که عالم به غيب بود، دستور داد طشتي پر از لجن بياورند و دختر را در آن بنشانند. به دستور امام عمل کردند. زالوي بزرگ که داخل شکم دختر قرار داشت، با استشمام بوي لجن بيرون آمد و همه، حقيقت امر را فهميدند.
4. مقام حضرت آدم(عليه السلام)
ستون هفتم مسجد کوفه معروف به مقام حضرت آدم است. اين مکاني است که خداوند توبه آدم را قبول کرد. همچنين امير المؤمنين(عليه السلام) نزديک اين ستون نماز مي خواند، لذا به مقام امير المؤمنين(عليه السلام) نيز معروف است.
5. مقام حضرت ابراهيم(عليه السلام)
ستون چهارم مسجد، جنب باب انماط مکاني است که حضرت ابراهيم(عليه السلام) در آنجا نماز خوانده است. در اين مقام مقدس چهار رکعت نماز، در دو رکعت اوّل حمد و توحيد و در دو رکعت دوم، حمد و قدر بخواند.
6. مقام جبرئيل
ستون پنجم منصوب به حضرت جبرئيل مي باشد. درشب معراج که پيامبرگرامي(صلي الله عليه و آله) از بيت الحرام به مسجدالاقصي در حرکت بود، هنگامي که به سرزمين کوفه رسيد، جبرئيل به پيامبر فرمود: اي رسول خدا، اکنون مقابل مسجد کوفه ايد، پيامبر با اجازه
خداوند در آن دو رکعت نماز گزارد. همچنين امام حسن(عليه السلام) در نزديکي اين ستون نماز مي خواند، لذا به مقام امام حسن نيز معروف است.
7. مقام حضرت امام زين العابدين(عليه السلام)
ستون سوم، جايگاهي که امام سجاد(عليه السلام) در آنجا نماز خوانده است. ابو حمزه ثمالي مي گويد: «ديدم علي بن الحسين(عليهما السلام) وارد مسجد کوفه شد و دو رکعت نماز خواند و سپس سر به دعا برداشت، پس از مدتي راه مدينه را در پيش گرفت تا برگردد. به او گفتند: براي چه به اينجا آمدي؟ جايي که پدر و جدّت را کشتند؟ فرمود: «پدرم را زيارت کردم و در اين مسجد نماز خواندم.»
8. محراب امير المؤمنين(عليه السلام)
مکاني که ابن ملجم مرادي، فرق امام را شکافت و او را به شهادت رساند.
9. مقام امام صادق(عليه السلام)
راوي مي گويد: در ايّام بني عباس، روزي ديدم امام صادق از باب الفيل وارد شد و نزد ستون چهارم نماز خواند.
10. مقام حضرت خضر
11. جايگاه به گِل نشستن کشتي نوح
منبع:کتاب ره توشه عتبات عاليات
جماعتی از علما، از سید فاضل امیر علّام برای من (علامه مجلسی) حکایت کردند که گفت: در یکی از شب ها در صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بودم. آن موقع قسمت عمده شب گذشته بود. در اثنایی که در صحن گردش می کردم، دیدم شخصی از مقابل من به طرف حرم منور امیرالمؤمنین علیه السلام می رود. وقتی نزدیک رفتم، دیدم استاد بزرگوارم ملا احمد اردبیلی است. خود را از وی پنهان نگاه داشتم تا این که به طرف درِ حرم آمد. در بسته بود، ولی به محض رسیدن او، باز شد و او وارد حرم گردید. شنیدم که سخن می گوید؛ مثل این که با کسی درگوشی حرف می زند. آن گاه از حرم بیرون آمد و در بسته شد. من هم پشت سر او رفتم، تا از شهر نجف خارج شد و به سمت مسجد کوفه رفت. من دنبال او بودم، ولی او مرا نمی دید.
همین که وارد مسجد کوفه گردید، به سمت محرابی که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در آن جا شهید شد رفت و مدتی در آن جا ایستاد و سپس برگشت و از مسجد بیرون آمد و آهنگ نجف کرد. من هم چنان پشت سر او بودم تا این که به نزدیک مسجد حنانه رسیدیم
که به نزدیک مسجد حنانه رسیدیم. در آن جا سرفه ام گرفت، به طوری که نتوانستم خودداری کنم. وقتی صدای سرفه مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت. پرسید: تو میرعلّام هستی؟ گفتم: آری. گفت: این جا چه می کنی؟ گفتم: از موقعی که شما وارد صحن مطهر شدید تاکنون همه جا با شما بوده ام. شما را به صاحب این قبر مطهر قسم می دهم آن چه امشب بر شما گذشت از اول تا آخر به من اطلاع دهید! گفت: می گویم، ولی به این شرط که تا من زنده ام، به کسی نگویی! وقتی به وی اطمینان دادم، فرمود: در پاره ای از مسائل علمی فکر می کردم و حلّ آن برایم مشکل می نمود. به دلم افتاد خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بروم و حلّ آن مشکل را از آن حضرت بخواهم. هنگامی که به درِ حرم رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته به رویم گشوده شد و داخل حرم شدم و از خداوند خواستم که شاه ولایت جواب سؤالم را بدهد. ناگهان صدایی از قبر منور شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و از قائم ما سؤال کن؛ زیرا او امام زمان توست. من هم به کنار محراب آمدم و آن حضرت را آن جا دیدم. مسئله خود را پرسیدم و حضرت جواب آن را مرحمت فرمود و اینک به منزل برمی گردم