eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
2.9هزار دنبال‌کننده
31 عکس
29 ویدیو
31 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام اي حضرت معصومه جان ما فدایت آسما نيها همـه جاروكش صحن وسرايت منم خاك درت ، غلام و نـوكرت شده واجب بهشت ، براي زائرت الا يا فاطمه الايا فاطمه (2) دختر موسي ابن جعفر جان ايران وجهاني خواهـر خورشيد هشتم ،آن  امام مهرباني دلم بيمار تو ،ذليل  وخار تو تمـام انبياء ،همـه زوار تو الا يا فاطمه الايا فاطمه (2) دست ما ودامن تو ،جان زهرا جان حيدر اي اميد  شيعيان در روز وا انفساي محشر تو جان حيدري،گل پيغمبري شفيع ماهمه،به روز محشري الا يا فاطمه الايا فاطمه (2) از  مدينـه آمـدي  بهر ملاقات رضايت لحظه لحظه جان ما ايرانيان بادا فدايت دل ما  سوي تو فداي روي تو همه كَرِّوبيان ،اسيـر كوي تو الا يا فاطمه الايا فاطمه (2) ای صفای قلب زارم
باز آمده لحظه‌‌های سرسبز قرار هنگامِ وصال است و زمانِ دیدار خفته‌است در آغوش خدایش آرام فرمانده‌ی شهسوار، یحیی سنوار
باز هم صدر خبرها شد غمِ سردارها تا حکایت‌ها کند از میثم تمارها قصه عشق است؛ مجنون در پى ليلاى خود عاشقان را ديده‌ايم از شوق، سر بر دارها با شهادت زنده‌تر از پيش، جولان مى‌دهيم رقص در میدان عجب شوری‌ست در پيكارها! شيعه و سنى ندارد؛ آرمان ما يكی‌ست ما زهیریم و ز نسل مالک و عمارها باز هم تكثير خواهد شد در اين مكتب هنوز همچو اسماعيل و نصرالله تا سنوارها خون يحيىٰ غرق خواهد كرد اسرائيل را کربلا تکرار می‌گردد در این تكرارها چشم‌ها را باز كن، طوفان‌الأقصى را ببين! هان تلاويو است، فردا تلّى از آوارها عمرتان کوتاه بود و می‌شود کوتاه‌تر ای سگان هار صهیونیست! ای کفتارها! مقصد بعدىِ ما قدس است بى چون و چرا ما نماز فتح مى‌خوانيم آنجا؛ بارها جمعهٔ نصر الهی، می‌شود نزدیک‌تر منتظر هستیم، آری؛ تشنهٔ دیداره https://eitaa.com/fatemi8
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل، ندارد که ندارد به خداوند اقرار این همه نقش عجب، بر در و دیوار وجود هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار کوه و دریا و درختان، همه در تسبیح‌اند نه همه مستمعی، فهم کنند این اسرار خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند: آخر ای خفته، سر از خواب جهالت، بردار؟ تا کی آخر چو بنفشه، سر غفلت در پیش؟ حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار که تواند که دهد میوه الوان از چوب؟ یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار؟
چون لحنِ نصرالله، کوبنده‌ای یحیی! در شامِ بی‌تابی، تابنده‌ای یحیی فرمانده بودی و هم‌پای سربازان در معرکه دیدند رزمنده‌ای! یحیی! ای پهلوان! ای مرد! دریای داغ و درد! تو از همه جز عشق، دل کنده‌ای یحیی! ای پای کار! ای کوه! تا پای جان، نستوه! در دفترِ تاریخ پاینده‌ای یحیی! هر قدر که صهیون در قعر بدنامی‌ست تو مایهٔ فخرِ آینده‌ای یحیی ای یار اسماعیل! وقت وصال آمد از خاک و خون برخیز با خنده‌ای! یحیی! جانت فلسطین بود، راهت شهادت بود جویَنده‌اش بودی؟ یابَنده‌ای یحیی! بعد از شهادت هم، یحیی نمی‌میرد! تو زنده‌ای یحیی! تو زنده‌ای یحیی! ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
نور بودی، چشم در چشمان ظلمت ایستادی کوه بودی، گاهِ طوفان، با صلابت ایستادی بر دلت داغ هزاران کوه دیگر بود اما مثل یک آتشفشان پرحرارت ایستادی مرد میدان! زخم‌هایت می‌دهد این را گواهی بی‌نهایت تیر آمد، بی‌نهایت ایستادی رفتی آن‌سوی زمان، آینده را بیدار کردی با تنی مجروح وقتی چند ساعت ایستادی آه ای زیتون خان یونس! بخوان سرسبزی‌ات را سبز ماندی، سبز رفتی، سبزقامت ایستادی شاخه‌هایت در میان خارها پیچید و گل داد کوری چشم اسارت، باطراوت ایستادی نام تو یحیی‌ست، یحیی‌ها نمی‌میرند هرگز مرگ تسلیم تو شد، تا روی پایت ایستادی از تو ای اسطوره‌ی با ما معاصر! می‌نویسم می‌نویسم در فراسوی شهامت ایستادی ای حماسی‌تر از اوج داستان‌های حماسی ای که تا پایان سرخ این روایت ایستادی کیستی ای در حصار مرگ، نامیرا و زنده؟ کیستی ای آنکه هنگام شهادت ایستادی...؟ ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
هرروز سر بر زانوی غم گریه کردم بر اشرف اولاد آدم گریه کرم در خانه‌ها منبر به منبر روضه خواندم در کوچه‌ها پرچم به پرچم گریه کردم من سال‌های سال قبل از خنجر شمر بر ضرب تیغ ابن ملجم گریه کردم کوه گناهی را خدا می‌بخشد از مهر وقتی به‌قدر بال شبنم گریه کردم.. تا نوحه‌خوان دم داد «ای اهل حرم» را با مشک پاره‌پاره آن دم گریه کردم بر آن هزار و نهصد و پنجاه زخمش دیدم فقط اشک است مرهم، گریه کردم.. مقتل نوشت از تشنه‌کامی تار می‌دید با چشم کوثر، چشم زمزم گریه کردم هی با لهوفش روضه خواندم، روضه خواندم هی با مُقَرّم گریه کردم، گریه کردم فردا که می‌فهمم بهای اشک من چیست افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم ✍️ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا برای گفتن اللّه‌اكبر، اكبر آوردم... علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم اگر با كشتن من دین تو جاوید می‌گردد برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم برای آن‌كه قرآنت نگردد پایمال خصم برای سُمّ مركب‌ها، خدایا پیكر آوردم علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم... من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا: الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم ✍️ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
زهرا همان کسی است که بیت محقرش طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش او را خدا برای خودش آفریده است تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست آن کس پیمبراست که زهراست دخترش مانند احترام خداوند واجب است حفظ مقام فاطمه حتی به مادرش یک نیمه اش نبوت و نیم اش ولایت است حالا علی صداش کنم یا پیمبرش دست توسل همه انبیاء بود بر رشته های چادر فردای محشرش.
ای امید دل زینب https://eitaa.com/fatemi8/612 سری نیزه بلند است در مقابل زینب https://eitaa.com/fatemi222/1644 نام زینب در شئون زندگی گل می کند https://eitaa.com/fatemi222/1664 روزگار اسیری زینب https://eitaa.com/fatemi222/1804 شب است و بوی جدایی ز کربلا آید https://eitaa.com/fatemi222/1571 پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد https://eitaa.com/fatemi222/1488 حضرت زینب به کوفه وشام https://eitaa.com/fatemi222/4583 سورای زینب برمحمل https://eitaa.com/fatemi8/693 روضه و مرثیه: نام زینب در َشئون زندگی گل می‌کند https://eitaa.com/fatemi222/1664 نشستم عشق را معنا كنم دل گفت:یا https://eitaa.com/fatemi8/912 دست در عالم ایجاد تو داری زینب https://eitaa.com/fatemi8/911 دست در عالم ایجاد تو داری زینب https://eitaa.com/fatemi8/911 مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد https://eitaa.com/fatemi8/909 هستیِ ما هست از عنایت زینب https://eitaa.com/fatemi8/908
16082569201826651572806.mp3
19.62M
🎧 (س) 🎙 جونه جونه جونه زینب نَم نَم بارونِ زینب.. درد عالَمَ فَقَط میدونِه زینب سُفرَه نونَ علی روز و شُو وِلایه.. هَر کَه اینجِه مینیشَه دِلِش طِلایَه جَادَه عِشق زینبش تا کَربَلایَه.. شِبایِ سَردِ زمستونم بهارَه قالی از بال فرشته سر دارَه فاطِمَه بِرا عَلی دختر میارَه.‌‌.. نُو به نُو مَلائِکا مِیان صِداشون شُو به شُو حسین حسین ری لِواشون... اما اسم زینبَ بِری پَراشون ری سینَه حُسِینَه آروم و قِرارِش..‌ همَه زِندیشَه لَبخَند بِرارِش قربون حسین بِرَم با این خُوارِش‌... جُونِه جُونِه جُونِه زینب نَم نَم بارونِ زینب درد عالَمَ فَقَط میدونِه زینب... ذوالفَقارِ مَنطِقِ ابوتُرابَه خُطبِه خوننِش هَمَه حِساب کِتابَه یَزید از شُجاعَتِش خونَه خِرابَه... تَشَرِش سِتینَه عالَمَ مِجُنبوُند کاخِ ظالِمَه بِری سَرِش مِرُمبوُند.‌‌.. تا ابد فرموندَیِ مِیدونَه زینب بِرارونِش خِیلی اَن قِطار قِطارَن سَر سِپُرده هاش هَمَه هِزار هِزارَن سی دفاع از حَرَمِش سَر وِر مِیارَن.‌‌.. همَه زِندیشَه لَبخَند بِرارِش قربون حسین بِرَم با این خُوارِش‌... شِبایِ سَردِ زمستونم بهارَه قالی از بال فرشته سر دارَه فاطِمَه بِرا عَلی دختر میارَه.‌‌.. جُونِه جُونِه جُونِه زینب نَم نَم بارونِ زینب درد عالَمَ فَقَط میدونِه زینب...
سرود - وقت لرزیدن.mp3
9.43M
🎧 سرود (س) 🎤 وقت لرزیدن پایه های منبره این که خطبه میخونه مگه پیمبره به شک انداخته دل تموم عالم‌و نمیدونه کسی زینبه یا حیدره دلش دریا / سرش بالا علمداره بعد ظهر عاشوراست جسورانه / چه مردانه قدم برمیداره انگاری مولاست تشر زد وقتی به ابن مرجانه خیلی ذوالفقارانه گفتن این کیه انقدر مثل شاه مردانه عالم و بهم ریخته مثل مادرش زهرا برمیگیرده از کاخ کوفه قهرمانانه زینب زینب قهرمان زینب شه پر روح الامین نقاب زینبه همه جا صحبتِ از حجاب زینبه اونکه اسمش دل لشکر و میلرزونه ابوفاضله که پاش رکاب زینبه چه با هیبت چه باشوکت قدم برمیداری خیلی باعزت شبیه ماده‌شیری که میترسن حتی یه لشکر از سایت به جرئت میگم دروغه این حرفا اینکه دختر مولا چادرش به غارت رفته تو روز باورش سخته کی وجودشو داره لحظه ای بیاد دستش سمت زینب کبری زینب زینب زینب قهرمان زینب
گل خانه‌ی خیرالنسا را عطر و بو دادند وقتی گلی مانند زینب را به او دادند تلفیق زهرا و علی امشب تولد یافت فخر امیرالمؤمنین زینب تولد یافت زینب نگو حوریه‌ی انسیة الحوراست زینب همان سیب دو نیم حضرت زهراست مادر نزاید تا قیامت این چنین دختر عالم به زهرا نازد و زهرا به این دختر در جان خود دارد شمیم پنج تن قطعاً او دست و دلباز است مانند حسن قطعاً روح دو پهلوی علمدار حنین است او بهتر بگویم قرة العین حسین است او در باطن خود نوری از جدش محمد داشت زینب یگانه‌ست؛ المثنایی نخواهد داشت در جشن میلاد عقیله مثل من امشب نذر قدم‌هایش مکرر کف بزن امشب با جان و دل دار و ندارت را فدایش کن هر جا گره افتاد در کارت صدایش کن پیچیده در گوش فلک فریاد یا زینب گلبانگ هر مرد و زن آزاده یا زینب ذکر عقیله معجزه ساز است ای مردم! می‌پروراند لشگری آماده "یا زینب" قصد زیارت کن بگو از راه دور امشب مانند مرحوم موذن زاده یا زینب با یاری‌اش سمت راه می‌افتیم ذکر بسیجی‌ها میان جاده یا زینب تبیین تو یعنی جهاد اکبر ای بانو! جانم به ان تحلیل فوق العاده یا زینب ای دختر مشکل‌گشا! مشکل گشایی کن در کارمان کلی گره افتاده یا زینب از ظلم بیزار است و قطعأ یار مظلوم است هر کس به آیین شما دل داده یا زینب عمری به راه راست دعوت کرده‌ای ما را با فعل و تقریرت هدایت کرده‌ای ما را از اجر جانبازی برای حفظ دین گفتی هر روز مشتاق شهادت کرده‌ای ما را منزل به منزل رفتی از حق ولی گفتی اینگونه سرباز ولایت کرده‌ای ما را "والله لا تمحو..." ی تو ما را مصمم کرد حرف دلم را باز هم تکرار خواهم کرد نقش لوای ما به جز الله اکبر نیست مانند زینب هیچ کس مغنیه پرور نیست از جمع بسیار مجاهدهای لبنانی تا زاهدی؛ سیدرضی؛ قاسم سلیمانی تسبیح شیعه ما رأیت الاجمیلا بود آیین زینب راه و رسم لشگر ما بود نسل بهشتی وارثانی باهنر دارد فریاد ما در جبهه‌ی تبیین اثر دارد پیچیده است آوازه‌ی ایمان نصرالله قربان خاک زینبیه جان نصرالله سید که خار چشم دشمن‌های غاصب بود شاگرد درس مکتب ام المصائب بود سید اشداء علی الکفار را فهمید آموزه‌های حیدر کرار را فهمید غیر از خدا از هیچ کس اصلاً نمی‌ترسید از زوزه‌های گله‌ی دشمن نمی‌ترسید مانند شیر شرزه‌ای همواره غران بود از روز اول ذوالفقار شیعه بران بود میراث سید لشگری در اوج باورهاست الگوی حزب الله لبنان زینب کبری‌ست فتح الفتوح زینبیون دیدنی باشد احوال اسرائیل اکنون دیدنی باشد امروزه احوالی شبیه محتضر دارد گفتیم با ایران در افتادن خطر دارد وقتی به فکر هتک شأن مرجعیت بود قصد تعرض کردنش اوج خریّت بود سید علیِ سیستانی را هواداریم ما وارثان مالک و مقداد و عماریم ما در مصاف دشمن بیگانه می‌مانیم زیر زمین نه! پشت بام خانه می‌مانیم سیدعلی لب تر کند هنگام طوفان است طوفان‌مان از جنس طوفان‌های چمران است کوری چشم شور عمال یهود آن روز خاورمیانه زیر پای نسل سلمان است نامی از اسرائیل در جایی نمی‌بینید آن روز روز شادی اطفال لبنان است آن روزها با چشم خود زوار می‌بینند از سوریه تا مسجدالاقصی اتوبان است بی شک مسیر کوه پیمایی آقامان آن روزها دیگر بلندی‌های جولان است ✍ https://eitaa.com/fatemi8/1689
دلم به یاد مدینه بهانه می‌گیرد https://eitaa.com/fatemi8/502 آتش زدن به خانه مولا بهانه بود https://eitaa.com/fatemi8/503 حالا میان خانه اش کوثر ندارد https://eitaa.com/fatemi8/922 چه روضه‌ای‌ست که هرکس روایتش می‌کرد https://eitaa.com/fatemi8/921 _____ با رفتنت خالی مکن دور و برم را https://eitaa.com/fatemi222/736 بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو https://eitaa.com/fatemi222/724 خدا مادرم را کجا می برند؟! https://eitaa.com/fatemi222/730 بعد از رسول حرمت آل عبا شکست https://eitaa.com/fatemi222/720 این صفای سینه هامان از صفای فاطمه است https://eitaa.com/fatemi222/718 آهسته اسباب سفر را جمع کردی https://eitaa.com/fatemi222/717 آقا سلام روضه مادر شروع شد https://eitaa.com/fatemi222/716 دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد https://eitaa.com/fatemi222/4151 مقتل-آخرین کلام های پیامبر(ص) با فاطمه(س) https://eitaa.com/fatemi222/2206 فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6992 گر نگاهی به ما كند زهرا https://eitaa.com/fatemi222/6757 دعوت فاطمه https://eitaa.com/fatemi222/7110
امشب از زبان امیرالمومنین برات روضه بخونم ▪️خواستم خنده کنم ماتم طاها نگذاشت ▪️خواستم گریه کنم طعنه ی اعداء نگذاشت ▪️آن زمانی که در خانه عدو آتش زد ▪️خواستم من بروم ، أم أبیها نگذاشت ▪️دیدنِ میخ درِ خانه مرا آتش زد... آخ بمیرم هر دفعه امیرالمومنین از این در رد میشد چه حالی داشت... ▪️دیدنِ میخ درِ خانه مرا آتش زد ▪️خواستم جان بدهم زینب کبری نگذاشت مگه چه اتفاقی افتاده بود بگم و رد بشم نوشته اند وَ نَبَتَ المِسمار فی صَدرِها (۱) نه اینکه مسمار به سینه اصابت کرد مقتل میگه یه جوری خورد کأنّ مسمار از سینه بیرون آمد و نَبعَ الدَّم مِن ثَدیِها خون داره از سینه فواره می‌زنه ۵۰ سال بعد توی گودال هم همین اتفاق افتاد وقتی نانجیب تیر سه شعبه رو زد ارباب ما نتونست از جلو در بیاره خم شد و این تیر رو از پشت سر درآورد فَانبَعثَ الدَّم کـَالمِیزاب (۲) دیدن خون مثل ناودان داره فواره می‌زنه دست گرفت زیر این خونها به صورتش کشید صورت ابی عبدالله با خون قلبش خضاب شد برا همین امام زمان اینطور سلام میدند السلام علی الشَّیبِ الخَضیب... به قصد فرج امام زمان ناله بزن یا حسین..... 📚منبع: ۱. الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 16 ۲. مقتل الحسین به دست خوارزمی، ج 2، ص 34;
خطاب به 🏴 امان از دل زینب کوکب روشن من! ای مه منظومه‌ی من! آه ای دخترک خسته و مظلومه‌ی من! مدتی می‌گذرد خواب نداری بنشین به روی پای خودت تاب نداری بنشین ازچه بَر دیده‌ی من دیده‌ی خود دوخته‌ای؟! تو چه‌دیدی به رخ من که چنین سوخته‌ای؟! گرچه روز محن من شب یلدای شماست این کبودی سند غربت بابای شماست سعی کن غم به دلت این‌همه غالب نشود دخترم چون‌تو کسی اُم مصائب نشود آنقدر داغ ببینی که دلت داغ شود لاله‌های جگرت زینت هر باغ شود چهره‌ی غرق به خونی زپدر می‌بینی آه ازآن لحظه که در تشت جگر می‌بینی دل شرر دارد و چشمان ترم می‌سوزد تا تو را می نگرم من، جگرم می‌سوزد شد سرشته غم و اندوه، به آب و گِل تو همه فریاد برآرند امان از دل تو گل یاس چمنم، ای گل دردانه‌ی من! گوش کن بر سخنم، روشنی خانه‌ی من! دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست پیش روی تو عزیزم سفر کرب‌وبلاست باخبر باش که من پیرهنی دوخته‌ام پیرهن که چه بگویم، کفنی دوخته‌ام گرچه دربین مصیبات و بلا تنهایی تو درآن  وادی طف، نایبة الزهرایی روشنی بخش دلم! دل زغمت تاریک است دخترم گریه مکن! روز دهم نزدیک است صحبت از قتلگه و سینه‌ی افروخته است لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
بخوان بلال ، که یاس کبود دل تنگ است اذان بگو ، که اذان تو ، آسمان رنگ است اذان بگو ، که بدانند بعد پیغمبر نصیبِ آینه های خدانما سنگ است بگو که «اشهد انّ علی ولی الله» بگو که لحن مناجات من ، غماهنگ است مرا ز گریه چرا مَنع می کنند ، بپُرس که این چه رسم مسلمانی ؟ این چه فرهنگ است ؟ =================================================================================
این روزها خبر دادن به بِلال، مؤذنِ پیامبر... بلال ،حضرت زهرا ازت گِله کرده،اهل مدینه ما رو تنها گذاشتند از بعضی ها توقع نداشتم...چرا بِلال نمیاد یه سری به ما بزنه؟ بلال متوجه شد حضرت زهرا ناراحته، اومد مدینه... برای ملاقاتِ بی بی از امیرالمؤمنین اجازه گرفت... پشت درب نیم سوخته ایستاد...اشک تو چشماش جاری شد ... به رسم پیغمبر صدازد : السلام علیکم یا اهل بیت النبوه... با احترام شرفیاب شد..بی بی دربستر بود...پرده ای آویخته بودند.. بلال پشت پرده دو زانو با ادب نشست... صدا زد:خانوم جان! به جرم دفاع از علی، من و از مدینه بیرون کردند ... وقتی فهمیدم حقِّ علی رو غصب کردن، به نشانه ی اعتراض گفتم دیگه اذان نگم،جایی که پیغمبر و علی نباشند، نمیخوام اذان بگم...اذان واسه کی بگم؟ بی بی فرمود: می دونم بلال،اما حالا که دختر پیغمبر دلش برا صدایِ اذانِ تو تنگ شده،دلم میخواد یه بار دیگه صدایِ اذانت رو بشنوم...مکث نکرد، بلند شد،گفت: چشم ... از تو به یک اشاره... از ما به سر دویدن... من چقدر خوشبختم که فاطمه دلتنگِ صدایِ منه... بگو اذان كه دل من گرفته است بلال دلم گرفته از اين مَردُمان پَست بلال نبودى و دَرِ اين خانه هيزم آوردند هنوز جاى لگد روى در هست بلال نبودى و نَشِنيدى كه در همين كوچه زمانه دست على را چگونه بَست بلال غَلاف و ضربه ى شَلّاق كار خود را كرد چه ها كشيدم از اين قوم بُت پَرَست بلال مدینه ساکته، یکدفعه دیدن یک صدایِ آشنا داره میاد... "الله اکبر" یهو مدینه لرزید"الله اکبر" همه ازخونه هاشون بیرون اومدن،صدای بلالِ، از کجا داره صدا میاد؟
از پشت بامِ خانه ی فاطمه...این صدا چند وقته تو مدینه نمیآد… "أشهد أن لا إله إلا الله"یک مرتبه بچه هادیدن مادر بلند شد، فضه بیا زیر بغل هام رو بگیر، زینب بیا جانمازم رو پهن کن، اسماء آبِ وضو بیار... "أشهد أن لا إله إلا الله" سجّاده رو پهن کردن...زینب خوشحال شد... حَسَنِین خوشحال شدن...مادرِ ما میخواد ایستاده نماز بخونه... یه مرتبه صدای بلال بلند شد "اَشهدُ انَّ محمّداً رسولُ الله" تا اسم پیغمبر و رسول خدا بلند شد، تا اسم پدر رو شنید... "شَهَقَتْ فَاطِمَةُ وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا" با صورت زمین خورد ، مادر ما بیهوش شد... بچه ها تو صورت هاشون میزدن... بلال دیگه بس کن، بلال اذان نگو... نام گُل بُردی و، بُلبُل گشت خاموش ای بلال مادر مظلومه‏ی ما رفت از هوش، ای بلال مادر ما بر اذانت گوش داد، اینک تو هَم بر صدای گریۀ زینب بده گوش، ای بلال غنچه، پَرپَر گشت و گُل از دست رفت و باغ، سوخت کرد حقّ باغبان، گلچین فراموش ای بلال تا صدایِ اذان بلندشد،اسمِ زیبای باباتو شنيدی با صورت زمين خوردي... اما بی بی جان ، اینجا اميرالمؤمنين كنارت بود... حَسَنِين كنارت بودند ، زينبين كنارت بودند ... من نميدونم چه حالی داشت اون نازدونه ای كه ديد صدایِ قرآن خوندن باباش داره ميآد ... بين اين صداي قرآن خوندن، ديد صداي ضربه داره ميآد/هرچي اومدنگاه كنه ببينه چه خبره ... عمّه هي مي اومد سپر مي شد ، يه وقت يه نگاه به عمّه كرد عمّه مگه اين صدا صداي ِ قرآن خوندن بابایِ من نيست عمه ؟ چراعزيز دلم...پس عمه بگو چرا اين صدا اينقدر تغيير كرده ؟ وقتي سر رو آوردن خرابه جوابِ سوالش رو گرفت ، تا نگاش به سر بُريده افتاد ، گفت : بابا.. ديدم يه صدايی داشت مي اومد تو مجلس یزید ... سرت را وقت قرآن خواندنت در طشت كوبيدند تو مدینه یه دختر فقط اسمِ باباشو شنید بی هوش شد... اما یه دخترتو خرابه ی شام سَرِ بُریده بغل کرد، رگ هایِ بریده رو بوسید... اینجا تومدینه...فضّه و اَسماء اومدن؛ آب ریختن تو صورتِ فاطمه، بی بی، به هوش اومد... اما خرابه ی شام،هر چی زینب، رقیه رو تکون داد... پاشو دخترم ،پاشو عمّه!...پاشو چشات رو باز کن... یاحسین... فراق یار و سنگ اهل شام و خنده ی دشمن من آخر کودکم، این بار سنگین است بر دوشم ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
حدیث کساء که بصورت شعر نوشته شده است.   تقدیم به شما محبان اهل بیت که عاشق این خاندان معظم ومعزّز هستید،لطفا تا انتها با تأمل وتفکر بخوانید لذت می‌برید و بیشتر پی به ارزش معنوی حدیث شریف کساء می‌برید. این حدیث آمد زِ زهرای بتول ، فاطمه؛ صدیقه بنت الرسول  ، روزی آمد خانه ما مصطفی  ، گفت با حالی شبیه اِلتجا  ، ضعف دارم جان بابا دخترم  ، پهن کن بابا عبایی بر سرم ، آن عبایی را که دارم از یمن ، آن عبا بر من بکش ای مُمتَحَن ، گفتمش بابا بلا دور از شما ، در پناه مهر و الطاف خدا ، من کشیدم آن عبا بر روی او ، یک نظر کردم به ماه روی او ، صورتی زیبا تر از قرص قمر ، روشن و زیبا ؛نکوتر از سحر ، ساعتی بگذشت و آمد مجتبی ، گفت ای مادر سلام و صد دعا ، گفتمش مادر سلامم بر شما ، نور چشمم ای عزیز با وفا ، گفت مادر خانه دارد عطر گل ، هست بوی  جدّ ما ؛ختم رسل ، گفتمش ای نور چشمم بوی او ، آمده در خانه  با گیسوی او ، رفت نزد حضرت خاتم؛ حسن ، گفت بابا جان فدایت ؛جان و تن ، گفت بابا صد سلام و صد درود ، بر شما ای خاتم رب ودود ، با اجازه رفت در تحت کسا ، در کنار مصطفی شد مجتبی ، بعد از آن آمد حسین و با سلام ، گفت بوی جدّم آید بر مشام ، گفتمش ای نور چشمانم حسین ، ای عزیز فاطمه ای نور عین ، جدّتان در خانه در زیر کسا ، آمده امروز شد مهمان ما ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد با حیا ، بعد از آن آمد علی مرتضی ، گفت زهرا جان سلامم بر شما ، بوی یار مهربان آید همی ، بوی جوی مولیان آید همی ، گفتم او را یار ختمی مرتبت ، صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت ، آمده مهمان ما بابای من ، آمده مانند جان در جسم و تن ، رفت نزد احمد و گفت این سوال ، چیست رمز و راز این وقت و مجال ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد مرتضی ، بعد از آن رفتم کنار اهل خود ، تا بجویم با عزیزان وصل خود ، ما همه بودیم در زیر کسا ، دست خود برداشت بابا بر دعا ، گفت یارب اهلبیتم را ببین ، بهترین خلق خدا روی زمین ، خونشان با خون پاک من قرین ، جسم و جان دارند از من با یقین ، جسمشان را  از بدیها دور کن ، قلبشان را خانه ای از نور کن ، لطف کن بر خاندانم با کَرم ، تا ابد آباد گردان این حرم ، دشمن آنها مرا هم دشمن است ، پیش چشمم جلوه اهریمن است ، هر که در دل حُبِّشان دارد به جان ، می شود محبوب من در دو جهان ، بانگ حق برخاست از عرش برین ، کای ملائک بشنوید این با یقین ، هر چه را من آفریدم در جهان ، این زمین و جمله هفت آسمان ، کوه و دریا را اگر من ساختم ، نُه فلک را اینچنین پرداختم ، هر چه زیبائیست در شمس و قمر ، ظلمتِ شبها و نور در سحر ، ساختم اینها به عشق مصطفی ، ساختم با مِهر این اهل کسا ، بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ؟، صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا؟ ، بانگ حق برخاست: زهرا و پدر ، معدن ایمان و کان هر گوهر ، حیدر و فرزند پاکش مجتبی ، هم حسینِ بنِ علی در کربلا ، گفت جبرائیل ای ربّ جلی میروم من نزد زهرا و علی ، با اجازه نزد ما زیر کسا آمد و می خواند ، پیغام خدا گفت ای پیغمبر عالی مقام ، می رسانَد حق به درگاهت سلام ، هر چه که در کلّ عالم خلق شد ، از برای اهل زیر دَلق شد ، گفت از این خانواده تا ابد دور شد ناپاکی و هر فعل بد ، جسم و روح خاندانت پاک شد ، نامشان بر تارک افلاک شد ، گفت حیدر چیست رمز جمع ما ، چیست مزد راوی این وضع ما گفت هر کس نقل کرد این ماجرا ، در میان دوستان مرتضی هر غمی دارد خدا شادی کند ، بر اسیران بانگ آزادی کند مشکلات جمعشان حل می شود ، سِحر درد و غصه باطل می شود ، گفت مولا رستگارانیم ما همچنان گل در بهارانیم ما ، شیعه با این نقل می گردد سعید بهتر از این مژدگانی کس ندید ، نشر حداکثری التماس دعا ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
آهسته اسباب سفر را جمع کردی آثار آن بی بال و پر را جمع کردی آن دستمالی که به سر می بست بی بی تصویرِ زردِ دردِ سر را جمع کردی تا که یتیمان یاد مادر کم بیفتند جز چادرِ او، بیشتر را جمع کردی بردی به ایوان و تکاندی چادرش را جا پایِ آن چندین نفر را جمع کردی دیوار را شستی به تنهایی علی جان خاکستر مانده زِ در را جمع کردی با تکه های چوبِ مانده از همان در نان پختی و اسبابِ شر را جمع کردی کج کرده ای یک یک سرِ مسمارها را از خانه اسباب خطر را جمع کردی
🖤 اجر و پاداش رسالت، شعلۀ آذر نبود اين همه آزار، حق دخت پيغمبر نبود چهرۀ انسيه الحورا و ضرب دست ديو فاطمه آخر مگر محبوبۀ داور نبود؟ فاطمه نقش زمين گرديد و مولا گفت آه! حيف! حيف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود از فشار در همه اعضاي او درهم شكست فضه را مي‌خواند و بالاي سرش مادر نبود دست او بشكست اما دست مولا را گشود غير او كس را توان ياري حيدر نبود فاطمه تنهاي تنها در پس در اوفتاد هيچ كس جز فضه آن مظلومه را ياور نبود در ميان آن همه دشمن كه زهرا را زدند سنگ دل تر هيچ كس از قنفذ كافر نبود قاتل بيدادگر با پا صدف را مي‌شكست در ميان آن صدف آخر مگر گوهر نبود بر تسلاي دل صاحب عزا گُل مي‌برند گوييا اينجا ز هيزم دسته گل بهتر نبود! اين مصراع را ترسيم كن بر بيت وحي تازيانه احترام سورۀ كوثر نبود . . . شهادت یگانه مظلومه عالم حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها بر همه شیعیان تسلیت باد. 🏴 📚 نخل میثم (غلامرضا سازگار) ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100