eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
492 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
191 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
. . دیروز دو بار خاطره مجروحیت حاجی را برای حجاب توی کانال گذاشتیم ولی فقط عکس ارسال و متن پاک شد!!! نیت کردیم دیگر ننويسيم حاجی نمی خواهد. شب این پیام آمد👇👇👇 چهل روز مونده بود به محرم، کربلا بودم نزدیک اذان مغرب رو به روی گنبد امام حسین وایسادم، دستمو آوردم بالا. اون روزا همه آرزوم این بود که همون به حر و رسول ترک و علی گندابی و... نصیب منم بشه. مثل اونا به احترام ارباب از یکی از گفتم دو ماه محرم و صفر به عشق شما ، کمکم کنید که بتونم. اون موقع سخترین کار همین بود واسم، منی که عادت کرده بودم به بی حجابی، منی که مارک و نوع و رنگ لباسام و ست کردنشون از هرچیزی واسم مهم تر بود ... محرم شروع شد به عشق ارباب چادر سرم کردم، به نیت دو ماه، نمیگم اولش راحت بود ولی عشقی که توو وجودم بود تمام سختیارو شیرین می‌کرد واسم... یک ماه از روزای عشق بازی من و چادرم و امام حسین گذشت، اینبار واسه اربعین قسمتم شد زیارتشون،خوشحال از عهدی که بسته بودم، میرفتم که به ارباب بگم چهل روز گذشت و من تونستم سر قولم بمونم وقتی رسیدم رو به روی گنبد بهشون گفتم این چادر هدیه شما بود به من همه روزا و ماه های زندگیم متعلق به شماس نه فقط محرم و صفر... بهم لیاقت همراهی بدید .... . . توو همون ایام بود که شهیدی با منسب خادمی مهمون ارباب شد و بعد ها دستگیر و راه نمای من تا شاید پرواز را از او یاد بگیرم و روزی با شهادت احسن الحال شوم... شهیدی که تا قبل از آن برای امر به معروف و نهی از منکر جانباز این مهم شده بود...و حالا کنار ارباب پدرانه راه را نشانم میدهد و از تمام غفلت هایم بیدارم می‌کند... در خواب دیدم که وصیتی با صدای حاجی گوش می‌دهم و مینویسم،تمام وصیت از چادر گفتن و در آخر این جمله رو تاکید کردن : .... از خواب پریدم و متعجب از اینکه من که چادر سرم میکنم چرا همچین خوابی دیدم و فهمیدم او برایم خیر کثیر میخواهد و کمال بندگی... . نمیدونم چقد موفق بودم توو این زمینه نمیدونم چقد تونستم اعمالم رو برسونم به حرمت و جایگاه چادرم... ولی تمام دعام اینه که شرمنده این امانت حضرت زهرا نشم... روز حجاب و عفاف مبارک . . سیاهی اش... بلند ی اش، گرمایش آرامش محض است❣ مشکی بودنش آبی ترین آسمان من است.💙 همین که دارمش.. لذت داردونعمت بزرگیست..⛱ زینتم را میگویم چادر 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 احسنت بر این خادم که صبر کرد لطف ارباب حرف اول باشد نه نوکری او. 🔴 تشرف و بیعت این خواهر بزرگوار را بر پیروی راه حسین بن علی علیه السلام تبریک می گوییم و دعای خیرمان را بدرقه راهش می کنیم با تقدیم شاخه های گل از جنس صلوات.🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💐 @fatholfotooh
rec_۱۸۰۷۱۳_۱۹۴۰۵۲.amr
1.35M
صحبت های حاج حسین در مراسم خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس جمعه ۲۲ تیرماه
ماهی یکبار بچه های مدرسه جبل عامل را جمع می کرد می رفتند و زباله های شهر رو جمع آوری می‌کردند. می گفت: با این کار، هم شهر تمیز میشه هم غرور بچه ها میریزه. شهید مصطفی #چمران 🍃🍃🍃🍃🍃 ما چه می کنیم تا غرورمان بریزد⁉️ چه کاری که هم نفع شخصی داشته باشد هم منفعت جمعی⁉️ غرور داریم⁉️ خودبینی⁉️ تکبر⁉️ یه فکری به حال خودمان کنیم⬅️ #اهل_عمل_باشیم امشب شب اول ماه ذی القعده تا شب عید #قربان، چهل روز
💢💠 در هر تمرین از مقدار کم شروع کنیم ولی مستمر💢💠 تا به حال ۲۸ کار عملی را تمرین کردیم عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند از تمرین آخر شروع کنند استفاده از در محیط های مختلف گرفتن در مجالس اباعبدالله برای شهدا استفاده صحیح از و افراد با وسیله نقلیه بیشتر اوقات باشیم. توجه به توجه به در هفته . که می خوانیم. پیدا کنیم. وصیت شهدا نکردن در هنگام هر کجا که هستید ایام فاطمیه🏴 به نیت شهدا هر سفره یک (عکس شهید) #۱۴روز_نوروز توسل به #۱۴معصوم عجل الله فرجه (مانع ظهور نباشیم) و جای معنوی زندگی شهدا در کارها رضای خدا بر حسین علی ⛔️ ♦️♦️ مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح که یکی از مدیران کانال فتح الفتوح بود برادر جانباز حاج محمد در طراحی این تمرین ها نظر داشتند ان شاءالله برایشان صدقه جاریه باشد. @fatholfotooh
گروه آموزشی راهیان نور را سال ۸۰ راه انداختیم یکی از درس ها آشنایی با هنر در دفاع مقدس بود و حاجی توانست شاخص ترین هنرمند را پیدا کند⬅️ #سعید_جانبزرگی. زمان کلاس که شد فهمیدیم از حضورش محروم هستیم و چندی بعد به فیض شهادت رسید (۲۲ تیرماه ۸۱). با تشکیل گروه تحقیقاتی فتح الفتوح، حسرت دیدار استاد را در برگ برگ خاطراتش جستجو کردیم و کتاب #طواف_چشم در سال ۸۸ منتشر شد. شادی روح شهید جانبزرگی صلوات.🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای خوابی که دختر شهید دید و هدیه‌ای که چند روز بعد از طرف پدرش آمد 🕊شادی روح شهیدمدافع حرم 🌸ولادت حضرت معصومه(س)و روز دختر بر مبارک باد @tafahoseshohada
4_6032654705400742190.mp3
6.25M
📢 حاج محمودکریمی- اذن دخول حرم تو یا زینبه 🌺 میلاد حضرت فاطمه معصومه(س) 🌹اینجا معراج شهداست👇 @tafahoseshohada
در چادر فرماندهی گردان،کنار محمد نشسته و صحبت می کردیم. ناگهان یکی از بسیجی های گردان وارد شد و با عصبانیت بدون سلام و احترام گفت: "آقای اسلامی نسب! شلوار من پاره شده. تدارکات می گوید ما شلوار نداریم. وظیفه شماست برای من شلوار تهیه کنید!" من از این بی ادبی سرخ شده بودم، اما محمد با لبخند 😊گفت:"برادر،شما برو شلوار شخصی ات را بپوش، این شلوار پاره را هم بیاور تا من به شما شلوار بدهم!"👖 متعجبانه به فکر فرو رفتم. چون توی چادر فرماندهی شلوار اضافه نداشتیم. چند دقیقه بعد بسیجی در حالی که شلوار پاره را در دست داشت، وارد چادر ما شد و شلوار را به سمت محمد گرفت. محمد بلند شد و گفت: "برادر،شما اینجا منتظر باش!" رفت پشت پرده ای که میان چادر زده بودیم . من آن سمت پرده را می دیدم؛ محمد شلوار خودش که نو و مرتب بود را درآورد، شلوار پاره بسیجی را به پا کرد. بدون اینکه از پشت پرده بیرون بیاید، شلوار را به سمت بسیجی گرفت و گفت: " بفرما برادر.این هم شلوار!" بسیجی درحالی که لبخند رضایت روی صورتش نقش بسته بود، بدون اینکه بداند شلوار فرمانده را توی دست دارد ، از چادر فرماندهی خارج شد. بسیجی که رفت، محمد از پشت پرده بیرون آمد و سر جای قبلی اش نشست. چند دقیقه بعد سر وکله مسئول تدارکات گردان پیدا شد. یاالله گفت و کنار ما نشست. هنوز آرام نگرفته بود که چشمش به جای پارگی و وصله های روی شلوار محمد افتاد. با تعجب گفت: "آقای اسلامی نسب! چرا اطلاع ندادید برای شما از تدارکات شلوار بیاورم؟" سریع بلند شد و رفت سمت واحد تدارکات و یک شلوار نو برای محمد آورد و برای کاری از چادر فرماندهی خارج شد. محمد هم شلوار نو را پوشید و شلوار پاره را تا زده گوشه ای گذاشت. هنوز ساعتی از رفتن بسیجی نگذشته بود که چهره دوست داشتنی یک بسیجی دیگر در ورودی چادر نقش بست. با شرم گفت: "آقای اسلامی نسب،شلوار من هم پاره است!" محمد با مهربانی گفت:"برادر، شما هم شلوار شخصی ات را بپوش،این شلوار پاره را بیاور!" دوباره همان ماجرا تکرار شد. محمد شلوار پاره بسیجی را به پا کرد، بسیجی شلوار نو فرمانده را گرفت. شادی روح شهید محمد صلوات.🌷
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
ماهی یکبار بچه های مدرسه جبل عامل را جمع می کرد می رفتند و زباله های شهر رو جمع آوری می‌کردند. می گ
از دیشب شروع کردم با کسی که از روی غرور و تکبر بهش پیام نميدانم و زنگ نمی زدم تماس گرفتم. تازه آدم میفهمه که چقدر غرورهای کوچک و بیجا داره ان شاءالله رهرو راه شهدا باشيم. برای اینکه غرورم شکسته بشه دستشویی خانه مادرم را شستم تا حالم گرفته بشه بعضی وقتها از روی غرور فکر میکردم خیلی کارها در شءان من نیست و پيشقدم نمیشدم ولی امروز این بست را شکستم و انجام دادم خیرات حاج آقا صباغیان @fatholfotooh