عقل با ما چه میتواند کرد؟!
سرِ دیوانگی سلامت باد...
#اسیر_شهرستانی
@fazel_nazarrii
از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانهای بدنام گفتند...
#فروغ_فرخزاد
"۸ دی ماه ۱۳۱۳"
@fazel_nazarrii
"وَ کان الیل لامتناهیاً؛ کجرحي..."
و شب تمامی نداشت؛ مثلِ زخمم...
#عربیات
@fazel_nazarrii
کدام پل، در کجای جهان
شکسته است که هیچکس
به خانهاش نمیرسد؟
#گروس_عبدالملکیان
@fazel_nazarrii
پریشان کرده جمعِ عاشقان را با سرِ تاری
ندارد گیسوانش جز پریشان ساختن کاری
من از داغِ غمش میمیرم و او را چه غم باشد
اگر کم باشد از خیلِ گرفتاران گرفتاری؟!
#سجاد_سامانی
@fazel_nazarrii
میخواهی چشمهایم را ببندی،
اما اشك...
اشك راهِ سرازیر شدنش را
از گوشههای چشم بلد است...
#نیما_یوشیج نامه به "عالیه"
۱۸ اردیبهشت ۱۳۰۵
@fazel_nazarrii
تو حقته با کسی باشی
که درونت
دنبالِ چیزای قشنگ بگرده...
#بدیهیات
@fazel_nazarrii
در غمش هر شب به گردون پیکِ آهم میرسد
صبر کن ای دل! شبی آخر به ما هم میرسد...
#ملکالشعرا_بهار
@fazel_nazarrii
تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم
بگذار در جدا شدن از یار جان دهم
همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش
چون بوته زار دست برایش تکان دهم
دل بُرده از من آنکه ز من دل بریده است
دیگر در این قمار نباید زیان دهم
یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود
چون نیستم صبور چرا امتحان دهم
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست
نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم
#فاضل_نظری
#گریه_های_امپراتور
#بوته_زار
@fazel_nazarrii