eitaa logo
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
325 دنبال‌کننده
333 عکس
77 ویدیو
218 فایل
این کانال به منظور بارگذاری صوت تدریس، و مطالب مهم علم "فقه" و "اصول" است.
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 اصوليان در پاسخ به اين پرسش اساسی که: «مکلف در برابر تکلیف احتمالی چه باید بکند؟ آیا باید تکلیف احتمالی را امتثال کند یا چون یقین به تکلیف وجود ندارد امتثال واجب نیست؟» دو دیدگاه را مطرح كرده اند: ⭐ دیدگاه اول: برائت عقلي مشهور اصوليان معتقدند عقل در چنین حالتی این گونه حکم می کند که تا بیان واضح و معلومی از جانب شارع صادر نشود مکلف در برابر چنین تکلیف احتمالی هیچ وظیفه ای ندارد. بر این اساس، اصل این است که مکلف تکلیفی بر دوش ندارد، مگر آن که تکلیف به صورت یقینی و واضح ثابت شود. برائت عقلي مبتنی بر قاعده ی عقلی «قبح عقاب بلابیان» است. ⭐ دیدگاه دوم: حق الطاعة برخی از اصولیان مانند شهید صدر معتقدند پاسخ عقل به آن پرسش اساسی، وجوب امتثال تکلیف احتمالی است؛ یعنی دایره ی حق اطاعت شارع نسبت به مکلف همه ی تکالیف مقطوع، مظنون، مشکوک و محتمل را در بر می گیرد و مکلف به صرف عدم رسیدن بیانی از جانب شارع نمی تواند از زیر بار تکلیف خارج شود. بر این اساس، اصل این است که ذمه ی مکلف مشغول به تکلیف است، مگر آن که به صورت یقینی ثابت شود که مکلف وظیفه ای ندارد. این مطلب به معنای آن است که بنا بر مبنای ، قاعده ی اولیه ی عملیه، اصل اشتغال است. 🔷 هعتقدان به هر دو دیدگاه در مرحله ی بعد «برائت شرعي» را به عنوان جعل و تشريعي از جانب شارع پذیرفته اند؛ از این رو، اگر چه معتقدان به نسبت به تکالیف مظنون و محتمل، اصل اشتغال را حاكم می دانند، اما بنا بر برائت شرعی نتيجه ميگیرند که به حکم شارع، مکلف می تواند تکالیف مظنون، مشکوک و محتمل را امتثال نکند؛ معنای این سخن آن است که نتیجه ی هر دو دیدگاه در مرحله ی عمل و جمع بندى بين هر دو مرحله با توجه به برائت شرعى يكسان است. @fegh_osoul_rafiee
📚 يكی از مصطلحاتی که فقهاء در بحث های فقهی در کنار اجماع یا شهرت به کار می برند تعبیر «عدم الخلاف» (یعنی عدم وجود مخالف)است. مرحوم شیخ انصاری نیز در ابتدای بحث شهرت فتوائى می گوید: «... الشهرة في الفتوى الحاصلة بفتوى جلّ الفقهاء المعروفين، سواء كان في مقابلها فتوى غيرهم بالخلاف أم لم يعرف الخلاف و الوفاق من غيرهم». به همین خاطر، برخى از حواشی کتاب رسائل در مورد فرق بین دو اصطلاح «شهرت فتوائى» و «عدم الخلاف» بحث كرده و فوارقی برای این دو یادآور شده اند. 🔷 اما آنچه به نظر می رسد «عدم الخلاف» در لسان فقهاء، اصلاح خاصی که حامل معنایی در مقابل اجماع و شهرت باشد نیست، بلکه تنها دلالت بر عدم وجدان مخالف دارد که گاه در کنار شهرت فتوایی معنا می دهد و گاه در کنار اجماع. پس تلاشی که برخی کرده اند تا معنا و مفهوم «عدم الخلاف» را از شهرت فتوائى جدا کنند بی فایده و بدون توجه به خاستگاه این اصطلاح است. 📝 @fegh_osoul_rafiee
ولادت پر برکت و پر نور حضرت مولی الموالی امیر المومنین علی بن ابی طالب (ارواحنا لتراب قبره الفداء) بر همه ی دوستداران آن حضرت مبارک باد. مولای ما نمونه ی دیگر نداشتست اعجاز خلقت است و برابر نداشتست
🔳 پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای ابوالفضل صوفی 🔳 ❓نسبت بین سه مصطلح شهرت (روایی، عملی و فتوایی) چیست؟ آیا عموم و خصوص من وجه است؟ 📚 پاسخ: همان طور که روشن است بین مفاهیم همیشه نسبت تباین برقرار است، و نسب اربعه ی در منطق به نسبت با افراد و مصادیق است. از این رو، نسبت بین شهرت روایی و شهرت عملی عموم من وجه است، زیرا ممکن است روایتی مصداق باشد که هم شهرت روایت و نقل داشته باشد و هم شهرت عملی. اما نسبت این دو با شهرت فتوايى تباین است، زیرا در شهرت فتوایی اصلا روایت معیّنی وجود ندارد، بلکه آنچه پیش روی ماست فتوای مشهور است؛ پس هیچ مصداق واحدی وجود ندارد بین شهرت فتوایی و دو مصطلح دیگر که گاه عملی باشد و گاه فتوایی، یا گاه روایی باشد و گاه فتوایی. البته اگر در شهرت عملی، شهرت فتوایی (شهرت فتوایی مدرکی) هم شکل بگیرد و در نظر گرفته شود نسبتشان عموم من وجه است. (توضیح این نکته در پاسخ به سوالات بعدی خواهد آمد) 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳 پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای ابوالفضل صوفی 🔳 ❓آیا شهرت عملی -همان طور که بر اساس مبنای مشهور جابر ضعف سند است- می تواند در ناحیه ی دلالت و استنباط نیز حجت بر فقیه باشد به صورتی که فقیه ملزم باشد فهم مشهور فقهاء را از آن روایت خاص و مشخص تبعیت کند؟ آیا چنین شهرتی هیچ ارزشی در ناحیه ی استنباط حکم ندارد؟ 📚 پاسخ: شهرت عملی یعنی فتوای فقهاء مستند به یک روایت خاص و مشخص باشد؛ به طوری که همگی آنها بر اساس یک روایت فتوا داده باشند که آن روایت باید یک روایت خاص بوده و برای ما نیز مشخص باشد. پس می توان گفت آنچه در شهرت عملی مهم است استناد فقها به یک روایت خاص و مشخص است، و این که فتوای آنها چیست اهمیتی ندارد. (بر خلاف مرحوم مظفر که شهرت عملی را نوعی از شهرت فتوایی می داند که البته سخن دقیقی نیست)؛ به همین خاطر می گوییم ممکن است مشهور فقهاء همگی بر اساس یک روایت عمل کرده و فتوا داده باشند، اما برخی به وجوب، برخی دیگر به استحباب، و برخی دیگر به اباحه فتوا داده باشند، در حالی که استناد همگی آنها به یک روایت خاص و مشخص بوده است؛ پس، شهرت عملی می تواند شهرت فتوایی هم در کنارش باشد یا نباشد. اما نکته اینجاست که در جایی که شهرت عملی فتوایی را فرض کنیم نیز باید گفت فهم فقهاء بر فقیه دیگر حجت نیست، و فهم دیگر فقها (حتی فقهای متقدم) بر فقیه دیگر حجت نیست، به این معنا که دلیل فتوای یک فقیه بر اساس یک روایت نمی تواند فهم دیگر فقیهان باشد، اگر چه فهم فقهای دیگر می تواند مویّد و مقوِّی فهم فقیه باشد. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای محمد جواد پولادین 🔳 ❓ وجه دخول «شهرت فتوایی» و «قول لغوی» در علم اصول چیست؟ ضابطه ی اصولی بودن این دو مساله چیست؟ 📚 بنا بر مبنای مرحوم شیخ که معتقد است موضوع علم اصول، «ادله ی اربعه با وصف حجیت» است وجه دخول مساله ی خبر واحد در علم اصول روشن شد. 📌 شهرت فتوایی نیز از آن جهت که کاشف حاکی از سنت است داخل در علم اصول است؛ یعنی در صورت تحقق شهرت فتوایی، ثابت می شود که روایت معتبری نزد ایشان وجود داشته است که همه ی آن فقیهان بر اساس آن روایت و مستند معتبر، قائل به یک فتوا شده اند. از این جهت شهرت فتوایی -بنا بر نظر شیخ در مورد موضوع علم اصول- داخل در مباحث علم اصول است. 📌 قول لغوی نیز از آن جهت که بحث از چگونگی اثبات مدلول و معنای موضوع علم اصول (ادله ی اربعه) است داخل در علم اصول است. 📝 @fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
#فرائد_الأصول #مسائل_علم_اصول 🔳پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای محمد جواد پولادین 🔳 ❓ وجه دخول «شهر
🔳پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای محمد جواد پولادین 🔳 ❓ (در ادامه ی سوال قبل) مراد از اثبات حجیت شهرت فتوایی کاشفیت از سنت نیست؛ چون اگر مراد، کاشفیت باشد همان اجماع می شود، زیرا در اجماع اگر قول معصوم کشف شود حجت می شود و ما به عدد اجماع کننده ها کار نداریم. پس -اگر قرار است شهرت و اجماع هر دو کاشف رای معصوم باشند- چه فرقی بین اجماع و شهرت فتوایی است؟ 📚 در تصویرِ «اجماع» مبانی مختلفی وجود دارد، اما با «شهرت فتوایی» فرق جوهری دارد، و بزرگترین فرق این دو -بنا بر نظر مشهور امامیه- آن است که اجماع، قطع آور است و شهرت فتوایی، ظن آور؛ از این رو، اجماع اگر با شرایطش تحقق پیدا کند حجیتش منوط به حجیت ذاتی قطع است، اما شهرت فتوایی به خاطر ظن آوری اش نیاز به جعل حجیت دارد. و شهرت فتوایی در عدد قائلين نيز با اجماع فرق دارد؛ از این رو، عدد مُجمعین اگر در حد ظن آوری باشد شهرت فتوایی است و اگر در حد قطع آوری باشد -که هر کدام شرایط خود را دارد- اجماع است. و اشتراک آن دو در آن است که هر دو کاشف رای معصوم هستند؛ و با قطع نظر از کاشفیت این دو از سنت، شهرت و اجماع بنا بر دیدگاه امامیه مصدر حکم شرعی نبوده و به خودی خود هیچ اعتباری ندارند. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای سعید پیروزفر 🔳 ❓نظریه ی نهایی شیخ انصاری در مورد «شهرت فتوایی» چیست؟ 📚 پاسخ: از عبارت «تُوُهِّم» در سطر ابتدایی بحث، و همچنین ردّ هر دو استدلال، و عدم اشاره ای بر خلاف قول به عدم حجیت در آخر کلام شیخ، روشن است که ایشان حجیت شهرت فتوایی را به عنوان یک ظن خاص قبول نمی کند. 📌 اما نکته ی بسیار مهم و روش شناختی فقهِ شیخ انصاری آن است که ایشان در موارد متعددی در کتاب مکاسب خود با مشهور مخالفت نمی کند و شهرت فتوایی را در مقام تجمیع و تراکم ظنون به عنوان یک اماره ی ظن آور در کنار دیگر امارات ظنی قرار داده و در مسیر استنباط از آن به عنوان یکی از قطعات پازل استفاده می کند. به ج۱/ص۷۹، ج۳/ص۲۸۰، ج۴/ص۲۱۳، ج۴/ص۲۳۰ و ج۶/ص۱۷۲ از کتاب مکاسب شیخ انصاری (چاپ مجمع الفکر الاسلامی) مراجعه کنید؛ مرحوم شیخ در این موارد نظر فقهی خود را با شهرت فتوایی تقویت می کند. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳پاسخ به نقد برادر عزیزم، آقای سعید پیروزفر 🔳 ❓این که مرحوم شیخ فرمود: «اصل آن است که معصوم در مقام بیان حکم واقعی است، نه در مقام تقیه یا خوف» تنها نسبت به زمانی است که شرایط اجتماعی و حاکمیتی زمان معصوم سخت نباشد، و در غیر این صورت اگر شرایط سخت و اختناقی باشد اصل آن است که آن معصوم در مقام تقیه است، نه بیان حکم واقعی. 📚 پاسخ: اصول عقلایی و عرفی کلام بر اساس شرایط و اقتضائات زمان و زمانه ی هر معصوم (علیه السلام) تعیین نمی شود، بلکه بر اساس موازین عقلایی و حِکْمی کلام که در نزد همه ی عقلاء در همه ی زمان ها پذیرفته شده است تعیین می شود. همچنین بسیار بعید و دور از ذهن است که کار امامت -که راهبری شیعه و بیان شریعت است- به جایی برسد که غالب سخنان یک معصوم، تقیه باشد و بیان حکم واقعی در کلام ایشان، خلاف اصل غالبی؛ این یعنی قطع شدن ارتباط مبیِّن شریعت با متشرّعان و متدینان که سخن بسیار دور از عالَم ثبوت و اثبات است. حال که اثبات شده است هر متکلم عاقل و حکیمی در زمان بیان مطلب، اصل آن است که در مقام بیان مراد جدّی و واقعی خود است و نه این که در مقام شوخی یا تقیه یا خوف یا... است، فقیه باید شرایط اجتماعی و حاکمیتی زمان هر معصوم (علیه السلام) را به خوبی بررسی کند تا در مقام اثبات نیز بر او ثابت شود که این اصل عقلایی حاکم است یا نیست. به طور مثال صاحب جواهر و دیگر فقیهان اذعان دارند که شرایط اجتماعی و حاکمیتی زمان امام موسی بن جعفر الکاظم (علیهما السلام) به گونه ای است که دوران ایشان دوران تقیه است، از این رو، اگر کلامی از ایشان صادر شده باشد که موافق مذهب رایج و مورد تایید حاکمیت عباسیون در زمان ایشان بوده باشد -با وجود دیگر شرایط- حمل بر تقیه می شود. بنا بر این، این سخن که اصل در زمان امام کاظم (علیه السلام) در سخنان ایشان تقیه است سخنی فنّی نبوده، بلکه سخن صحیح و دقیق آن است که در زمان ایشان احتمال تقیه بودن کلام ایشان بیشتر از سایر اهل بیت (علیهم السلام) است؛ پس، فقیه باید در کلام امام کاظم (علیه السلام) احتمال تقیه بودن را -با وجود موافقت کلام ایشان با مذهب رایج آن زمان- مورد دقت و واکاوی بیشتری قرار دهد تا موقف او نسبت به آن اصل عقلایی روشن شود. 📝 @fegh_osoul_rafiee