eitaa logo
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
326 دنبال‌کننده
332 عکس
76 ویدیو
218 فایل
این کانال به منظور بارگذاری صوت تدریس، و مطالب مهم علم "فقه" و "اصول" است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔳 پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای صادق رضاپور 🔳 ❓آیا نیت بد و قصد انجام فعل حرام، به خودی خود حرام نیست و در پی آن استحقاق عقاب نمی آید؟ نیت بد یک عمل جوانحی است؟ آیا نمی توان آن را حرام شرعی دانست؟ 📚 پاسخ: عقل، نیت شر و نیت بد را مستحق عقاب و عذاب در مرتبه ی خودش می داند، زیرا نیت و قصد -اگر چه در باطن و درون انسان است- اما انسان با اختیار و اراده ی خود، آن را در درون و باطن خود تحقق می بخشد، پس می تواند به عنوان یک فعل اختیاری مورد تکلیف و حکم شرعی باشد. اما خداوند بر اساس لطف و رحمت بی کرانش، عذاب و عقاب را منوط به تحقق خارجی و واقعی کرده است، و طبق روایات بسیار تا نیتی به مرحله ی تحقق خارجی نرسد عذاب و عقاب از او برداشته شده است. ☑ البته این مطلب، بحث بسیار عمیق و دقیقی است که هم باید نگاه عقل را دراست کرد و هم اخبار بسیار آن را مورد تدقیق قرار داد. مرحوم شیخ نیز در انتهای بحث تجری برخی از این روایات و آیات را ذکر کرده و به صورت کوتاه بررسی می کند. 📝 @fegh_osoul_rafiee
📚 روش مطالعه ی رسائل و مکاسب شيخ انصارى: برای فهم دقیق و عمیق کتاب رسائل و مکاسب شیخ انصاری دو روش باید توأمان مد نظر دانش پژوه باشد: 💠 خلاصه برداری: این مطلب از آن جهت مهم است که شیخ مباحث را تو در تو و به هم آمیخته مطرح می کند و فهم نظم و نظام مباحث شیخ نیازمند خلاصه نویسی و طرح سیر بحث شیخ است. 💠 تقریر نویسی: این نیز بال دیگری برای فهم و هضم مطالب شیخ است؛ زیرا در بسیاری از مطالب پیچیده و مفروضات شیخ جز با شرح و تقریر بیان استاد قابل گره گشایی نیست و ذکر مقدمات و شرح مطلب آن سخن ضروری می نماید. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳 پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای محمد جواد پولادین 🔳 ❓اصطلاح دارای تناقض است؛ زیرا اگر مراد، علم و قطع است، که علم و قطع واقع نمایی تامّ دارد، و اگر مخلوط با جهل و ندانستن است علم معنا ندارد؛ آیا این اصطلاح معنای درستی دارد یا نه؟ 📚 پاسخ: مصطلح اگر چه در درون خود دو مفهوم متناقض دارد، اما چون آن دو مفهوم متناقض به یک چیز تعلق ندارند تناقض منطقی در این اصطلاح وجود ندارد؛ یعنی علم و جهل (اجمال) با هم متناقض اند، اما در مصطلح مذکور تناقضی با هم ندارند، زیرا معلوم و مجهول در مصطلح علم اجمالی دو چیز است. معلوم، اصل تکلیف و مجهول، متعلق تکلیف است؛ مثلاً ما علم اجمالی به وجوب نماز ظهر یا نماز جمعه در وقت زوال روز جمعه داریم یعنی ما علم تفصیلی داریم به اصلِ وجوب و تکلیفی که در وقت زوال روز جمعه بر گردن ما می آید، اما جهل داریم که متعلق تکلیف، نماز ظهر است یا نماز جمعه. مرحوم محقق نائينى در فوائد الأصول (ج٣، ص۶۵) نیز بر همین اساس تفاوت علم اجمالی و علم تفصیلی را بیان می کند. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳 پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای مهدی صالحی 🔳 ❓ مراد شیخ از عبارت «حتی لو تمکن من الظن الاجتهادی فالأكثر على عدم جواز العمل بفتوى الغير» (ج١، ص۱۰۸) چیست؟ 📚 پاسخ: شیخ در این عبارت می گوید اگر مقلِد، خود بتواند به ظن اجتهادی برسد اکثر فقیهان معتقدند نباید از مجتهد دیگر تقلید کند. یعنی در فرض انسداد باب علم، اگر مقلِد، خودش مجتهد انسدادی شود و به ظن اجتهادی برسد اکثر فقیهان معتقدند جایز نیست به فتوای دیگران عمل کند، زیرا خودش به ظن رسیده است، پس عمل بر طبق ظنون اجتهادی در فرض انسداد صحیح است. در هر حال، شیخ می گوید در فرض انسداد، رجوع به ظنون هیچ اشکالی ندارد و ابن قبه هم مشکلی با رجوع به ظنون در فرض انسداد ندارد؛ پس، اشکال نقضی صاحب فصول در فرض انسداد بر مرحوم ابن قبه وارد نیست. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳 پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای محمد جواد پولادین 🔳 ❓نظریه ی شیخ در مورد «مصلحت سلوکیه» و اشکالات مرحوم مظفر چیست؟ 📚 پاسخ: ظاهراً مرحوم شیخ از طرفی نظریه ی «طریقیت محضه» را ناکافی و از سویی دیگر، سببیت اشاعری و معتزلی را غلط و ناصواب می داند؛ از همین رو، خود را ناچار به ابداع نظریه ای می بیند که هم پایش در طریقیت باشد و هم مصلحتی را تدارک کند. مرحوم شیخ، «تدارک مصلحت» را امری لازم می داند، زیرا از طرفی باب علم مفتوح است و مکلف می تواند علم به حکم حاصل کند و از سویی دیگر، شارع اجازه داده است مکلف در حال انفتاح و تمکن، به سراغ اماره ی ظنی برود و بر اساس آن عمل کند. در این حال، اگر اماره ی ظنی بر خلاف واقع باشد مصلحتِ واقع از بین رفته است و شیخ از بین رفتن مصلحت واقع را -که با امر شارع به عمل به اماره ی ظنی به وجود آمده است- را بر نمی تابد و خود را ناچار می بیند که مصلحتی را برای سلوک و عمل بر طبق اماره قرار دهد. البته برای این که دچار سببیت اشاعری و معتزلی نشود نیز مصلحت را در سلوک و تطبیق عمل بر طبق اماره می داند. ❎ مرحوم مظفر در اصول الفقه (ج۱/ ص۳۷ تا ۴۰) در مورد مصلحت سلوکیه ی شیخ توضیح می دهد و در نهایت دو اشکال به آن دارد: اشکال اول: عنوان «سلوک» و «تطبیق عمل بر طبق اماره» عنوانی غیر از همان «فعلِ اماره ای» نیست؛ یعنی آن چه سببیت معتزلی می گوید -که در فعلِ اماره ای به سبب اماره مصلحت ایجاد می شود- شیخ هم همان را می گوید، اگر چه شیخ با تعبیر به «سلوک» تنها نام آن را عوض کرده است؛ از این رو، حقیقت مصلحت سلوکیه همان سببیت معتزلی است. و حتی اگر قبول کنیم سلوک و تطبیق عمل، به خودی خود یک فعل قلبی است، و معنای آن «قصد و نیت مکلف برای عمل بر طبق اماره» است چند مشکل خواهد داشت؛ اول آن که بعید است مراد شیخ باشد، چون از کلمات شیخ این بر نمی آید که چنین چیزی را اراده کرده است. و دوم آن که تنها در امور عبادی قابل فرض است. اشکال دوم: اگر «سلوک بر طبق اماره» و «خودِ فعل» دو چیز باشند و خودِ سلوک دارای مصلحت باشد و شارع به خاطر همان مصلحت، امر به سلوک کرده باشد امر شارع به عمل بر طبق اماره ارتباطی با ذات فعل نخواهد داشت، زیرا امر شارع به سلوک تعلق گرفته است و نمی تواند به ذات فعل نیز متعلق باشد. در هر حال، مصلحت سلوکیه ی شیخ، دلیل متقن و محکمی از کتاب، سنت و عقل ندارد. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳 پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای ابوالفضل صوفی 🔳 ❓نسبت بین سه مصطلح شهرت (روایی، عملی و فتوایی) چیست؟ آیا عموم و خصوص من وجه است؟ 📚 پاسخ: همان طور که روشن است بین مفاهیم همیشه نسبت تباین برقرار است، و نسب اربعه ی در منطق به نسبت با افراد و مصادیق است. از این رو، نسبت بین شهرت روایی و شهرت عملی عموم من وجه است، زیرا ممکن است روایتی مصداق باشد که هم شهرت روایت و نقل داشته باشد و هم شهرت عملی. اما نسبت این دو با شهرت فتوايى تباین است، زیرا در شهرت فتوایی اصلا روایت معیّنی وجود ندارد، بلکه آنچه پیش روی ماست فتوای مشهور است؛ پس هیچ مصداق واحدی وجود ندارد بین شهرت فتوایی و دو مصطلح دیگر که گاه عملی باشد و گاه فتوایی، یا گاه روایی باشد و گاه فتوایی. البته اگر در شهرت عملی، شهرت فتوایی (شهرت فتوایی مدرکی) هم شکل بگیرد و در نظر گرفته شود نسبتشان عموم من وجه است. (توضیح این نکته در پاسخ به سوالات بعدی خواهد آمد) 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳 پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای ابوالفضل صوفی 🔳 ❓آیا شهرت عملی -همان طور که بر اساس مبنای مشهور جابر ضعف سند است- می تواند در ناحیه ی دلالت و استنباط نیز حجت بر فقیه باشد به صورتی که فقیه ملزم باشد فهم مشهور فقهاء را از آن روایت خاص و مشخص تبعیت کند؟ آیا چنین شهرتی هیچ ارزشی در ناحیه ی استنباط حکم ندارد؟ 📚 پاسخ: شهرت عملی یعنی فتوای فقهاء مستند به یک روایت خاص و مشخص باشد؛ به طوری که همگی آنها بر اساس یک روایت فتوا داده باشند که آن روایت باید یک روایت خاص بوده و برای ما نیز مشخص باشد. پس می توان گفت آنچه در شهرت عملی مهم است استناد فقها به یک روایت خاص و مشخص است، و این که فتوای آنها چیست اهمیتی ندارد. (بر خلاف مرحوم مظفر که شهرت عملی را نوعی از شهرت فتوایی می داند که البته سخن دقیقی نیست)؛ به همین خاطر می گوییم ممکن است مشهور فقهاء همگی بر اساس یک روایت عمل کرده و فتوا داده باشند، اما برخی به وجوب، برخی دیگر به استحباب، و برخی دیگر به اباحه فتوا داده باشند، در حالی که استناد همگی آنها به یک روایت خاص و مشخص بوده است؛ پس، شهرت عملی می تواند شهرت فتوایی هم در کنارش باشد یا نباشد. اما نکته اینجاست که در جایی که شهرت عملی فتوایی را فرض کنیم نیز باید گفت فهم فقهاء بر فقیه دیگر حجت نیست، و فهم دیگر فقها (حتی فقهای متقدم) بر فقیه دیگر حجت نیست، به این معنا که دلیل فتوای یک فقیه بر اساس یک روایت نمی تواند فهم دیگر فقیهان باشد، اگر چه فهم فقهای دیگر می تواند مویّد و مقوِّی فهم فقیه باشد. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای محمد جواد پولادین 🔳 ❓ وجه دخول «شهرت فتوایی» و «قول لغوی» در علم اصول چیست؟ ضابطه ی اصولی بودن این دو مساله چیست؟ 📚 بنا بر مبنای مرحوم شیخ که معتقد است موضوع علم اصول، «ادله ی اربعه با وصف حجیت» است وجه دخول مساله ی خبر واحد در علم اصول روشن شد. 📌 شهرت فتوایی نیز از آن جهت که کاشف حاکی از سنت است داخل در علم اصول است؛ یعنی در صورت تحقق شهرت فتوایی، ثابت می شود که روایت معتبری نزد ایشان وجود داشته است که همه ی آن فقیهان بر اساس آن روایت و مستند معتبر، قائل به یک فتوا شده اند. از این جهت شهرت فتوایی -بنا بر نظر شیخ در مورد موضوع علم اصول- داخل در مباحث علم اصول است. 📌 قول لغوی نیز از آن جهت که بحث از چگونگی اثبات مدلول و معنای موضوع علم اصول (ادله ی اربعه) است داخل در علم اصول است. 📝 @fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
#فرائد_الأصول #مسائل_علم_اصول 🔳پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای محمد جواد پولادین 🔳 ❓ وجه دخول «شهر
🔳پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای محمد جواد پولادین 🔳 ❓ (در ادامه ی سوال قبل) مراد از اثبات حجیت شهرت فتوایی کاشفیت از سنت نیست؛ چون اگر مراد، کاشفیت باشد همان اجماع می شود، زیرا در اجماع اگر قول معصوم کشف شود حجت می شود و ما به عدد اجماع کننده ها کار نداریم. پس -اگر قرار است شهرت و اجماع هر دو کاشف رای معصوم باشند- چه فرقی بین اجماع و شهرت فتوایی است؟ 📚 در تصویرِ «اجماع» مبانی مختلفی وجود دارد، اما با «شهرت فتوایی» فرق جوهری دارد، و بزرگترین فرق این دو -بنا بر نظر مشهور امامیه- آن است که اجماع، قطع آور است و شهرت فتوایی، ظن آور؛ از این رو، اجماع اگر با شرایطش تحقق پیدا کند حجیتش منوط به حجیت ذاتی قطع است، اما شهرت فتوایی به خاطر ظن آوری اش نیاز به جعل حجیت دارد. و شهرت فتوایی در عدد قائلين نيز با اجماع فرق دارد؛ از این رو، عدد مُجمعین اگر در حد ظن آوری باشد شهرت فتوایی است و اگر در حد قطع آوری باشد -که هر کدام شرایط خود را دارد- اجماع است. و اشتراک آن دو در آن است که هر دو کاشف رای معصوم هستند؛ و با قطع نظر از کاشفیت این دو از سنت، شهرت و اجماع بنا بر دیدگاه امامیه مصدر حکم شرعی نبوده و به خودی خود هیچ اعتباری ندارند. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳پاسخ به سوال برادر عزیزم، آقای سعید پیروزفر 🔳 ❓نظریه ی نهایی شیخ انصاری در مورد «شهرت فتوایی» چیست؟ 📚 پاسخ: از عبارت «تُوُهِّم» در سطر ابتدایی بحث، و همچنین ردّ هر دو استدلال، و عدم اشاره ای بر خلاف قول به عدم حجیت در آخر کلام شیخ، روشن است که ایشان حجیت شهرت فتوایی را به عنوان یک ظن خاص قبول نمی کند. 📌 اما نکته ی بسیار مهم و روش شناختی فقهِ شیخ انصاری آن است که ایشان در موارد متعددی در کتاب مکاسب خود با مشهور مخالفت نمی کند و شهرت فتوایی را در مقام تجمیع و تراکم ظنون به عنوان یک اماره ی ظن آور در کنار دیگر امارات ظنی قرار داده و در مسیر استنباط از آن به عنوان یکی از قطعات پازل استفاده می کند. به ج۱/ص۷۹، ج۳/ص۲۸۰، ج۴/ص۲۱۳، ج۴/ص۲۳۰ و ج۶/ص۱۷۲ از کتاب مکاسب شیخ انصاری (چاپ مجمع الفکر الاسلامی) مراجعه کنید؛ مرحوم شیخ در این موارد نظر فقهی خود را با شهرت فتوایی تقویت می کند. 📝 @fegh_osoul_rafiee
🔳پاسخ به نقد برادر عزیزم، آقای سعید پیروزفر 🔳 ❓این که مرحوم شیخ فرمود: «اصل آن است که معصوم در مقام بیان حکم واقعی است، نه در مقام تقیه یا خوف» تنها نسبت به زمانی است که شرایط اجتماعی و حاکمیتی زمان معصوم سخت نباشد، و در غیر این صورت اگر شرایط سخت و اختناقی باشد اصل آن است که آن معصوم در مقام تقیه است، نه بیان حکم واقعی. 📚 پاسخ: اصول عقلایی و عرفی کلام بر اساس شرایط و اقتضائات زمان و زمانه ی هر معصوم (علیه السلام) تعیین نمی شود، بلکه بر اساس موازین عقلایی و حِکْمی کلام که در نزد همه ی عقلاء در همه ی زمان ها پذیرفته شده است تعیین می شود. همچنین بسیار بعید و دور از ذهن است که کار امامت -که راهبری شیعه و بیان شریعت است- به جایی برسد که غالب سخنان یک معصوم، تقیه باشد و بیان حکم واقعی در کلام ایشان، خلاف اصل غالبی؛ این یعنی قطع شدن ارتباط مبیِّن شریعت با متشرّعان و متدینان که سخن بسیار دور از عالَم ثبوت و اثبات است. حال که اثبات شده است هر متکلم عاقل و حکیمی در زمان بیان مطلب، اصل آن است که در مقام بیان مراد جدّی و واقعی خود است و نه این که در مقام شوخی یا تقیه یا خوف یا... است، فقیه باید شرایط اجتماعی و حاکمیتی زمان هر معصوم (علیه السلام) را به خوبی بررسی کند تا در مقام اثبات نیز بر او ثابت شود که این اصل عقلایی حاکم است یا نیست. به طور مثال صاحب جواهر و دیگر فقیهان اذعان دارند که شرایط اجتماعی و حاکمیتی زمان امام موسی بن جعفر الکاظم (علیهما السلام) به گونه ای است که دوران ایشان دوران تقیه است، از این رو، اگر کلامی از ایشان صادر شده باشد که موافق مذهب رایج و مورد تایید حاکمیت عباسیون در زمان ایشان بوده باشد -با وجود دیگر شرایط- حمل بر تقیه می شود. بنا بر این، این سخن که اصل در زمان امام کاظم (علیه السلام) در سخنان ایشان تقیه است سخنی فنّی نبوده، بلکه سخن صحیح و دقیق آن است که در زمان ایشان احتمال تقیه بودن کلام ایشان بیشتر از سایر اهل بیت (علیهم السلام) است؛ پس، فقیه باید در کلام امام کاظم (علیه السلام) احتمال تقیه بودن را -با وجود موافقت کلام ایشان با مذهب رایج آن زمان- مورد دقت و واکاوی بیشتری قرار دهد تا موقف او نسبت به آن اصل عقلایی روشن شود. 📝 @fegh_osoul_rafiee
📚 مباحث مرتبط با هر علمی -مانند علم اصول- به مباحث درون علمی (مسائل علم) و برون علمی (مبادى علم) تقسیم می شود. 📌 مسائل علم آن مباحثی است که داخل در چارچوب علم است؛ یعنی ضابطه ی مساله ی اصولی بر آن منطبق است. 📌 و مبادی علم آن مباحثی است که اگر چه مرتبط با علم اصول است، اما داخل در علم اصول نبوده و باید خارج از چارچوب مسائل علم اصول مورد بررسی قرار گیرد. (برخی از مبادی علم مانند مبادی کلامی در فلسفه ى علم اصول، و برخی مانند تعریف و موضوع در مدخل و مقدمه ی علم اصول، و برخی مانند چیستی قطع در مقدمه ی همان مساله ی خاص مورد بحث قرار می گیرد) 📌 موضوع علم اصول همان ضابطه ی مساله ی اصولی است که مانند نخ تسبیح محور تمام مسائل علم اصول بوده، و همه ى مسائل علم اصول مباحثی است که از عوارض ذاتی موضوع دانسته می شود. مثلاً بنا بر نظر مشهور اصولیان، موضوع علم اصول «قواعد در طریق استنباط» است؛ پس هر مساله ی علم اصول باید در نهایت قاعده ای برای استنباط باشد، مانند حجیت ظواهر، و حجیت خبر واحد، و دلالت امر و نهی بر وجوب و حرمت، و... . 📎 پس، بحث از چیستی موضوع علم اصول هیچ گاه نمی تواند مساله ای اصولی باشد، زیرا اصولی بودن تمام مسائل اصول منوط به آن است. 🔷 مبادی علم اصول (مباحث برون علمی) به دو نوع مبادی تصدیقی و مبادی تصوری تقسیم می شود. 🔹 مبادی تصدیقی آن گزاره هایی است که به عنوان یک گزاره ی تصدیقی در علم اصول به کار بسته می شود، مانند گزاره ی تصدیقی «خداوند حکیم است» یا «پیامبر و امامان دوازده گانه، معصوم از خطا و غلط و نسیان هستند»؛ این دو گزاره که گزاره های کلامی و اعتقادی مرتبط با علم اصول هستند پایه و اساس تصدیق بسیاری از قواعد اصولی قرار مى گیرد. 🔹 و مبادی تصوری آن مباحثی است که تنها تصوّر از یک مصطلحِ مفرد در علم اصول را تصحیح می کند؛ مثلاً مباحث پیرامون چیستی تعریف و موضوع علم اصول از مبادی علم اصول است؛ یعنی تنها تصور از این دو مفرد را برای ما روشن می کند. 📎 البته همان طور که گفته شد مبادی علم به کلی از چارچوب علم خارج اند. 📝 @fegh_osoul_rafiee