eitaa logo
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
64 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
 وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاًبَلْ أَحْياءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌ ✨ارتباط با ادمین کانال: @shohada_zene_hastnd ✨کپی باذکرصلوات✨
مشاهده در ایتا
دانلود
👈درسته تو راهپیمایی امسال «آرمان» و «روح الله» را نداریم، ولی خدا را شکر، زیباترین «آرمانِ روح‌الله» یعنی جمهوری اسلامی و از همیشه به راه خودش ادامه می‌ده. «در بهار آزادی جای شهدا خالی» 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراهیم هادی‌پور🥀 تاریخ تولد ۱ اردیبهشت ۱۳۳۶🥀 محل تولد تهران، ایران تاریخ شهیدشدن ۲۲ بهمن ۱۳۶۱🥀 محل شهادت کانال کمیل، منطقهٔ عملیاتی والفجر مقدماتی، ایران محل دفن مفقودالاثر، یادمان قطعه ۲۶بهشت زهرا 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
ابراهیم هادی‌پور🥀 تاریخ تولد ۱ اردیبهشت ۱۳۳۶🥀 محل تولد تهران، ایران تاریخ شهیدشدن ۲۲ بهمن ۱۳۶۱🥀 محل
🥀 دراول اردیبهشت سال 36 در شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به جهان گشود. او فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت. او نیزمنزلت پدر خویش رابدرستی شناخته بود. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش را به بهترین نحو تربیت نماید. 🥀 نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد. دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان. سال 55 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
#زندگینامه #شهید_ابراهیم_هادی🥀 دراول اردیبهشت سال 36 در #محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده
حضوردر 🥀جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم🥀 موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد. او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در و بعد از آن به منتقل شد. 🥀 همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد. اهل ورزش بود. با ورزش یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال وکشتی بی نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید. 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
حضوردر #هیئت 🥀جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر #علامه_محمد_تقی_جعفری بسیار در رشد ش
این مردانگی را می‌توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز وگیلان غرب تا دشت‌های سوزان جنوب مشاهده کرد. حماسه‌های او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی می‌کند . در پنج روز به همراه بچه‌های کمیل و حنظله درکانالهای فکه مقاومت ‌کردند ولی تسلیم نشدند. سرانجام در 22 بهمن سال 61 بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگرکسی او را ندید. 🥀😔 او همیشه از خدا می‌خواست گمنام🥀 بماند، چرا که گمنامی صفت یاران محبوب خداست. هم دعایش را مستجاب کرد. سال‌هاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
این مردانگی را می‌توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز وگیلان غرب تا دشت‌های سوزان جنوب مشا
و پروانه ی تنها: عصر بود که حجم کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل فقط دود بلند می شد ومرتب می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم: شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد. من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم.کاملاً مشخص بود، در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم:از کجا می آیید. حال حرف زدن نداشتند. از آنها آب خواست . سریع قمقمه رو به او دادم. هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید. و سومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند. با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد. هول شده بودم.دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود: روز پنجم است که در هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، 🥀 _کانال کنارهم قرار دارند، دیگر تشنه نیستند. لب تشنه ات (س).🥀 از اون سه نفرپرید توی حرفش وگفت:همه رو ته کانال هم می چید. آذوقه وآب رو پخش می کرد،به مجروح ها می رسید.اصلاً این پسر خستگی نداشت. گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن ، پس از کی داری حرف می زنید؟ گفت: یه جوونی بود که نمی شناختیمش ، موهایش این جوری بود ... ، لباسش اون جوری و چفیه... . داشت روح از بدنم جدا می شد.سرم داغ شده بود.آب دهانم را قورت دادم.اینها همه مشخصه های 🥀 بود.با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو نکردند فرار کنید. یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار اول افتاد روی زمین. این گفته ها بود که از داشتیم و تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت شهید شود. چند سال بعداز عملیات ،🥀 از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل 🥀پیدا شد که دروسایل همراه او قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود: روز پنجم است که در هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، انتهای کانال کنارهم قرار قرار دارند، دیگر تشنه نیستند. لب تشنه ات (س).🥀 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
#کانال_کمیل و پروانه ی تنها: عصر بود که حجم #آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری ر
خواهر🥀 در خصوص آخرین دیدارش با برادش گفت: 🥀 در دیدار آخر که از ما خداحافظی کرد با همان تیپ جبهه ای به ما گفت: «فقط یک دعا کنید من برنگردم» من گفتم چرا؟ گفت:«من هنوز دین خود را به اسلام و رهبر و مردم ادا نکردم. دعا کنید برنگردم و یک وجب از خاک اینجا نداشته باشم و مثل مادرم حضرت زهرا(س) گمنام بمانم🥀.» و همانطور هم شد. ابراهیم  ارادت خاصی نسبت به حضرت زهرا(س) 🥀داشت و بیشتر خواسته هایش را از حضرت زهرا(س)🥀 می گرفت. ابراهیم 25 سال از زندگی اش را بسیار با برکت گذراند. امروز اگر می گویند ابراهیم مطرح شده است  این دست ما نیست  زیرا اگر کار برای رضای خدا باشد خدا انسان را برجسته میکند و عزت می بخشد. وی در ادامه اظهار کرد: امروز تاریخ مرور شده است.اگر خوابی هستیم که بچه های دفاع مقدس  را نشناختیم اکنون می‌توانیم بچه های مدافع حرم را بشناسیم. اینها رفتند تا راه را به ما نشان بدهند. آن زمان گفتند ابراهیم ها رفتند تا ما آسوده زندگی کنیم و بهترین زندگی را داشته باشیم ولی خون بهای شهدا این نیست چرا که به خانواده های مدافع حرم می‌گویند شما هزینه می گیرند  و فرزندانتان را به سوریه میفرستید؟ چرا خانواده های شهدا 🥀را دل خون می کنید. آنها برای رضای خدا همه چیز خود گذشتند و جان خود را دادند. تاریخ ورق می‌خورد و ما از قافله جا مانده ایم و بایدبیدار شویم و ادامه دهنده  راه شهدا🥀 باشیم و هدف شهدا🥀 را دنبال کنیم. 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
خواهر#شهید_ابراهیم_هادی🥀 در خصوص آخرین دیدارش با برادش گفت: #ابراهیم🥀 در دیدار آخر که از ما خد
🥀 راستی اینجا به ما خیلی خوش میگذره ، چون رزق مؤمنین دائما بر قرار می باشد رزق مؤمن که می دانید چیست؟ از همان سفره های امام حسین است که دائم برقرار است و ما هم انرا تو رگ می زنیم که قوت بگیریم که اگر با دشمن رو به رو شدیم با یک مشت به درک واصلشان کنیم. 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
#دست_نوشته_ی_شهید_ابراهیم_هادی🥀 راستی اینجا به ما خیلی خوش میگذره ، چون رزق مؤمنین دائما بر قرار
بسم رب الشهداء و الصدیقین🥀 اگر چه خود را بیشتر از هر کس محتاج وصیت و پند و اندرز می‌دانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا می‌کنم قدرتی به بیان من عطا فرماید که بتوانم از زبان یک ، دست به قلم ببرم چرا که جملات من اگر لیاقتی پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت 🥀 را پیدا کردم، به عنوان پرافتخارآفرین 🥀خوانده می‌شود. تو را گواه می‌گیرم که در طول این مدت از شروع انقلاب تاکنون هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را مورد آزمایش و آموزش در مقابل آزمایش‌ها قرار دهم. امیدوارم این جان ناقابل را در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین بپذیری. هر چند از شکستگی‌های متعدد استخوان‌هایم رنج می‌برم، ولی اهمیتی نمی‌دادم؛ به خاطر این‌که من در این مدت چه نشانه‌هایی از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هایی که خالصانه و در این راه گام نهاده‌اند، دیده‌ام. ، ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و می‌کنم. خدایا عشق به و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت؛ و به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید. دیگر این که سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن‌چنان‌که خداوند، اسلام و امام می‌خواهند، انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود. والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته - ابراهیم 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راز مزار یادبود🌷 ســالها از گذشــت. هیچکس نمیتوانست تصور کند که فقدان او چه بر سر خانواده‌ی ما آورد. مادر ما از فقدان ابراهیم از پا افتاد و... تا اینکه در ســال 1390 شنیدم که قرار است برای ابراهیم، روی قبر یکی از در ساخته شود. ابراهیم عاشق گمنامی بود. حالا هم مزار یادبود او روی قبر یکی از شهدای گمنام ساخته میشد. در واقع یکی از شــهدای گمنام به واسطه ابراهیم تکریم میشد. روزی که برای اولین بار در مقابل ســنگ مزار ابراهیم قرار گرفتم، یکباره بدنم لرزید! رنگم پرید و باتعجب به اطراف نگاه کردم! چند نفر از بســتگان ما هم همین حال را داشتند! ما به یاد یک ماجرا افتادیم که در همین نقطه اتفاق افتاده بود! درســت از عملیات آزادی خرمشهر، پســرعموی مادرم، به شهادت رسید. آن زمــان ابراهیــم مجروح بود و با عصا راه میرفت. اما به خاطر ایشان به بهشت زهرا آمد. وقتی حسن را دفن کردند، جلو آمد و گفت: خوش به حالت حسن، چه جای خوبی هستی! قطعه26 و کنار خیابان اصلی. هرکی از اینجا رد بشه یه فاتحه برات میخونه و تو رو یاد میکنه. بعد ادامه داد: من هم باید بیام پیش تو! دعا کن من هم بیام همینجا، بعد هم با عصای خودش به زمین زد و چند قبر آن طرف تر از حسن را نشان داد! چند ســال بعد، درست همان جائی که ابراهیم نشــان داده بود، یک شهید گمنام دفن شد. و بعد به طرز عجیبی ســنگ یادبــود ابراهیم در همان مــکان که خودش دوست داشت قرار گرفت!! ‌ ✍:خواهرشهید 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷