eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
257 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️❤️ ❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ 🥀رمان : ۳ 🥀 🥀پارت : 🥀 با صحنه ی که از مانیتور دیدم قلبم وایساد یا حسین با ار پی جی به ماشین آقا محمد زدن داوود و فرشید هر دوتاشون رو گشتن سریع رفتم سمت اتاق آقای عبدی .😭🥀 کارام تموم شد وسایلم جمع کردم برم خونه برق ها خاموش کردم و رفتم بیرون رسول با عجله اومد سمتم .یک حالی داشت آدم عادی نبود 🧐 عبدی : رسول ، کاری داشتی ؟ رسول: آقا......😰😭 عبدی : رسول حرف بزن چی شده ؟ رسول: م.....مح......محمد 😭😭😭 گفتم و رفتم بغل آقای عبدی عبدی : رسول محمد چی ....محمد چی شده 😬 رسول : آقا ماشین محمد با آر پی جی زدن 😭😢 عبدی : 😧😧یا حسین .......الان خوبه 😭😭 رسول : آقا میخوان با هلیکوپتر بیارنش اینجا عبدی : باش تو سعی کن آروم باشی من با داوود هماهنگ میکنم که برم استقبال 😭😭😭😭😭😭 رسول : آقا منم میام 😭 عبدی : میدونستم مخالفت کنم فایده ای نداره سریع قبول کردم رسول: با قبول کردن آقای عبدی کمی خوشحال شدم ولی با به یاد آوردن حال محمد بازم احساس پوچی بهم دست داد 😭😭 __________________/// تا به محمدی که کف هلیکوپتر افتاده بود و صورت سفیدش غرق خون بود گریه ام گرفت خدایا خودت بهش رحم کن 😭😭😭 آقای عبدی زنگ زد ....... داوود: سلام آقا عبدی : سلام داوود کجایین ، کی میرسین حال محمد چطوره ؟ حال رحیم چطوره؟ (اگر یادتون باشه رحیم راننده ی محمد بود ) داوود: آقا رحیم بلافاصله شهید شد 😭... محمد هم داریم میاریم تهران عبدی : کی میرسین؟ داوود: آقا ۲ساعت و نیم دیگه عبدی : باش فعلا _______________ رسول : چی شد آقا عبدی : آروم باش ۲ ساعت نیم دیگه رسول: 😭😔😔 پ.ن :.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫 زیادمون کنید 🥀 نویسنده: هستی🥀 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ