eitaa logo
قاف
417 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
2 فایل
کانال اشعار سیدمهدی‌حسینی‌رکن‌ابادی @smahdihoseinir
مشاهده در ایتا
دانلود
... در شهر نمانده اهل دردى جز تو در جاده‌ی‏ عشق، ره‌نَوردى جز تو در كوفه، اگر چه لاف مردى بزند اى طوعه! نمانده است مردى جز تو چون صبح مرا به بر کشیدند همه گفتند ز خورشید و دمیدند همه چون سایه‌ی‌ هولناک شب را دیدند ترسیده، به خانه‌ها خزیدند همه ظلمتكده‌‏اى است كوفه، چون شام بوَد با اين همه، دل به يادت آرام بود سرمستى‌‏ام از باده‌ی‏ عشق است و عطش معراج من، افتادن از اين بام بوَد! ذی‌الحجه‌ی ١٣٨١ @smahdihoseinir
این قافله دارد به کجا می‌آید؟ به مهبط اشک انبیا می‌آید این خاک پر از خاطره اشک علی‌ست این قافله سمت کربلا می‌آید... محرم‌الحرام ١۴٠٠ @smahdihoseinir
حر باش! کمی با دل خود خلوت کن از ظلمت، سمت روشنی حرکت کن از وعده سبز اُمویون بگذر با حیدر کربلا بیا بیعت کن بین حق و باطل است مرزی باریک بی نور ولایت، همه‌عالم تاریک معیار بهشت یا جهنم این‌جاست «بُغضاً لابیک» هست و «حُبّاً لابیک» بگذار در این معرکه جولان بدهم بگذار قیامتی به میدان بدهم... «بُغضاً لابیک» خصم تو آمده است «حُبّاً لابیک» آمدم جان بدهم @smahdihoseinir
تصویری از اشک و آه شد فریادم در کرب‌و‌بلا، مدینه آمد یادم در یاری ِاز امام خود در گودال چون مادر خویش، دست بیعت دادم @smahdihoseinir
قاسم آمد شجاع‌دل، جان‌آگاه می‌جنگد و از مرگ ندارد اکراه می‌گفت عمو: هزارماشاءالله! لاحول ولا قوّه الا باللّه @smahdihoseinir
میراث علی مرتضی، شمشیر است شمشیر علی شیر خدا، تکبیر است این شیر «علی‌بن‌حسین‌بن‌علی» است آری علیِ کرب‌و‌بلا این شیر است... عمامه پیغمبر بر سر دارد او یک‌تنه عزم دفع لشگر دارد این شیر، علی‌بن‌حسین‌بن‌علی است شمشیر منافق‌کش حیدر دارد... سوز جگر از دل به زبان آمده بود بابا سوى ميدان، نگران آمده بود جانى شد و بر تن على جان بخشيد آن لب كه ز تشنگى به جان آمده بود در جلوه شدند ماه و مهتاب از هم دل برده به یک نگاه بی‌تاب از هم از هر دو عقیق لب، عطش می‌جوشید دو تشنه ولی شدند سیراب از هم! @smahdihoseinir
ای چشم و چراغ خیمه‌های بیدار ای صاحب منصب سقایت، سردار! هرم عطش است و لحظه‌های بی‌تاب عباس! برای بچه‌ها آب بیار... ای وای که حال طفل گهواره بد است از غصه او فرات در جزر و مد است با آب، عمو خدا کند برگردد... هرچند عمو کار خودش را بلد است عباس، که ماه از قمرت در رشک است با یاد سکینه در نگاهت اشک است میدان تو این علقمه و فتح تو آب امروز تمام آبرویت مشک است چون علقمه بی‌تاب شد و آب نخورد فکر تب مهتاب شد و آب نخورد از شرم نگاه تشنه طفل حرم سقای ادب، آب شد و آب نخورد هرچند كه تير، ديده‌‏ام بست، حسين! چشمم به اميد ديدنت هست حسين! از عشق تو دست برندارم هرگز هرچند نمانده بر تنم دست، حسين @smahdihoseinir
(علیه‌السّلام) شب بود و حصار غم، صدای زنجیر یک دل، دل خسته، آشنای زنجیر این پیکر خسته‌ای که در تابوت است مدفون شده زیر پاره‌های زنجیر در ساحت عشق دید جای زنجیر خلقی خُفته به لای‌لای زنجیر پیچید شبی به دست و پای زنجیر خاموش کند مگر صدای زنجیر... هم صحبت او بود صدای زنجیر بر پیکر او بود ردای زنجیر با زخم شکفت در هوای زنجیر آن مرد که بود آشنای زنجیر @smahdihoseinir