#مخاطبان_خاص
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
به عنوان کسی که اول مسیر است و ناآگاه،
سوال دارم:
برخی از دوستان محترمی که به فریضه ی مقدس
امر به معروف و نهی از منکر مشغولید!
و آنقدر مشغولید که
از کار و زندگی خودتان مانده اید،
شمایی که خواب و خوراک ندارید و روزتان شب
و شبتان صبح نمیشود
مگر اینکه موردی برای اصلاح پیدا کنید
و به تکلیفتان عمل کنید،
شمایی که نوجوان معصوم را از سوخته شدن
و آتش و غضب خدا میترسانید،
شما که گوشی بچه مردم را میگیرید و بدون اجازه محتوایش را پاک میکنید تا دچار گناه نشود،
شمایی که با دختران محجبه رزم خیابانی راه
می اندازید تا گناه از سطح جامعه جمع شود،
شمایی که عزمتان را جزم کردید تا
جوانان گناهکار و روسیاه را نجات دهید،
شمایی که اولین و آخرین احساس تکلیفتان
تنظیم حجاب مردم است،
یک بنده ی حقیر و بیسواد از شما سوال دارد،
چندکتاب مبنایی خوانده اید؟
چقدر میتوانید جواب سوالات این
بچه ها را بدهید؟
چقدر مهارت معاشرت با نوجوان و جوان را آموخته اید؟
چقدر سعه صدر برای دلتان و روحتان
فراهم کرده اید؟
چقدر این بچه ها را دوست دارید؟
مگر شرط امر به معروف محبت و دلسوزی نیست؟!
بغض و انزجارتان بیشتر است
یا محبت و دلسوزی تان؟
اصلا به وقت ارشاد کردن،
خدای نکرده نفستان راهتان نمیبرد؟!
اصلا
عامل احساس تکلیف در شما چیست؟
جسارت بنده را ببخشید
اما اجازه میخواهم چند نکته را محضرتان عرض کنم،
والله امر به معروف واجب است
اما شرایط دارد
نمیگویم ترکش کنید
لااقل جان عزیزانتان شرایطش را احراز کنید
هرکسی اینکاره نیست
بی حساب عضو گروه های امربه معروف نشوید
والله شرایط دارد
نفسانیات شما،
مهارت معاشرتی شما،
سواد شما،
ظرفیت شما،
محبت وجودی شما،
هوش هیجانی شما،
و و و...
باید سنجش شوند،
آیا میدانید که اگر حسن ظنِ یک کودک
و یک نوجوان را نسبت به خداوند نابود کنید
چه بر سرش میاورید؟
آیا میدانید مسئولیت آنچه به او وارد میکنید تا قیام قیامت همراه شما خواهد بود؟
والله همه ی خطاها مشمول نهی از منکر هستند،
چرا احساس تکلیف تان فقط برای بدحجابیست؟
چرا فلان مسئول، فلان آیت الله،
فلان و فلان و فلان در تکالیف شما نیستند؟!!
که اگر بودند
این نبود حال و روز نوجوان و جوان ما،
عاجزانه تقاضا دارم
کمی این احساس تکلیف را کنار بگذارید
خودتان را واکاوی کنید
روح و دلتان را تجهیز نمایید،
نزد چند استاد تلمذ کنید
و در نهایت اگر آنها شما را جهت اجرای
این فریضه ذیصلاح دانستند
شال و کلاه کنید و به تکلیفتان عمل کنید.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
shahrzad.m4a
1.45M
در دل ویرانی
آخرین دلخوشی ام
چشم ویرانگر توست
خسته از جنگیدن
کاش دیگر هرگز
نوبت بازی دنیا نشود...
@ghalamzann
#غدیرانه
امام رضا علیه السلام :
(یك درهم انفاق در روز غدیر برابر با انفاقِ دویست هزار درهم است، و زيادتر از این مقدار نیز از جانب خداوند عزّوجلّ امکان دارد.)
همه ساله عید شریف غدیر که میرسد
خانه ها و خیابان ها رنگ و بوی دیگری دارند و رنگ مهربانی و انفاق و احسان
شهر را دگرگون میکند
درب خانه سادات از ابتدای صبح باز میشود و آشنا و غریبه بر سر سفره عیدانه می نشینند
امسال اگرچه توفیق مهمانی دادن و عیدانه گرفتن در خانه ها سلب شده است اما فرصت انفاق و عیدی دادن همواره وجود دارد،
قرار است طبق گذشته سنت ارزشمند اطعام برقرار باشد و غذای گرم و اقلام غذایی به خانه بندگان نیازمند خدا برسد
شما بندگان بخشنده خداوند که دل نگران عید امسال هستید که چگونه سنت همیشگی را ادا کنید،
به میزبانی در این سفره عظیم بپیوندید،
☘تهیه و اهدای غذای گرم و اقلام غذایی
☘کمک نقدی برای اجرای مورد بالا
بانی هر کدام قرار است باشید لطفا اطلاع دهید.
@ghalamzann
آبرومندانِ نیازمند
با مادرش آمده کمک تا اقلام نیازمندان بسته بندی شوند،
وسط کار میگوید خانوم من میخواهم برای عیدغدیر برای بچه های نیازمند هدیه درست کنم تا ببرید برایشان،
میگویم چه عالی...
بعد به مادرش میگوید باید پارچه بخریم تا من بتوانم هدیه درست کنم
مادرش آرام میگوید حالا باشد برای بعد،
دخترک با لجاجت میگوید نه برای عید غدیر میخواهم
مادرش دوباره آرام میگوید تو که شرایط را میدانی اصرار نکن
دخترک صدایش را بالاتر میبرد
میگویم داداش برایم بگیرد
باز مادر آرام میگوید میدانی که داداش خیلی وقته که بیکار است
دخترک میگوید بابا...
مادر نجوا میکند بابا که تاکسی تلفنی شان همه بیکارند،
دخترک با خشم میگوید اما من میخواهم..
مادر میگوید ببین در قلکت هست بردار،
دخترک فریاد میزند قلکم را که خودت خالی کردی...!
مادر سرش را پایین می اندازد
و من انگار که گفتگویشان را اصلا نشنیده ام...
اما وقت خداحافظی به دخترک میگویم قرار است پارچه های اضافه را بیاوریم با هم چیزی درست کنیم، ذوق میکند و میخندد...
غرض، دخترک و پارچه و این چیزها نبود،
خواستم بگویم
حواسمان به خانواده های آبرومند اطرافمان
بیشتر باشد
نیازمند لزوما کسی نیست که بی خانمان
و سیه چرده باشد و لباس پاره بر تن،
گاهی نیازمند همان آبرومندیست که
مقابل ساده ترین خواسته ی فرزندش
مستاصل و دست بسته مانده باشد،
هوایشان را آبرومندانه داشته باشیم.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#قربانی
صداهای عجیب از حیاط میآید ،
انگار کسی دست و پا میزند و خودش را محکم
به درودیوار میزند
سراسیمه خودم را به پشت در میرسانم
پرده را کنار میزنم
همسایه میخواهد قربانی کند
اما حریف جناب گوسفند نمیشوند،
دنبالش میدوند و به زمین می زنندش
اما تا میخواهند دست و پایش را ببندند
بلند میشود و فرار میکند
از باغچه از پله ها خودش را بالا و پایین
می اندازد و تسلیم نمیشود
دو مرد قوی پنجه چندبار می گیرندش
اما باز فرار میکند
ناخودآگاه دلت میخواهد به چنگشان نیفتد
اما تقدیرش همین قربانی شدن است
و انتهای کمالش و اوج تعالی اش...
سرانجام تدبیری می کنند و نقشه ای می چینند
و از دوطرف می گیرند و می خوابانند
خیلی سریع دست و پایش را می بندند
حالا دیگر تکان نمی خورد،
چشمانش خیره مانده اند
شاید از ترس مرگ مرده باشد، نمیدانم
پرده را می اندازم،
به هر حال غم انگیز است...
پی نوشت:
قرار بود تو قربانی شوی تا من یاد بگیرم
قربانی کنم
که همه ی قربانی کردن ها برای این است که قربانی اصلی اتفاق بیفتد
از همان روز که اسماعیلی به قربانگاه برده شد...
اما انگار به قربانی کردن تو بسنده کرده ایم
و هر سال همین جا تمام میشود!
شاید خوب به دنبال قربانی ندویده ایم
شاید قوی پنجه نبوده ایم
شاید طرح و تدبیری برای تسلیم کردن و قربانی کردنش نداشته ایم
تو هر سال قربانی میشوی
اما قربانی اصلی هنوز در حال تاختن است
و چموشی میکند...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#گزارش
به لطف خداوند و همراهی شما بزرگواران،
روز عید قربان،
قربانی ها انجام شدند و توسط خود شما به دست نیازمندان رسیدند.
سلامتی و خیر و برکت نصیب آنانی که وجودشان با خیر آمیخته است🌸
@ghalamzann
#کتاب
#کتابخانه
قرار است بروم به کتابفروشی شان
و مشورت هایی بگیرم
تا لیست کتاب های کتابخانه تکمیل شود
این سومین مرحله خرید است،
اول آنچه لازم است می گویم
نوع بچه ها تنوع آنها و اینکه حتما کتاب ها باید برای طیف های مختلف باشد
اینکه همزمان دختر کلاس پنجمی داریم که هنوز کتابهای "حسنی" را میخواند
و دختر کلاس ششمی داریم که کتاب های
"خدا دوستت دارد" را می خواند
و دختر کلاس پنجمی داریم که رمان های کلاسیک مشهور جهان را خوانده است
اولی که تکلیفش معلوم است و کار سختی نیست
برای دومی هم در سالهای اخیر کتاب های خوب زیادی منتشر شده است
اما برای سومی کار سخت است
ذائقه ی کودک یا نوجوانی را که با ادبیات قوی کلاسیک آشنا شده
سخت است با هر کتاب تازه ای مانوس کرد
خیلی زود و سریع مقصودم را می گیرد
و شروع به معرفی میکند
خیلی دقیق و با حوصله و یکی یکی...
هر کتابی که برمیدارم نام و نویسنده اش
را می بینم
نگارشش را بررسی میکنم و تصویرگری اش را
و ایشان محتوا را میگوید و حتی فرامتن کتاب را...
به گمانم دو سه ساعتی زمان می برد و
انصافا همه چیز همان گونه پیش میرود که آرزو کرده بودم
وقتی کسی دغدغه دارد برایت قابل اعتماد میشود و حرفهایش میشوند سند،
هرکتابی که حتی کمی نگرانم میکند اعلام میکنم
و ایشان میپذیرد و کتاب را کنار میگذارد
اشراف فوق العاده ای بر کتاب ها دارد،
همان چیزی که به دنبالش میگشتم
برای انواع مخاطب حرفی دارد و این برای یک کتابفروش فوق العاده است
میپرسد برای کدام منطقه می خواهید...میگویم...
میگوید ما از جنوب شهر شروع کردیم
در کوچه در یک جای کوچک
با کارتن های موز و با نام کتابخانه بچه های محله
و کم کم در مسجد فعال شدیم و رسیدیم به اینجا
و بعدتر میگوید برگشتیم همان حاشیه شهر و کتابخانه امیرحسین فردی را راه انداختیم
و حالا آنجا هستیم و اینجا...
احتمالا بچه های زیادی را کتابخوان کرده اند
و خدا میداند این کتابخوان کردن های هدفمند چه برکاتی دارد،
به حدود سیصد کتاب می رسیم و فاز سوم خرید کتاب به سرانجام میرسد
تاکید میکند باز هم مرور کنید هر کتابی که نگرانتان کرد برگردانید
و یا هر کتابی که بچه های محله دوستش نداشتند...
به حد بضاعت تخفیف میدهند و کیسه های نایلونی پراز کتاب را
تا کنار ماشین میاورند و میروند
کتابخانه مسجد دارد رونق می گیرد
وخداوند خیر دهد به "بانی" که سخاوتمندانه
این هزینه را بر عهده گرفته است
اینکه چقدر برای خودش باقیات صالحاتِ جاری گذاشته است
و تا کجا و کی...فقط خدا میداند!
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#کادر_درمان_کرونا
تعدادی دانش آموز در حال تدارک هدایای کوچک هستند که روز عید غدیر برای کادر درمان بخش های کرونایی ببرند
تا حال و هوای عید در بیمارستان جاری شود و حال روحی این عزیزان بهتر باشد،
هر گلدانی که قصد تهیه دارند حدود چهارهزار تومان است که با تبریک عید قرار است همراه شود،
اگر دوست دارید حتی به قدر تهیه یک گلدان کمکشان کنید و در این احسان ارزشمند در روز غدیر شریک شوید،
لطفا اطلاع دهید.
همه چیز گواهی میدهد که غدیر امسال از هر جهت باشکوه تر خواهد بود🌸
@ghalamzann
غدیر امسال متفاوت با همیشه گذشت
روز شلوغ و پر رفت وآمد هرسال
دیگر نه رفتی داشت و نه آمدی،
اما عجیب گذشت،
گویی همه ی کسانی که دلتنگِ عیدی دادن و عیدی گرفتن بودند
آمدند وسط میدان،
غوغایی شد که دلتنگی هارا شست و برد
تجربه ی این روزها
سرشار است و لبریز
از آدم های مهربان
آدم های بخشنده
آدم های نوع دوست
آدم هایی که "باعلی بودن" و "عالی شدن"
را مشق کردند
همه چیز به بهترین شکل فراهم شد
دستتان درست
اما این بار قصه بخشش های شما نیست
که هر چه بود قبول حق🌸
میخواهم این بار قصه کسانی را بگویم که از خواب و خوراک و استراحت چندروزه گذشتند
چند شبانه روز پای کار بودند
تا همه ی بخشش های شما به ثمر بنشیند
اگر چه سهمی ندارم که سپاس بگویم
اما از شما میخواهم
برای خادمین گمنام دعا کنید
برای کسانی که بی ادعا
بی منت
بی سروصدا کارشان را کردند
و کنار جشن و هدایا و زحمات دیگر،
بیش از پنج هزار غذا طبخ کردند
و به نیازمندان رساندند.
🍀هنوز صدای قدم های مردِ انبان به دوش در دل شب به گوش میرسد!
@ghalamzann
#روز_نوشت
#نوجوانی
قرار پیاده روی گذاشته ایم با دخترها،
یکی یکی میآیند و جمع میشویم
چندتایی با دوچرخه آمده اند
علی ای حال جمع خوبی میشویم
و راه میوفتیم
دختر کتابخوان غمگین است
چندباری میپرسم چیزی نمیگوید
ده دقیقه اول اخمش باز نمیشود
و انرژی همیشه را ندارد
می فهمم و میدانم که غم دارد
نوجوانی است و ده ها چالش
که اگر خوب نگذرند رنج های بسیار میآورند
بقیه حالشان خوب است
خصوصا دختر خندان که همیشه شاد است الحمدلله
چنددقیقه بعد انرژی جمع کار خودش را میکند،
دختر کتابخوان هم وارد گفتگوها میشود و ناراحتی اش را فراموش میکند
میگویند و می خندند و خوش میگذرد
یکی دوستش را آورده
اولین بار است می بینمش
البته خودش میگوید که شمارا دیدم
و میشناسم
میگوید خانوم میدانید رنگ چشم های من عوض میشود؟! میگویم پس اسمت دختری با چشم های رنگارنگ است
با هیجان میخندد،
بعد میگوید خانم مامانم چادری هستند و دوست دارند من هم چادر بپوشم از کجا باید چادر بخرم،
نمیدانم برای خوشایند من میگوید یا واقعا قصد خرید دارد،
دخترهای دیگر هم چادری نیستند،
اما این دختر تازه وارد کمی معذب به نظر میرسد
شاید هم تصور کرده این خانم چادری حتما مرا با چادر بیشتر دوست خواهد داشت!
بچه ها همچنان میگویند و میخندند
از کتاب هایی که خریدیم برایشان میگویم و چون هنوز کتابخانه راه نیفتاده، برای چندتایشان کتاب برده ام
وسط شوخی ها و خنده هایشان خط ونشان میکشم که کتاب را باید مراقبت کنند و همینطور تمیز و مرتب تحویل دهند
قولش را میدهند،
یکی میگوید خانوم جشنواره کتاب راه بیندازیم
فکرش را میپسندم و قولش را میدهم
خوردنی هایشان را تقسیم میکنم
حالشان خیلی خوب است الحمدلله،
هوا که گرگ و میش میشود خداحافظی میکنیم
دختر خندان میگوید اگر مسجد میروید
من هم میآیم
میرود چادر میپوشد و خودش را به نماز میرساند
یک بعدازظهر خوب با چند انسان میگذرد،
انسان هایی که
در مهم ترین دوران زندگی شان نفس میکشند،
برای خوب نفس کشیدنشان دعا کنید.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#کرونا_ویروس
#نوجوانی
#شهید_حسین_محرابی
عزمشان را جزم کردند که برای عید غدیر
کاری کنند کارستان،
چند دختر نوجوان که بضاعت شان
به قدر خودشان بود
با یک فراخوان ساده شروع کردند
که میخواهیم برای کادر درمان کرونا
گل و گلدان بگیریم و اهدا کنیم
آنها که فرصت هارا جدی میگیرند
بچه های گروه را جدی گرفتند
هرکسی دستی رسانید
و بضاعت شان به اندازه کادر درمانِ
یکی از بخش های کرونا رسید
هدایا را با شوق زیاد آماده کردند و فرستادند
تا خداقوتی باشد برای مدافعان سلامت...
اینهارا نوشتم تا از نام گروهشان بگویم
گروه جهادی شهید محرابی
شهید مدافع حرمی
که نامش و حضور روحانی اش
حرکت و پویایی و غیرت در وجود این
دخترکان نوجوان دمیده است
و چه کسی جز خدا میدانست
که وجود روحانیِ کسی
چهارسال بعداز شهادتش
تکریم کننده ی کادر درمانِ یک بیماریِ
ناخوانده ی مدرن باشد.
پ. ن:
مپندارید که آنان مرده اند
بل احیاء عند ربهم یرزقون...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann