eitaa logo
قلمزن
525 دنبال‌کننده
729 عکس
138 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
یک مادر دفن شده، اطرافیانش اهل نماز شب اول خواندن نیستند، خودش تا لحظه آخر اهل ذکر و نماز بود... لطفا منت بگذارید و به غربتش رحم کنید و امشب برایش نماز بخوانید: فاطمه بنت زین‌العابدین
آمبولانس مه جاده کوهستانی را می‌شکافد و پیش می‌رود و ماشین‌ها پشت سرش به خط شده‌اند، جاده پیچ در پیچ است و کاروان عزا گردنه‌های کوهستان البرز را یکی یکی پشت سر میگذارند بچه‌ها و نوه‌هایش را از سراسر ایران جمع کرده است و هیچوقت اینقدر همه با هم نیامده بودند، آمبولانس جلو می‌رود و مادربزرگ همچنان با حرمت و عزت، جلودار خانواده است، مه آنقدر غلیظ است که آسمان را از بالای کوه‌های بلند به کف دره متصل کرده و یک نمای سینمایی عجیب را رقم زده است، آمبولانس مادربزرگ را می‌برد و بچه‌ها به دنبال او، برخلاف همیشه که بچه‌ها می‌رفتند و مادربزرگ آن بالا سرِ چشمه می‌آمد استقبال و عطر صدایش که پیوسته میگفت "تی قربان برم" نور و گرما می‌بخشید به عمق جانت، اما این بار همه به صف شده‌اند تا به قربانش بروند به قربان او که خانه‌اش خانه‌ی امید بود... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
کاروان به بالاترین روستای منطقه می‌رسد و در قبرستان توقف می‌کند، اهالی قبر را آماده کرده‌اند و ایستاده‌اند تا تشییع و تدفین را برقرار کنند، (اینجا همه کارها به دست خود مردم انجام می‌شود و متولی خاصی ندارد) جمعیت تابوت را روی دوش می‌گیرند و با شتاب روی سطح شیب‌دار تپه به سمت امامزاده می‌روند، یکی فریاد می‌زند آرام‌تر... بگذارید پیرترها هم برسند، جمعیت سرعتش را کم می‌کند، روی دستها به سمت امامزاده می‌رود، جایی که همیشه با پای خودش می‌رفته است، بلند بگو لااله‌الاالله... جمعیت لااله‌الاالله گویان حرکت می‌کند، طواف را انجام می‌دهند و نماز و نوبت تحویل امانت فرا می‌رسد، یکی می‌گوید محارمش بیایند، محارم می‌آیند، ، یک پارچه ترمه بزرگ روی قبر نگه می‌دارند تا وقتی صورتش را باز میکنند حریمش را حفظ کرده باشند،یکی از دامادها پایین می‌رود و تلقین را شروع می‌کند، شانه‌اش را تکان می‌دهد و آرام آرام تلقین می‌گوید و چه شکوهی دارد این بخش ماجرا، حالا نوبت گذاشتن لحد است، دوتا از نوه‌ها پایین می‌روند، سنگ‌ها را می‌چینند، یکی با بیل خاک می‌ریزد و خانه جدید مادربزرگ مهیا می‌شود، تاج گل را روی خانه می‌گذارند روضه‌ای خوانده می‌شود، لنگ‌لنگان با دو عصا خودش را کنار تل خاک می‌رساند و با همان صدای لرزانش می‌گوید این خانم به گردنم حق دارد و شروع به خواندن روضه کربلا می‌کند، بساط روضه که جمع می‌شود جمعیت یکی یکی می‌روند، دوسه‌نفر میمانیم که تنها نباشد و با شرایط جدیدش انس بگیرد، چقدر ملک و الرحمن می‌خوانیم، نمی‌دانم، اصلا نمی‌دانم حالا دیگر مادربزرگ حالش خوب است یا نه... عصر گذشته است که او را با خانه جدیدش تنها می‌گذاریم، حالا دیگر مه به روی قبرها رسیده است و چندساعت بعد برف سنگین تمام قبرستان را می‌پوشاند، مادر کوهستان در مه و باران و برف در دل کوهستان آرمیده است، خدا کند خانه‌اش نورانی باشد... ف. حاجی وثوق @ghalamzann
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ... مهلتی برایمان نمانده، می‌شود که بگذری و ببخشی جانِ جهان؟... @ghalamzann
قلمزن
#منصور (این یک نقد سینمایی نیست، بلکه روایت یک حال خوب و تجربه متفاوت است) سالن اصلی به شدت شلوغ
پست موقت: اگر فیلم سینمایی را ندیدید امروز ساعت ۱۵ شبکه ۳ و ساعت ۱۶ شبکه افق حتما تماشا کنید و اگر هم دیدید حتما تمایل دارید دوباره ببینید... 🌸 @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدتی‌ست جلوی خانه بازی میکنند تیم راه انداخته‌اند و جمع‌شان جمع است اکتریت را می‌شناسم پسران نوجوان محله هستند و شاید یکی دوتایشان ساکن این کوچه باشند بقیه از کوچه های دیگر حتی کوچه مسجد که فاصله‌اش زیاد است، سروصدا می‌کنند جیغ می‌کشند توپشان را به هر طرفی می‌زنند و احتمالا موجب مزاحمت باشند برای همسایه‌ها اما من صدایشان را دوست دارم شور و هیجان‌شان را بودنشان را یاد سال‌های گذشته می‌افتم که تفریح بچه‌ها همین بود، همین که یک توپ پلاستیکی را دولایه و سه لایه کنند و از صبح تا شب در کوچه‌ بدوند و جیغ بکشند، وقتی برادرهایم از کوچه برمی‌گشتند با صورتهای سرخ و لباس‌های خیس، با اینکه بدم می‌آمد و میگفتم بوی کوچه می‌دهید، اما شادی و نشاطشان را دوست داشتم و دلم میخواست من هم قاطی بازی‌هایشان بشوم امروز وقتی می‌بینید بچه‌ها در کوچه‌ فوتبال بازی می‌کنند، خوشحال بشوید و قدر بدانید چون به قدر همین ساعتها از فضای مجازی دور هستند، از رکود و نشستن جدا شده‌اند و از خلسه و خلوت‌های خسارت‌بار فاصله گرفته‌اند، سروصدای بچه‌ها جز همان یکساعت عصر که همه نیاز به کمی سکوت و استراحت دارند، صدای زندگی و شور و شادی است، برای بچه‌ها سکوت نخواهیم، من این‌روزها از بی‌صدا شدن این نسل می‌ترسم! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
یک نفر در این شهر یک مسئول را نقد میکند اصلا مسئول نه، عالم، عالم نه، امام جمعه نه، نماینده رهبری... برایش در همین شهر موج رسانه‌ای راه می‌اندازند فجازی پر می‌شود از هشتگ، نامش می‌رود در لیست منافقین، لقبش می‌شود ضدولایت فقیه، نمایندگان شورای شهر هم وارد بازی می‌شوند و کودکانه هشتگ می‌زنند و داعیه ولایتمداری‌شان گل می‌کند! یکی هم تجمع راه می‌اندازد شعار طراحی می‌کنند، مدح می‌سرایند و تو آرزو میکنی که کاش جلوی تجمع گرفته شود و کاش حاج آقا ممانعت کند اما تجمع کذایی در دفتر ایشان برگزار می‌شود شعارها در حضور ایشان داده می‌شود و ایشان در گوش شعاردهنده نمی‌زند سر این "مغزهای کوچک زنگ‌‌زده" داد نمی‌کشد و آنها را توبیخ نمی‌کند! (یاد امام بخیر که وقتی آقای مشکینی ایشان را در چند جمله توصیف کردند، آنچنان برافروخته شدند و آنچنان با کلام ایشان برخورد کردند که دیگر کسی جرأت نکند وارد چنین فضایی بشود) ما مردم معمولی اعتراض داریم، ما دلمان به درد آمده است، ما امیدمان دارد ناامید می‌شود، نزدیک است که میدان را خالی کنیم، نزدیک است که باور کنیم شایعات دیگر را و خدا نکند ما مردم معمولی ناامید شویم وخدا نکند پایمان پای حمایت از پایگاه معنوی شهر سست شود! 🔹این را برسانید به دست حاج آقا و بگویید که موظف هستند به داد این امیدهای در حال احتضار برسند، ما می‌خواهیم این فاجعه فقط به دست خود ایشان حل شود، پس لطفا کسی دخالت نکند و موج حمایتگری و تطهیر راه نیندازد! ف. حاجی وثوق @ghalamzann
"این روزها اسم مشهد سر زبانها بود، مشهد میگویند چون رهبر اهل آنجا است، رییس جمهور اهل آنجا است، انقلابی ها اهل آنجایند، باید بد نام میشد مشهد، چون محل ترویج امید بود. امید نباید بجوشد امید نباید باشد. اینهمه خبر بد از مشهد مخابره شد که چه شود؟ ورزشگاه و داستان فوتبال را ، مصاحبه جناب مداح را، شعر خوانی و مدح مقابل امام جمعه را دیدید؟ همه هم البته غلط بود اما غلطها را چنان ضریب دادند که تصویری از مشهد آفریده شود در ذهن مردم، آنچنان که میخواهند. جهل و ندانمکاری ما هم مدد میدادشان اما آنها کارشان را خوب بلد بودند. میدانستند اگر زشتیها به دست نادانهای رسانه چی و نامردهای بی بی سی چران بیفتد، همه با هم بلدند چه کنند و یک خط را جلو میبرند. آنهم بد نام کردن مشهد. آنها که مشهد رفته بودند سخن از امید از زبان مردم کوچه و خیابانش زیاد میشنیدند. باید این امید مخابره نمیشد. باید صدای مشهد خفه میشد. همه بهانه ها را جمع کردند همه بهانه بود تا صدای مشهد که صدای جمهوری اسلامی بود که صدای پیروزی بود، خفه شود. اما نمیدانستند برگ برنده ای دارد خدا، که خودش رو میکند و وقتی رو کند ، جگر ها را میسوزاند و چشمها را مبهوت میکند. آن وقت نمیتوانید لایک نکنید و کامنت نگذارید و عبور کنید. شما دنبال قاتل و دست کثیف دشمن باشید. خوب است. اما بیایید دست خدا را هم ببینیم. کشتند، به جرم روحانی بودن، با لب تشنه، در آغوش امام رئوف، روحانی رزمنده، روحانی جهادی، روحانی هم نشین محرومین، روحانی حرم امام هشتم، روحانی آقای جمهوری اسلامی. ببینید زیر پست بی بی سی را، روی نعشش میزنند و میکوبند و میرقصند. نوش جانش اهل روضه میفهمند چه میگویم. به جرم اتصال به جمهوری اسلامی میزنندش، که حرم است، که مظهر جنگ با اربابانشان است که اگر بماند همه حرمها میمانند، نوش جانش، مدافعین حرم میدانند چه میگویم. با لباس سربازی اش به خونش کشیدند، روی سنگ فرش خاک قدمهای امامش، هنگام بدو بدو کردن برای محرومین، یعنی دویدن برای انقلاب، برای جمهوری اسلامی، روی پای امامش جان داد، نوش جانش، اهل مبارزه آرزو میکنندش. حالا یک تنه سرها به سمت تو برگشت. چرا تو را خدا انتخاب کرد، آخوند خاکی رزمنده و جهادی گمنام حاشیه نشین و دلسوز مردم؟ چرا تو؟ مشهد همه دار و ندار ما است ، امید ما است، این مردم با گدایی سر سفره او آقا شده اند. چند وقت بود دنبال یک خادم بودیم راه حرم را نشانمان بدهد، چه کسی بهتر از تو. چند وقت بود حرم ما مدافع مشهدی لازم داشت، که بهتر از تو. به قیافه ات نه تقابل شیعه سنی میخورد نه تقابل ایران و افغان، تو راست کار به تماشا کشیدن چهره جمهوری اسلامی بودی. همان که به بهانه اش روی خونت میرقصند یزیدیها. خوش به حالت. کاش ما را هم مثل تو بپذیرد آن دست با تدبیر عالم." ‌(علی مهدیان) @ghalamzann
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یابن الدنیا مهلا مهلا... یابن الدنیا دقّا دقّا... در زندگی‌های تی‌تیش‌مامانی امروزی به مثابه‌ی یک امر روان‌پریش کننده و غمبار است که برای شادزیستن و در خلسه ماندن و به اصطلاح امروزی‌ها "بی‌خیالی طی کردن" از آن پرهیز داده می‌شود، اما در جهان‌بینی کسی که ابدیت را باور دارد و می‌داند که "ما ابد در پیش داریم" یاد مرگ احیاکننده و نشاط‌آور و حرکت‌دهنده است، این موضوع یک باید ونباید تعبدی نیست که اتفاقا یک علت و معلول منطقی و توجیه‌پذیر است، انسانی که ابدیت را می‌شناسد و می‌داند که مرگ قرار است چه کاری با او بکند، تمام تلاشش را می‌کند تا یاد مرگ با او زندگی کند، چون این یاد به او انگیزه و تلاش و پویایی می‌بخشد، از یاد مرگ نترسیم، برای "مرگ‌آگاه" شدن تلاش کنیم، هرقدر نسبت به مرگ آگاه‌تر باشیم نشاط و حال خوبمان بیشتر خواهد شد، این یک دروغ بزرگ است که فکر کردن به مرگ می‌آورد، در واقع حال خوب یا بد روان شما وابسته به "نوع" نگاه شما به مرگ است. 🔸ویدئو را بارها و بارها ببینید، با من و شما حرفی دارد. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
اگر تماشای فوتبال و سریال و نشستن ما پای بازی‌های کامپیوتری و همچنین مجازی‌گردی ما و رمان کیلویی خواندن ما، بیشتر از مطالعه کتب امثال است، ما زیر خط فقر فرهنگی قرار داریم! @ghalamzann