eitaa logo
قلمزن
526 دنبال‌کننده
728 عکس
136 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
قلمزن
حتی اگر نباشی، می آفرینمت! چونانکه التهاب بیابان سراب را ای خواهشی که خواستنی‌تر ز پاسخی! با چو
"حتی اگر نباشی می‌آفرینمت..." یکی از معدود اشعار خیلی دوست‌داشتنی همین شعر است، اوج نیاز آدمی را به داشتن به بودن به مهرورزیدن روایت می‌کند، او کیست یا چیست بحثش جای دیگر است، اما اینکه آدمی بال بال می‌زند تا دوست داشته باشد تا بورزد تا بی‌تاب و بی‌قرار باشد حکایت این شعر است، آدمیزاد محبوب را می‌آفریند آنقدر می‌گردد تا پیدایش کند و بعد دورش بگردد و در فراقش بی‌قراری کند، "ای خواهشی که خواستنی‌تر ز پاسخی!" اینکه او چه می‌کند و چه پاسخی می‌دهد فرع موضوع است اما این خواهش این حب ورزیدن این عاشقی کردن است که نیاز فطری آدمی‌ست و آنان که محبوب را مطابق با فطرت‌شان می‌یابند، با همه رنجی که می‌کشند، درهایی به رویشان باز می‌شود که درک و دریافتش برای آدمهای ممکن نیست، عشق، منِ آدمیزاد را شکاف می‌دهد می‌ترکاند و به می‌رساند یک تلاشی عجیب که نور می‌پراکند و به شهود می‌رساندش... @ghalamzann
🍃یک غزل می‌تواند فقط یک نباشد! 🍃می‌تواند باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد باشد... 🍃یک غزل می‌تواند دیالوگ‌های عالم را رقم بزند، امروز بارها و بارها این معجزه‌ی جناب را زمزمه کرده‌‌ام: گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی جمع نی‌ام شمع نی‌ام دود پراکنده شدم گفت که شیخی و سری پیشرو و راهبری شیخ نی‌ام پیش نی‌ام امر تو را بنده شدم گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم 🍃اینها فقط برشی از یک غزل شورانگیز است، خوب خواندنش را تمرین کنید و آنقدر بخوانیدش که باران ببارد و آبادتان کند... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
🍃 مشتاق‏ هايى هستند كه مى ‏سوزند و با صميميت و و مى ‏پرسند؛ چه كنيم كه براى باشيم؟ 🍃 چگونه در خودمان و بسازيم؟ از كجا و با چه وسيله‏ اى مى‏ توانيم ‏ ها را و ‏ ها را كنترل كنيم؟و از راه نزديك به برسيم؟ 🍃 اينها مى‏ كنند كه بايد در خودشان عشقى بسازند و يا حركتى ايجاد كنند، غافل از اينكه اين همه را دارند. تمامى وجودشان و است. تمامى وجودشان حركت است. 🍃 مگر از صبح تا شام بى‏‌كار هستند؟ و مگر اين همه رنج و كار، بدون عشق و نيرويى جوشنده، امكان دارد؟ 🍃 ما آفريده شده‏‌ایم و نه تنها عشق، كه حركت را، كه فعاليت را با خود داريم. 🍃 ما عاشق آفريده شده‌ايم. عشق را داريم، ولى معشوق‏ هامان را انتخاب مى‏‌كنيم. عشق هميشه‏ هست، آنچه كه جابجا مى‏ شود ‏‌ها و ‏‌ها هستند. 🍃 در فاصله‏ ى تا ، عشق هميشه است و حركت هميشه برپاست. ما نمى‏‌توانيم از آنها جدا شويم كه اينها در ساخت ما، در تركيب ما حضور دارند. 🍃 ما تنها مى‏‌توانيم خودمان را با معشوق‏‌هامان مقايسه كنيم، و ما مى‏‌توانيم معشوق‏ هامان را با يكديگر مقايسه كنيم و با اين دو مقايسه، عشق‏ هامان را رهبرى كنيم و معشوق‏‌هامان را انتخاب نماييم. @ghalamzann
هنوز میان فراز و نشیب قصه مانده‌ایم، آنجا که چیزی شبیه اتفاق می‌افتد و زنی که برای این تجربه‌ی تازه همان شیوه‌ی اجتماع خودش را می‌داند و پیش می‌برد. برگ دشواری از ماجراست آنقدر که گفتنش و حتی چگونه گفتنش تأمل می‌خواهد. این بار آیات را می‌خواند و ترجمه‌اش را -و کاش ترجمه‌ها می‌توانستند دقیقا همان چیزی را بگویند که خداوند فرموده است- ما حالا به زلیخا رسیده‌ایم و و یوسف و قصه‌ای که اگرچه به شنیدنش عادت کرده‌ایم و از آن گذاشته‌ایم، اما سوگند می‌خورم که زیباترین گواه تاریخ است بر قدرت بی‌نظیر انسان در مهارکردن نفسانیاتش آن هم در نوعی از امتحان که شیطان با تمام قوا ورود کرده و هرچه اغواکننده است به میدان آورده! عاشق است و عشق در تمدن شیطانی مصر همیشه سرانجامش معلوم بوده است، اما این بار یک سر عشق، نبی خداست و اوست که بازی زلیخا را به سمت و سوی دیگری می‌برد. به تمامیت‌خواهی زلیخا که رسیدیم، پای به میان آمد و با بچه‌ها از غیرت در محبت‌های زمینی حرف زدیم، اتفاقی که در محبت الهی رقم نمی‌خورد و محب دلش می‌خواهد محبوبش، محبوب همه‌ی عالم باشد. احسن‌القصص خدا را باید طور دیگری خواند و مزمزه کرد. ما با یوسف عزیز خدا قرار است طور دیگری آشنا شویم. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قصه علیه‌السلام به آنجا رسیده است که معصومیتش او را به دعا می‌کشاند تا خداوند برایش زندان را مقدر کند تا از حریم گناه فاصله بگیرد. قرآنش را امروز و و خواندند و پای منبر زلیخا نشستیم و فهمیدیم که اگر قبح گناه بشکند، اجتماع ترک می‌خورد و ذره ذره می‌ریزد. با دخترها درباره حرف زدیم و صدای فریاد فاطمه بلند شد که "خانم فلانی" در مدرسه به ما گفته که عشق فقط خدا و پدر و مادر و دیگر هیچ! (از دست "خانم فلانی" حرصم می‌گیرد، خب دروغ چرا؟ مگر قرار نیست دخترها مهم‌ترین عشق دنیایی را تجربه کنند؟ به چه قیمتی می‌خواهیم از احساسات آنها مراقبت کنیم؟!...) بحث امروز تمام می‌شود، حنانه و حلما به سوال مهمی پاسخ می‌دهند و بعد ماجرای یوسف دوست‌داشتنی خدا را در آستانه شروع جریان هدایت‌گری‌اش می‌گذاریم تا این اتفاق مهم بماند برای جلسه بعد، اما کلاس امروز یک داشت، هانیه و مریم و آیناز و حورا مهمانان ویژه کلاس بودند و آمده بودند تا برای عطیه تولد بگیرند و غافلگیرش کنند. تولد دونفره حورا و عطیه برگزار می‌شود و کلاس با شیرینی قبولی عطیه و نون خامه‌ای‌هایی که هانیه آورده و صورت‌های خامه‌ای بچه‌ها تمام می‌شود و یک روز خوب و دوست‌داشتنی دیگر کنار گروهی از بهترین‌ دختران دنیا رقم می‌خورد. الحمدلله علی کل نعمه... 🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
انسان اوست نه غریزه‌ی او و نه جاذبه‌ی طبیعی... @ghalamzann
می‌گویم این همه و و و که در نوش جان می‌کنیم، در واقع تصویر کوچکی از بعد از ظهور است، دنیای بعد از آمدن منجی همه‌ی این زیبایی‌ها را دارد منهای معایبش، منهای اسراف‌ها و سختی‌هایش... می‌گوید اما اگر اربعین نباشد در عراق آب هم دستت نمی‌دهند! می‌گویم اول آن که اینطورها هم نیست و اتفاق عجیبی نمی‌افتد، تازه می‌شود شبیه شرایط عادی همه کشورها و ملت‌ها، مگر جاهای دیگر چیزی را رایگان به مسافر می‌دهند؟! در ثانی اگر همیشه اینطور بود که یعنی ظهور اتفاق افتاده و حکومت امام علیه‌السلام شکل گرفته است! ما در اربعین فقط کوچکی از را ورق می‌زنیم که بشر هزاران سال چشم‌انتظار آن بوده است. این همه شفقت و مهربانی و از خودگذشتگی و "مال من، مال تو باشد" و التماس برای آنکه میزبانی‌ات کنند و هر آنچه خوردنی‌ست برایت مهیا کنند (اعم از انواع غذاهای ایرانی و عراقی و فست فودی و انواع نوشیدنی‌های ملل و انواع تنقلات) و انواع خدمات از هر نوعی، روزی از همین روزها، ملکه‌ی جهان خواهد شد و سلوک عادی مردم و باعث حیرت نخواهد بود. نه اینکه هدف این همه خوردن و آشامیدن باشد، قطعا خیر و قطعا باید همه چیز به تعادل برسد، اما دنیا به همین زودی‌ها به جایی می‌رسد که همین‌قدر زیبا و نورانی و دوست‌داشتنی خواهد بود، کافی‌ست دلمان بخواهدش و برای حروف‌چینی و انتشار چنین کتابی، نقش‌های خود را پیدا و ایفا کنیم. ✍ ف. حاجی وثوق (اربعین ١۴٠٣) @ghalamzann