eitaa logo
غلط ننویسیم
15.9هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
221 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوش نور خدائیست عیان در نظر ما از روی تو ای روی تو نور بصر ما سازد بهوس خشک لب چشمه خورشید هر چشمه که جاری شود از چشم تر ما بی روی تو ای شمع دلفروز جهان چند پروانه صفت سوزد و آه سحر ما عالم همه گر غرق گناهند چه تشویش پرورده شده دریم عصمت گهر ما ای بی هنر از عیب خود آگاه نگشتی هر دم چه زنی طعنه بعیب و هنر ما گفتم که همان بود ز اول قدم عشق کاخر شدنی نیست دراین ره سفر ما 🖊@ghalatnanevisim
چند واژۀ دیگر که فرهنگستان با دو نگارش پیشنهاد کرده‌است: بغچه بقچه شیلنگ شلنگ بالش بالشت یقه یخه خورش خورشت تشک دشک دیرین دیرینه ناامید نومید منولوگ مونولوگ سوئیچ سویچ دمکرات دموکرات سقرمه سقلمه سرمه سورمه 🖊@ghalatnanevisim
اسم مصدر 1⃣ «—ِ ش» در آخر بن مضارع مانند: خواهش، تراوش 2⃣ «—ِ شت» در آخر بُن مضارع مانند: بُرشت، کُنِشت 3⃣ «ار» در آخر بن ماضی مانند: رفتار، جُستار، کُشتار 4⃣ «های» بیان حرکت در آخر بن مضارع مانند: بوسه، گریه، اندیشه، مویه 5⃣ «ی» در آخر صفت و گاهی اسم و به‌ندرت کلمات دیگر: نزدیکی، دوری، روشنی، شاگردی، استادی، پدری، منی، مایی 🔴 اگر کلمه به «های» بیان حرکت ختم شود به‌جای «ی» به آخر آن، «گی» افزوده می‌گردد، مانند: تشنه← تشنگی، ورزیده← ورزیدگی، راننده← رانندگی 6⃣ «ان» در آخر بن مضارع برخی از فعل‌های مرکٌب و به‌ندرت در آخر فعل ساده و یا اسم مانند: آشتی‌کنان، یخبندان، راه‌بندان، گذران، چراغان ✅ احمدی گیوی، حسن و حسن انوری، دستور زبان فارسی ۱، چاپ چهارم، تهران: انتشارات فاطمی، ۱۳۹۴، ص ۷۹تا۸۰. 🖊@ghalatnanevisim
14.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهتاب امشب سرگردونه دریا دریا گل بارونه... 🖊@ghalatnanevisim
✅ سفر به خیر آبجی ❌ سفر بخیر آبجی ✅ دارید حوصله م رو سر می برید. ❌ دارید حوصلم رو سر می برید. ✅ توی مغازه ❌ تو مغازه بخشی از متن کتاب عروسی سوسکی خاله و نیش نیش 🖊@ghalatnanevisim
هر روز یک نکتۀ ویرایشی گاهی سؤال می‌شود که «محظور» درست است یا محذور». چنان‌که احتمالا ملاحظه کرده‌اید، بسیاری برای بیان یک منظور از دو ترکیب «محظور اخلاقی» یا «محذور اخلاقی» استفاده می‌کنند و ظاهرا معنای یکسانی در ذهن دارند. در پاسخ باید گفت که «محذور» به‌معنای مانع، مشکل و گرفتاری است؛ ولی «محظور» را ممنوع و حرام معنا کرده‌اند. زنده‌یاد دکتر معین هم در فرهنگ خود می‌نویسد، کسانی که «محذور» را به‌صورت «محظور» می‌نویسند، بی‌سوادند. بنابراین، باید محذور اخلاقی و محذور قانونی نوشت. البته بهتر است فارسی‌تر بنویسیم، یعنی: گرفتاری اخلاقی، رودربایستی اخلاقی و... 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب هشتم : در آداب صحبت 🌺 آداب ۲۸ 💫 فریب نیرنگ دشمن را نخور و از مدح و ستایش دیگران متکبر و مغرور نشو. دشمن برایت دام دورویی و نفاق گسترانیده است و چاپلوس چشم طمع به چیزی دارد. تنها انسان های احمق و ساده لوح از مدح و ستایش دیگران لذت می برند، مانند لاشه ای که برای جدا کردن پوستش در انتهای پای حیوان می دمند تا باد کند و در نتیجه می توانند راحت تر پوستش را جدا کنند. 🔸الا تا نشنوی مدحِ سخن‌گوی 🔹که اندک مايه نفعی از تو دارد 🔸که گر روزی مرادش برنياری 🔹دوصد چندان عيوبت برشمارد 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت دویست و پنجاه و یکم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-مهتر: بزرگ‌تر؛ در این‌جا منظور افراسیاب است. -ترکش: تیرکش، تیردان -کمانِ کیان: کمانِ کیانی/شاهانه -سپهبد کمان خواست تا بنگرد / یکی برگراید که فرمان بَرد؟: افراسیاب کمانِ سیاوش را خواست که ورانداز کند و ببیند که به‌فرمان هست یا نه؛ یعنی چقدر می‌تواند نیرو تحمل کند. -خیره: شگفت‌زده -خانه: زاغ، شست؛ حلقه‌ی سرِ کمان که زهِ کمان را در آن می‌پیچیده یا می‌انداخته‌اند. به این دلیل که چوبِ کمان و نیز زهِ کمان -که از جنسِ روده بوده- به‌خاطرِ کشیدگیِ مداوم حالتِ ارتجاعی خود را از دست ندهد، زه را از یک سو، یا از هر دو سو، باز نگه می‌داشته‌اند و فقط وقتِ نبرد حلقه‌ی سرِ زه را در خانه‌ی کمان می‌کرده‌اند. معادلِ امروزه‌ی درآوردن تفنگ از حالتِ ضامن و مسلح کردنِ آن. به‌زه کردنِ کمانِ پهلوانانِ بزرگ خود آزمونی جداگانه و طبعاً سخت بوده. در این‌جا هم افراسیاب انجامِ این آزمون را از کرسیوز می‌خواهد. -به کرسیوزِ تیغ‌زن داد مِه / که خانه بمال و برآور به زه. // بکوشید تا بر زه آرَد کمان؛ / نیامد به زه؛ تیره شد بدگمان: افراسیاب کمان را به کرسیوزِ جنگجو داد و گفت که خانه‌ی کمان را فشار بده و کمان را به‌زه کن. کرسیوز کوشید تا کمان را به‌زه کند ولی نتوانست و کرسیوزِ بددل از خشم یا زور زدن برای زه کردنِ کمان سیاه شد. این‌جا نخستین مایه‌ی کینه‌ی کرسیوز از سیاوش شکل می‌گیرد. -خانه‌کمان: خانه‌ی کمان -اینَت کمانی چو باید به‌راه: به به... این است کمانی که به آن می‌گویند کمانِ خوش‌دست! -مرا نیز گاهِ جوانی کمان ‌‌/ چنین بود و اکنون دگر شد گمان: (افراسیاب می‌گوید:) من نیز در ایامِ جوانی چنین کمانی داشتم ولی حالا آن خیالاتِ جوانی تغییر کرده (چون دیگر آن نیروی جوانی را ندارم که با چنین کمانی تیراندازی کنم). یادش به‌خیر. -بر و یال و کتفِ سیاوش جز این / کمانی نخواهد بر این‌بر گزین: سینه و گردن و شانه‌ی سیاوش کمانِ دیگری جز این کمان نمی‌خواهند. -نشانه: هدفِ تیراندازی -اسپریس: میدانِ اسب‌دوانی و تیراندازی و بازی -مِکیس: مُمال از مکاس به‌معنی چانه زدن. در کلماتِ ممال "الف" (مصوت "آ") تبدیل به "ی" (مصوت "ای") می‌شود -معمولا به‌ضرورتِ شعری. ممال‌های دیگری که فردوسی در شاهنامه استفاده کرده: جهیز به‌جای جهاز، دویت به‌جای دوات، غلیف به‌جای غلاف، وریب به‌جای وراب، سلیح به‌جای سلاح، رکیب به‌جای رکاب و مزیح به‌جای مزاح. -با کسی مِکیس نکردن: چانه نزدن با کسی، معطل نکردن و دست به کار شدن -مُغَربَل: سوراخ‌سوراخ -خدنگ: در اصل درختی با چوبی سخت و مجازاً یعنی تیری که از آن چوب می‌سازند. -نشانه نهادند بر اسپریس...: هدف‌های تیراندازی در میدان قرار دادند. سیاوش درنگ نکرد و بر اسبی تیزپا و بزرگ چون دیو سوار شد و اسب را تازاند و غریوِ تماشاگران بلند شد. تیری بر وسطِ هدف زد که چشمِ پهلوانان بر آن خیره ماند. دوباره سینه گشاد و به‌سرعتِ باد تیری سخت و چهارپر انداخت. با یک تاختن هدف دو بار سوراخ شد. -بلند: گرانمایه -آفرین: ستایش -خوان: سفره -بنشاستن: نشاندن -به نامِ سیاوش گرفتند یاد: می را به‌سلامتیِ سیاوش خوردند. -جامه‌ی دست: لباسِ دوخته‌ی کامل -جامه‌ی نابُرید: پارچه‌ی (بریده‌نشده) -بدره: کیسه -و بیش و کم: و چیزهای دیگر -خواسته: مال‌وثروت، گنج، و در این‌جا هدیه -شمردن: صورت برداشتن -کش: که او را -خویش: خویشاوند -او را همه / شما خیل باشید و همچون رمه: (افراسیاب به بزرگان گفت که) شما همه کوچک و چون رمه‌ی سیاوش فرمانبر باشید‌. -بدان شاهزاده چنین گفت شاه / که "یک روز با من به نخچیرگاه // که آیی که دل شاد و خرم کنیم / روان را به نخچیر بی‌غم کنیم": افراسیاب به سیاوش گفت: باشد که یک روز با من به شکارگاه بیایی که دل را شاد و خرم کنیم و با شکار کردن جان‌مان را خوش کنیم. -رای آمدن: در نظر بودن 🖊@ghalatnanevisim