🔶شهر حُمْص
منزل سىام شهر «حُمْص» نه فرسخى [است] در بين راه آب نيست، مگر در پنج فرسخى كنار يك ده است، موسوم به «رستان»، [كه] رودخانه مى گذرد، پل بسيار مضبوطى دارد، در آن ده، هنداونه بسيار خوب عمل مى آيد، رسم اهل آن ده اين است، نيم فرسخ به ده مانده، و ربع فرسخ از ده گذشته، هندوانه بر سر راه حاج مى آورند، متصل مى فروشند.
«حمص» شهرى است از «حما» كوچك تر و خوش هواتر، نيم فرسخى، رودخانه اى است مى گذرد در نهايت صفا، كنار رود چمن است مثل زمرّد؛ و درخت بيد در آن رودخانه بسيار است، آب رودخانه كه بسيار كم شده بود قريب پنجاه سنگ به نظر مى آيد، حاج در كنار رودخانه مزبور منزل كردند، نهايت خوش گذشت.
باغات خوب داشت، انار و هندوانه خوب، هم مى رسيد، در همان رودخانه يك آسيا احداث كرده بودند، هفت سنگ حركت مى كرد، متاعى كه عمل در آنجا مى آيد، عباهاى اقسامِ متعدد، تمام زر و غير زر، ابريشمى، پشمى، عباى بافته از ابريشم وزرى كه سى تومان قيمت مى كردند، پاشاى «حمص» «طاهرپاشا» نام بود. جوان بسيار خوب در نهايت انسانيت، در ميان نظام «ميرلواء» يعنى «ميرپنج» توپخانه بود. برادر زنى داشت
جوان بسيار معقول و رعنا، خال هاى باموقع در صورتش بود، «زن پاشاى» مزبور كه خواهر همين جوان است، در اندرون به زيارت «والده سركار اقدس» آمد، از قرار كه مذكور شد، «زن پاشاى» مشاراليه، در نهايت صفا و مقبولى داشته است.
روز جمعه بيست و هشتم ماه رمضان بود. حضرات حاج بيت اللَّه، در شهر «حمص» توقف داشتند، يك دفعه قريب به ظهر صداى توپ بلند شد، بيست و يك تير توپ انداختند، تحقيق شد [كه] چه خبر است؟ گفتند «عيد فطر» شد. به چه كتاب ذكر كردند؟ براى «مفتى شام» ثابت شده، چاپار فرستاده، عيد كرده اند. نشان به آن نشان، شب شنبه ابداً ماه پيدا نشد، شب يكشنبه بعد از دو روز از عيد حضرات، در منزل «ايكى قپولى»، آدم هاى بسيار چشم پر نور را، شكل هلال رؤيت شد.
🔶توضيح
نام قديم اين شهرِ حمص، «امَزّ» است، داخل در ولايت «سوريه» و در شمال شرقى «شام» واقع، و صد و سى [و] شش كيلومتر دور از «شام» است، در تحرير جديد چهل و چهار هزار نفس در اين شهر ثبت دفتر شد.
در ازمنه قديمه پايتخت يك پادشاهى كوچك بود، بعد جزو ممالك حكم داران «سوريه» گشت، از آنها «رومانيان» و از «رومانيان» «ايرانيان» و از «ايرانيان» «يونانيان» و از «يونانيان» به دست اسلام و از دست اسلام به دست مجاهدين صليب و از دست آنها باز به دست اسلام افتاد، امروز از «ممالك عثمانى» است.
بانى اين شهر «حمص بن ممر»، نام شخصى است از «عمالقه»، رودخانه «عاصى صو دور» از نيم فرسخى اين شهر عبور مى كند، در زمان قديم سنگ مخروطى الشّكل و سياهى از آسمان به اين شهر افتاد، اهالى اين شهر آن را موسوم به (الِه الاغابال) كرده پرستش مى نمودند. «هليو غابال» نام كاهنى به آراى اهالى، اعلان امپراطورى نمود و [در] آبادى اين شهر كوشيد.
در مائه دوازدهم ميلادى، زلزله اين شهر را خراب نمود، امروز هم آثار و مخروبهها نمايان است، رودخانه «عاصى» از ميان اين شهر عبور مى نمايد و قبر «حبيب نجار» در
اينجا است. و دولاب [۱] آبى است، كَهَنَه مى گويند. «حبيب نجار» ساخته است.
در سال (۱۲۴۸) قشون «محمد على پاشا» و در سال (۱۲۵۶) لشكر «انگليس» اين شهر را استيلا نمود. اما تخليه كرده، باز به دولت عثمانى دادند، اهالى «حمص» بسيار خوشگل و بسيار احمق اند، در مسجد قلعه، مصحفى [۲] است منسوب به «عثمان»، كه هر وقت آن را از مسجد بيرون بياورند، باران باريده، طوفان مى شود. (انتهى)
🔶ايكى قپولى
منزل سى و يكم «ايكى قپولى»، كه اسم واقع آن «حسّيّه» باشد، دهى است بسيار محقر، نه فرسخ است، كاروان سرا و قلعه معتبرى دارد، در قديم الايام در اين جا ساخلو [۳] بود، كه ابناى سبيل را تا به «قرالر» مى بردند. اما اكنون احتياج به وجود آنها نيست، دو دروازه به مناسبت اسم «يركتش ايكى قپولى» شده، آبش منحصر است به آب باران. بركه بسيار بزرگ از آهك و سنگ ساخته اند، اگر پر بشود يك كرور جمعيت را آب مى دهد، نيم ذرع بيشتر آب نداشت، قريب پنج هزار نفس از آن آب، از انسان و حيوان مصرف كردند و هيچ تفاوت نكرد. آهوى بسيار در صحراى آن ده مزبور است.
----------
[۱]: چرخ چوبى با دول و ريسمان كه با آن آب از چاه بكشند.
[۲]: قرآن
[۳]: پادگان
#غلط_ننویسیم
#سفر_نامه
🖊@ghalatnanevisim
از کشت عمل بس است یک خوشه مرا
در روی زمین بس است یک گوشه مرا
تا چند چو کاه گرد خرمن گردیم
چون مرغ بس است دانهای توشه مرا
#فروغی_بسطامی #شعر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
پرسش👇
خلاء ناشی از نا آگاهی باعث میشود ما در تصمیم خود موفق نباشیم.
آیا «خلاء» به همین صورت درست است؟
پاسخ👇
👈 اگر حرفِ پیش از همزۀ پایانی مفتوح باشد، روی کرسیِ «ا» نوشته میشود.
👈 «خلَأ» درست است.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#مطالعه کردن روی چیزی (کسی)
(e'tudier sur...)
✳️ این عبارت گرتهبرداری از زبان فرانسوی است. در زبان معیار باید به جای آن از: دربارهٔ چیزی (کسی) مطالعه کردن و... استفاده کنیم:
🔴 نمونهٔ غیرمعیار: دانشمندان روی این بیمار مطالعه میکنند.
⚫️ نمونهٔ مغیار: دانشمندان دربارهٔ این بیماری مطالعه میکنند.
✅ فرهنگ درستنویسی سخن، دکتر حسن انوری، تألیف یوسف عالی عباسآباد، تهران:انتشارات سخن، چاپ سوم، ۱۳۹۰، ص ۳۰۸
#غلط_ننویسیم
@ghalatnanevisim
🔷موارد استفاده از نیم فاصله
⚡️استفاده از نیم فاصله در ورد
هنگامی که واژهای را در Word یا Excel تایپ میکنیم، باید بدانیم که چگونه از نیمفاصله استفاده کنیم. یکی از روشهای مرسوم نیمفاصلهگذاری در ورد، استفاده از کلیدهای ترکیبی «Ctrl + Shift + 2» است. اما در صورتی که صفحهکلید استاندارد فارسی را روی ویندوز خود نصب کرده باشید، بهراحتی میتوانید با استفاده از کلید میانبر «Shift + Space» نیمفاصله ایجاد کنید.
#غلط_ننویسیم
#نیمفاصله
🖊@ghalatnanevisim
#اشتباه_نوشتاری_در_فضای_مجازی
✅ ... دخترونه و پسرونه (دخترونه-پسرونه)
ارسال سفارش ها به ...
... ادمین و ثبت سفارش ها
❌ نیم ست و ست دستبند دخترونه پسرونه
سفارشات به همه نقاط ایران
ارتباط باآدمین و ثبت سفارشات
* «سفارش» واژه ای فارسی هست و جمع بستنش با «ات» که نشانه ی جمع عربیه٬ درست نیست.
اگر هم فرض کنیم که «سفارش» عربی باشه٬ «سفارشات» می شه جمع «سفارشة» و نه جمع «سفارش».
جمع «سفارش»: «سفارش ها»
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 انتشار برای نخستینبار؛ لحظاتی از برخی دیدارها و گفتوگوهای شهید رئیسی با رهبر انقلاب
ثَمَر/سَمَر:
این دو کلمه در تلفّظ یکسان و در معنی مختلفاند. ثمر بهمعنای «میوه» و مجازاً بهمعنای «حاصل و نتیجه» است. اما سَمَر یعنی «افسانه و حکایتی که زبانزد مردم باشد» و در فارسی بیشتر بهعنوان صفت و بهمعنای «شهره، زبانزد، افتاده بر سر زبانها» بهکار میرود:
تو کاین روی داری به حسن قمر
چرا در جهانی به زشتی سَمَر (سعدی، بوستان)
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مُهر به عالَم سَمَر شود (حافظ)
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
4_5843421336851972228.mp3
821.4K
پیشدادیان #منوچهر (بخش ۲۹)
#داستان_زال_و_روداوه (بخش ۲۸)
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-ریدک: غلام
-آبداری: تروتازگی
-سپنجی: ناپایدار، گذرا
-یکی اندر آید، دگر بگذرد / گذر نی، که چرخش همی بسپَرد: یکی به این دنیا میآید و یکی دیگر از آن میرود؛ رفتن هم نه، که درواقع دنیا او را زیر پا له میکند!
-به تنگیدل و غم، نگردد دگر / بدین نیست پیکار با دادگر: با دلتنگی و اندوه، راه و رسم جهان عوض نمیشود و نمیتوان با خدا بر سر این به مخالفت و جنگ برخاست.
-داستان زدن: مثال زدن، تشبیه کردن
فردوسی سیندخت را فرزانه و سخنوری توانا تصویر میکند که ابتدا در پاسخ مهراب که "چرا غمگینی؟"، از بیهودگی دنیا میگوید که همهی دارایی و آرامشی که ما گرد کردهایم، دراثر مرگ ما بر باد خواهد رفت و همینطور درختی که با خون دل آب دادهایمش، و بهاینترتیب مهراب را آماده میکند. مهراب میگوید مرگ رسم دنیاست و همهی ما خواهیم مرد. سیندخت در جواب میگوید این را مثال زدم و درخت هم در تمثیل فرزند است، و تازه حرف اصلی، یعنی ماجرای عشق رودابه به زال را به مهراب میگوید.
فردوسی علاوه بر دادن تصویر زیبایی از فرزانگی سیندخت، شعر خود را هم مصور میکند با آوردن این گفته که سیندخت میان حرفهایش سر پایین میبرد و در خود میخمد و شروع به گریه میکند و بعد دوباره حرفش را پی میگیرد: فرو برد و سرو سهی داد خم / به نرگس گل سرخ را داد نم.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim