eitaa logo
غلط ننویسیم
16.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
190 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبح زیبا تون بخیر🌹🌞 🖊@ghalatnanevisim
و احساس مرا دریاب ای رود لبم را تر نکن از آب ای رود تو که دستی نداری تا بیفتد به سوی خیمه‌ها بشتاب ای رود 🖊@ghalatnanevisim
: 🔶 حذف فعل در تیترهای اصلی کتاب، مجله یا روزنامه ایرادی ندارد : 🔶 ۱۵‌ ژوئن، تجمع اعتراض‌آمیز هزاران فلسطینی آواره. ✅ راهنمای ویراستاری و درست‌نویسی، دکتر حسن ذوالفقاری، تهران، نشر علم، چاپ سوم، ۱۳۹۲، ص ۲۳۹. 🖊@ghalatnanevisim
سؤال پرسیدن برخی معتقدند اخیراً در رادیو و تلویزیون رسم شده‌است که به‌جای سؤال کردن بگویند: سؤال پرسيدن. مثلاً: «می‌خواهم از شما سؤالی بپرسم». سؤال به‌معنای «پرسش» است و عبارت اخیر در حقیقت چنین معنی می‌دهد: «می‌خواهم از شما پرسشی بپرسم»! به‌جای آن باید گفت: «می‌خواهم از شما سؤالی بکنم» یا «می‌خواهم از شما چیزی بپرسم». پاسخ: ۱. سؤال پرسیدن دست‌کم از سدۀ پنجم در متن‌های معتبر فارسی به‌کار رفته‌است: قرن۵: هر سؤالی که از تو پرسند آن را که دانی جواب ده (عنصرالمعالی، قابوس‌نامه، ص ۱۶۰). قرن ۶: اگر پرسی ز سرِّ این سؤالی/ چه گویم من که خاموشی جواب است (دیوان عطار، ص ۲۸). قرن ۷: ترسایی به نزدیک او درآمد و گفت: قاضی مسلمانان را سؤالی خواهم پرسید، از راه کرم جواب فرماید (عوفی، جوامع‌الحکایات، جزء ۲، قسمت ۱، ص ۲۱). قرن ۸: سؤالی چند که در خاطر داشت از ما بپرسید و ما جواب او گفتیم (ابرقوهی، نهایةالمسؤول، ج ۱، ص ۵۳). قرن ۹: گر بدان خانه رسی وز تو سؤالی پرسند/ قاسم از دیده بگو قصۀ نادید مگو (دیوان قاسم انوار، ص ۲۷۱). قرن ۱۰: شاهزاده منير شامی بر حسن‌بانو، دختر برزخ بازرگان، عاشق گشته و او هفت سؤال پرسيده، آن بی‌چاره از عهدهٔ جواب او برآمدن نتوانست (حاتم‌نامه، روایت اول، ص ۱۰۶). قرن ۱۴: سلطان در نيمکت نشسته جنابان معين‌الملک و مؤيدالملک را در روی صندلی نشانيده و بسيار سؤال ... پرسيدند (سفرنامۀ حاجی پیرزاده، ج ۲، ص ۹۰). ۲. سؤال کردن در فارسی کهن به معنی «گدایی کردن» نیز بوده‌است: قرن ۴: پيغامبر ... روزی اندر مسجد نماز همی‌کرد؛ سايلی اندرآمد و سؤالی می‌کرد و چيزی می‌خواست (ترجمهٔ تفسیر طبری، ج ۲، ص ۴۱۲). قرن ۵: ازبهر آن می‌گريم که چرا ... تيمار وی نداشتم تا وی را حاجت آمد به خانهٔ من آمدن و سؤال کردن و روی خود را بدان سؤال زرد کردن و شرم داشتن (پند پیران، ص ۱۰۰). فارسی‌زبانان برای رفع ابهام و تأکید بیشتر بر معنیِ موردنظر خود، به‌جای همکردِ کردن، گاه فعل پرسيدن به‌کار برده‌اند. درنتیجه، سؤال پرسيدن درست است. 🖊@ghalatnanevisim
✅ ... شده ام. ✅ ... هستم. ✅ می خوام ببینم ... به چه صورتیه و ... چه برنامه .... ❌ ببخشید من تازه وارد گروه شدم دانشجوی ... هم هستم میخاستم ببینم برنامه های گروه ب چ صورتیه و ۵شنبه چ برنامه ایه؟ 🖊@ghalatnanevisim
⚫️ تألیف/تصنیف هرگاه کتاب یا رساله ای با بررسی نوشته های پیشین و گردآوری مطالب و با استفاده از منابع نوشته شود، به آن "تألیف" می‌گویند و اگر کتاب یا رساله‌ای بدون استفاده از منابع دیگر نوشته شود "تصنیف" نامیده می‌شود. بیشتر کتاب‌هایی که امروز در حوزه‌ی تحقیقات ادبی و... به چاپ می‌رسد از نوع "تألیف" است و کتاب‌هایی مانند: گلستان و بوستان سعدی و نظایر آن‌ها "تصنیف" به حساب می‌آید. 💯فرهنگ درست نویسی سخن، دکتر حسن انوری، انتشارات سخن، ص ٧٩ 🖊@ghalatnanevisim
♏️ تمرین آزاد نویسندگی: " حرف زدن روی کاغذ" از همین الان، کاغذ و قلمی بردارید و به مدت دو دقیقه روی آن فقط " حرف بزنید" . هر آنچه در سر دارید روی کاغذ بیاورید. قرار نیست شاهکار باشد یا حتی اصلا معنایی داشته باشد. کاری که باید انجام دهید این است که به سادگی هر چه تمامتر روی کاغذ " حرف بزنید". خود را رها سازید، بدون اینکه هیچ گونه انتظاری نسبت به نتیجه نهایی آن داشته باشید. فقط به حرف زدن ادامه دهید. ببینید چه طوری شما را با خودش می برد. سپس مجددا، ممکن است چیزی بنویسید که کاملا بی معنی باشد و اصلا چیزی از آن استنباط نشود. تنها هدف شما در اینجا این است که هر چه سریعتر دستتان راه بیفتد، اصلا اهمیت ندارد که چی روی کاغذ نوشته می شود، مهم این است که واژه ها همچنان بیرون بریزند. به خاطر داشته باشید: به کار خود به عنوان " نوشته" فکر نکنید. آنها را " حرفهای روی کاغذ" بدانید. بعدا به اندازه کافی فرصت برای نگرانی بابت " نوشتن" هست. 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب دوم : در اخلاق درویشان 🌺 حکایت ۵ 💫 چند تن از رهروان همدل و همدم سير و سياحت كه شريک غم و شادى همديگر بودند، براى سفر حركت كردند. من از آنها خواستم كه مرا نيز رفيق شفيق همراه خود كنند و با خود ببرند. آنها با تقاضاى من موافقت نكردند. پرسيدم : چرا موافقت نمى كنيد؟! از اخلاق پسنديده بزرگان بعيد است كه دل از رفاقت بينوايان بر كنند و آنها را از فيض و بركت خود محروم سازند، با اينكه من در خود اين قدرت و چابكى را سراغ دارم در چاكرى و همراهی نيك مردان، يارى چابک باشم نه بارى بر دل. 🔸اِنْ لمْ اَکُن راکِب‌المواشی 🔹اَسعی لَکم حامِلَ‌الغواشی يكى از آنان به من گفت : از موافقت نكردن ما خاطرت رنجيده نشود زيرا در اين روزها دزدى به صورت پارسايان درآمده و خود را در رديف ما وانمود كرده و جا زده است . 🔸چه دانند مردان كه در خانه كيست ؟ 🔹نويسنده داند كه در نامه چيست ؟ از آنجا که خوى پارسايان، سازگارى و ملايمت است، آن پارسانما را پذيرفتند و گمان ناموافقى به او ننمودند. 🔸صورت حال عارفان دلق است (۱) 🔹اين قدر بس چو روى در خلق است 🔸در عمل كوش و هر چه خواهى پوش 🔹تاج بر سر نه و علم بر دوش 🔸در قژاكند مرد بايد بود (۲) 🔹بر مخنث سلاح جنگ چه سود؟ (۳) يك روز از آغاز تا شب همراه پارسايان حركت كرديم، شبانگاه به كنار قلعه اى رسيده و در همانجا خوابيديم، ناگاه دزد آلوده اى (در لباس پارسايان ) آفتابه رفيق را به عنوان اينكه با آن تطهير كند برداشت ولى به غارت برد. 🔸پارسا بين كه خرقه در بر كرد 🔹جامه كعبه را جُل خر كرد همينكه از نظر پارسايان غايب گرديد، به برجى رفت و در آنجا صندوقچه جواهرى را دزديد. هنگامى كه آن شب به سر آمد و روز روشن فرا رسيد، آن دزد تاريكدل مقدارى راه رفته بود و از آنجا دور شده بود، ولى رفيقان بى گناه خوابيده بودند. صاحبان قلعه كه فهميدند صندوقچه جواهرات آنها به سرقت رفته، صبح به سراغ آن پارسايان بى گناه آمده، همه را دستگير كرده و به درون قلعه بردند و پس از كتک زدن به زندان افكندند. از آن وقت همراهى و همدمى با درويشان را ترک كردم و گوشه گيرى را برگزيدم. ✔️واسلامة فى الوحده: عافيت و بى گزندى در تنهايى است. 🔸چو از قومى، يكى بى دانشى كرد 🔹نه كه را منزلت ماند نه مه را (۴) 🔸شنيدستى كه گاوى در علف خوار (۵) 🔹بيالايد همه گاوان ده را گفتم: شكر و سپاس خداوند متعال را، كه از بركت پارسايان محروم نشدم، گرچه در ظاهر از همدمى با آنها جدا و تنها شدم، از اين ماجرا درس عبرت گرفتم و بهره مند شدم، چنين درسى سزاوار است كه مايه نصيحت و عبرت امثال من در همه عمر گردد. 🔸به يك نا تراشيده در مجلسى (۶) 🔹برنجد دل هوشمندان بسى 🔸اگر بركه اى پر كنند از گلاب 🔹سگى در وى افتد كند منجلاب ۱_ دلق: لباس پر وسله پارسایان ۲_ قژاکند: لباس، پشمینه جنگی ۳_ مخنث: نامرد، آدم سست عنصر ۴_ که: کوچک _ مه: مه : بزرگ ، يعنى هرگاه در ميان گروهى يک نفر نادانى و خلاف كرد، نه آبرويى براى كوچک مى ماند و نه آبرويى براى بزرگ ۵_ شنيدستى: شنيده اى ، يعنى گاو بيمارى در چراگاه موجب آلودگى همه گاوان خواهد شد. ۶_ ناتراشيده : بى ادب 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت نود و ششم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim