فطرت و فترت:
این دوکلمه را نباید باهم اشتباه کرد.
فطرت به چند معنی است که رایج ترین آنها خصوصیت هرموجود از آغاز خلقتش ، سرشت طبیعت است.
فترت نیز به چند معنی است. از جمله فاصله میان ظهور دوپیغامبر یا دوپادشاه یا دو شخص بزرگ. بعضی این دوکلمه را به غلط به جای هم به کار می برند.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
حکایت به قلم "ســاده و روان"
📚 باب پنجم : در عشق و جوانی
🌺 حکایت ۲۱
💫 جوانى پاک نظر، با یکی از دوستان خود از مسافران کشتی در درياى بزرگی بودند. ناگاه امواج سهمگين دريا آن كشتى را احاطه كرد به طورى كه آن دو دوست به گردابى افتادند و در حال غرق شدن بودند. كشتيبان برای نجات به سراغ آنها رفت تا دستشان را بگيرد و نجاتشان دهد، وقتى كه خواست دست آن جوان را بگيرد او در آن حالت غرق شدن گفت: مرا رها كن و دوستم را نجات بده !
در همين حال موج دريا به آن پاكباز امان نداد و او را فراگرفت، او در حال جان دادن مى گفت: داستان عشق را از آن ياوه كار تهى مغز نياموز كه هنگام دشوارى، يار خود را فراموش كند.
🔸جوانى پاكباز پاكرو بود
🔹كه با پاكيزه رويی در گرو بود
🔸چنين خواندم كه در دريای اعظم
🔹به گردابی درافتادند با هم
🔸چو ملاح آمدش تا دست گيرد (۱)
🔹مبادا كاندر آن حالت بميرد
🔸همى گفت از ميان موج و تشوير (۲)
🔹مرا بگذار و دست يار من گير
🔸در اين گفتن جهان بر وى بر آشفت
🔹شنيدندش كه جان مى داد و مى گفت :
🔸حديث عشق از آن بطال منيوش (۳)
🔹كه در سختى كند يارى فراموش
🔸چنين كردند ياران ، زندگانى
🔹ز كار افتاده بشنو تا بدانى (۴)
🔸كه سعدى راه و رسم عشقبازى
🔹چنان داند كه در بغداد تازى (۵)
🔸دل آرامی که داری دل درو بند
🔹دگر چشم از همه عالم فرو بند
🔸اگر مجنون ليلى زنده گشتى
🔹حديث عشق از اين دفتر نبشتى (۶)
۱_ ملاح : كشتيبان .
۲_ تشوير: شرمندگى .
۳_ بطال : ياوه سرا. منيوش : مشنو و نپذير.
۴_ كار افتاده : كار آزموده و تجربه ديده .
۵_ يعنى : سعدى آنچنان از راه و رسم عشق آگاه است كه عربهاى بغداد به زبان عربى آگاهند.
۶_ اگر مجنون (كه سراپا عشق بود ) زنده مى شد، داستان عشق و عاشقى را از اين كتاب مى نگاشت و مى آموخت .
#غلط_ننویسیم
#حکایات_سعدی
🖊@ghalatnanevisim
#توضیحات
-اندیشه: نگرانی
-خلیده: آزرده
-پس آنگه از اندیشگان دل بشُست: آنگاه همهی نگرانیهایش را (پیشِ زواره) بیرون ریخت.
-تُرکِ ناوردخواه: ترکِ نبردخواه، که سهراب است.
-ساز: تجهیزات
-ور ایدون که جزگونه گردد سخن: اما اگر ماجرا جور دیگری پیش رفت.
-نژندی کردن: غمگین شدن
-چنین راند گردندهچرخ از بَرَم: سرنوشتی که روزگار برایم دیده بود اینگونه بود.
-بگویش که "دل را در این غم مبند / مشو جاودانه ز مرگم نژند": (رستم به زواره میگوید اگر مُردم، مادرم را دلداری بده و) به او بگو به عزای من ننشیند و برای مرگِ من غمگین نمانَد تا همیشه.
-ز گردون مرا خود بهانه نماند: (چون به همهی آرزوهایم رسیدهم،) دیگر بهانهای برای ماندن در دنیا ندارم. یا: (چون هیچ کس در این جهان جاودانه نیست،) بهانهای برای شکایت از روزگار ندارم که چرا مرگم رسیده.
-درِ مرگ آنکس بکوبد که پای / بداسپ اندرآرد، بجمبد ز جای: کسی که بهقصدِ نبرد سوار بر اسب میشود و به راه میافتد، درِ مرگ را کوبیدهست (خود به استقبالِ مرگ رفته).
-اگر سال گشتی فزون از هزار، / همین بود راه و همین بود کار: حتی اگر هزار سال هم عمر کُنی، قصه و راه همین است –مُردن.
-چو خرسند گردد، به دستان بگوی / که "از شاهِ گیتی مبرتاب روی": پس از این که مادرم را با این حرفها راضی کردی به پذیرشِ تقدیرِ مرگِ من، به پدرم، زال، بگو که از شاهکاوس روی برنگردانَد (و در خدمتِ او باقی بماند).
-چنان ران که رانند از ایندر سخن: طوری رفتار کن که رفتارت الگو باشد (و تو بهخاطرِ آن، شهرهی آفاق شوی).
-همه مرگ راییم پیر و جوان: همهی ما، چه پیر و چه جوان، شکارِ مرگیم. فردوسی جا به جا در شاهنامه از مرگ سخن میرانَد -این تقدیرِ گریزناپذیر. اینجا هم باز حرفِ مرگ را از زبانِ رستم میگوید، و چنان درست و تٲثیرگذار که هم در جانِ ما نفوذ میکند و هم بههمینخاطر خوب حس میکنیم که رستم عمیقاً از سهراب ترسیده و مرگِ خود را پیشِ چشم میبیند. هر بار که به اینجای قصه میرسیم، ازنو باور میکنیم که سهراب او را خواهد کشت!
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
آبیترین دریا - سیر و سفر مردان نامآور علم و دین.mp3
44.03M
🎙#روایت_شب| داستانهایی از شرفیابی علمای بزرگ شیعه به پیشگاه امام عصر(عج)
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی
✍نویسنده: محمدرضا باطنی
ناشر: امیرکبیر
توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی» عنوان کتابی است که سری سی و هشتم آن در سال1398 توسط انتشارات "امیرکبیر" روانه بازار کتاب در ایران شده است. این اثر هم اکنون در وبسایت ایران کتاب برای اهالی فرهنگ و ادب در دسترس قرار گرفته است. اثر پیش به قلم "محمدرضا باطنی " است که در 197 صفحه در یک مجلد رقعی منتشر شده است. این کتاب همانگونه که از نام آن مشخص است، قصد دارد تا خوانندگان علاقه مند به آموزش دقیق تر زبان فارسی را با دستورات زبانی بعضا پیچیده آن آشنا کند. کتاب در نوع خود اثری بی نظیر است که به عنوان یک پژوهش قابل استناد مورد استفاده زبان آموزان قرار می گیرد. اساس این کتاب تجزیه و تحلیل 11هزار جمله فارسی امروزی است که از کتاب ها، مجلات، رونامه ها و نوشته های مختلف استخراج شده است.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را
این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را
سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام
این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را
مردیم به آن چشمهٔ حیوان که رساند
شرح عطش سینهٔ تفسیدهٔ ما را
فریاد ز بد بازی دوری که برافشاند
این عرصهٔ شطرنج فرو چیدهٔ ما را
هجران کسی، کرد به یک سیلی غم کور
چشم دل از تیغ نترسیدهٔ ما را
ما شعلهٔ شوق تو به صد حیله نشاندیم
دامن مزن این آتش پوشیدهٔ ما را
ناگاه به باغ تو خزانی بفرستند
خرسند کن از خود دل رنجیدهٔ ما را
با اشک فرو ریخت ستمهای تو وحشی
پاشید نمک، جان خراشیدهٔ ما را
#وحشی_بافقی #شعر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#برابرنهادهای فارسی برای واژگان بیگانه:
✅آباژور (baat _ jour): نورتاب، سایه شکن، سایبان
✅آتلیه (atelier ): کارگاه
✅آتو (atout): برگ برنده، بخت و توفیق، اقبال
✅آرتیکل (article): مقاله
✅آرشیو (archive): بایگانی، جای نگهداری اسناد
✅آژانس (agence): دفتر نمایندگی، دفتر خدمات، دفتر معاملات، خبرگزاری
#راهنمای ویراستاری و درست نویسی، دکتر #حسنذوالفقاری، تهران: نشر علم، چاپ سوم، ۱۳۹۲، ص ۳۱۲
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim