eitaa logo
غلط ننویسیم
16.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
199 ویدیو
3 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/v257.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ پسوند «سار» این پسوند در گذشته در واژه‌های بسیاری به‌ کار رفته اما در فارسی امروز به نظر می‌رسد زایایی خود را از دست داده است. برای «سار» چند معنی می‌توان قائل شد: 1⃣ در برخی واژه‌ها بر مکان دلالت دارد و شاید بتوان گفت که صورتی از «زار» است: نمک‌سار، لاله‌سار. 2⃣ در شماری از واژه‌ها یا نسبت را می‌رساند و یا معنای محصلی ندارد: رخسار، خاکسار. 3⃣ در «شرمسار» بر مفهوم دارندگی دلالت دارد. 4⃣ گاهی به نظر می‌رسد صورتی از واژۀ «سر» باشد: سنگسار، تیمسار، نگونسار، شاخسار. 5⃣ در مواردی با پسوند «ان» همراه می‌شود و بر مکان دلالت می‌کند: کوهساران، چشمه‌ساران، گچساران. ✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص۸۹ تا ۹۰. ✅ فریده آرامیده 🖊@ghalatnanevisim
❌ قوصه نخور ✅ غصه نخور. 🖊@ghalatnanevisim
توجه داشته باشید که در موارد زیر، هیچ‌گاه از ویرگول استفاده نکنید: آ. در شعر اگر بین سازه‌های هم‌پایه، «و» عطف قرار گرفته باشد، به دلیل بر هم خوردن وزن شعر نمی‌توان از ویرگول استفاده کرد: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند ب. قبل از «و»، «یا»، «سپس»، «پس»، «که» و کلمه‌های عطف و فعل. پ. بعد از «را»، «که»، «اگر» و حروف اضافه. نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه کنید، رعایت فاصله بین نشانه کاما و کلمه‌های قبل و بعد از خود است. همان‌طور که در شکل زیر نیز می‌بینید، کاما به کلمه قبل از خود می‌چسبد؛ اما یک فاصله با کلمه بعد از خود دارد: 🖊@ghalatnanevisim
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 حکایت به قلم "ســاده و روان" 📚 باب ششم : در ضعف و پیری 🌺 حکایت ۳ 💫 در سرزمینی نزدیک شهر نصيبين كه در ديار شام قرار داشت، مهمان پيرمردى شدم. يک شب براى من چنين تعريف كرد: من در تمام عمر جز يک فرزند پسر فرزند دیگری ندارم، در اين بيابان درختى كهنسال است كه مردم آن را زيارت مى كنند و در زير آن به مناجات با خدا مى پردازند. من شبهاى دراز به پاى اين درخت مقدس رفتم و ناليدم تا خداوند به من این پسر را بخشيده است. سعدى مى گويد: شنيدم آن پسر، آهسته به دوستانش مى گويد: چه مى شد كه من آن درخت را پيدا مى كردم و به زير آن مى رفتم و دعا مى كردم تا پدرم بميرد. آرى پيرمرد، دلشاد بود كه داراى پسر خردمند شده، ولى پسر سرزنش كنان مى گفت پدرم خرفتى فرتوت و سالخورده است. 🔸سالها بر تو بگذرد كه گذار 🔹نكنى سوى تربت پدرت (۱) 🔸تو به جاى پدر چه كردى خير 🔹تا همان چشم دارى از پسرت (۲) ۱_تربت : خاک، قبر. ۲_ يعنى : تو در حق پدر چه عمل نیکویی انجام داده ای که انتظار همان را از فرزند خود داری. 🖊@ghalatnanevisim
شاهنامه خوانی 👇👇👇قسمت صد و نود و نهم👇👇👇 🖊@ghalatnanevisim
-به سربر همی‌گشت بدخواه‌بخت: بختِ بد بالای سرشان می‌چرخید. -به کُستی گرفتن نهادند سر: تسلیمِ کُشتی گرفتن شدند، یا: کشتی را آغاز کردند، یا: سرشان را برای کشتی گرفتن کنارِ سرِ هم نهادند. -دوال: تسمه -دوالِ کمر: کمربند -هر آن‌گه که خشم آورد بختِ شوم / کُنَد سنگِ خارا به‌کردارِ موم: وقتی بخت روی بدِ خود را نشان دهد، سخت‌ترین چیزها را هم چون موم، نرم خواهد کرد. -سرافراز‌سهرابِ با زورِ دست / تو گفتی سپهرِ بلندش ببست: گویی دستِ سهرابِ سرافرازِ نیرومند را روزگار بست. -غمی گشت؛ رستم بیازید چنگ / گرفتش بر و یالِ جنگی‌پلنگ: سهراب عاجز و درمانده شد و رستم دست دراز کرد و اندامش چون اندامِ پلنگی شد. -خم آورد پشتِ دلیر و جوان. / زمانه بیامد، نبودش توان: پشتِ سهرابِ جوان و دلیر خمیده شد، یا: رستم پشتِ سهراب را خمیده کرد. مرگِ سهراب فرارسیده بود و توانی برای او نمانده بود. یا می‌تواند باز نگاهِ تقدیرگرای فردوسی باشد که: مرگِ سهراب فرارسیده بود، پس دیگر توانی برایش نمانده بود. -بدانست کو هم نمانَد به زیر: رستم پس از زمین زدنِ سهراب دانست که سهراب زیرِ او نخواهد ماند (پس زود خنجر کشید و سینه‌ی او را درید). -پیچیدن: از درد به خود پیچیدن، یا سر برگرداندن -ز نیک و بد اندیشه کوتاه کرد: سهراب دست از دنیا و همه‌ی خوب‌وبدش شُست. -بدو گفت ک"این بر از من رسید / زمان را به دستِ تو دادم کلید": (سهراب) گفت: خودم باعثِ کشته شدنِ خودم شدم. کلیدِ مرگم را خودم به دستِ تو دادم. اشاره به این که در نبردِ پیش که می‌توانسته رستم را بکُشد فریبِ او را خورده و رهایش کرده. -تو زین بی‌گناهی، که این کوزپشت / مرا برکشید و به‌زودی بکشت: تو مقصر نیستی. این آسمانِ خمیده (دنیا/تقدیر) مقصر است، که خود مرا پروراند و زود به پهلوانی رساند و خود هم زود مرا کُشت. -به‌بازی به کوی‌اند همسالِ من / بدابر اندرآمد چنین، یالِ من: همسالان من در کوچه به‌بازی‌اند در حالی که گردنِ من به ابر رسیده؛ کنایه از اندامِ بلندِ سهراب، و حسرتِ ضمنی‌اش بر این اندام که مایه‌ی مرگِ زودهنگامش شده. -ز مِهر اندرآمد روانم به سر: جانم به‌جست‌وجوی مهرِ پدری تباه شد. -بالین: بالش -گردنکش: پهلوان -که سهراب کشته‌ست و افگنده خوار: که سهراب کشته شده و خوار بر زمین افتاده. -خیره: مات -توش: توان -خیره: به‌بیهوده، نابخردانه -بدخوی: بدخویی -ز هر گونه‌یی بودمت رهنمای / نجمبید یکباره مِهرت ز جای: بارها و به شیوه‌های مختلف حرفِ آشنایی و مهر زدم (و تو را از جنگ بازداشتم)، اما حتی یک بار هم مهر نیاوردی. -چو برخاست آوای کوس از درم،: طبلِ جنگ را که بر درِ سرای زدیم برای راهی شدن به این جنگ، -خستن: آزرده شدن -کنون کارگر شد که بیکار گشت: (این مهره) اکنون به‌کار آمد که دیگر فایده‌ای ندارد. -خفتان: لباسِ جنگ -پهلوی: پهلوانی -این بتّریست: (سهراب به رستم می‌گوید که دیگر اکنون) این کارِ تو (گریستن و موی کندن) بدتر از کشتنِ من (یا بدترین و بی‌فایده‌ترین کار) است. -چنین بود و این بودنی‌کار بود: سرنوشت این‌گونه بود و این مُقدّر بود. 🖊@ghalatnanevisim
_VALID=TRUE&attid=277469&g=354021&t=2&q=11_mp3_mp3cut_net.mp3
7.94M
🎙«تذكرة الاولیا»، ذكر ابن محمد امام صادق(ع) با صدای بهروز رضوی 🖊@ghalatnanevisim
📚عنوان: غزل و‌مولانا ✍نویسنده: نصرت الله کامیاب تالشی ناشر: نشر روزگار کتاب غزل و مولانا نوشته‌ی نصرت الله کامیاب تالشی، سرگذشت مولانا جلال الدین محمد بلخی، شاعر مشهور ایرانی را شرح داده و به نقد و تفسیر غزلیات و افکار وی در دیوان شمس می‌پردازد. تحقیق و بررسی سطح ادبی، هنری، عرفانی و... غزلیّات دیوان شمس (دیوان کبیر) کاری بس عظیم و سترگ است؛ زیرا دامنه‌ی تخیّلات، وسعت معلومات، پهنه‌ی اندیشه‌ی ادبی، عرفانی، فلسفی، تصوّف و بینش معارف اسلامی مولانا به قدری وسیع و گسترده است که دست‌یابی به همه‌ی ابعاد و سطوح آن در اشعار غنایی عرفانی هنری، امکان‌پذیر نمی‌باشد. 🖊@ghalatnanevisim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا