#توضیحات
-به سربر همیگشت بدخواهبخت: بختِ بد بالای سرشان میچرخید.
-به کُستی گرفتن نهادند سر: تسلیمِ کُشتی گرفتن شدند، یا: کشتی را آغاز کردند، یا: سرشان را برای کشتی گرفتن کنارِ سرِ هم نهادند.
-دوال: تسمه
-دوالِ کمر: کمربند
-هر آنگه که خشم آورد بختِ شوم / کُنَد سنگِ خارا بهکردارِ موم: وقتی بخت روی بدِ خود را نشان دهد، سختترین چیزها را هم چون موم، نرم خواهد کرد.
-سرافرازسهرابِ با زورِ دست / تو گفتی سپهرِ بلندش ببست: گویی دستِ سهرابِ سرافرازِ نیرومند را روزگار بست.
-غمی گشت؛ رستم بیازید چنگ / گرفتش بر و یالِ جنگیپلنگ: سهراب عاجز و درمانده شد و رستم دست دراز کرد و اندامش چون اندامِ پلنگی شد.
-خم آورد پشتِ دلیر و جوان. / زمانه بیامد، نبودش توان: پشتِ سهرابِ جوان و دلیر خمیده شد، یا: رستم پشتِ سهراب را خمیده کرد. مرگِ سهراب فرارسیده بود و توانی برای او نمانده بود. یا میتواند باز نگاهِ تقدیرگرای فردوسی باشد که: مرگِ سهراب فرارسیده بود، پس دیگر توانی برایش نمانده بود.
-بدانست کو هم نمانَد به زیر: رستم پس از زمین زدنِ سهراب دانست که سهراب زیرِ او نخواهد ماند (پس زود خنجر کشید و سینهی او را درید).
-پیچیدن: از درد به خود پیچیدن، یا سر برگرداندن
-ز نیک و بد اندیشه کوتاه کرد: سهراب دست از دنیا و همهی خوبوبدش شُست.
-بدو گفت ک"این بر از من رسید / زمان را به دستِ تو دادم کلید": (سهراب) گفت: خودم باعثِ کشته شدنِ خودم شدم. کلیدِ مرگم را خودم به دستِ تو دادم. اشاره به این که در نبردِ پیش که میتوانسته رستم را بکُشد فریبِ او را خورده و رهایش کرده.
-تو زین بیگناهی، که این کوزپشت / مرا برکشید و بهزودی بکشت: تو مقصر نیستی. این آسمانِ خمیده (دنیا/تقدیر) مقصر است، که خود مرا پروراند و زود به پهلوانی رساند و خود هم زود مرا کُشت.
-بهبازی به کویاند همسالِ من / بدابر اندرآمد چنین، یالِ من: همسالان من در کوچه بهبازیاند در حالی که گردنِ من به ابر رسیده؛ کنایه از اندامِ بلندِ سهراب، و حسرتِ ضمنیاش بر این اندام که مایهی مرگِ زودهنگامش شده.
-ز مِهر اندرآمد روانم به سر: جانم بهجستوجوی مهرِ پدری تباه شد.
-بالین: بالش
-گردنکش: پهلوان
-که سهراب کشتهست و افگنده خوار: که سهراب کشته شده و خوار بر زمین افتاده.
-خیره: مات
-توش: توان
-خیره: بهبیهوده، نابخردانه
-بدخوی: بدخویی
-ز هر گونهیی بودمت رهنمای / نجمبید یکباره مِهرت ز جای: بارها و به شیوههای مختلف حرفِ آشنایی و مهر زدم (و تو را از جنگ بازداشتم)، اما حتی یک بار هم مهر نیاوردی.
-چو برخاست آوای کوس از درم،: طبلِ جنگ را که بر درِ سرای زدیم برای راهی شدن به این جنگ،
-خستن: آزرده شدن
-کنون کارگر شد که بیکار گشت: (این مهره) اکنون بهکار آمد که دیگر فایدهای ندارد.
-خفتان: لباسِ جنگ
-پهلوی: پهلوانی
-این بتّریست: (سهراب به رستم میگوید که دیگر اکنون) این کارِ تو (گریستن و موی کندن) بدتر از کشتنِ من (یا بدترین و بیفایدهترین کار) است.
-چنین بود و این بودنیکار بود: سرنوشت اینگونه بود و این مُقدّر بود.
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
4_6005798051560555170.mp3
1.14M
#کیان #کیکاوس (بخش ۷۹)
#داستان_رستم_و_سهراب (بخش ۲۹)
گفتار اندر افکندن رستم سهراب را
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
🖊@ghalatnanevisim
_VALID=TRUE&attid=277469&g=354021&t=2&q=11_mp3_mp3cut_net.mp3
7.94M
#روایت_شب
🎙«تذكرة الاولیا»، ذكر ابن محمد امام صادق(ع) با صدای بهروز رضوی
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#معرفی_کتاب
📚عنوان: غزل ومولانا
✍نویسنده: نصرت الله کامیاب تالشی
ناشر: نشر روزگار
کتاب غزل و مولانا نوشتهی نصرت الله کامیاب تالشی، سرگذشت مولانا جلال الدین محمد بلخی، شاعر مشهور ایرانی را شرح داده و به نقد و تفسیر غزلیات و افکار وی در دیوان شمس میپردازد.
تحقیق و بررسی سطح ادبی، هنری، عرفانی و... غزلیّات دیوان شمس (دیوان کبیر) کاری بس عظیم و سترگ است؛ زیرا دامنهی تخیّلات، وسعت معلومات، پهنهی اندیشهی ادبی، عرفانی، فلسفی، تصوّف و بینش معارف اسلامی مولانا به قدری وسیع و گسترده است که دستیابی به همهی ابعاد و سطوح آن در اشعار غنایی عرفانی هنری، امکانپذیر نمیباشد.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
عشق روی تو نه در خورد دل خام منست
کاولِ حُسنِ تو و آخرِ ایامِ منست
از تو دارم هوسی در دل شوریده، ولی
راه عشقت نه به پای دلِ در دام منست
مگرم عقل شکیبی دهد از عشق، ارنه
بس خرابی کند این جرعه، که در جام منست
من حذر میکنم از عشق، ولی فایده نیست
حذر از پیش بلایی، که سرانجام منست
آفت سیل به همسایه رساند روزی
سخت باریدنِ این ابر که بر بام منست
روزگار از دل محنت کش من کم مکناد!
درد عشق تو، که قوُتِ سحر و شام منست
نامه سهلست نبشتن به تو، لیکن از کبر
هرگز آن نامه نخوانی، که درو نام منست
گرد عاشق شدن و عشق نگردد دیگر
اوحدی، گر بچشد زهر، که در کام منست...
#اوحدی #شعر
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
#دستور
✍️ کاربرد گذشتۀ نقلی
1⃣ برای بیان عملی که در گذشته انجام گرفته و نتیجهٔ آن در حال حاضر مورد نظر است:
این کتاب را خواندهام.
علی آمده است.
پرویز خوابیده است.
♦️زمان این گذشته به زمان حال نزدیک است و گاهی تا زمان حال میرسد:
هنوز از خواب بیدار نشده است.
تا حالا ده نفر از مهمانها آمدهاند.
2⃣ برای بیان عملی که در آینده در زمان معینی به وقوع میپیوندد:
فردا این موقع به مقصد رسیدهایم.
تا علی بیاید من رفتهام.
3⃣ برای بیان وقایعی که در گذشتهٔ دور به وقوع پیوسته است:
من سالها پیش این کتاب را خواندهام.
این کتاب را در قرن نهم نوشتهاند.
4⃣ برای بیان مطلبی که گوینده خود ناظر آن نبوده است، بلکه آن را از دیگران نقل میکند. اگر گوینده خود ناظر وقوع فعل بوده باشد. از گذشتهٔ ساده استفاده میکند:
الف. گوینده خود ناظر بوده است:
یک دوچرخه زد به پیرزن و پرتش کرد توی جوی آب.
ب. یک دوچرخه زده است به پیرزن و پرتش کرده است توی جوی آب.
🔶 نقل گاهی از یک فرد مشخص نیست و از قرائن استنباط میشود:
ظاهراً دزد از اینجا وارد شده است.
5⃣ گذشتۀ نقلی افعالی مانند «نشستن» و «خوابیدن» و «ایستادن» که حالت را میرسانند دلالت بر وجود وضعیتی میکنند که از گذشته تا حال ادامه داشته است و هنوز هم ادامه دارد:
من ساعتهاست که اینجا ایستادهام.
✅ علاءالدین طباطبایی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، چ۱، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۵، ص۴۴۶ تا ۴۴۸.
✅ فریده آرامیده
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
ناویراسته👇
شاید به خوابه شیرین فرهاد رفته باشد
ویراسته👇
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
نکته👇
نگارش «ه» بهجای «کسرۀ اضافه» نادرست است.
خوابه ❌
خواب ✅
#علیرضا_حیدری
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim
❌... بقیه عداتو در میارن
✅... بقیه اداتو در میارن!
❌ عدا
✅ ادا
#غلط_ننویسیم
#درست_بنویسیم
🖊@ghalatnanevisim
نکته اصلی برای تمرین نوشتن، نگارش با زمان تعیینشده است. شاید زمانی که برای خود تعیین میکنید، ۱۰ یا ۲۰ دقیقه یا یکساعت باشد. این به خودتان بستگی دارد. شاید نخست بخواهید از ده دقیقه شروع کنید و پس از یک هفته بر آن بیفزایید.
ناتالی گلدبرگ
📚تا میتوانی بنویس
#غلط_ننویسیم
#نویسندگی
🖊@ghalatnanevisim
مُقابله به مِثْل/مُعامله به مِثْل:
اصطلاح مقابله به مثل در سالهای اخیر بهمعنای «واکنش همانند» متداول شده است: «اگر عراق شهرهای ایران را بمباران کند ایران هم مقابله به مثل خواهد کرد»، اما ترکیب آن صحیح نمینماید. اصطلاحی که در این مورد بهکار رفته و هنوز هم در گفتار روزمرهی مردم بهکار میرود معامله به مثل است و نه مقابله به مثل و در اغلب فرهنگها نیز آمده است.
وانگهی مقابله خود بهتنهایی بهمعنای «عمل متقابل» است: «عیسی (ع) گفت که قومی که پیش از من آمدند گفتند که دستی به دستی بُرید و چشم به چشم و دندان به دندان، و من آن باطل نکنم لیکن وصیّت میکنم شما را که شرّ را به شرّ مقابله مکنید، بلکه اگر یکی بر جانبِ راست زند از روی شما، شما جنب چپ پیش دارید» (کیمیای سعادت، ج۲، ص۳۵۱). بنابر این مقابله به مثل اگر غلط هم نباشد نوعی حشو است.
#غلط_ننویسیم
🖊@ghalatnanevisim