eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
347 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
552 ویدیو
110 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگ در اشعار منزوی.pdf
حجم: 281.4K
تنوع متمایز رنگ در اشعار حسین منزوی، محمد مرادی، مجلۀ شعرپژوهی دانشگاه شیراز ۱۶ اردیبهشت: سالگرد درگذشت حسین منزوی @mmparvizan
تا صبح در هرگوشه‌ای دنبال خود بودم دلواپس رویای خام و کال خود بودم فریاد خاموشم رقم زد قصه ی شب را واگویه ی تنهایی امثال خود بودم آرامش ماقبل طوفان نه،شبیه صور پژواک آیات اذا...زلزال خود بودم بر گردن تقدیر می انداختم، اما هم عامل اصلاح و هم اغفال خود بودم در دفتر عمری که قدرش را ندانستم نقاش سایه روشن اقبال خود بودم با یورش بیگانه نابودیست،اما من آبادی ویرانه ی پامال خود بودم روزی که در فکر سره از ناسره بودم ای کاش در اندیشه ی غربال خود بودم در این نگارستان چه می شد حین نقالی مشغول کامل کردن تمثال خود بودم عضو کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اشعارش چنان بی‌نقص بود که باور نمی‌کردند کار اوست! تلگرام | اینستاگرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در نکوهش بدی ! صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را نیکی چه بدی داشت ...! که دیدی ثمرش را ! هر کس به تو بد کرد، نیاور تو به رویش در فرصت مطلوب درآور پدرش را آنگاه اگر کینه تو کم نشد از او بعد از پدرش‌، گیر سراغِ پسرش را خوب است که آدم به کسی بد ننماید خوب است بپاید همه ‌دور برش را یا اینکه اگر کار بدی کرد، بداند باید به طریقی بکند پاک اثرش را آنکس که خرش می‌رود آنجا که نباید حتماً نگرفته جلوی کار خرش را آن یار که ارقامِ حسابش شده میلیارد باید که نگیرند جلوی سفرش را برعکس، بگویند هنر کرد که دررفت در گینس هم ثبت کنند این هنرش را در راه اگر رد شده باشند ز ... باید بپذیرند تمامِ خطرش را دادیم پر و بالش و حالا نگرانیم دیگر نتوانیم بچینیم پرش را گفتند که خوب است ببخشیم بدی را بخشیدم و هر مرتبه دیدم بَتَرش را شلوارِ لیِ گل پسرش بس که می‌افتد مردم همه دیدند دو ثلث کمرش را بسیار از این جنس مسائل همه جا هست بگذار نگوییم از این بیشترش را خالق سرِ خلقت، نظر از خلق نپرسید خوب است بپرسند از آدم نظرش را هشدار! شب شعر درش باز نماند این بهتر از آنست که بندند درش را
برای شادیِ روحم کمی غــزل، لطفاً دلم پراز غم و درد است راهِ حل لطفاً... همیشه کام مـــــرا تلخ می‌کند دنیـا به قدرِ تلخیِ دنیــــای‌تان عسل لطفاً... مرا به حالِ خودم ول کنیـــــد آدم‌هـا فقـــــط برای دمی گریـــــه لااقـل ،لطفاً... کسی میانِ شما عشق را نمـــی‌فهمد ادا دروغ بس‌است این‌همه دغل لطفاً... کجاست کوه‌کنـــــی تا نشان دهد اصلاً به‌حرف نیست که‌عاشق شدن عمل لطفاً... به زور آمـــــده بودم، به اختیـار مــــرا ببر به آخرِ دنیـــــا از ایـن محــــل لطفاً... نمانده راهِ زیادی کنــــارِ قبرستـــــان پیاده می‌شوم اینجا،همیـن بغل لطفا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند رباعی به هم پیوسته از شاعر بزرگ معاصر حسین منزوی که ۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت اوست: - یک بشناس مرا حکایتی غمگینم افسانه ی تیرۀ شبی سنگینم تلخم، کدرم، شکسته‌ام، بیمارم ای دوست! شناختی مرا؟ من اینم - دو من اینم و غرق خستگی آمده‌ام ویرانم و از شکستگی آمده‌ام از شهر یگانگی؟ فراموشش کن! از شهر هزار دستگی آمده‌ام - سه آنجا با هر که زیستم کشت مرا هر هم‌خونی به خون آغشت مرا صدها دستی که دوست می‌خواندمشان صدها خنجر شکست در پشت مرا _چهار حُسنی داری به قدر شیدایی من لطفی داری به قدر گُنجایی من بازو بگشا و سینه را عریان کن آغوشی شو به قدر تنهایی من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هفدهم اردیبهشت، سالگرد درگذشت مهرداد اوستا (۱۳۰۸-۱۳۷۰) وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم کی‌ام؟ شکوفهٔ اشکی که در هوای تو هر شب ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم به‌جز وفا و عنایت، نماند در همه عالم ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم جوانی‌ام به سمند شتاب می‌شد و از پی چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟